سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مدهامّتان: علوم و معارف قرآن و حدیث

چالش های پیشاروی معرفت دینی معاصر

یکی از همکاران سئوال ذیل را مطرح کرده است و من در پاسخ یک واقعیت تلخی را گزارش کرده ام تا دانسته شود که نظریه پردازی و نوآوری و نقد در زمینه معرفت دینی چه چالش هایی را پیش رو دارد. سئوال این است:

به عقیده شما معرفت دینی معاصر با چه چالش هایی مواجه است؟

اما پاسخ من از این قرار است:  

چنان می نماید که مراد از دین منابعی است که آموزه های دینی از آنها استنباط می شود و آنها عبارت از قرآن و سنت اند و مقصود از معرفت دینی استنباطی است که از آن منابع می شود. به نظر می رسد، منظور از «معرفت دینی معاصر» نواندیشی دینی است و قید معاصر، معرفت دینی نو را از معرفت دینی سنتی متمایز می سازد.

در اینجا سئوالات فراوانی مطرح است: نظیر این که مگر معرفت دینی چیزی جز شناخت و فهم منابع دینی یعنی قرآن و سنت است؟ آیا معرفت دینی تعدد می پذیرد؟ و آیا اگر متعدد بود، همه معرفت ها صحیح است؟ آیا نوگرایی و نواندیشی دینی صحیح است؟ اگر صحیح است، با چه چالش ها و موانعی رو به روست؟

پیش فرض سئوالات مذکور این است که آری، درست است که معرفت دینی چیزی جز شناخت و فهم منابع دینی نیست؛ اما معرفت دینی بر اثر گذشت زمان تطور می یابد و تطور معرفت دینی صحیح است و باید در هر عصری به فهمی متناسب با مقتضیات همان عصر از منابع دینی رسید. بدون این که در اصول معرفت دینی تغییری صورت پذیرد.

من چالش های پیش روی معرفت دینی معاصر را از طریق گزارش یک واقعیت تلخ پاسخ می دهم. قبل از آن، خاطر نشان بسازم که من یک مسلمان شیعی متشرع و متعبد هستم و هیچ یک از ضروریات اسلام و مذهب حقه شیعه را انکار ننموده و از آنها دفاع کرده ام. به لحاظ اخلاقی هم تلاشم بر این بوده است که هم خود متخلق باشم و هم دانشجویانم را به اخلاق و عشق به خدا و اهل بیت دعوت کنم و یکی از خاطره های خوشی که دانشجویان از کلاس های اینجانب دارند، نکات اخلاقی و عرفانی است که احیاناً به مناسبت هایی در کلاس مطرح می کنم. مزید اطلاع عرض کنم که من حتی اهل تهجد و نوافل و گریه به درگاه خدا و توسل به اهل بیت(ع) هستم و همین امور را به دانشجویانم توصیه می کنم.

مع الوصف در چارچوب عقاید حقه اسلامی و شیعی که دارم، پاره ای دیدگاه هایی را که خلاف مشهور است و البته بسا بی سابقه هم نباشد و علمای ما در گذشته و حال بر آن هستند، مطرح می کنم و این موجب شده است، پاره ای مشکلات و سوء ظن ها و اخبار کذب بر ضد اینجانب پدید بیاید. نیت من از طرح این دیدگاه ها ایجاد نشاط علمی و روحیه تحقیق در میان دانشجویان است و لذا به جهت پرهیز از پاره ای از سوء برداشت ها و آثار منفی، از تدریس دروس تخصصی در دوره کارشناسی خودداری کرده ام و تنها به تدریس زبان انگلیسی تخصصی در این دوره بسنده نموده ام و درس های تخصصی را در دوره های تحصیلات تکمیلی یعنی کارشناسی ارشد و دکترا ارایه می کنم.

گفتنی است،‏ غرض در دوره های تحصیلات تکمیلی یعنی کارشناسی ارشد و دکتری گسترش مرزهای دانش و تولید علم است و در همین راستا هم دروسی به ارایه تازه های علمی در این مقاطع پیش بینی و مصوب شده و هم در خصوص طرح های تحقیق پایان نامه ها و رساله ها در رویه تمام دانشگاه ها تأکید بر نوآوری و نظریه پردازی است. این مقرارت و رویه های دانشگاهی اقتضاء کرده است، ما در تدریس ها و راهنمایی های علمی و آموزشی خود بر بحث روی مسائل چالشی و محل نزاع تأکید داشته باشیم.

شایان ذکر است که در زمینه نقد و نوآوری و نظریه پردازی آیین نامه ها و حمایت ها و متولیانی وجود دارد و تأکید مقام معظم رهبری نیز بر رونق بخشیدن به آنها در دانشگاه و میان دانشجویان است.

مع الوصف، برخی از مسئولان اظهارات ذیل را فرموده و به موجب تلقی هایی که دارند، بر آن شده اند، مقابله ها و محدودیت هایی را نسبت به اینجانب معمول کنند.

فرموده اند: شما حق ندارید، نظریات خود را در کلاس های درس مقاطع تحصیلات تکمیلی حتی دوره دکتری مطرح کنید یا به نقد دیدگاه های دیگران بپردازید. وظیفه شما فقط روخوانی و توضیح همان متونی است که در سر فصل ها مشخص شده است. مگر با شما قرارداد بسته اند که نظریات خودتان را در کلاس ها مطرح کنید یا دیدگاه های دیگران را نقد کنید؟

وقتی بنده عرض کردم: ما در بیش تر دروس خود متن واحدی نداریم؛ بلکه مجموعه ای از آثار را معین کرده اند؛ به علاوه در متن همین آثار یک قول واحدی وجود ندارد و پر از نقد دیدگاه هاست. تدریس چنین محتوایی با نقد ملازمه دارد و از آن جدایی ناپذیر است. علمای ما حتی علمای شیعه که در مباحث علمی بر یک قول نیستند که ما تنها به طرح همان بسنده کنیم. نقد دیدگاه رویه علمای ما از دیرباز تاکنون بوده است. شیخ صدوق «الاعتقادات» را می نویسد و شیخ مفید آن را نقد می کند و «تصحیح الاعتقادات» را تألیف می کند. اساساً برخی از اقوال و دیدگاه ها باطل است و باید نقد شود.

فرمودند: نه شما حق نقد ندارید. متن درسی را به همان صورتی که هست، باید تدریس کنید و هیچ نقدی بر آن نداشته باشید ولو آن که به نظر شما باطل باشد. اگر هم یک درسی چنین متنی داشته باشد، وظیفه شرعی ما این است که آن را اساساً تدریس نکنیم ولو آن که متن درسی مصوب باشد.

فرمودند: شما ولایت و عصمت اهل بیت(ع) و حقانیت قرآن را منکر شده اید و گفته اید: اهل بیت(ع) گناه می کنند و قرآن به درد عصر نزول می خورد. شما برای چه یک حرف هایی که بطلانش ثابت شده و کهنه و مرده شده است، دوباره مطرح می کنید؟ طرح این مطالب موجب تضعیف ایمان دانشجویان می شود و من به عنوان یک مسئول وظیفه دارم، با آن مقابله کنم. من نمی توانم بپذیرم، دانشجویی با ایمان به دانشگاه می آید و بی ایمان از دانشگاه خارج شود.

بنده عرض کردم: من هرگز ولایت و عصمت اهل بیت(ع) و حقانیت قرآن را انکار نکرده ام. خلاف به عرض رسانده اند. من به خلافت بلافصل علی(ع) بعد از پیامبر(ص) معتقدم و هرگز نیز سخنی بر خلاف آن نگفته ام. به امامت و ولایت و مرجعیت علمی و اخلاقی تمام ائمه هم باور دارم. اگر هم به فرض به برخی از ادله ایرادی می گیرم، رد دلیل مستلزم رد مدعا نیست. ما اگر صراحت آیاتی را از قرآن در این زمینه مورد تردید قرار بدهیم، نمی توانیم حدیث متواتر غدیر و سیره عملی پیامبر اسلام(ص) را که دال بر حقانیت امام علی(ع) بر خلافت بوده است، منکر شویم.

من به عصمت انبیاء و ائمه باور دارم و اعتقادم درباره عصمت همان اعتقاد علمای شیعه است و بیانم این است که ایشان از گناهان عادی معصوم اند؛ اما حسب مراتب خود گناهانی دارند که علمای ما برای متمایز ساختن گناهان ایشان از گناهان افراد عادی از آن به «ترک اولی» تعبیر می کنند. لذا وقتی انبیاء و ائمه به درگاه خدا گریه می کنند و از خدا می خواهند، گناهانشان را ببخشد، دروغ نمی گویند و نقش هم بازی نمی کنند. حسب مرتبه و شأن خود واقعاً احساس گناه می کنند. هرچه قلب لطیف تر باشد، احساس گناه بیش تر است. انبیاء و ائمه در اوج لطافت قلب بودند و لذا احساس گناهشان بیش تر از افراد عادی بوده است و اموری را گناه می یافتند که افراد عادی آنها را گناه نمی یابند. نقل است که حسنات الابرار سیئات المقربین.

فرمودند: نه همین که همین حرف ها را می زنید، این یعنی زیر سئوال بردن عصمت. شما نباید این حرف ها را بزنید. شما باید به همان نحوه ای که علمای شیعه گفته اند، حرف بزنید.

عرض کردم: همین علمای شیعه که درباره عصمت بر یک نظر نیستند. ما ناگزیر از طرح دیدگاه های مختلف هستیم.

درباره حقانیت قرآن هم عرض کنم:‏ من حقانیت قرآن و وحیانی بودن آن را هرگز انکار نکرده ام. تنها سخن خلاف مشهوری که عرض کرده ام، این است که مخاطبان قرآن عرب عصر نزول بوده و قرآن به زبان آنان نازل شده است و لذا در فهم قرآن باید به معهودات آنان مراجعه کرد. این نظر پیشینه هم دارد و تقریباً میرزای قمی بر همین نظر بوده است و این هم مستلزم این نیست که قرآن کهنه شده باشد و فقط به درد عرب عصر نزول بخورد. هدایت قرآن جاودانه است و بسان نسخه ای است که طبیت عالمیان آن را برای درمان بیماری های اعتقادی و اجتماعی و اخلاقی قومی نوشته است؛ اما نه آن بیماری ها و نه آن دروها به آن قوم اختصاص ندارد و عقل حکم می کند، هر قومی برای نجات خود از مهالک اعتقادی و اجتماعی و اخلاقی به آموزه های قرآن مراجعه کند و از آنها راهنمایی بگیرد. چطور وقتی میرزای قمی معتقد بود، قرآن خطاب به مشافهین است، کفر و زندقه نبود و آن را با کهنگی و عدم جاودانگی قرآن ملازم نمی دانست؛ اما من که تقریباً همان را تکرار می کنم، مستلزم کهنگی و عدم جاودانگی قرآن است؟

اگر چنین دیدگاه هایی که من مطرح می کنم، بطلانش ثابت شده است، چه دغدغه ای برای طرح مجددش وجود دارد؟ به علاوه این گونه نیست که اگر در گذشته بطلان دیدگاهی ثابت شد، دیگر مطرح نشود. بسیاری از شبهاتی که اکنون در کتب و مقالات و اینترنت و ماهواره مطرح می شود، همان شبهاتی است که از گذشته های دور مطرح می شده است. اینچنین نیست که اگر ما آنها را مطرح نکردیم، دیگران هم آنها را مطرح نکنند.

افزون بر این چنان نیست که اگر هر نظری را که در دوره معاصر باطل می شمارند، به واقع باطل باشد و یا هر نظری را که در دوره معاصر صحیح می خوانند، به واقع هم صحیح باشد. گفته اند:‏ ربّ مشهور لا اصل له. بسا مشهوری که اصل و اساسی ندارد و مردود است و بسا شاذی که اصل و اساسی دارد و حق است. نیز گفته اند: نحن ابناء الدلیل نمیل حیث یمیل. ما باید تابع دلیل باشیم. هرجا دلیل باشد،‏ به آن گرایش پیدا کنیم. چه کهنه باشد و چه نو.

فرمودند: نه این سخن شما که مخاطبان قرآن عرب عصر نزول است، به این معناست که قرآن جاودانه نیست و به درد امروز نمی خورد و شما نباید این سخن را بگویید. این سخنانی که شما می گویید، ایمان دانشجویان را متزلزل می کند و موجب می شود، دانشجویی که با ایمان به دانشگاه آمده است، بی ایمان از دانشگاه خارج شود.

من به ایشان عرض کردم، طرح دیدگاه های مختلف و واداشتن دانشجویان به تحقیق درباره مسائل چالشی و اختلافی که باعث تضعیف ایمان نمی شود؛ بلکه به عکس آنان را برمی انگیزد، راجع به آنها بیش تر مطالعه و تحقیق کنند و پایه های ایمانی و اعتقادی آنان تقویت شود. در جهان کنونی این گونه نیست که اگر ما مسئله ای را مطرح نکردیم، از راه های دیگر با آنها آشنا نشوند. اکنون جهان را به جهت وسایل ارتباطی مدرن مثل اینترنت و ماهواره یک دهکده به شمار می آورند و نمی توان دانشجویان را چشم و گوش بسته نگاه داشت و صحیح هم نیست.

فرمودند: آشنایی آنان از راه های دیگر برای ما مسئولیتی ندارد. ما در کلاس ها و پایان نامه ها نباید ذهن دانشجویان را درگیر مسائل اختلافی و شبهات کنیم ولو برای تحقیق و حتی برای دانشجویان دکتری باشد. طرح اینها خش انداختن به ذهن دانشجویان است و این ایمان دانشجویان را تضعیف می کند.

من عرض کردم: چطور من ایمان دانشجویان را تضعیف می کنم، در حالی هیچ یک از ضروریات را انکار نکرده و بلکه از آنها دفاع کرده ام و هیچ عمل خلاف شرعی هم از من سر نزده و متشرع و پاینند نماز اول وقت و نوافل هستم و حتی دانشجویان را هم به آن دعوت می کنم؟

فرمودند: ما به ایمان و تعبد تو ایمان داریم؛ اما خود دانشجویان آمدند و گفتند: او همه آموخته های ما را زیر سئوال می برد و مطالبی که او می گوید، ایمان ما را تضعیف می کند. چرا درباره دیگران چنین نمی گویند؟ حتماً اینها هست که می گویند.

عرض کردم:‏ بهتر است، نظر عموم دانشجویان را جویا شوید. من که ملاحظه می کنم: قریب به اتفاق دانشجویان از محتوای کلاس های اظهار رضایت و قدردانی می کنند و می گویند: در کلاس شما نشاط علمی وجود دارد و ما را ناگزیر به مطالعه و تحقیق می کند و نکات اخلاقی که احیاناً بیان می شود، ایمان مان را تقویت می کند. ما نباید به صرف سخن یک یا دو دانشجویی که نقد هر دیدگاه مشهوری را کفر و موجب تضعیف ایمان می شمارد، بسنده کنیم.

این یک اتهام ناروایی به من زده می شود و وظیفه من نیست که جلوی اتهام زنی های دیگران را بگیرم. اگر صرف اتهاماتی که دیگران می زنند، ملاک تصمیم گیری باشد، باید حضرت علی(ع) را نیز محکوم کرد؛ چون به او اتهام می زدند که نماز نمی خواند. در نقل است که اگر پنجاه نفر آمدند و اتهامی را به کسی زدند؛ اما او خودش انکار کرد، باید همه آن پنجاه نفر را تکذیب و خود او را تصدیق کرد.

به هر حال، نقد و نوآوری و نظریه پردازی پاره ای سوء فهم ها را در پی دارد که باید با گفتگوی علمی و در یک فضای آزاد و دور از تعصب به رفع آن سوء فهم ها مبادرت کرد؛ نه آن  که سوء فهم را ملاک قضاوت قرار داد؛ بدون این که هیچ مجالی هم برای دفاع متهم قائل شویم. یک طرفه به قضاوت نشستن و بر اساس اخبار کذب و سوء فهم قضاوت کردن، هرگز مشروع نیست و گناه بزرگی تلقی می شود.

استنباط من این است که برخی قلمرو ایمان را چنان توسعه داده اند که شامل تمامی دیدگاه های مشهور شیعه دوره معاصر می شود ولو آن که آن دیدگاه جزو ضروریات مذهب نباشد. براین اساس می گویند، اگر هر سخن خلاف مشهوری گفته شود یا هر نقدی بر دیدگاه های مشهور زده شود، موجب تضعیف ایمان دانشجویان می شود. لازمه عدم تضعیف ایمان را نیز عدم طرح دیدگاه های خلاف مشهور و نو می دانند.

شورای دانشکده با چنین طرز تفکری طرح پایان نامه ای را با عنوان «بررسی کارآیی قرآن در دوره معاصر» علیرغم تصویب اجماعی کمیته تحصیلات تکمیلی گروه رد کرد. برخی از مسئولان دانشکده فرمودند: شما با این پایان نامه می خواهید، کارآیی قرآن را زیر سئوال ببرید. شما می خواهید همان مطالب دکتر سروش را در این پایان نامه مطرح کنید. توجه به اغراض احکام سخن باطلی است و نباید در این پایان نامه مطرح شود. شما با این پایان نامه ذهن دانشجو را مخدوش می کنید و موجبات تضعیف ایمان او را فراهم می آورید. ما هم مسئولیت داریم و نمی توانیم نسبت به تضعیف ایمان دانشجو بی تفاوت باشیم.

من عرض کردم: چطور ما وقتی به صراحت می گوییم، می خواهیم کارآیی قرآن را ثابت کنیم، می فرمایید، می خواهید، کارآیی قرآن را زیر سئوال ببرید؟ این سوء ظن است و حرام. ما کجای این طرح گفته ایم که دیدگاه های دکتر سروش را می خواهیم مطرح کنیم. این نیز سوء ظنی دیگر است. ما در خصوص آیاتی که موضوع آنها از بین رفته است، مثل دخول به خانه از پشت خانه، می خواهیم همان نظر آیت الله معرفت را در زمینه باطن قرآن بسط بدهیم که معتقد است، می توان این آیات را با سبر و تقسیم و الغای خصوصیت و تنقیح مناط به کشف اغراض احکامشان پی برد و آنها را به موارد مشابه تعمیم داد. آثار آیت الله معرفت نیز برای رشته علوم قرآنی مرجعیت دارد و نمی توان گفت که حتی او هم کفر و زندقه می گوید و نباید بر محور اندیشه های او تحقیق کرد.

به علاوه این موضوع پیشنهاد خود دانشجو بوده و نه من. شوهر این دانشجو هم روحانی است. این پایان نامه استاد مشاور هم دارد و دغدغه او نسبت به ایمانیات از شما کمتر نیست. آنچه هم در طرح آمده، نه خلاف شرع است و نه یک سخن قطعی. فرضیه است و فرضیه هم ممکن است، رد شود. استاد راهنما نیز وظیفه راهنمایی پایان نامه را دارد؛ نه تحمیل نظر خود بر دانشجو. پذیرش راهنمایی این دانشجو هم به جهت اصرار خودش بوده است. چرا باید دانشجویی را که در مقطع کارشناسی ارشد تحصیل می کند و هم خودش متشرع است و هم شوهرش روحانی بگوییم، او می خواهد کاری بکند که ایمانش تضعیف شود.

من عین سئوالات و فرضیات این طرح را در ادامه می آورم. ملاحظه فرمایید، آیا در این طرح هیچ یک از ضروریات دین و مذهب انکار شده است؟

* تعریف مسأله و بیان سئوال های اصلی تحقیق: سئوال اساسی این تحقیق این است که قرآن با توجه به این که در عصر پیامبر اسلام(ص) نازل شده است، چگونه می تواند در دوره معاصر کارآیی داشته باشد و به مسائل و نیازها و مقتضیات این دوره پاسخ دهد؟ این سئوال در زمینه چند دسته از موضوعات بیش تر خودنمایی می کند: یکی موضوعاتی که فقط در عصر نزول و دوره های گذشته مطرح بوده و در قرآن آیاتی راجع به آنها وجود دارد؛ نظیر آیات ظهار، ایلاء، برده داری و نظایر آنها. دوم موضوعاتی که در دوره معاصر مطرح شده است و در قرآن در خصوص آنها آیاتی وجود ندارد، مثل تکنولژی، بیمه، بانک داری، شبیه سازی. سوم، موضوعاتی که در دوره معاصر مخالف علم و حقوق بشر دانسته می شود، مثل برخی از آیات مربوط به زنان یا برخی از آیات مربوط به کونیات نظیر خلقت زمین قبل از آسمان.

در این تحقیق قصد بر آن است که هر دسته از این موضوعات بررسی شود و نحوه و راهکار بهره گیری از قرآن در خصوص آنها مورد مطالعه قرار گیرد.

سئوالات اصلی و فرعی این تحقیق از این قرار است:

سئوال اصلی: کارآیی قرآن در دوره معاصر چگونه است؟

سئوالات فرعی:

1. آن دسته از آیاتی که مختص موضوعات گذشته است، چگونه کارآیی دارد؟

2. آن دسته از آیاتی که مخالف علم و حقوق بشر خوانده می شود، چگونه کارآیی دارد؟

3. قرآن در زمینه موضوعاتی که آیاتی درباره آن ندارد، چگونه کارآیی دارد؟

*فرضیه ها: فرضیات اصلی و فرعی این تحقیق از این قرار است:

فرضیه اصلی: توجه به معارف و ملاکات کلی و اغراض معارف و احکام می تواند قرآن را در دوره معاصر کارآیی بخشد.

1. توجه به ملاکات و اغراض احکام و معارف آیاتی که موضوعات آنها مربوط به گذشته است، می تواند گزاره هایی کلی را به دست دهد که در هر عصری کارآیی داشته باشد.

2. کلیات و معارفی که از قرآن استخراج می شود، می تواند در زمینه موضوعات جدید نیز پاسخگویی کند.

3. توجه به اغراض و معارف کلی آیاتی که معارض علم و حقوق بشر دانسته می شود، می تواند روشن کند که قرآن با آنها تعارضی ندارد.

*هدف ها و کاربردهای مورد انتظار از انجام تحقیق: آنچه از این تحقیق مورد انتظار است، این است که کارآیی قرآن در دوره معاصر چگونه است و چه راهکارهایی برای آن وجود دارد. با پاسخ گویی به سئوالاتی که در این تحقیق مطرح شده است، می توان از جاودانگی قرآن دفاع معقول و روشنی به عمل آورد.

با گزارش نمونه مواجهه ای که آمد، به وضوح آشکار شد که معرفت دینی نو با چه نوع چالش هایی مواجه است. هر اندیشه نویی را ولو معارض ضروریات دین و مذهب نباشد، به معنای مخالفت با دین و مذهب می گیرند. اندیشه نو را با سوء ظن ها و تلقی های خود می آمیزند و آن را وارونه می سازند و با مطالب کذب و غیر واقع مخلوط می سازند و به صاحب اندیشه نسبت می دهند. با صاحب اندیشه با هوچی گری و طرد و تکفیر و تضییق و تهدید و تبعید رفتار می کنند.

نتیجه این رفتار این خواهد شد که دانشجوی ما نشاط علمی نداشته باشد و قدرت تجزیه و تحلیل و استدلال را از دست بدهد و در برابر سئوالات و شبهات مخالفان منفعل و ناتوان باشد و به جای این که خصم فکری را با سلاح استدلال مغلوب سازد، تمام هم و غمش این است که او را با تعصب خشک و توهین و تحدید و تهدید و ضرب و جرح از میدان به در ببرد. اما این سلاحی بس سست و ناکارآمد است و در این دهکده جهانی که همه صاحبان اندیشه به طرق مختلف می توانند با هم ارتباط پیدا کنند، موجب خواهد شد، خصم فکری با تمام توان مبارزه کند؛ اما خود ما بی سلاح در برابر او زانو بزنیم.

لینک مرتبط: اندیشه فقط آن طور که ما می گوییم.