سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مدهامّتان: علوم و معارف قرآن و حدیث

دفاعیه خانم حسینی: خاستگاه فرهنگی واژگان دخیل فارسی در قرآن

متنی که اینک ملاحظه می کنید، مربوط به دفاعیه خانم شهربانو حسینی از پایان نامه ارشد خود با عنوان «خاستگاه فرهنگی واژگان دخیل فارسی در قرآن» به راهنمایی اینجانب است و این آخرین پایان نامه ای است که از دوره ارشد داشته ام و ان شاء الله فردا چهارشنبه دفاع خواهد شد. این خواهر خوب و صبور مان در اخذ این پایان نامه با اینجانب مشقات فراوانی را بر اثر تنگ نظری شماری اندکی از مسئولان نسبت به نظریه پردازی های اینجانب متحمل شد. ولی خداوند الطاف خود را از ایشان دریغ نکرده و نخواهد کرد.

سپاس مخصوص خدای بزرگ است که عقل را در وجود انسان به ودیعت نهاد، پیامبران را برای استفادة درست از این امانت الهی فرستاد و انسان هایی پاک سرشت و پیامبرگونه را در مسیر زندگی او قرار داد، آن هایی که وجود با برکتشان را در راه دانایی انسان ها به کار می گیرند.

تشکر می کنم از همة کسانی که در زندگیم پیامبرگونه ظاهر شدند و راه کسب علم و معرفت را به من نمایاندند. سپاس گزارم از تمام استادان بزرگواری که در کلاس درس، راه زندگی را برایم روشن کردند و به ویژه قدر دانی می کنم از استاد  ارجمند آقای دکتر جعفر نکونام که علاوه بر آموزش انسانیت، اخلاق، صبر و عشق به یکتای هستی، مرا در همة مراحل نگارش پایان نامه یاری نموده و با شکیبایی بسیار، بر صفحه صفحه و خط به خط کار من نظارت کردند تا عیب و نقص کار برطرف گردد. همچنین از استاد محترم ناظر جناب آقای دکتر نجفی که داوری پایان نامه را متقبل شدند و نیز نماینده محترم تحصیلات تکمیلی.

همچنین از پدر مادر مهربان و بزرگوارم که شرایط را برایم فراهم کردند تا بتوانم در رشته پر برکت علوم قرآنی ادامه تحصیل دهم.

و نیز همسر عزیزم که علاوه بر اینکه مشوق من بودند، بنده را در نگارش و اتمام پایان نامه یاری رساندند، تشکر ویژه دارم.

موضوع تحقیق حاضر خاستگاه تاریخی واژگان فارسی قرآن است

این تحقیق مشتمل بر هشت فصل به شرح ذیل است:

فصل اول، به کلیاتی درباره موضوع اختصاص دارد و در آن از بیان مسئله و سئوالات و فرضیات و پیشینه تحقیق و روش آن پرداخته شده است.

فصل دوم، با عنوان مناطق عرب نشین زیر نفوذ ایران است که در آن به بررسی مناطق اصلی که زیر نفوذ ایران بوده و نقش مهمی را در انتقال واژگان و فرهنگ ایرانیان در میان اعراب داشته اند، پرداخته شده است. حیره یمن و انبار حیره عامل انتقال کالاهای تجاری و صنعتی و تأثیرات نظامی، فرهنگی و دینی ایران به منطقه عربستان بوده است. به طور خلاصه می توان گفت اصطلاحات مربوط به تجارت، پول و اجزای آن، صنعت پارچه بافی در انواع مختلف دست دوزی و طلا دوزی، نمرق (نوعی پارچه)، نمرق (بالش)، فرشهای زیبا و طلا بافت، زین و وسائل آرایشی، کوزه گری و نجاری، نقاشی و از همه مهمتر شمشیر سازی زره( سرد با زرد) در حیره رواج داشت که این صنایع را از ایران آموخته بودند  و سپس به عربستان هم منتقل کردند. به این ترتیب عربها صنایع فراوانی را از طریق حیره از ایرانیان اقتباس می کردند. همچنین ادیان مسیحیت، زردتشت، زندقه و مجوسیت و اصطلاحات مربوط به این ادیان از راه این شهر به دیگر نقاط عربستان راه یافت. شهر انبار همان کلمه انبار معروف فارسی است. علت این نامگذاری این بود که این شهر انبار مهمات و آذوقه و اسلحه جنگی دولت ساسانی برای مقابله با روم بود. همین امر نیز سبب راهیابی واژه انبار، و همچنین واژگانی که ایرانیان به عنوان سلاح ها و ابزارهای جنگی  نام نهاده بودند به سرزمین جزیزه العرب شده است.

فصل سوم، درباره خط و زبان ایرانیان قبل از اسلام است و در آن از پیدایش خط در ایران و سیر تکاملی آن، و نیز زبان های ایرانی قبل از اسلام بحث شده است. زبان فارسی کهن زبان های ایرانی از زمان آریایی ها و آغاز هزاره دوم پیش از میلاد تا قرن سوم و چهارم پس از میلاد را شامل می شود که عبارتند از: 1. زبان مادی 2. زبان فارسی باستانی 3. زبان اوستایی. زبان فارسی میانه زبان هایی هستند که حد فاصل زبان فارسی کنونی و زبان فارسی باستان هستند؛ یعنی از قرن سوم و چهارم قبل از میلاد تا قرن هشتم و نهم بعد از میلاد ادامه یافت. زبان های ایران در این دوره عبارتند از: 1. پارتی پهلوی 2. زبان فارسی میانه 3. پارتی مانوی 4. پارسی میانه 5. زبان سغدی 6. زبان ختنی 7. زبان خوارزمی

فصل چهارم، به بررسی واژگان فارسی قرآن با خاستگاه شاهانه پرداخته شده است. پادشاهان ایرانی به دلیل تسلطی که بر اعراب داشتند، تأثیرات زیادی بر این قوم گذاشته اند و سبب رواج واژگان با خاستگاه فارسی در زبان عربی، گسترش فرهنگ رفاه و آشنایی اعراب با  سبک زندگانی شاهانه  شده اند. این کالاها  همراه نام خود به عنوان کالاهای تجاری در عربستان رواج یافته و در بین طبقه اشراف و ثروتمندان مورد استفاده قرار گرفتند. تعداد این واژگان چهارده واژه به این قرار است: حور از واژه پهلوى هوروست (hurust ) به معناى زیبا گرفته شده است. همچنین در زبان فارسی معنای غلام و جوان هم می باشد. استبرق ابریشم زخیم یا طلا بافت، سندس ابریشم نازک و لطیف، سرابیل پیراهن، لباس رزم و یا هرچه بپوشند، است. سروال معرب شروال و مرکب از سَر به معنای بالا و بالا قامت است. برخی آن را از شلوار فارسی می دانند. مرجان مروارید، مسک مشک و عطر بسیار خوشبو است. شراب را با زنجبیل معطر و خوش طعم می کردند و می نوشیدند. واژه ابریق در زبان فارسی به معنای آبریز، ظرفی سفالی یا فلزی دارای دهانه و دسته و لوله بوده است که از آن آب می ریزند. ابریق به معنای تنگ و آفتابه نیز می باشد. سرادق در فارسی یعنی سراپرده و به معنای خیمه ای از پارچه های پنبه ای و یا پرده هایی بوده است که جلوی چادر شاهان و امیران نصب می کردند. در عربی به معنای سایبان، خیمه، خیمه بزرگ و یا پوشش بزرگی است که روی سقف خانه ها قرار می دهند. همچنین سرادق چادری که اطراف خیمه کشیده می شود یا خیمه ای است محیط به آنچه که در آن است یا دود و گرد و غباری را گویند که اطراف چیزی بلند می شود. نیز به سرادق هر آنچه با چیزی احاطه شود، گفته می شود. نمارق بالشت یا پشتی که بر روی شتر می نهادند، زرابی به معنای فرش‏هاى زیباى بزرگ و گسترده و الیافشان از طلا باشد، عبقری فرش و پارچه های بسیار گرانبها، ارائک تخت آراسته و مزین و فردوس به معنای باغ سرسبز و گردشگاه به کار رفته است.

فصل پنجم، با نام واژگان فارسی قرآن با خاستگاه دینی به بررسی واژگان جناح، مجوس، عفریت، هاروت و ماروت، و صلیب مخصوص گردیده است. جناح در اصل گناه فارسی بوده، این واژه از واژه پهلوی ویناس گرفته شده، در پهلوى واژه وناس کاربردى کاملا فنى و خاص مانند قرآن دارد، و ترکیباتى مانند آویناس به معناى بى‏گناه ویناس کاری به معناى گناهکارى ویناس کار به معناى گناهکار وجود دارد. در همه موارد کاربرد آن در قرآن به صورت «لا جُناحَ عَلَیْکُمْ» و «لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ»  به معنای اینکه در انجام آن امر گناه، خطا، اشتباهی نیست، به کار رفته است. مجوس در فارسی باستان، مگو magu به معنی یکی از اعضای طبقه‌ی روحانیون است. در فارسی میانه (پهلوی) فرسایش می یابد و تبدیل به مَغ می شود که به معنای روحانی زرتشتی به‌ کار می‌رفته است. گونه‌ی باستانی این واژه، یعنی مگوش maguš  به معنای جادوگر آمده است. گویا مغان ایران باستان توانایی انجام کارهایی سحرآمیز داشته‌اند. کم‌کم کاربردش به معنی زرتشتیان و پرستندگان آفتاب و آتش گسترش یافته است. در تورات و انجیل نیز به این واژه بر می خوریم که جالب‌ترین آن همان سه "مغ" ستاره‌شناسی هستند که در زمان هیرودیس با هدایت یک ستاره برای ستودن حضرت عیسا به بیت اللحم آمده بودند. واژه مجوس یک بار در قرآن به کار رفته است و آن قوم معروفى هستند که به زرتشت گرویده ملائکه را مقدس دانسته، بدون اینکه مانند بت‏پرستان براى آنها بتى درست کنند، به آنها توسل و تقرب مى‏جویند و عناصر بسیطه و مخصوصا آتش را مقدس مى‏دارند و دارای آتشکده هایی هستند. در نتیجه واژه مجوس در قرآن  منظور زرتشتیان هستند؛ نه آتش پرستان و ستاره پرستان. عفریت واژه دیو در اصل به معنی خداست. در قدیم به گروهی از پروردگاران آریایی اطلاق می شد؛ ولی پس از ظهور زردتشت و معرفی اهورامزدا، پروردگاران عهد قدیم (دیوان) گمراه کننده و شیاطین خوانده شده اند. عفریت یکی از انواع دیو محسوب می شد. اعتقاد بر این بود که بیشترین و بدترین دیوان، غول و عفریت استاصل این واژه از واژه پهلوى Afritan است، به معناى خلق کردن به نظر می رسد. مردمان آن زمان اعتقاد داشتند، دیوان، خدایان هستند و جهان را آفریدند و یا در آفریدن پدیده ها نقش داشتند. واژه عفریت یک بار در قرآن و در داستان حضرت سلیمان هنگامی که قصد داشت، قبل از رسیدن ملکه سبأ تخت او را بیاورد، آمده است. واژه  عفریب در زبان عربی دارای دو معنا می باشد: یکی خبیث و پلیدی و دیگری فرد قوی و زیرک و قدرتمند. عبارت «عفریت من الجن» می فهماند که عفریت ویژگی آن جن بوده است. هاروت و ماروت هاروت و ماروت دو واژه فارسی قدیم هستند و «هورت» به معنای خرمی و یا ماه خرداد و «مورت» به معنای بدون مرگ است. این‏ها در ابتدا ارواح طبیعت بودند و سپس به صورت فرشتگان درآمدند و ارمنیان باستان آن‏ها را به عنوان دو خدا ستایش مى‏کردند. در زبان سامی در ادبیات اوستایی  هم وجود دارند. به نظر می رسد هاروت و ماروت  در قرآن دو فرشته بودند که مردم با آنها تماس می گرفتند و راجع به روابط میان زن و شوهرها اطلاع به دست می آوردند. این علم غیب برای آزمایش آنان بوده است که آیا از این علم در جای خودش استفاده می کنند یا مورد سوء استفاده قرار می دهند. صلیب واژه صلیب از چلیپ در زبان فارسی گرفته شده است. نشان چلیپ از آثار مقدس نژاد آریایی هایی بوده است و در ابتدای تاریخ از مهمترین علامتهای مذهب خورشید به شمار رفته است. نماد درخت زندگى، صورت مثالى انسان، چهار جهت اصلى، برکت، خوشبختى، پیوند زن و مرد، زایش و بارورى و داراى ارزش دینى، عاطفى و درمانى بوده و در مسیحیت نمودار وجوه گوناگون انوار الهى است. به معنی هستی خوب یا نشان هستی بهتر بوده و آن را به گونه ای نمودار یا نمونه و تندیس هستی خوب زیور بخش ساختمان ها می کردند یا به شکل آرایه و زیور زنان به کار می بردند. در حقیقت خاستگاه این نشان در آریایی های ایران است. بر روى آثار سفالین، زینت‌آلات، پارچه، ظروف، مُهر و گچ‌بریهاى کاخها در مناطق باستانى ایران منقوش می شده است. این علامت خوشبختی را از ایران به آلمان برده اند. واژه صَلَبَ در قرآن، هفت بار و به معنای بر دار کردن به کار رفته است.

فصل ششم، درباره واژگان فارسی قرآن با خاستگاه طبیعی است و در آن واژگان ورد، برزخ، فیل، سجیل و سراج  بررسی شده است. ورد به معنای گل، رنگ سرخ یا غالبا گل سرخ است . رنگ اسب هم به ورد تشبیه شده است. در زبان عربی این واژه برای سرخ شدن افق و رنگ آسمان هم به کار می رود. وَرْدَةً یک بار در قرآن به نحو مجاز و در توصیف رنگ آسمان زمان برپایی قیامت استفاده شده است. برزخ  واژه‏اى است فارسى حرف خ در آن زائد بوده و دلالت بر مبالغه دارد. ریشه آن از برزه و برز است که معنایش بزرگى و حسن و برترى است. واژه «برزه » به معنای جمال و زیبائى نیز هست. « برز » و « برزه  در زبان کردى هم به معناى بلندى کوه و جایگاهى مرتفع است و یا معرب پَرژَک به معنای گریه و زاری است و یا از برزخ، به معنای جایگاه گریه  و زاری است. در زبان عربی به معنای مانع و حایل و فاصله بین دو دریا و در قرآن یک بار به معنای حایل و فاصله بین دو چیز و یک بار نیز به معنای جهان پس از مرگ و قبل از قیامت است. فیل در اصل آرامی بوده و مشتق از pal  است به معنای آلوده شد، آلوده کرد؛ زیرا از ویژگی های فیل این است که بر کناره رودها و آبگیرها می ماند و بیش از آنکه آب بنوشد آن را تیره می کند. در عربی علاوه بر نام حیوان، به معنای ضعف و رخوت و سستی بوده رجل فیل الرأى یعنی مرد ضعیف نظر. در قرآن یک بار و در سوره فیل داستان حمله ابرهه به کعبه آمده است. سجیل به معنای سنگ یا گل یا سنگ و گل آمیخته و پخته است. در عربی علاوه بر معانی قبل به لوحه سنگى و گلى که بر آن مى‏نوشتند و سپس به هر چیزى که در آن نوشته شود، گفته می شد. سجیل در قرآن سه بار و به معنای  نوعی سنگ یا سنگی از گل و برای عذاب بندگان گناه کار به کار رفته است. سراج  به معنای چراغ و وسیله سوختن، نور و روشنایی بوده و سپس به هرچیز روشن کننده و نورانی گفته شده است. 4 بار در قرآن آمده است که سه بار به نحو مجاز به معنای خورشید به کار رفته است؛ چون سراج در حقیقت به معنای چراغ ساخت بشر بوده است، اما در اینجا برای یک مورد حسی عاریت گرفته شده؛ یک بار هم به معنای پیامبر اکرم (ص) آمده است.

فصل هفتم، در زمینه واژگان فارسی قرآن با خاستگاه نظامی است و در آن واژگان سرد و جند بررسی گردیده است. حکومت های ایران باستان از نخستین دولت های قدرتمند تاریخ بشری بودند. این حکومت ها با برخورداری از تشکیلات خاص نظامی، تسلط نظامی گسترده ای بر منطقه از جمله عربستان داشتند و به موجب آن واژگان نظامی فراوانی را به آنجا منتقل کردند از جمله آنها دو واژه سرد(زره) و جند در قرآن به کار رفته است. خاستگاه واژه سرد رسم جنگ در میان ایرانیان بوده است که در میان آنان برای حفاظت از خود از چرم لباسی را درست می کردند که به هنگام جنگ بپوشند. برای زره، بافتن زره، و فعل زره ساختن ، زره پوشیدن و زره ساز به کار رفته است. در قرآن نیز یک بار در داستان حضرت داوود، خداوند خطاب به ایشان فرموده است: در ساختن زره حلقه ها را اندازه گیری کن. جند در فارسی از واژه پهلوىgund(گند) به معناى سپاه و ارتش‏ گرفته شده و با همین معنا نیز وارد زبان عربی شده است. در قرآن در معنای سپاه و لشگر دنیوی آورده شده است.

فصل هشتم، با عنوان خاستگاه اقتصادی واژگان فارسی قرآن دو واژه رزق و کنز که خاستگاه اقتصادی داشته اند، بررسی شده است. کنز از واژه گنج در زبان فارسی گرفته شده است. گنج در زبان فارسی به معنای  بن و بیخ خوشه خرما یعنی جایی که به درخت چسبیده است، خزانه، طلا و پول قرار داده شده در خاک و نیز دفینه ای که پادشاهان در خاک بنهند، به کار رفته است. سپس به زبان عربى رفته است. واژه کنز پس از ورود به زبان عربی به معنای جمع شدن هر چیزی گفته شد و علاوه بر اینکه در معنای جمع کردن و ذخیره کردن و دفن کردن، افزودن و انباشتن مال در جایی امن  آمده، منظور حفاظت و نگهداری آن هم می باشد. کنز در قرآن ده بار به کار رفته است در یک آیه و در ماجرای داستان حضرت موسی و خضر زمانی که حضرت خضر دیواری متعلق به دو کودک یتیم را تعمیر کردند. کنز منظور شی مدفون است. بعضی از مفسران کنز را در این آیه، مال و ثروت دفن شده می دانند؛ ولی عده ای  آن را نوشته ای حکیمانه و با ارزش می دانند. اما در نه مورد دیگر این واژه به معنای گنج، ثروت و پول است که حق الهی و زکات آن پرداخته نشده است. رزق در پهلوى  rocik  به معناى روزى، و نان روزانه است‏  که از roc به معنى روز ساخته شده است. این واژه از زبان  پهلوی با معناى جیره روزانه و نان وارد زبان ارمنى‏ و به معناى جیره روزانه وارد زبان سریانى‏ شده است. این واژه از طریق زبان سریانى وارد زبان عربى شده‏ است. در الواح تخت جمشید که بخشی مربوط به تأییدیه حقوق کارگرانی است که در ساختمان قصر کار می کردند که نشان می دهد که سابقاً مزد کارگران به صورت اجناس از قبیل گوشت، جو، گندم، شراب و غیره پرداخته می شد. در زمان خشایارشاه هنوز دو سوم مزد را جنس و یک سوم را پول می دادند. به نظر می رسد معنایی که موجب پیدایش این واژه شده است، جیره روزانه غذای روزانه و یا نان روزانه، روزی بوده است که توسط پادشاه بین مردم ایران یا به عنوان مزد کارگران و همچنین بین سربازان توزیع می شد، باشد. به نظر می رسد آنچه موجب پیدایش این واژه شده است، جیره روزانه غذای روزانه و یا نان روزانه ای بوده است که توسط پادشاه بین مردم ایران یا به عنوان مزد کارگران و همچنین بین سربازان توزیع می شد. سپس در گذر زمان معانی گسترده تری یافته، از جمله معانی بخشش و بهره و نصیب را پیدا کرده باشد. در زبان عربی معنای عام یافته و منظور عطائى است که از آن منتفع می شوند خواه طعام باشد یا علم و یا غیر آن. و پس از نزول قرآن به معنای روزی رسانیدن خداوند به بندگانش رواج یافت. این واژه در قرآن به معنای روزی مادی و نعمت های دنیوی یا روزی معنوی و نعمت های اخروی که خداوند به بندگانش عطا می کند، آمده است.


متن دفاعیه ظهوری راد: تفسیر فراتاریخی قرآن

آنچه اینک ملاحظه می فرمایید، متن دفاعیه پایان نامه آقای دیدار ظهوری راد با عنوان «تفسیر فراتاریخی قرآن با تأکید بر دیدگاه علامه طباطبایی و آیت الله معرفت» است که پیش تر داستان غصب آن گزارش شده بود. ان شاء الله تفصیل مبارزاتی را که در زمینه احقاق حق خود طی حدود دو سال صورت دادم، در فرصت دیگری منعکس خواهم کرد. اما اینک متن دفاعیه ایشان منتشر می شود.

در قرآن پاره ای از گزاره های حقیقی وجود دارد که به طور ذاتی عمومیت دارند و در عصر نزول ناظر به مصادیق آن عصر بودند و در اعصار دیگر قابل انطباق بر مصادیق دیگر می توانند باشند. نیز پاره ای از گزاره های قرآن خارجی اند و فقط ناظر به مصادیقی اند که در عصر نزول وجود داشتند؛ اما از چنین گزاره ها نیز می توان با الغای خصوصیت به گزاره های عام دست یافت که شامل مصادیق اعصار دیگر هم باشد. برخی از مهم ترین مبانی این تحقیق، جهان شمولی هدایت قرآن و برخورداری قرآن از بطون و همراهی قرآن با مقتضیات تمام اعصار بر اساس نظریه های نسخ های مشروط و تمهیدی آیت الله معرفت، و نیز عقلانیت حاکم بر آموزه های قرآنی است. در این تحقیق بیست نمونه از آیات قرآن که یا حاوی گزاره های حقیقی و بالذات عام اند و یا شامل گزاره های تاریخی اند ولی با الغای خصوصیت قابلیت تعمیم دارند، بررسی شده اند. آیه نفی حرج از جمله آیات بالذات عام و آیه سئوال از اهل ذکر از زمره آیاتی به شمار می آید که با الغای خصوصیت قابلیت تعمیم دارند.

این پژوهش مشتمل بر سه فصل است.

در فصل اول به کلیاتی در زمینه مسأله اصلی این تحقیق و پیشینه و سئوالات و فرضیات پرداخته و روش تفسیر فراتاریخی قرآن تبیین گردیده و روش کشف گزاره های فراتاریخی از آیات قرآن معرفی شد.

فصل دوم این تحقیق، به تبیین و توضیح اصول و مبانی تفسیر فراتاریخی قرآن اختصاص یافت و در از این موضوعات سخن به میان آمد: نخست درباره قلمرو قرآن در تفسیر فراتاریخی از فطری بودن، جهان شمولی قرآن، مخاطبین فرا قومی، سبب نزول قرآن، اعتبار عموم لفظ یا خصوص سبب، تفسیر فراتاریخی قضایای خاص قرآنی و تاریخمندی آیات بحث شد؛‌ سپس راجع به مراتب قرآن در تفسیر فراتاریخی از موضوعات رابطه ظاهر و بطون و تفسیر فرا تاریخی قرآن، عام یا خاص بودن فهم بطون در تفسیر فراتاریخی، جایگاه تأویل در تفسیر فراتاریخی قرآن، متشابهات قرآن و فراتاریخی بودن تفسیر، نقش و منزلت جانشینان رسول خاتم در تفسیر فرا عصری قرآن سخن به میان آمد. پس از آن در زمینه نسخ و تفسیر فراتاریخی قرآن از نسخ مشروط و نسخ تمهیدی و آیات فراتاریخی قرآن سخن گفته شد؛ آنگاه در خصوص کارکرد عقل در تفسیر فراتاریخی از موضوعات رابطه عرف و عقل در تفسیر فراتاریخی، و عقلانیت و عربیت قرآن در تفسیر فراتاریخی بحث به میان آمد. در پی آن در مورد خاتمیت و فراتاریخی بودن قرآن موضوعات خاتمیت نبی و جامعیت قرآن و نیز خاتمیت، جامعیت شریعت و کاملیت دین بررسی شد و آخرین موضوعات مورد بحث این فصل، اعجاز فرامتنی و تفسیر فراتاریخی قرآن و جایگاه اخلاق در تفسیر فراتاریخی قرآن بود.

در فصل سوم، با عنوان نمونه هایی از تفسیر فرا تاریخی قرآن، آیات ذیل با اتکاء بر دیدگاه های علامه طباطبایی و آیت الله معرفت و سایر مفسران به روش فراتاریخی تفسیر شد: آیه سئوال از اهل ذکر، آیه تبیین ذکر، آیه ظهیر مجرمین، آیه غلبه فئه قلیل، آیات لسان صدق، آیه اعداد قوه، آیه قوامیت رجال، آیات حاکی از پایین آوردن صدا نزد پیامبر(ص)، آیه نسیء، آیات ظهار و ایلاء، آیات زنده به گور کردن دختران، آیه نفی سلطه کافران بر مؤمنان، آیات نفی حرج بر ضعیفان و مریضان، آیه ترفیع منزلت، آیه دعوت به دین، آیه مباهله، آیه عناد ولید بن مغیره، آیه هلوع، آیه مقتسمین.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

بعد التحریر: گفتنی است که این پایان نامه شنبه هفته گذشته دفاع شد و نمره 83 / 18 با درجه بسیار خوب به آن تعلق گرفت. 


دفاعیه آقای میر جعفری: جغرافیای جانوری در قرآن

متنی که اینک ملاحظه می کنید، دفاعیه آقای سید مهدی میرجعفری کارشناسی ارشد علوم قرآن و حدیث دانشکده اصول دین قم از پایان نامه اش با عنوان «جغرافیای جانوری در قرآن» است که به راهنمایی اینجانب به پایان رسیده و ان شاء الله پنج شنبه هفته جاری دفاع خواهد شد.

قبل از هر چیز حمد و ثنای پروردگارم را به جا می­ آورم که مرا توفیق داد تا با بضاعت ناچیز خود وبهره مندی از دانش استادان ارجمند ، این پژوهش را به انجام برسانم.

 عرض سلام و ادب و خیر مقدم خدمت کلیه استادان محترم و دانشجویان عزیز که در این جلسه حضور دارند. در ابتدا بر خود لازم می دانم از جناب آقای دکتر نکونام که با مسئولیتی بی نظیر و دلسوزانه و بسیار بیشتر از وظایف استاد راهنما، با راهنمایی های گسترده، مشفقانه و صبورانه خود، مرا در تحقیق و نگارش پایان نامه یاری نموده و تا آخرین لحظات اتمام این پژوهش از هیچ کمکی دریغ نورزیدند، تشکر و قدردانی ویژه داشته باشم. همچنین از جناب آقای دکتر خلیلی، داور محترم که قبول زحمت کرده و پایان نامه این حقیر را مطالعه فرمودند تا از نکات و تذکرات ارزشمند خودشان مرا بهره مند سازند، تشکر و قدردانی می کنم. همین طور از نماینده تحصیلات تکمیلی که در این جلسه حضور به هم رساندند، تشکر می نمایم. از دوستان عزیز و دانشجویان گرامی نیز که در این جلسه علمی شرکت نمودند، سپاس گزاری می کنم.

موضوع این پژوهش «جغرافیای جانوری درقرآن» است. غرض از تحقیق حاضر پاسخ به این سئوال بوده است که آیا عرب حجاز عصر نزولِ قرآن، با جانوران مذکور در قرآن آشنایی داشتند؟ و اگر آشنایی داشتند، این آشنایی چگونه حاصل شده است؟ و در قرآن به چه قصد و غرضی از آن  جانوران سخن به میان آمده است؟

در اهمیت وضرورت بحث، همین قدر کافی است که بدانیم قرآن با تکیه بر امور و اشیاء شناخته شده عرب حجاز عصر پیامبر(ص)نازل شده و فهم صحیح ما از آیات قرآن درگرو آشنایی با آن امور و اشیاء است. برای مثال، قرآن از حیوانات، گیاهان، لوازم و اشیائی سخن گفته است که از نظر اعراب شناخته شده بوده اند. بنابراین با تحقیق درباره جغرافیای جانوری درقرآن می توان به فهم بهتری از آیات قرآن دست یافت و دریافت که عرب عصر نزول با چه جانورانی آشنا بودند و در قرآن از آن ها به چه مناسبتی یادشده است. به این ترتیب فایده تحقیق حاضر نظری است و منجر به گسترش مرز دانش تفسیر می شود.

در این پژوهش ابتدا آیاتی که در آنها به اسامی  جانواران به صورت صریح اشاره شده، جمع آوری شدند، سپس در شش فصل در موضوعات چارپایان اهلی، جانوران وحشی، پرندگان، حشرات، خزندگان، ماهی ها و دوزیستان بررسی گردیدند. در هر فصل ابتدا تعابیر قرآنی مربوط به هر جانور با استناد به نظر واژه شناسان و ارباب لغت بررسی شده و سپس به شواهد شناخته بودن آن حیوان یا جانور برای عرب حجاز عصر نزول قرآن اشاره شده و در انتها مناسبت یاد کرد آن حیوان در قرآن مطرح گردیده است. از آنجا که آیات مربوط به جانوران در قرآن تاکنون با چنین رویکردی مورد بررسی قرار نگرفته است، می توان جنبه نوآوری این تحقیق را همین رویکرد جدید برشمرد.

پایان نامه حاضر با موضوع جغرافیای جانوری درقرآن بر آن است که شواهد شناخته بودن جانوران مذکور در قرآن برای عرب حجاز عصرنزول و همچنین غرض قرآن از ذکر جانوران را بررسی ­­کند. بررسی این موارد در هفت فصل به این شرح صورت گرفته است:

در فصل اول، با عنوان کلیات، برخی مباحث بنیادی و کلی مربوط به پایان نامه مانند تعریف موضوع، سئوالات و فرضیه های تحقیق، هدف تحقیق، ضرورت انجام تحقیق و پیشینه آن بررسی شده است. همچنین درباره دو اصطلاح جغرافیا و جانور مطالبی آمده است.

در فصل دوم، جغرافیای حیوانات اهلی قرآن بررسی شده است که عبارت اند از: چارپایان، شتر، گاو و گوساله، گوسفند و بز، الاغ، استر، اسب و سگ.

در فصل سوم، با عنوان جغرافیای جانوران وحشی قرآن این حیوانات میمون، خوک، شیر، گرگ و فیل بررسی شده است.

در فصل چهارم، با نام جغرافیای پرندگان در قرآن پرندگانی چون، بلدرچین، کلاغ و هدهد بررسی شده است.

در فصل پنجم، جغرافیای جانوری حشرات قرآن، بررسی گردیده است که عبارت اند از: زنبور عسل، مورچه، پروانه، ملخ، عنکبوت، شپش، پشه و مگس.

در فصل ششم، جغرافیای جانوری خزندگان در قرآن تنها خزنده مذکور در قرآن یعنی مار بررسی شده است.

در فصل هفتم، تحت عنوان جغرافیای ماهی ها و دوزیستان دو مورد ماهی و قورباغه بررسی شده است.

بررسی ها در این تحقیق نشان می دهد که جانوران مذکور در قرآن، برای عربِ حجاز عصر نزول شناخته شده بوده اند و این جانوران در همان مناطقی که عرب حجاز عصر نزول سکنی داشتند، می زیستند و یا در مناطقی که به آن ها آمد و شد و سفرهای تجاری و غیر تجاری داشتند، با این حیوانات آشنا شده بودند.

گفتنی است که اغراض ذکر جانوران مذکور در قرآن حسب مورد عبارت اند از: الف. تذکیر؛ یعنی این که مخاطبان به نعمت های الهی توجه داده و به سپاسگزاری از آن ها برانگیخته شوند. ب. تشبیه و تقریب به ذهن؛ به این منظور که معانی عالیه به مخاطبان رساتر فهمانده شود. ج. تشریع؛ یعنی حکم شرعی مربوط به آن حیوانات بیان گردد. د. تضمین: در مواردی هم به در ضمن یک ماجرا و حکایت آمده اند؛ بدون این که هیچ یک از اغراض پیش گفته مورد نظر بوده باشد. 

به امید آن که توانسته باشم، قدم هایی کوچک در راه  بهره مندی از هدایت های قرآن برداشته باشم.

با تشکر از سعه صدر حضار گرامی