سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مدهامّتان: علوم و معارف قرآن و حدیث

شیوه حدیث شناسی و از جمله حدیث «کنا عند رسول الله نؤلف القرآن»

سئوال
باسلام، استاد ببخشید! آیا ما می توانیم قسمتی از حدیث را که ربط به مطلب ما داشته باشد، برداریم و کاری به صدر روایت نداشته باشیم؟

پاسخ

باید روایت را با تمام قرائنش فهمید و گرنه به کج فهمی گرفتار می شویم. مهم ترین قرائن فهم روایت نیز عبارت اند از:
 
1. صدر و ذیل روایت
مشهور علما از صدر و ذیل کلام به سیاق تعبیر می کنند. باید توجه داشت که گاهی در صدر یا ذیل روایت، نکته ای وجود دارد که اعتبار یا معنای روایت را معین می  کند. برای مثل روایت مشهور زید بن ثابت که گفت: «کنا عند رسول الله نؤلّف القرآن من الرقاع»(ما نزد رسول خدا قرآن را از روی پاره های پوست می نوشتیم)، ذیلی دارد که جعلی بودن آن را آشکار می کند و آن قریب به این مضمون است که: رسول خدا رو به سوی شام کرد و فرمود: فرشتگان بالاهایش را بر سر زمین شام گسترده است. (من روایت را نقل به مضمون می کنم؛ چون از حافظه ام نقل می کنم). این ذیل روایت نشان می دهد که آن در مدح معاویه است و به طور طبیعی صدر آن هم در مدح خود زید است. گفتنی است که زید کسی بود که با علی(ع) بیعت نکرد و به معاویه پیوست و معاویه نیز وقتی سال جماعت شد؛ یعنی امام حسن(ع) را شکست داد و همه مملکت اسلامی را در اختیار گرفت، نامه هایی به شهرهای مختلف نوشت و طی آن از راویان خواست که احادیثی را در مدح ابوبکر و عمر و سایر صحابه متنفذ نقل کنند و به عبارت دیگر جعل کنند و به طور طبیعی خودش هم بی نصیب از این احادیث نبود و حدیث مذکور نیز از آن جمله به شمار می رود.

2. راوی اصلی حدیث
در سند حدیث، کسی است که نقش اصلی را در نقل حدیث دارد که معمولاً راوی اول یا دوم و سوم حدیث هستند. باید آنها را شناخت و راستگویی و دروغگویی آنها را بررسی کرد. در سند این حدیث هم خود زید بن ثابت متهم است و هم راویان بعد او که ظاهراً از سپاهیان معاویه بودند. بنابراین توجه به راوی اصلی می تواند صحت و سقم روایت را روشن سازد.

3. روایات دیگر مربوط به محتوای روایت مورد بحث
ما وقتی جستجو می کنیم که از لجنه و گروه مورد اشاره زید توضیحی بدهند، نه در روایت زید و نه در روایات دیگر هیچ توضیحی در باره این لجنه داده نشده است. نه زمانش مشخص است که کی بوده است و نه افرادش مشخص است که چه کسانی غیر از زید در آن لجنه حضور داشتند. در حالی اگر گروهی نزد رسول خدا به کتابت قرآن مشغول بودند، مناسبت داشت، خبرش به نحو متواتر یا مستفیض نقل می شد؛ اما هیچ کس جز زید از این لجنه خبر نداده است. علمای حدیث گفته اند که اگر واقعه ای دواعی نقل فراوانی داشته باشد، اما یک نفر آن را نقل کرده باشد، این قرینه ای بر دروغ بودن آن نقل و دروغگو بودن ناقل آن است.
این از یک سو و از سوی دیگر در روایات متعددی داریم که پیامبر(ص) به علی(ع) فرمود: قرآن را تألیف کند و او قرآن را به ترتیب نزول تألیف کرد. این در حالی است که قرآن موجود که زید دست اندر کار تألیف آن بوده است، بر خلاف نزول مرتب است و حال آن که اگر زید با تأیید پیامبر(ص) قرآن را تألیف کرده است، وجهی ندارد که پیامبر(ص) به علی(ع) بفرماید، قرآن را بر خلاف ترتیب زید یعنی موافق نزول تألیف کند.
بنابراین بی توجهی به قرائن روایت موجب می شود، حقایق خلاف واقع نشان داده شود. نظیر این روایت که با حذف صدر و ذیل کسب اعتبار کرده و یا معنایی خلاف واقع به نمایش گذاشته است، فراوان است.

بر این اساس باید نخست سعی کرد، با عنایت به تمام قراین دخیل در فهم از جمله صدر و ذیل و راوی اصلی و شرایط فرهنگی و سیاسی حاکم در زمان و مکان صدور، معنای مراد را به درستی فهمید و آنگاه به تقطیع روایت پرداخت.