سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مدهامّتان: علوم و معارف قرآن و حدیث

پاسخ نقدی درباره خاص بودن مخاطبان قرآن و عام بودن هدایت آن

متنی که اینک ملاحظه می فرمایید، نقدی بوده است که مدت ها قبل، برادر خوبمان آقای دکتر علیرضا کاوند بروجردی، در وبلاگ خودش منتشر کرده و نیز به من ایمیل نموده بود؛ اما فرصت پاسخ به آن را نیافته بودم و اینک پاسخ نقد ایشان را منتشر می کنم.

بسمه تعالی

جناب استاد دکتر جعفر نکونام (حفظه الله)

با سلام و عرض ادب و احترام

مطالب ذیل، تاملاتی در مدعیات شما در مصاحبه با خبرگزاری ایکنا در فروردین 1391ش با عنوان: تعمیم گزاره‌های کلی قرآن به مردمان اعصار دیگر؛ دلیلی بر جاودانگی هدایت قرآن است که حسب وظیفه جهت روشن شدن مساله فهم قرآنی، این موارد را تقدیم می دارم و درخواست شفاف سازی بحث و رفع ابهامات را از محضرتان دارم.

حضرتعالی در مصاحبه با خبرگزاری ایکنا مدعی شده اید   :

«لازمه ادعای اعجاز علمی در قرآن این است که مردم طی قرن‌ها آیات الهی را نفهمیده‌اند یا بد فهمیده‌اند و اکنون با رشد دانش بشری قادر به فهم مراد الهی شده‌اند. حال آن که چنین چیزی خلاف فصاحت و بلاغت قرآن است.»

 حال سوال بنده این است که آیا در حدیث نیامده که معارف بلند آیات اول سوره حدید و سوره توحید را مردم آخر الزمان می فهمند؟ آیا نمی توان فرض کرد که عمق و سطح فهم آنها اندک بوده؟ البته به اعتقاد بنده، معصومین(ع) تمام بطون علمی و عقلی و فحوائی را فهم می نموده اند ولی بستر برای بیان آن بطون نبوده مگر در برخی موارد و برای افرادی خاص. آیا این نظر را قبول دارید؟ دست کم آنان که با راسخون ارتباط داشته اند و از منهل صرف آنان جرعه نوشی می کرده اند، همه فهمشان از قرآن درست بوده است چون مبنا و روش صحیح داشته اند. آیا این را تایید می نمائید؟

آیا از اینکه ادعا کرده اید : «اعتقاد به اعجاز علمی مستلزم بدفهمی  و یا عدم فهم و این مستلزم خدشه در فصاحت و بلاغت است»، نمی توان این نتیجه را گرفت  که به طور کلی، بدفهمی ها یا عدم فهم آیات شریفه قرآن توسط برخی از اصحاب- که مستندات تاریخی هم دارد مثل قضیه سوال عمر بن خطاب درباره «و فاکهة و ابّا» که نشان می دهد گاهی آنها نسبت به لغات و تفسیر آیات با مشکل روبه رو می شدند و از پیامبر (ص) و علی (ع) و ابن عباس می پرسیدند-، مستلزم خدشه در فصاحت و بلاغت قرآن است؟ به نظرم این نتیجه، تالی فاسد ادعای مذکور است و مشکل در ادعای یاد شده است، چون حضرتعالی بحث استلزام را مطرح کرده اید، و فرموده اید که بد فهمی و یا عدم فهم، مستلزم خدشه به فصاحت است. شاید هم منظورتان چیز دیگری باشد، والله اعلم بالصواب.

در پاسخ عرض می کنم:

سلام علیکم و رحمة الله و برکاته

اولاً، چنانکه در جای خود بررسی شده، مراد حدیث مذکور از «متعمقون» متکلفون است؛ نه ژرف اندیشان؛ لذا به موجب آن روایت نمی توان گفت که مراد آیات سوره حدید و توحید برای عرب عصر پیامبر(ص) روشن نبوده است. چگونه سوره توحید که در رد باور مشرکان قریش نازل شده، معنا دارد برای آنان نامفهوم باشد. آنان بودند که اعتقاد داشتند، خداوند زن و بچه دارد و سوره توحید در رد اعتقاد آنان نازل گردیده است.

ثانیاً، در صریح آیات قرآن و بسیاری از روایات آمده است که قرآن به زبان روشن عرب نازل شده و هدایت بخش است و محک ارزیابی صحت و سقم روایات به شمار می رود. حال چگونه می توان پذیرفت، مقصود آیات را مخاطبانش یعنی عرب عصر نزول نفهمیدند و مردم آخر الزمان خواهند فهمید؟

ثالثاً، قرآن در اوج فصاحت و بلاغت و به قصد هدایت مخاطبانش نازل شده و این مستلزم آن است که در آن واژگان غریبی مثل تکأکأتم و جحنلجع که میان مخاطبان مأنوس و مفهوم نیست، وجود نداشته باشد و مفردات کلام نیز به گونه ای در کنار هم بیایند که تعقید معنوی در آنها نباشد و معنای مراد از آنها برای مخاطبان قرآن روشن باشد و همچنین سطح فهم مخاطبان رعایت گردد. به این ویژگی ها در علوم بلاغی فصاحت و بلاغت گویند. به این ترتیب معنا ندارد، مقاصد الهی برای عرب حجاز عصر پیامبر(ص) که مخاطبان قرآن بودند، قابل فهم نبوده باشد.

رابعاً، به عنوان بطون قرآن نمی توان مفاهیمی را به قرآن نسبت داد که هیچ ملازمه منطقی با معنای عرفی و متعارف و قابل فهم آن نداشته باشد. فهم بطون قرآن به معنای فهم لوازم منطقی آیات قرآن هم اختصاص به ائمه(ع) ندارد و هرکسی که بتواند در لوازم آیات تدبر کند، می تواند به آنها دسترسی داشته باشد.

خامساً، من در کتاب «درآمدی بر معناشناسی قرآن» تمام روایاتی را که حاکی اند، واژگانی از آیات قرآن برای کسانی چون ابن عباس هم نامفهوم بوده، بررسی کرده و سستی این روایات را آشکار نموده ام. ما هرگز نمی توانیم به استناد روایاتی سست، قرآن را گنگ و نامفهوم بخوانیم. امام باقر(ع) در حدیثی فرمود: من زعم ان القرآن مبهم فقد هلک و اهلک؛ هرکه بپندارد، قرآن مبهم است، هم خود را نابود کرده و هم دیگران را.

سادساً، ادعای مبهم بودن قرآن تالی فاسد دارد؛ نه ادعای فصاحت و بلاغت داشتن قرآن. اگر ادعا شود، قرآن مبهم است، لازمه اش این است که یا خدا سطح فهم مخاطبان قرآن را نمی دانسته و یا خدا به زبان آنان آگاهی کافی نداشته و یا خدا قصد سرگردان و گیج کردن مخاطبان را داشته یا می خواسته،‌ آنان را گمراه کند که همه این لوازم باطل است.

 شما فرموده اید  :

«ادعای اعجاز علمی در قرآن به این معناکه عرب عصر نزول مراد الهی از آیات قرآن را درک نکرده و اکنون قادر به کشف آن شده‌اند، باطل است.»

حال سوال بنده این است که آیا همانطور که فرموده اید، منظورتان از اعجاز علمی در قرآن چیز دیگری است؟ یا اساسا منکر اعجاز علمی هستید؟ شما پاسخی به این سوال و یا توضیحی در این باره نداده اید. البته بعید می دانم منکر اصل اعجاز علمی در قرآن باشید.

پاسخ این است که:

مدعای اعجاز علمی این است که مقاصد قرآن را مخاطبانش یعنی عرب حجاز عصر پیامبر(ص) نفهمیدند و اکنون دانشمندان معاصر بعد از قرن ها بر اثر کشفیات علمی قادر به فهم مقاصد قرآن شده اند. من این ادعا را باطل می دانم؛ زیرا:

اولاً، لازمه این ادعا این است که علاوه بر این که وقتی قرآن نازل شد، مخاطبان قرآن مقاصد الهی را نفهمیده یا اشتباه فهمیده باشند، بلکه این نفهمی یا کج فهمی قرن ها ادامه داشته باشد. این چگونه با عربی مبین بودن و هدایت بخشی قرآن سازگار است؟

ثانیاً، آنچه به عنوان اعجاز علمی یاد می شود، چیزهایی است که هرگز از قرآن به دست نمی آید و اگر به دست می آمد، لازم نبود، علوم جدید آنها را به ما بگوید. مدعیان اعجاز علمی چیزهایی را از علوم جدید فرا می گیرند و بعد به ریش قرآن می چسبانند. آشکار است که این چیزها ربطی به قرآن ندارد. ما هرگز نمی توانیم، مفاهیمی را که از خود قرآن فهمیده نمی شود و بلکه از غیر قرآن مثل علوم جدید می فهمیم، به قرآن نسبت دهیم. این تحمیل آرای بشری بر قرآن و تفسیر به رأی است و حرام.

شما فرموده اید :

« این‌که ما توقع داشته باشیم، خداوند در قرآن برای همه اقوام، در همه اعصار سخن گفته باشد، مانند آن است که انتظار داشته باشیم که در یک پارچ یا لیوان، یک دریا را بریزند و چنین چیزی امکان ندارد.»

حال سوال بنده این است که آیا خود قرآن نفرموده که شفاء و رحمت برای جهانیان است؟ آیا در اینجا خطاب کلام به جهانیان نیست؟ آیا نفرموده که من برای شما جهانیان شفاء و رحمت هستم. آیا درباره حضرت ختمی مرتبت پیامبر(ص) نفرموده : «و ما ارسلناک الا رحمة للعالمین»(انبیاء/107) و دیگر موارد مانند: «وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا کَافَّةً لِّلنَّاسِ بَشِیرًا وَنَذِیرًا وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ»(سبا/28)؟ تمام خطاب ها عام است و همه اقوام و ملل را بدون محدودیت زمانی و مکانی در بر می گیرد.

به نظر می رسد که می توان آب دریا را در لیوان ریخت اما به این معنا که عمق مطالب ارائه شده، مد نظر باشد نه وسعت مطالب. از این رو، مثالی که زده اید ظاهرا برای اثبات این نکته که قرآن نمی توانسته همه معارف مورد نیاز جهانیان را به طور کامل در خود بیان کند و برای همه اعصار سخن گفته باشد، مکفی نیست و به نظرم قیاسی مع الفارق، هر چند طبق ادعای شما، این مثال جهت تقریب به ذهن بوده است. اینجا بحث بر سر کمیت و وسعت مفاهیم و مطالبات نیست، بر سر معنا و عمق مفاهیم است. آیا این طور نیست؟ آیا برداشت من از کلام شما درست بوده یا اینکه چیز دیگری مد نظرتان بوده است؟

پاسخم این است که:

اولاً، یک مرور ساده به مجموعه آیات قرآن به وضوح می فهماند که قرآن درباره چه موضوعاتی بحث کرده است. ما تنها می توانیم، در خصوص همان موضوعات انتظار داشته باشیم، قرآن سخنی داشته باشد؛ نه آنچه که در قرآن از آنها سخنی نیست. همه موضوعاتی که در قرآن از آنها سخن رفته، متناسب با سئوالات و حاجات عرب حجاز عصر پیامبر(ص) بوده است. آیات مکی متناسب با حاجات و مقتضیات مشرکان قریش و آیات مدنی متناسب با نیازها و شرایط مردم مدینه در عصر پیامبر(ص) نازل گردیده است؛ لذا هرگز در قرآن نمی یابیم،‌ از موضوعاتی که خاص اعصار و اقوام دیگر است، سخنی رفته باشد.

البته این هرگز بدان معنا نیست که مردم اعصار و امصار دیگر نمی توانند از قرآن بهره برداری کنند و برای آنان هدایت بخش باشد. هر قومی در هر عصری چنانچه به قرآن مراجعه کنند و به زبان و مقاصدش همان طور که عرب حجاز عصر پیامبر(ص) می فهمیدند، قرآن را بفهمند، می توانند از قرآن استفاده کنند.

ثانیاً، هیچ پیامبری و از جمله پیامبر اسلام(ص) هرگز قوم پرست و نژادپرست نبوده است و لذا اگر هر مردمی را که می توانستند، راهنمایی کنند، راهنمایی می کردند.

ثالثاً، هدایت قرآن نظیر هر کتاب آسمانی یا غیر آسمانی که اخلاقی باشد، عام است و می تواند مورد بهره برداری همه افراد بشر قرار بگیرد؛ اما هرگز مخاطبان قرآن عموم افراد بشر در تمام اعصار و امصار نبوده است. کافی است، آیات سوره های قرآن مرور شود تا آشکار گردد که مخاطبان قرآن در حدود نود سوره مکی مشرکان قریش و در حدود بیست و چهار سوره مدنی مردم مدینه عصر پیامبر(ص) بوده است. آیات استشهادی نیز بیش از این دلالت ندارد که هدایت قرآن عام است؛ اما هرگز دلالت ندارد که مخاطبان قرآن نیز عام بوده است.

رابعاً، به عنوان عمق و بطن قرآن هرگز نمی توان مفاهیمی را که هیچ ربط منطقی به معنای متعارف آیات ندارد، نسبت داد. اگر چنین باشد که بتوان هر معنایی را به عنوان عمق و بطن به قرآن نسبت داد، چه فرقی با تفسیر به رأی خواهد داشت؟

شما مدعی شده اید:

 «برای تقریب به ذهن می‌توان گفت که این موضوع(=هدایت همه اقوام توسط قرآن) مانند آن است که یک پزشک نسخه‌ای را برای بیماری خاص پیچیده، ولی بیماران دیگر وقتی نسخه او را مشاهده می‌کنند، درمی‌یابند که این نسخه برای بیماری آنها نیز کارساز است».  

اما این قیاس هم به نظرم کارساز نیست، هرچند مدعی شده ای که برای تقریب به ذهن است – و بنده هم معتقدم که در مثال، مناقشه نیست -، زیرا نسخه پزشک، خطاب به یک نفر است، در حالی که قرآن دست کم در برخی موارد، خطاب به جهانیان است. البته تقریبا با حفظ حدود و ثغور، بیشتر آیات خطابی و حتی دیگر آیات را می توان طبق قاعده جری و تطبیق – که شما هم قاعدتا به آن معتقدید- عام و شامل دانست و همه مردم اعصار گذشته و حال و آینده را مشمول آن دانست. اگر برداشت من از کلامتان نادرست بوده یا منظور دیگری داشته اید بفرمائید.

پاسخم این است که:

اولاً، نظر به این که قرآن در پاسخ به سئوالات و نیازهای عرب حجاز عصر پیامبر(ص) نازل شده، دقیقاً مانند نسخه ای است که برای شخص خاصی نوشته می شود. شما کافی است، نگاهی گذرا به آیات سوره ها بیاندازید و به روشنی دریابید که حدود نود سوره مکی خطاب به مشرکان قریش و متناسب با حاجات آنان نازل شده و حدود بیست و چهار سوره مدنی خطاب به مردم مدینه عصر پیامبر(ص) و سئوالات و نیازهای آنان نازل گردیده است. اما هرگز چنین نیست که حاجات و نیازهای آنان خاص خودشان باشد. بسیاری از همان حاجات و نیازها برای مردم اعصار و امصار دیگر هم هست و لذاست که قرآن می تواند برای غیر مخاطبان قرآن نیز هدایت بخش باشد.

ثانیاً، شما نباید یک جمله ای را از دل یک سوره ای برش بزنید و ادعا کنید که مخاطبان آن عموم مردم در هر عصر و مصر است. هر جمله ای در سیاق و موقعیت زمانی و مکانی خود معنای صحیح خود را القاء می کند و آنها قرائن لفظی و حالی فهم آیات را تشکیل می دهند. کافی است، به آیات قبل و بعد آن جملات برش زده نظری بیافکنید و به وضوح دریابید که مخاطبان قرآن عموم مردم در هر عصر نیستند.

ثالثاً، در قرآن در عین حالی که خطاب به عرب حجاز عصر پیامبر(ص) نازل شده، حاوی گزاره های عام و حقیقی است. این گزاره ها در زمان نزولشان ناظر به مصادیق و موارد آن زمان بود؛ اما به آنها اختصاص ندارد و شامل هر مورد و مصداقی می شود و لذا به تعبیر معروف قابل جری و تطبیق اند. نظیر «إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغى‏ * أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى‏ (علق، 6-7)؛ حقّاً که انسان سرکشى مى‏کند، همین که خود را بى‏نیاز پندارد». این آیه در زمان نزولش ناظر به ابوجهل بود؛ اما شامل دیگران هم می شود.

رابعاً، حتی آیاتی که خاص مخاطبان قرآن بوده اند، با الغای خصوصیت، قابل جری و تعمیم به موارد و مصادیق دیگرند. نظیر « فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ (نحل، 43)؛ پس اگر نمی دانید، از علمای اهل کتاب بپرسید». ظاهر این آیه خطاب به مشرکان قریش است و از آنان خواسته است،‌ اگر نمی دانند که می تواند از سوی خدا به بشری وحی شود، از یهودیان مدینه بپرسند که آیا جز این است که حضرت موسی(ع)‌ و دیگر انبیای بنی اسرائیل بشر بودند و در عین حال، وحی الهی را دریافت می کردند؟

ظاهر این آیه خاص مشرکان قریش و موضوع مذکور و یهودیان مدینه است؛ اما با الغای خصوصیت شامل هر کسی و هر موضوعی می شود. باطن و معنای عام آیه این است که ای نادانان هرچه را نمی دانید،‌ از دانایان بپرسید. این مفهوم عام قابل جری و تعمیم به تمام موارد و اشخاص است.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

بعد التحریر: نامه ای و یادداشتی درباره این پست برایم رسید که اصل و پاسخ آن از این قرار است:

با سلام خدمت استاد عزیزم

من متن پاسخ نقدی شما بر آقای دکتر کاوند را خواندم و این طور برداشت کردم که شما قائل به این امر نیستید که ما هم جزو مخاطبین قرآن هستیم؛ چون فرموده اید که: «هدایت قرآن عام است؛ اما این دلالت ندارد بر این که مخاطبان قرآن نیز عام می باشند». این مطلب کمی برای بنده گنگ است؛ چون وقتی که قرآن به مردم عرب عصر نزول مثلا می فرماید: «نماز را به پا دارید»، ما هم چون که این دین را پذیرفته ایم، باید به دستورات عمل کرده و نماز بخوانیم؛ پس معلوم می شود که ما هم مخاطبین قرآن هستیم؛ البته مخاطبین اعصار بعد از عصر نزول.

ممنون می شوم اگر این مطلب را برای بنده توضیح دهید .

با تشکر سجاد عزیزی الوار

سلام علیکم

امتثال اوامر الهی به حکم عقل واجب است. این اختصاص به عرب حجاز عصر نزول ندارد. نظر به اشتراک اهدافی که بشر در هر عصر و مصر دارند و آن عبارت از طلب سعادتمندی است، همان طور که عرب عصر پیامبر(ص) به منظور کسب سعادت به اوامر الهی عمل می کردند، دیگر مردم نیز به جهت این که آنان نیز طالب سعادت اند، عقل حکم می کند، به اوامر الهی که سعادت انسان را موجب می گردد، عمل کنند.

بنابراین هرگز خاص بودن مخاطبان قرآن و اختصاص خطابات قرآن به عرب حجاز عصر پیامبر(ص) مستلزم اختصاص بهره برداری از قرآن به آنان ندارد. دیگر مردم نیز اگر می خواهند به سعادت برسند، اقتضاء دارد، به احکام قرآن عمل نمایند.

این اختصاص به قرآن ندارد. خطبه های امام علی(ع) نیز که در مسجد کوفه و خطاب به مردم کوفه ایراد شده، اگرچه مخاطبان آن خصوص حاضران در مسجد کوفه در زمان ایراد خطبه اند، اما بهره برداری از آن به آن مردم اختصاص ندارد. هر مردمی در هر عصری می تواند از آن خطبه ها استفاده کند و برای سعادتمندی خود بهره مند شود.

حاصل آن که خاص بودن مخاطبان یک متن هرگز مستلزم خاص بودن هدایت بخشی آن متن نیست.

********************

زهرا محمودی  

بنده نتوانستم خاص بودن مخاطب و عام بودن هدایت رسانی و نه عام بودن مخاطب را درک کنم. اگر قرآن در عصر نزول با "هدف هدایت جهانیان" نازل شده است، دیگر حق ندارد هنگام سخن گفتن تنها به مخاطبان حاضر خود بیندیشد. همانطور که گاهی سخنرانانی با هدف ضبط صدا و پخش آن برای همه مردم در جلسه ای سخن می گویند. این کاملا طبیعی و لازم است که اگر لازم شد نکاتی را نیز برای عموم مردم متذکر گردد هرچند حاضران در جلسه آن را درک نکنند.

من نمی توانم به قرآنی تکیه کنم که تنها مخاطبان حاضر خود را دیده و برای من فقط به عنوان "هدفی ضمنی" در زمان و مکان دیگر نیز هادی باشد. 

به نظر بنده موضوع قرآن با "هر کتاب دیگر" فرق می کند. حتی با سخنان امیر المومنین در مسجد کوفه نیز قابل قیاس نیست؛ چه که اینها هدف اصلی خود را اصلاح هم عصریان خود می دانند و معتقدند هر دوره ای امامی دارد؛ هرچند به طور ضمنی برای مردم دیگر زمانها نیز مفید است. اما نص الهی تنها یکی است و ذکر للعالمین است.

پاسخ

چند نکته را در پاسخ عرض می کنم:

1. درک این که مخاطب قرآن در دوره مکی مشرکان قریش و در دوره مدنی مردم مدینه است، سخت نیست. به آیات سوره ها مراجعه فرمایید و خطابات آیات و نیز موضوعات آنها را دقت کنید. بعد به این سئوال پاسخ دهید که آیا خطاب به عرب حجاز عصر پیامبر و درباره موضوعات مطرح میان آنان است یا نه؟

2. شما پذیرفته اید که خطبه های حضرت علی(ع) در مسجد کوفه خطاب به مردم کوفه در آن زمان است. حال از شما می پرسم، چطور شما به خطبه هایی تکیه می کنید که مخاطبانش تنها آن مردم هستند؟ اگر به خطبه های امام علی(ع) در عین حالی که مخاطبان خاص داشته، تکیه می کنید، به قرآن نیز همین گونه تکیه بفرمایید.

3. قرآن اگر از جهاتی با سایر متون و کتب فرق داشته باشد، هرگز از این جهت که به زبان عربی است و ناظر به مخاطبان زمان و مکان نزولش هست و موضوعات مطرح میان آنان را مورد توجه قرار داده، هیچ تفاوتی با سایر متون و کتب و از جمله خطبه های امام علی(ع) ندارد.