سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مدهامّتان: علوم و معارف قرآن و حدیث

گفتمانی دانشجویی در زمینه رویه ها و دیدگاه هایم

متنی که اینک ملاحظه می فرمایید، گزارش یک گفتمان دانشجویی است که اخیراً میان دانشجویان ارشد رشته علوم قرآن و حدیث دانشگاه قم صورت گرفته است. مطالعه آن خالی از لطف نیست. متن این گفتمان از این قرار است:

سلام استاد

دیشب با بچه ها دور هم جمع شده بودیم. بچه ها اصولاً برای گرفتن پایان نامه و این که با کی بگیرن، از دیگران مشورت می گیرند و سعی می کنند که همه جوانب را بسنجند و بعد استاد راهنمای خود را انتخاب کنند. برای همین گردهمایی داشتیم که بچه ها درباره شما و گرفتن با شما صحبت می کردند و هر کسی چیزی می گفت.

سه نفر از بچه ها می گفتند که الان موقعیت استاد نکونام خوب نیست. حتی اگر حرفی بزند که هیچ مشکلی هم نداشته باشد، باز هم در دفاعیه های ایشان بحث پیش می آید و نمره بی جهت کم می شود، و در لابلای نظرات چند نکته بود.

یکی از بچه ها می گفت که از دانشجویی شنیده که دکتر نکونام احادیثی که استفاده می کنند، جعلی است. می گفت کسی که این حرف را زده تحقیق کرده و می گوید. من برایم سئوال شد و گفتم کجا مثلا کدام حدیث، گفت: اطلاعی ندارند.

یا این که می گفتند که استاد چون خودش طرح را تکمیل می کند و سر کلاس هم خودشان گفته اند که طرح را خودشان می نویسند تا انتها هم طرح بر طبق نظر ایشان پیش می رود. من عرض کردم که ایشان دانشجویانش را بعد از راهنمایی اولیه وادار می کنند که هر چه می دانند و می فهمند بنویسند و بیاورند و بروند در زمینه آن تحقیق کنند، و طرح را برای تکمیل نهایی تحویل ایشان می دهند و بعد ایشان آن را اصلاح می کنند. دوستان قائل بودند که روش استاد موجب رشد دانشجو نمی شود و در عین حال می گفتند که به نحوی پیش می رود که تحمیل رأی و نظرات ایشان در روند طرح می شود. البته انصافا من که خود دیده ام در بین دانشجویانتان که مخالف نظر شما را نیز در پایان نامه شان آورده بودند، عرض کردم که چنین نیست. استاد نظرشان را تحمیل نمی کنند. شاهدش این که یکی از دانشجویان گفت که در جلسه ها دیده اند که خود دانشجو گفته است که نظرات آمده در پایان نامه از خود اوست و ربطی به نظر استاد ندارد؛ اما اونها می گفتن که چون استاد قدرت علمی دارد و دانشجو بنیه علمی ندارد، بنا بر این به راحتی می تواند دانشجو را قانع و راضی به نظر خود کند. عرض شد که خب در تحقیق و پژوهش فرد مجال این را می یابد که بنیه ی علمی خود را بالا ببرد و بی اطلاع از نظرات دیگر که شما می فرمایید نمی مانند که بخواهند فقط نظر استاد را بشنوند و همان را بپذیرند.

خلاصه این که طفلی بچه ها می ترسن موضوعات پیشنهادی شما را با این که دوست دارند بگیرند. بعضی حتی می ترسند که با شما بگیرند با این که قلباً تمایل دارند که با شما بگیرند.

در بین ما شش نفر علوم قرآنی بچه ها یکی دو نفرشون خیلی با نظرات شما هم مخالف بود؛ اما بدون اطلاع کافی و درست و چیزهایی که می گفتند، سنجیده نبود.

اون هم واحدی مون که رشته ی کلام بود، می گفت: موضوعاتی که استادتون مطرح می کند، ارزش و جای کار دارد، چرا صرف ترسیدن از این که می خواد یه چیز نو بگه از گرفتن اونها إبا می کنید؟ بچه ها می گفتن شرایط دانشگاه قم در کل خوب نیست و در عین حال همه چیز بر علیه این استاد است؛ حتی اگر ایشان نظری هم بدهد که درش مسئله و مشکلی نباشد، باز هم برای کسانی که با ایشان موضوعاتی را که خود استاد پیشنهاد می کند، بگیرند، در جلسه دفاع مشکل ایجاد می شود.

خلاصه این که بحث های مختلف شد و بنده از دوتا از بچه ها پرسیدم که موافقند که از شما آنچه را که درباره ی استاد نکونام مبهم است، از ایشان بپرسم موافقت کردند.

این که شما تحمیل رأی می کنید. طرح رو از اول دارید و همه ی روند کار را می دانید. و این را دلیلی می آوردند، بر این که تحمیل رأی از سمت شما اتفاق می افتد و دانشجو را به نحوی تابع تام شما می دانستند به نحوی که چون بنیه ی علمی ندارد، تحت نظر شما ناخودآگاه حرکت می کند. البته بنده عرض کردم که این خوب نیست که استادی موضوعی را بدهد و یا این که در آن تخصص نداشته باشد و بعد راهنمایی موضوع را به عهده بگیرد؛ چون دانشجو که نمی داند چه باید بکند. استاد باید تسلط داشته باشد که بتواند کمکش کند و عرض کردم که به عقیده ی بنده استاد نکونام شاگردان خود را استاد می کند؛ چرا که نظم دادن به ذهن و آموخته را به فرد می آموزد و او را رها نمی کند و بچه هایی که با ایشان دارند، خیلی چیزها را یاد می گیرند، چگونه یک موضوع مشوش و به هم ریخته را پلان بندی کنند و...

یکی به نظرم به عنوان یک خصیصه منفی می گفت که ایشان در مورد آیات فقط با توجه به اسباب نزول نظر می دهند؛ یعنی این که آیه را منحصر در آن می داند. این دیگه خیلی برای من عجیب بود؛ چون تا جایی که اطلاع داشتم، این گونه بود که به تناسب و سیاق بین آیات خیلی توجه داشتید که این به مسائل متن و زبان شناسی بر می گردد، و عرض کردم برخی از دیگر علما نظیر علامه هم نسبت به آیات و گزینش و انتخاب روایات اسباب نزول همین روی کرد را دارند که اگر روایت اسباب نزولی به گونه ای باشد که با قراین آیات مورد تأیید نباشد و با آنها تنافی داشته باشد، به عنوان سبب نزول پذیرفته نیست.‌ خلاصه این که گفتم اتفاقا ایشان قائل به فهم در سایه ی سیاق و بعد اسباب نزول است.

کلا استاد نظراتی که درباره ی شما داده می شد، از روی کم اطلاعی بود.

یک موضوعی مطرح بود که یکی از بچه ها می خواستند، با شما بگیرن، حول اون بحث می کردیم و بعضی نظراتتون مطرح می شد که به نظر اونها شاذ بود. بنده عرض کردم ایشون که نفی نمی کنند چیزهایی را که شما می فرمایید. فقط می گن که راه رسیدن به اثبات این مباحث روایت و سنت است؛ نه قرآن، و ایشون از طریق شواهد روایی و تاریخی به اثبات اون مسائل می رسند و....

یکی از دوستان کلام آنجا بودند که ورودی امسال هستن، در تأیید حرف بنده گفتند: یاد این افتادند که اوایل سال که اومده بود وقتی نظر شما (استاد نکونام) را درباره ی آیه ی تطهیر شنیده، براش عجیب و ناراحت کننده بوده و دنبال این رفته که ایشون چی میگن. البته من براش توضیح دادم و بعد از تحقیق فهمیدن که حرف شما این بوده که از این آیه نمی توان عصمت را برداشت نمود و باید برای رسیدن به آن به روایات و سنت رسول الله مراجعه نمود، دیدم نگاهی خیلی عاقلانه تر و صحیح است.

اونقدر ما اون شب پراکنده بحث کردیم که نمی دونم کجاشو بگم.

 

ابهام زدائی در زمینه نکات مذکور در این گفتمان

سلام علیکم

اینک چند نکته را به منظور روشن شدن پاره ای از ابهامات، عرض می کنم:

1. من معتقدم، در راهنمایی پایان نامه ها باید دانشجو پایان نامه اش را از آغاز تا پایان به صورت گام به گام و با تمام جزئیات با راهنمایی و کمک علمی استاد راهنما دنبال کند تا کار تحقیقی ارزشمندی تولید شود؛ نه این که تمام کارها بر عهده دانشجو باشد و استاد راهنما در حد نیم ساعت وقت بگذارد و بعد هم تنها یکبار پایان نامه را پس از اتمام نگارش نگاه کند و یک نظر اصلاحی مختصر بدهد. به نظر من دانشجو اینگونه محقق بار نمی آید. دانشجو باید ریز به ریز پایان نامه اش را با بحث با استاد راهنما و مشاورش پی بگیرد. البته این بدان معنا نیست که به استادان یا صاحب نظران دیگر مراجعه نکند. دانشجو باید از هر کس و کتاب و مقاله و پایان نامه ای که می تواند اطلاعاتی را مناسب موضوعش بیابد، کسب اطلاع کند. تأکید من بر این است که ای دانشجویان موضوعتان را محدود کنید؛ اما منابع تحقیقتان را محدود نکنید.

2. نیز معتقدم، استاد راهنما هرگز نباید نظر علمی اش را به دانشجو تحمیل کند و از او بخواهد پایان نامه اش در صدد اثبات نظر استاد راهنمایش باشد. آری، اگر خود دانشجو به این نتیجه رسید که نظر استاد راهنمایش درست است، می تواند آن را به عنوان نظر مورد قبول معرفی کند. به هر حال، به طور عمده این دانشجوست که در جلسه دفاع باید از پایان نامه اش دفاع کند.

3. من همواره به دانشجویان توصیه می کنم، نحوه بحث و نگارش پایان نامه اتان در انعکاس نظرها توصیفی باشد؛ یعنی همه نظرها را با ادله اشان بیاورید؛ نه این که فقط نظر مورد قبول خودتان را بیاورید. در ضمن اگر نظر خودتان یک نظر شاذ و خلاف مشهور است، به آن تصریح نکنید که به شما گیر بدهند؛ بلکه بگویید: این نظر هم قابل طرح است و این ادله را هم می توان برایش آورد و حتی اگر نقدی هم بر آن می توانید پیدا کنید، آن را هم مطرح کنید؛ طوری که شما را یک آدم بی طرف تشخیص دهند. معمولاً دانشجویانی که این توصیه را رعایت نمی کنند، با آنان برخورد غیرعلمی و تعصب آلود می شود و این در حالی است که اختلاف نظر در چارچوب اصول و ضروریات دین و مذهب اشکال شرعی ندارد و همه علمای ما با هم اختلاف نظر دارند و این اختلاف نظرهاست که زمینه تحقیق و رشد علمی را فراهم می سازد.

4. نظر من درباره رابطه قرآن و سنت همان حدیث عرضه است که ائمه(ع) فرموده اند، آنچه را که مخالف قرآن است، دور بیاندازید. بنابراین اگر روایتی را رد می کنم، به جهت مخالفت آن با قرآن است. در زمینه روایات اسباب نزول هم بر همان نظر علامه طباطبایی هستم که معتقدند، باید خود آیات بر اسباب نزول مندرج در روایات دلالت داشته باشد و گرنه به صرف روایاتی که ذیل آیات نقل شده، نمی توان به اسباب نزول آیات پی برد. به نظر او روایات اسباب نزول عبارت از قصصی است که مفسران بر آیات قرآن انطباق داده اند و لذا لزوماً بر اسباب نزول دلالت ندارند (نک: قرآن در اسلام).

5. نظر من در زمینه اثبات عقاید شیعه آن است که اثبات آنها از برخی آیات مشکل است و آیات بر آنها دلالت روشنی ندارد و با آن آیات نمی توان در برابر مخالفان شیعه احتجاج کرد؛ زیرا شکست می خوریم؛ بلکه باید با آیات دیگر و یا روایات - به خصوص روایاتی که در خود کتب اهل سنت آمده - به اثبات عقاید شیعی بپردازیم تا واقعاً احتجاج ما مقبول خصم واقع شود. برای مثال، من معتقدم عصمت ائمه(ع) را نمی توان با آیه تطهیر ثابت کرد؛ بلکه باید با آیه «وَ إِذِ ابْتَلى‏» (بقره، 124) با انضمام حدیث ثقلین ثابت کرد (نک: عصمت پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) )

6. درباره سیاق آیات نیز معتقدم، قرآنی که با تواتر لفظی به دست ما رسیده است، نباید محکوم روایات آحادی بشود که قریب به تمام آنها نقل شفاهی شده و عین الفاظ معصوم(ع) نیستند. با تکیه بر روایات نباید رشته متصل آیات را از هم گسیخت و صدر و ذیل آیات را نادیده گرفت. صدر و ذیل آیات قرائن فهم آیات اند و فروگذاشتن قرائن فهم آیات موجب بدفهمی و تفسیر به رأی آیات می شود که امری حرام است. شیوه بسیاری از مفسران از جمله علامه طباطبایی هم تکیه بر سیاق در تفسیر آیات و نیز ارزیابی صحت و سقم روایات بوده است.

7. به طور کلی نظرم درباره روایات این است که تا قرینه ای بر جعلی بودن آنها نیابیم، نباید آنها را رد کنیم؛ بلکه باید اگر مخالف آیات قرآن و روایات معتبر نباشند، به آنها اعتماد کنیم و اگر حتی در مواردی خلاف ظاهر آیات و روایات دیگر باشند، تا جایی که امکان دارد، به توجیه و تأویل صحیح آنها اقدام کنیم. جهتش این است که روایات آن گونه که از معصوم(ع) صادر شده، به دست ما نرسیده و قدری در آنها دخل و تصرف شده است؛ لذا ما اگر قرینه بر جعلی بودن آنها نیافتیم، باید آنها را به گونه صحیح توجیه نماییم. قرینه بر جعل هم این است که در سند روایت افراد دروغگو وجود داشته باشد یا محتوای روایات با صریح آیات قرآن مخالف باشد.

به هر حال، ما در ارزیابی و تحلیل یک روایت باید تمام اطلاعات لازم را گردآوری کنیم و آنگاه به ارزیابی و تحلیل آن بپردازیم (نک: روش تحقیق با تأکید بر علوم اسلامی).