سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مدهامّتان: علوم و معارف قرآن و حدیث

نقد نظریه «زبان قرآن، عرفی-فراعرفی»(4)

این چهارمین قسمت نقد نظریه ای است که برادر گرامی جناب آقای دکتر محمد باقر سعیدی روشن با عنوان «منطق و زبان گفتمان قرآن: عرفی – فراعرفی» به «هیئت حمایت از کرسی های نظریه پردازی، نقد و مناظره» عرضه کرده و قرار است که پیش اجلاسیه آن برگزار شود و از اینجانب نیز به عنوان یکی از ناقدهای آن دعوت شده است. چنان که پیش تر گفته شد، اصل متن به ایشان تعلق دارد و فقط عناوین قرمزرنگ و متن آبی رنگ از آن اینجانب است:

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

بررسی و نقد

ترکیبی دانستن زبان قرآن نیز سخن تمامی نیست زیرا اولا معیار روشنی وجود ندارد که بر اساس آن حوزه معارف قرآن را از حوزه تشریع متمایز و مرز بندی نماید. با مراجعه به متن قرآن کریم معلوم می شود نه حوزه معارف و بینشهای قرآن گسسته از آموزه های تشریعی، تربیتی، اخلاقی و انسانی است و نه حوزه آموزه های ارزشی و رفتاری قرآن بریده از باورهای معارفی است. اسلوب امتزاجی آیات قرآن که چهره های گوناگون معرفتی و آیینی را درهم تنیده دارد، مانع جدا سازی زبان های آنهاست.

نکته دیگری که نمی توان به سادگی از کنار آن گذشت این است که این دیدگاه باطن داشتن آیات را نادیده می گیرد. لازم به یاد کرد نیست که اعتقاد به معنای باطنی برای آیات افزون بر معنای ظاهری باوری تردید ناپذیر و بر خاسته از روایات متواتر فریقین و اشارات قرآن کریم است.

 

بطون داشتن قرآن

اولاً، باطن داشتن قرآن به چه معناست؟ اگر مراد لوازم عقلی و منطقی معانی عرفی آیات است، این اختصاص به قرآن ندارد. هر کلامی اعم از الهی و بشری از چنین لوازمی برخوردار است؛ لذا به موجب آن نمی توان، زبان قرآن را فراعرفی دانست.

اما اگر مراد از باطن داشتن قرآن، معانی بی ربط است، هرگز معانی بی ربط به کلام بشری هم روا نیست، نسبت بدهیم؛ چه رسد به کلام الهی که حرمت و قداست دارد و نسبت دادن معانی به ربط به قرآن تفسیر به رأی شمرده می شود که ممنوع و حرام است و مرتکب آن مستحق آتش.

ثانیاً، روایاتی که در زمینه بطون قرآن رسیده، مجمل اند و هیچ معنای مشخصی را نشان نمی دهند تا به موجب آن، معانی خاصی به عنوان بطون قرآن شناخته شود.

به علاوه برای معنای بطون قرآن در این روایات هر معنایی قایل بشویم، از دو حال بیرون نیست: یا ربط عقلی و منطقی به معانی عرفی آیات قرآن دارد و یا هیچ ربط عقلی و منطقی به معانی عرفی آیات قرآن ندارد و بنابراین بازگشت این بیان به همان بیان قبلی خواهد بود؛ لذا اختصاص معانی باطنی به قرآن و خالی دانستن کلام های بشری از بطون بی وجه است و به موجب بطون داشتن آیات قرآن نمی توان زبان قرآن را فراعرفی دانست.

نکته دیگر ابهام بیان معظًم له در معنای زبان ترکیبی است. در این بیان مسائل مختلف عرفی یا نمادین بودن یا حقیقی بودن یا عقلایی بودن، در هم آمیخته شده است، در حالی که این مسائل از هم متمایزند و عرفی بودن و حقیقی بودن و نمادین بودن مربوط به سه حیثیت جداگانه در اصطلاح زبان دین است و خلط اینها نارواست.

افزون بر آن چه گفته شد، دیدگاه فوق مسأله اعجاز قرآن را نیز نادیده می گیرد؛ در حالی که اعجاز قرآن اختصاص به ابعاد معارفی قرآن نداشته بلکه به تصریح محققان علوم قرآن شامل حوزه تشریعات قرآن نیز هست.

 

وجه اعجاز قرآن

اولاً، چنان که آمد، اعجاز قرآن به تصریح آیات خود قرآن، فقط مربوط به وحیانی بودن قرآن است که پیامبر(ص) قرآن را از سوی غیب دریافت کرده است؛ نه از راه تعلم از دیگران یا تأملات خودش و لذا اعجاز قرآن هرگز به محتوایش ربطی ندارد و ادعای معجزه بودن محتوای قرآن از سوی علمای ما صورت گرفته و اثبات این ادعا نیز مشکل است؛ لذا نمی توان ثابت کرد که معارف قرآن اعم از عقاید و تشریعات و سایر مطالبش اعجازآمیز است. در خود قرآن هرگز چنین ادعایی به چشم نمی خورد که گفته باشد، معارفش اعجاز دارد.

ثانیاً، تشریعات قرآن به اعتراف علمای اسلامی از 500 آیه در نمی گذرد که به صورتی بسیط و پراکنده در لا به لای آیات قرآن وجود دارند. به دشواری بتوان ادعا کرد که چند حکم شرعی پراکنده ای که در لا به لای آیات به چشم می خورد و یک صدم احکام شرعی هم نیست، اعجاز دارد؟ چگونه اگر کسی برای مثال عروة الوثقی را به لحاظ تشریعی برتر از قرآن بداند؛ به این دلیل که در همه موضوعات حکم شرعی را بیان کرده است، می توان سخن او را مردود شمرد؟ یا چگونه در حالی که می توان فقه نوشت، بدون این که به قرآن مراجعه کرد، می توان ادعا کرد،‌ قرآن به لحاظ تشریعی اعجاز دارد؟

شایسته آن است که ما به قرآن نسبت های خلاف واقع ندهیم و بدانیم که این کار حرمت نهادن به قرآن نیست؛ بلکه برای قرآن انتظارات بی جا آفریدن و قرآن را در آماج نقدها و اشکالات قرار دادن است؛ لذا باید به شدت از آن پرهیز کرد.

ثالثاً، به فرض این که معارف قرآن اعم از تشریعات و غیر تشریعاتش اعجاز داشته باشد، این مربوط به محتوای قرآن است و هیچ ربطی به زبان قرآن ندارد. زبان قرآن قالب بیان محتواست؛ نه خود محتوا. در این قالب می توان هم مطالب مبتذل ریخت و هم مطالب عالی و اعجازگونه.

 

3-2. عرف خاص

نظریه دیگری که در باب منطق و زبان قرآن قابل تصور و یا قابل برداشت است نظریه زبان خاص است. این نظریه تقریرهای گوناگونی را در بر میگیرد. نظریة     تأویلی محض و رویکردی که زبان قرآن را نوعی رمزآگین شمرده، ضرورت رمزگشایی آن را مورد تأکید قرار میدهد؛ همچون باطنیان سنتی، و برخی متجددان، به واقع زبان قرآن را زبانی ویژه و خاص میشمارد. همین طور دیدگاهی که خطاب قرآن را مخصوص مخاطبان خاص دانسته، شناخت قرآن را به آنان اختصاص میدهد، همچون اخباریان شیعه و دیگر کسانی (چون اصحاب مکتب تفکیک)  که تفسیر قرآن را برای غیرمعصوم نامیسور میدانند. نیز، دانسته یا ندانسته بر زبان خاص قرآن صحه میگذارند. این نظریه با انگشتگذاری بر بعد فراسوی فهم بشری بودن قرآن، متشابه بودن آیات و مانند آن، فهم آن را به راسخان در علم و معصومان اختصاص می دهد.

 

بررسی و نقد

یک؛این دیدگاه در اشکال مختلف خود فاقد یک رویکرد استدلالی قابل قبول در زبان قرآن و تفسیر آن است.

دو؛ قرآن ثقل اکبر الهی و وسیله اتمام  حجت خدا در دعوت همه مردم به سوی هدایت و توحید است. این رویکرد در حقیقت این خصوصیات ذاتی را از قرآن سلب می کند.

سه؛ دیدگاه فوق بر خلاف منطق قرآن در دعوت به تدبر و فهم قرآن و سیره علمی و عملی امامان معصوم (ع) در ارجاع مردم به قرآن است.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


  . نک: شاکر، روش های تأویل قرآن، فصل5، ص 205.

  . مجتهد شبستری، نقدی بر قرائت رسمی از دین، ص 368؛ فراستخواه، دین و جامعه، بخش 3، گفتار 22 و 23

  . ر. ک: استرآبادی، الفوائد المدینه، 28؛ جزائری، منبع الحیوة ،ص 44؛ حر عاملی، الفوائد الطوسیه، 411 ؛. آثار مکتب تفکیک.