سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مدهامّتان: علوم و معارف قرآن و حدیث

گفتمانی با یکی از اعضای گروه قرآن دانشجو راجع به تخریب های اخیر

یکی از ایمیل هایی که مدتی قبل تر به گروه قرآن دانشجو فرستادم و در زمینه سوء ظن ها و تخریب های اخیر بر ضد اینجانب بود، چتی است که من با یکی از اعضای گروه داشتم؛ به این شرح:
J: سلام علیکم
T: سلام
J: راستی شما عضو قرآن دانشجو هستید؟
T: بله
J: امروز یک مطلبی شنیدم، خیلی ناراحت شدم.
T: چی؟
J: یک دانشجویی پیش یک استادی آمده و گفته فلانی در ایمیل ها به فلان و فلان بزرگ دینی توهین کرده. چیزی که نه روح من خبر دارد و نه روحیه من چنین است. من نمی دانم چرا آنان اگر در من عیب می بینند، فکر می کنند که اگر به خودم بگویند، فایده ندارد و پشت سرم می گویند؟ آن هم دروغ. به خودم بگویند: نه تنها گناه نکردند که ثواب کردند.
J: به نظر شما من چه باید بکنم؟ من این گروه را برای این راه اندازی کردم که به دانشجویان ارشد کمک کنم. از سویی هم آنان برای پایان نامه هایشان مشکل دارند و از سوی دیگر باید به شبهات دینی پاسخ داده شود.
T: استاد خوب دلیل این گفته چه رفتاری از سمت شما بوده؟
J: هر چه فکر می کنم، چیزی به خاطرم نمی آید.
T: مهمه؟ شاید بتوان این افراد را تحمل کرد.
J: این ها ما را تخریب می کنند. ادامه کار را مشکل می کنند.
T: همیشه همین طور است؛ اما می شود تعدیل کرد با احتیاط بیشتردر سخن گفتن.
J: پیشنهاد شما چیه؟
T: نمی دونم استاد شما خیلی بی پروا حرفهاتونو می فرمایید و این ... اما معتقدم که ایمان شما تا حالا کمکتون کرده و من بعد هم کمکتون می کنه.
J: من به نظرم رسید یک مرامنامه ای برای گروه بنویسیم و از اعضا بخواهیم طبق آن رفتار کنند. این دانشجو اگر می خواست طبق وظیفه شرعی اش عمل کند، باید به خودم می گفت.
T: اما استاد این می تونه خطرناک باشه که شما ایمیل هایی را که پر از شبهات دیگران است، به گروه ناشناخته می فرستید.
J: من برای حل آن مشکل به نظرم رسیده که یک پاسخ اجمالی برای هر شبهه بنویسم. اخیرا این کار می کنم.
T: این ضروری است.
J: دانشجوها هم باید کمک کنند.
T: یعنی ما؟
J: بله
T: بنیه علمی قوی می خواد که من سعی در بدست آورنش دارم؛ اما هنوز..
J: در سایت ها کمابیش پاسخ های شبهات آمده است. شما هم می توانید آن پاسخ ها را به گروه بفرستید.
T: اگه بشه شما یک گروه برای بحث های علمی تشکیل دهید.
J: همین گروه می تواند همین کار را بکند.
T: استاد با سرعت بالایی ایمیل می فرستید برای گروه.
J: من وبلاگ ها و سایت هایی را که مفید برای گروه است، در ریدر گذاشتم. یک نگاه که می کنم، تازه ها را می بینم و ایمیل می کنم. شما از ریدر استفاده می کنید؟
T: نمی دونم چیه؟
J: جی میل دارید؟
T: بله
J: بالای صفحه ریدر را کلیک کنید و بعد آر اس اس هر وبلاگ یا سایتی را که می خواهید در آن اد کنید.
J: من به راهنمایی شما محتاجم. همین طور دعای شما.
T: نفرمایید استاد آنچه هم که به خودم اجازه می دهم که عرض کنم برای این است که نظر خود را نیز اصلاح کنم.
J: به هر حال من خوشحال می شوم، راهنمایی و کمک کنید. برادران و خواهران دینی مثل یک پیکرند. باید به کمال بخشی همدیگر کمک کنند.
T: دعا چشم اگر ما را ارزشی.... استاد قبول؛ اما من بیشتر نیازمندم و این تعارف نیست؛ اما چون شما بسیار نکته برای گفتن دارید. بازخورد تحلیلی بر فرمایشاتتان بیشتر پیش می آید.
J: ما اگر رحمانیت خدا و بندگان خدا نباشد، گرفتار شیطان می شویم. احتیاج به تذکر و راهنمایی داریم. ان النفس لامارة بالسوء الا ما رحم ربی. هر کسی ممکنه عیب خودش را نبینه؛ اما دیگران ببنند. المؤمن مرآة المؤمن. نمی دانم شاید خطایی از من سر زده که آن دانشجو پشت سرم چیزی گفته.
T: اما آن دانشجو یا قدرت تحلیل درست نداشته؛ یا این که شما را نتوانسته به درستی بشناسد. من که زیاده روی در نقد از شما حس نکردم. با این که معتقدم باید رها نقد کرد.
J: به هر حال هیچ درنگ نکنید که اگر عیبی در من دیدید، به من یادآور شوید. خیلی خوشحال می شوم. البته آنهایی هم که پشت سرم حرف می زنند، به آنها هم دعا می کنم. گاهی دلم می شکند، دل شکسته هم طلاست. در دل شکسته خدا جای می گیرد. به آنها هم دعا می کنم که این لطف را به من کردند.
T: اما درباره من واقعی شما می توانم بگوییم که چگونه واقع شده ید که با خودتون خیلی تطبیق ندارد که باید توجه کنید.
J: نمی دانم چه عرض کنم. تصور من این است که باید ظاهر و باطنمان یکی بشه. آدم دورو از خدا دورست. دروغ گویی آدم را از خدا دور می کند. با اخلاص است که آدمی مقرب درگاه خدا می شه.
T: قبول، منظورم این نبود که شما اخلاص ندارید. نه چیزهایی هست که فکر می کنم که بعداً براتون به نحویی نا حق تموم میشه.
J: گاهی به نظرم می رسه این بحث های چالشی را رها کنم. برم درس اخلاق بدهم تا خودم هم اخلاقی بشم. اگر یک مجرم را معلم اخلاق کنند، اصلاح می شه.
T: خیلی خوبه معلم اخلاق شدن؛ اما شما فکر نمی کنم نیازی داشته باشید و معلم اخلاق به طور عملی باشید. که هستید
J: آنچه برای من مسلم است، این است که هر وقت نتونیم گریه کنیم و ارتباطمان با خدا کم بشه، وضع خوبی نداریم. اما اگر حال مساعد داشته باشیم، هم خودمان لذت می بریم، هم مخاطبانمان علیه ما نیستند. دعا کنید همیشه حال گریه داشته باشیم. حال گریه هم با دائم الذکر بودن و پیوسته زمزمه داشتن حاصل می شه. درس اخلاق گفتن هم یک دائم الذکر بودن است. تصور من این است که سوراخ دعا را باید پیدا کنیم. سوراخ دعا هم گریه است. دلدادگی و عشق است. اگر عاشق شدیم، هم مشکلات حل می شه. عشق اکسیره. طلا می کنه. اگر ما همیشه دلمان به یاد خدا بتپه، کار تمامه. ریشه تمام مشکلات بشر دوری از خداست. اگر ما غیبت می کنیم یا همدیگر را تخریب می کنیم یا به یکدیگر کینه داریم و یا هزار مشکل دیگر، همه از این است که دلداده خدا نیستیم.
T: من خیلی لذت نماز شب را نمی دانم. خیلی دورترم.
J: اصل در عبادت اشک و گریه و دل تپیدن است. دولا و راست شدن چندان ارزشی ندارد. هر وقت که بتونیم دلمان را جلا بدهیم، آن وقت بهترین وقت است. نیمه شب برخاستن به جهت این که خستگی تن به در شده و دل مشغولی ها نیست، شرایط مناسبی برای دلدادگی است.

J: التماس دعا دارم.
T: باز فرمودید!!! دعا چشم و بعد برداشتهای خود را خدمتتان عرض خواهم کرد.
J: منت می نهید.
T: بهترین لحظاتم بود.
J: خدا بر توفیقاتتان بیافزاید.
T: خدا نگهدار
J: خدا حافظ