سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مدهامّتان: علوم و معارف قرآن و حدیث

قابلیت تعمیم گزاره های قرآن از رهگذر تفسیر فراتاریخی قرآن

شنبه 19 فروردین 1391 10:47:18             شماره‌ خبر :979676
قرآن و مباحث هرمنوتیک/18
جعفر نکونام عنوان کرد:

تعمیم گزاره‌های کلی قرآن به مردمان اعصار دیگر؛ دلیلی بر جاودانگی هدایت قرآن

گروه اندیشه: پاره‌ای از آموزه‌های قرآن که مختص عرب عصر نزول بوده، از طریق الغای خصوصیت، قابل تعمیم به مردمان دیگر بوده و ما می‌توانیم از همین آموزه‌ها، گزاره‌های کلی استخراج کنیم که مختص عصر و قوم خاصی نخواهد بود و این امر از جمله دلایل جاودانه بودن هدایت قرآن آن است.

جعفر نکونام، عضو هیئت علمی دانشگاه قم

جعفر نکونام، عضو هیئت علمی دانشگاه قم و نویسنده کتاب «درآمدی بر معناشناسی قرآن» در گفت‏‌وگو با خبرگزاری قرآنی ایران(ایکنا)، در باب شبهه رهیافت خطا در آموزه‌های علمی قرآن و در پاسخ به این سؤال که آیا در قرآن اعجاز علمی وجود دارد؟ اظهار کرد: اگر ما پذیرفتیم که خداوند در قرآن به‌گونه‌ای سخن گفته که عرب عصر نزول آن را بفهمد، نمی‌توانیم ادعا کنیم که در قرآن آیاتی وجود دارد که مراد آنها را مردم عرب عصر پیامبر(ص) نفهمیدند و اکنون بر اثر گذشت زمان و رشد دانش بشری، قادر به کشف مراد آنها شده‌اند.

نویسنده کتاب «درآمدی بر معناشناسی قرآن» افزود: لازمه ادعای اعجاز علمی در قرآن این است که مردم طی قرن‌ها آیات الهی را نفهمیده‌اند یا بد فهمیده‌اند و اکنون با رشد دانش بشری قادر به فهم مراد الهی شده‌اند. حال آن که چنین چیزی خلاف فصاحت و بلاغت قرآن است.

این محقق و پژوهشگر اضافه کرد: وقتی که ما می‌پذیریم، خداوند از زبان عرب حجاز عصر نزول استفاده کرده و خطاب به آنها سخن گفته و نیز قصد القای مقصود به آنان را داشته و به ذهن آنان هم اشراف داشته و می‌دانسته که آنان چه چیزی را می‌‌فهمند و چه چیزی را نمی‌فهمند، معنا ندارد که ادعا کنیم که آنان مراد الهی را درک نکرده‌اند و انسان‌های امروزی بر اثر پیشرفت دانش قادر به درک آن شده‌اند.

وی در ادامه تصریح کرد: بر این اساس باید گفت، ادعای اعجاز علمی در قرآن به این معناکه عرب عصر نزول مراد الهی از آیات قرآن را درک نکرده و اکنون قادر به کشف آن شده‌اند، باطل است. این ادعا بدان معناست که قرآن فصاحت و بلاغت نداشته و خداوند در قرآن عرب عصر نزول را به گمراهی و سرگردانی انداخته است؛ حال آن که چنین چیزی قابل پذیرش نیست.

قرآن و فرهنگ زمانه

عضو هیئت علمی دانشگاه قم در پاسخ به این سؤال که قرآن از فرهنگ زمانه متأثر بوده یا با آن همراهی کرده است؟ بیان کرد: اگر ما بپذیریم که قرآن برای هدایت عرب عصر نزول نازل شده و از موضوعات و مسائل آنها سخن گفته، این امر بدان معناست که خداوند ظرفیت‌های فرهنگی عرب عصر نزول را مورد توجه قرار داده و در قالب آن ظرفیت‌ها سخن گفته است.

وی ادامه داد: دانش خدواند مطلق است، مانند دریا؛ اما چون افراد خاصی از آنها بهره می‌گیرند، خداوند آن را در ظرف خاصی(برای مثال یک لیوان یا پارچ) ریخته است. این محدودیت‌ها نه به خاطر خدا، بلکه به خاطر این است که عرب عصر نزول، اقتضای آموزه‌های خاصی را داشته است.

 جعفر نکونام:
لازمه ادعای اعجاز علمی در قرآن این است که مردم طی قرن‌ها آیات الهی را نفهمیده‌اند یا بد فهمیده‌اند و اکنون با رشد دانش بشری قادر به فهم مراد الهی شده‌اند. حال آن که چنین چیزی خلاف فصاحت و بلاغت قرآن است

نویسنده کتاب «درآمدی بر معناشناسی قرآن افزود: این‌که ما توقع داشته باشیم، خداوند در قرآن برای همه اقوام، در همه اعصار سخن گفته باشد، مانند آن است که انتظار داشته باشیم که در یک پارچ یا لیوان، یک دریا را بریزند و چنین چیزی امکان ندارد.

وی با تأکید بر این‌که البته این معنا که قرآن برای هدایت مردم عرب عصر نزول نازل شده است، به این معنا نیست که هدایت آن نیز اختصاص به آنها داشته است، اظهار کرد: برای تقریب به ذهن می‌توان گفت که این موضوع مانند آن است که یک پزشک نسخه‌ای را برای بیماری خاص پیچیده، ولی بیماران دیگر وقتی نسخه او را مشاهده می‌کنند، درمی‌یابند که این نسخه برای بیماری آنها نیز کارساز است.

این محقق و قرآن‌پژوه تصریح کرد: مخفی نماند که رعایت ظرفیت‌های فرهنگی عرب عصر نزول در قرآن هرگز به معنای تأیید اباطیل و خرافات و سنت‌های باطل آنها نیست. بی شک خداوند در قرآن در صدد برآمده است که آنها را از میان برچیند و سنن و باورهای صحیحی را بیاموزاند.

دلایل جاودانه بودن هدایت قرآن

وی افزود: باید دانست که هدایت قرآن جاودانه است؛ زیرا اولاً، این باورها و سننی که قرآن با آنها مبارزه کرده، اختصاص به آن عصر هم نداشته است. برای مثال آنان خدای یگانه را نمی پرستیدند و به قیامت باور نداشتند و به یتیمان رسیدگی نمی‌کردند، خوش‌گذران و مال‌دوست بودند، مرتکب فحشاء می‌شدند، دزدی می‌کردند و... که این باورها و سنن باطل در اعصار دیگر، از جمله در عصر ما، نیز وجود دارد.

نکونام در تبیین دومین دلیل جاودانگی هدایت قرآن ادامه داد: انسان معاصر به لحاظ فطری همان انسان عصر نزول است. بسیاری از آموزه‌های قرآن نیز فطری است؛ به این معنا برای همه زمان ها و اقوام ثابت است و تغییر و تبدیل پیدا نمی‌کند.

عضو هیئت علمی دانشگاه قم خاطرنشان کرد: سومین دلیل بر جاودانه بودن هدایت قرآن آن است که پاره‌ای از آموزه‌های قرآن که مختص عرب عصر نزول بوده، از طریق الغای خصوصیت قابل تعمیم به مردمان دیگر است. ما می‌توانیم از همین آموزه‌ها، گزاره‌های کلی استخراج کنیم و گزاره‌های کلی نیز مختص عصر و قوم خاصی نخواهد بود.


تفسیر تاریخی، فراتاریخی و فرهنگی قرآن

سه شنبه 15 فروردین 1391 09:01:57             شماره‌ خبر :976950
قرآن و مباحث هرمنوتیک/17
جعفر نکونام:

فهم صحیح قرآن مستلزم سه‌ تفسیر تاریخی، فراتاریخی و فرهنگی است

گروه اندیشه: برای فهم درست قرآن نیازمند سه‌گونه تفسیر تاریخی(توجه به بستر، شرایط، نیازها و مقتضیات عصر نزول)، فراتاریخی(استخراج آموزه‌های کلی از آیات قرآن که ناظر به همه زمان‌ها و مکان‌ها باشد) و تفسیر فرهنگی (انطباق قواعد و اصول استخراج شده از قرآن بر مصادیق جامعه امروز) هستیم.

جعفر نکونام، عضو هیئت علمی دانشگاه قم

جعفر نکونام، عضو هیئت علمی دانشگاه قم و نویسنده کتاب «درآمدی بر معناشناسی قرآن» در گفت‏‌وگو با خبرگزاری قرآنی ایران(ایکنا)، در پاسخ به این سؤال که آیا قرآن متنی تاریخ‌مند است؟ اظهار کرد: تلقی بنده آن است که قرآن متنی تاریخ‌مند است که 1400 پیش خطاب به مردم عصر نزول، نازل شده است. حدود 90 سوره از آن در مکه و خطاب به مشرکان مکه نازل شده و حدود 24 سوره در مدینه خطاب به مشرکان مکه، اهل کتاب و مسلمانان مدینه نازل شده است.

وی افزود: با این تلقی ما برای فهم قرآن باید به به زبان رایج و معهود آن مردم مراجعه کنیم و ببینیم که مردم آن زمان الفاظ و تعابیر خود را در چه معنایی به کار می گرفتند؛ چون خداوند نیز قران را به زبان آنها نازل کرده از الفاظ و تعابیر قرآن همان معنایی را اراده کرده که آنها در زبان خودشان به کار می گرفتند؛ به جهت آنکه خداوند قصد القای مقصود به آنها را داشته و درصدد هدایت آنها بوده است.

تفسیر تاریخی قرآن

این محقق و پژوهشگر با تأکید بر این‌که برای فهم درست قرآن باید به تفسیر تاریخی قرآن روی آوریم، اضافه کرد: این سخن بدان معناست که قرآن را در همان بستر، شرایط، نیازها و مقتضیاتی که 1400 سال پیش در میان مردمان مکه و مدینه وجود داشته است، فهم کنیم و البته به جهت آنکه شرایط و مقتضیات زمانه متفاوت شده، نیازمند تفسیر دومی از قرآن نیز هستیم که آن همانا تفسیری فراتاریخی است.

تفسیر فراتاریخی قرآن

وی در تشریح این رویکرد فراتاریخی اظهار کرد: این تفسیر فراتاریخی به معنای استخراج آموزه‌های کلی از آیات قرآن است که ناظر به همه زمانها و مکانها باشد و طبیعتاً مصادیق و موضوعاتی که در عصر نزول قرار داشت، پاره‌ای از موضوعات و مصادیق آنها خواهد بود و آنچه در دوره معاصر نیز هست، بعضی از مصادیق و موضوعات آن به شمار می‌آید.

فصاحت قرآن یعنی این‌که خداوند همان واژگانی را در قرآن مورد استفاده قرار داده که در میان قوم عرب عصر نزول قرآن، مأنوس، رایج بوده و لذا آنان معنای واژگان قرآن را می‌فهمیدند. بلاغت قرآن نیز به این معناست که خداوند به اقتضای حال و سطح فهم عرب عصر نزول سخن گفته است

تفسیر فرهنگی قرآن

نویسنده کتاب «درآمدی بر تاریخ‌گذاری قرآن کریم» تصریح کرد: همچنین تفسیر سومی نیز لازم است و آن عبارت از تفسیر فرهنگی قرآن است؛ به این معنا که آن قواعد و اصولی را که از قرآن استخراج شده بر مصادیق و موضوعات جامعه امروز انطباق بدهیم.

تفاوت تفسیر تاریخی قرآن و نقد تاریخی کتاب مقدس

عضو هیئت علمی دانشگاه قم در پاسخ به این سؤال که تفاوت تفسیر تاریخی قرآن و نقد تاریخی کتاب مقدس در غرب چیست؟ بیان کرد: تفسیر تاریخی به معنای فهمیدن قرآن در شرایط نزول آن است. همچنان که گفته شد، حدود 90 سوره در مکه خطاب به مشرکان مکه نازل شد و ما اگر بررسی کنیم که مخاطبان قرآن در آن زمان چه کسانی بوده و چه عقایدی داشته‌‌اند و در طول این 13 سالی که پیامبر(ص) در میان مکیان یا 10 سالی که در میان مردم مدینه حضور داشت، چه حوادث، رخدادها و چه گفتمان هایی میان آنها واقع شده، این امر به فهم آیات قرآن کمک می‌کند.

وی ادامه داد: غرض از نقد کتاب مقدس آن بوده که آن را از یک نگاه بیرونی بنگرند و در مواردی که نقدی و ایرادی بر آن می بینند و آن را خلاف واقع می‌پندارند، مشخص کنند؛ نظیر این‌که چه آیات تکوینی از کتاب مقدس با علوم مخالفت دارد و کدام یک از آیات تشریعی آن با شرایط امروز و حقوق بشر معارضت دارد.

نکونام افزود: البته رویکردهای مختلفی نسبت به آیات معارض با علوم و دانش‌های بشری در غرب وجود داشته است. برخی رویکردها الحادی بوده و منجر به انکار الهیت کتب مقدس می‌شده و برخی رویکردهای توجیه‌گرانه و متکلمانه بوده و درصدد به دست دادن یک توجیه معقول از آیاتی بوده که مخالف علوم بشری و عقل دانسته می‌شده است.

وی با بیان این‌که در تفسیر تاریخی در مقام این نیستیم که بگوییم که در قرآن خرافه یا خلاف واقع یا افسانه وجود دارد، اظهار کرد: در این رویکرد درصدد آن هستیم که قرآن را آن‌گونه که عرب عصر نزول می فهمیده، فهم کنیم؛ چراکه مرادات الهی همان بوده است. جهت آن این است که خداوند به زبان آنان سخن گفته است و الفاظ و تعابیر زبان هم از زمانی به زمان دیگر و از قومی به قوم دیگر تفاوت پیدا می کند؛ بنابراین ما برای کشف مراد الهی ناگزیریم که به زبان متعارف و شناخته شده عرب عصر نزول آگاهی پیدا کنیم.

«مخاطب‌محوری» به جای مؤلف‌محوری و مفسرمحوری

نویسنده کتاب «درآمدی بر معناشناسی قرآن» در پاسخ به این سؤال که با توجه به این‌که بستر شکل‌گیری مباحث هرمنوتیک در دنیای غرب و برای فهم متون مقدس آنان بوده است، آیا استفاده از روش آنان برای فهم معنای متن قرآن، حتی رویکرهای هرمنوتیکی مؤلف‌محور که به لحاظ روش‌شناسی فهم اشتراکاتی با اندیشمندان اسلامی دارند جایز است؟(با توجه به این‌ نکته که قرآن بر خلاف متون دیگر، حتی متون مقدس عهدین، مؤلف به معنای متعارف بشری ندارد)، تصریح کرد: ما درباره قرآن اقتضاء دارد، به جای مؤلف‌محوری در تفسیر و فهم مراد الهی، به مخاطب‌محوری روی بیاوریم.

در قرآن تعقید معنوی نیست؛ یعنی خداوند هر ترکیبی (اعم از اسنادی یا غیراسنادی) از همان الفاظ مأنوس و رایج ساخته و در قرآن آورده، قابل فهم عرب عصر نزول بوده است

وی افزود: مخاطبان قرآن به طور عمده در سوره‌های مکی مشرکان مکه و در دوره مدنی مشرکان مکه و مسلمانان و یهودیان مدینه بودند. غرض خداوند نیز از نزول قرآن هدایت آنان بوده است؛ بنابراین باید بررسی کرد که آنان قرآن را چگونه می فهمیدند. هرچه را که آنان فهمیدند، همان مراد الهی به شمار می‌رود.

قرآن در اوج فصاحت و بلاغت خوانده شده است

نکونام ادامه داد: پس از آن‌که فهمیدیم که آنان چه می‌فهمیدند، می‌توانیم بگوییم که خدا همین معنا را اراده کرده است؛ چون طبیعتاً اگر خدا قصد القای مقصود و هدایت آنان را داشته، نمی‌توانسته از الفاظ آن مردم، معنایی اراده کند که آنها نمی فهمند.

وی با بیان این‌که قرآن در اوج فصاحت و بلاغت خوانده شده است، افزود: فصاحت قرآن یعنی این‌که خداوند همان واژگانی را در قرآن مورد استفاده قرار داده که در میان قوم عرب عصر نزول قرآن، مأنوس، رایج بوده و لذا آنان معنای واژگان قرآن را می‌فهمیدند. در قرآن الفاظ غریبی چون «تکأکأتم» یا «جحلنجع» که فهم معنای آن‌ها نیازمند درنگ و جست‌وجو و تفحص است، به کار نرفته است.

در قرآن تعقید معنوی نیست

عضو هیئت علمی دانشگاه قم خاطرنشان کرد: همچنین در قرآن تعقید معنوی نیست؛ یعنی خداوند هر ترکیبی (اعم از اسنادی یا غیراسنادی) از همان الفاظ مأنوس و رایج ساخته و در قرآن آورده، قابل فهم عرب عصر نزول بوده است. بلاغت قرآن نیز به این معناست که خداوند به اقتضای حال و سطح فهم عرب عصر نزول سخن گفته است.

نکونام تصریح کرد: بنابراین اگر ما ادعا کردیم که قرآن فصیح و بلیغ است، ناگزیر باید بپذیریم که خداوند از الفاظ مأنوس عرب عصر نزول استفاده کرده و اگر جمله‌ یا ترکیبی ساخته، کاملا مأنوس و قابل فهم آن مردم بوده است.


بازتولید آموزه های قرآنی

بازتولید آموزه های قرآنی متناسب با هر عصر و مصر راهکار کارآمدسازی آموزه های قرآنی است. اینک ماهیت، ضرورت و پیشینه آن بررسی می شود:

1. ماهیت بازتولید آموزه های قرآنی

مراد از بازتولید آموزه های قرآن عرضه آموزه های قرآنی به زبان روز است. وقتی نسل جدید آیات قرآن را مطالعه می کند، به وضوح مشاهده می کند که آن گفتمانی میان خدا از یک سو و پیامبر اسلام و قومش از سوی دیگر است و در آن از موضوعاتی سخن رفته است که متناسب شرایط فرهنگی و اجتماعی آنان است؛ لذا گاهی در تطبیق آموزه های قرآنی بر حاجات فرهنگی و اجتماعی خود در می ماند. حال سئوال این است که برای حل چنین مشکلی چه باید کرد؟ آیا باید آموزه های قرآنی را به کلی متعلق به گذشته و عصر پیامبر اسلام(ص) تلقی کرد و به فکر جایگزینی برای آن افتاد؟ یا باید مضامین و مفاهیم بشری امروز را در قالب اصطلاحات و مقولات قرآنی بیان کرد و پوستین دینی و قرآنی بر آموزه های بشری پوشاند؟ یا معجونی از آموزه های بشری و قرآنی را به عنوان دین معرفی کرد؟ و یا باید مضامین و مفاهیم دینی و قرآنی را در قالب اصطلاحات و مقولات بشری امروزی بیان نمود؟ و بنا بر فرض اخیر اصطلاحات و مقولات بشری امروز چیست و چنانچه بخواهیم آموزه های قرآنی را به زبان روز بازتولید کنیم، حاصل کار چگونه خواهد بود؟

2. ضرورت بازتولید آموزه های قرآنی

هر عصری ضروری است، آموزه های دینی را بازتولید کرد و به عبارت دیگر متناسب با شرایط عصر به ترجمه فرهنگی آموزه های دینی پرداخت. جهت آن این است که در متون دینی به زبان قوم سخن گفته شده است و چون زبان قوم از عصری به عصر دیگر تغییر می یابد، ایجاب می کند، در هر عصر به زبان آن عصر آموزه های دینی را باز تولید کرد. به زبان قوم بودن متون دینی موجب شده است، برای بسیاری این تلقی را پدید آورد که این متون برای گذشته است و هیچ نسبتی با مردمان این عصر ندارد و لذا عصر دین گذشته است. اکنون باید به جایگزین هایی چون منشور حقوق بشر و عرفان های نوظهور  اقبال کرد.

به سخن دیگر، ضرورت بازتولید آموزه های قرآن از آن روست که زبان قرآن عبارت از زبان عرب حجاز عصر پیامبر اسلام(ص) است و مطالعه آن برای نسل جدید و تطبیق آن بر شرایط و زندگی خود ناهموار می نماید تا جایی که این تلقی را برای آنان پدید می آورد که قرآن کتابی است که متناسب با شرایط عصر پیامبر اسلام(ص) نازل شده و لذا برای نسل جدید کارآیی ندارد. به این تصور که ما نه عربیم و نه به گذشته تعلق داریم. این در حالی است که جوهره آموزه های قرآنی فطری است و متناسب با فطرت آدمی بیان شده است که از عصری به عصر دیگر و از قومی به قوم دیگر تغییر پیدا نمی کند و ثابت است.

علیرغم آن که هر روزه جایگزین های فراوانی برای دین اسلام و قرآن از سوی بدعت گذاران بشری عرضه می شود، هیچ یک نتوانسته اند، تشنگی بشر امروز را به معارف و آموزه های دینی و قرآنی برطرف سازند. ماهیت چنین جایگزین هایی جز خرافه های کهن به زبان روز و بازتولید آموزه های فطری دینی و قرآنی به عنوان دستاوردهای بشری و قالب الحادی بخشیدن به آن آموزه ها نیست.

3. پیشینه رویکردهای مختلف در زمینه آموزه های قرآنی

به زبان قوم بودن متون دینی سه رویکرد را در زمینه آموزه های دینی پدید آورده است:

الف. رویکرد الحادی: برخی بر این نظر شده اند که عصر دین گذشته است و لذا بر این قصد شده اند که با دین مبارزه کنند.

ب. رویکرد التباسی یا التقاطی: برخی کوشیده اند، آموزه های بشری را لباس دین بپوشانند و آنها را بر آموزه های دینی تطبیق و تحمیل نمایند یا پاره ای از آموزه های بشری را با پاره ای از آموزه های دینی بیامیزند و به نام دین معرفی کنند. به نظر می رسد، باید گروه هایی از فلاسفه و متصوفه و عالمان تجربی که کوشیده اند، آموزه های فلسفی و صوفیانه و علمی را بر متون دینی تحمیل کنند یا با آن بیامیزند، دارای این رویکرد دانست.

ج. رویکرد ایمانی: بسیاری بر این نظرند که دین به همه اعصار تعلق دارد و اگر آموزه های دینی به زبان قوم است، باید متناسب با هر عصر آموزه های دینی را به زبان آن عصر ترجمه و بیان کرد. چنان می نماید که آن دسته از علمای اسلامی که کوشیده اند، متناسب با زبان روز به معرفی آموزه های دینی بپردازند، نظیر شهید مطهری از این گروه اند. او متناسب با روزگار خود آموزه های دینی را در قالب مقولاتی چون جهان بینی و ایدئولوژی بازتولید کرد تا دین را به زبان روز معرفی کرده باشد.