سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مدهامّتان: علوم و معارف قرآن و حدیث

پاسخ به چند سؤال درباره بطن و تأویل آیات قرآن

مناسب دیدم، سؤالاتی را که یکی از دانشجویان در زمینه «بطن و تأویل قرآن» برایم ارسال کرده و پاسخ های اینجانب را به آنها در این پست بیاورم.

1. به شما نظر شما آیا باطن قران همان تأویل است؟

اگر مقصود شما معنای باطن و تأویل در برخی از روایات است، آری، چنین است. در این روایات آمده است که «ظهره تنزیله و بطنه تأویله»؛ یعنی ظاهر قرآن عبارت از همان آیاتی است که نازل شده و باطنش عبارت است از آن مصداق هایی که آیات قرآن به آنها بر می گردد. منظور من هم از یکی بودن معنای آن دو در این روایات است.

اما اگر مقصود شما معنای آنها نزد دانشمندان است، باید نظر هرکسی جداگانه بررسی شود.  

2. آیا می توان گفت که باطن یا تأویل آیه برداشت هر شخص راجع به آیه است؟

باز این سؤال مشخص نیست، ناظر به چیست؟ آیا مراد روایات پیش گفته است یا نظر دانشمندان اسلامی؟ اگر سؤالتان ناظر به آن روایات است، نه، چنین نیست که آیه قرآن معانی دلبخواهی افراد را تحمل کند. هر آیه با توجه به قرائنی که آن را احاطه کرده است، به یک معنای مشخصی دلالت دارد و معانی دیگر را بر نمی تابد و آنان که معانی متعددی را به آیات قرآن نسبت داده اند، قرائن آیات را لحاظ نکرده اند.

منطوق هر آیه بیش از یک معنا ندارد؛ اما هر منطوق می تواند مفاهیم چندی داشته باشد. منتها همه این مفاهم با منطوق آیه ملازمه منطقی دارند و چنین نیست که بتوان هر معنای بی ربطی را به آیه نسبت داد. باید هر معنای انتسابی از لوازم منطقی منطوق آیه باشد و گرنه تفسیر به رأی است و مردود.

3. اگر بطون با قرآن تطابق داشته باشد و هر کس طبق زمان خود برداشت کند و عمل کند، چطور؟

چنان که عرض شد، هر معنایی که مطابق منطوق یا مفهوم آیه باشد، قابل انتساب به آیه است و گرنه افترای بر خداست. معنای منطوق آیه عبارت از همان معنای معهود عرب عصر نزول است و چنین نیست که بتوان هر عصری معنای جدیدی از منطوق آیه قرآن برداشت کرد. اما مفهوم آیه بستگی به میزان تدبّر افراد روی منطوق آیه دارد. هرچه در آیه قرآن بیش تر تدبّر شود، مفاهیم(ملازمات منطقی) بیش تری را می توان برداشت کرد. این مفهوم گیری ها هم اختصاص به قرآن ندارد. هر کلامی اعم از الهی و بشری دارای مفاهیم و ملازمات منطقی است.

 4. آیا همه آیات قران بطن دارند؟

اگر مراد از بطن مصداق آیه باشد، آری. هر آیه ای ناظر به مصداقی است: یا از مصداقی خبر می دهد یا انشائی درباره آن است.

نیز اگر مراد از بطن لازم معنای آیه است، آری. هر آیه ای کمابیش لوازمی دارد.

5. پاسخ کسانی که ادعا دارند فهم بطون قرآن مخصوص ائمه است، چیست؟

اگر مقصود از بطون آیه، مصداق آیه یا لوازم آیه باشد، دانستن آن، اختصاص به ائمه(ع) ندارد. مصداق آیات محکم را همه می دانند و مصداق آیات متشابه (آیات قیامت) را به تصریح قرآن هیچ کسی جز خدا نمی داند تا این که روز قیامت شود و آنگاه همه بشر به آن آگاه می شوند.

6. نظر آنهایی که اعتقاد دارند، فهم بطون نیازمند علم لدنی است، چگونه است؟

اگر مقصود از بطون آیات، مصادیق آیات متشابه (آیات قیامت) باشد، علم به آن به تصریح قرآن به خدا اختصاص دارد. در هیچ آیه ای از آیات قرآن نیز اظهار نشده است که این علم به کسی دیگر جز خدا هم داده شده است.

7. از سخن شما برداشت می شود که بطن همان تأویل است. اگر این طور است که قرآن گفته تأویل آیات را خدا و راسخان می دانند و بس.

در خصوص واو «والراسخون فی العلم» اختلاف نظر وجود دارد که آیا آن عاطفه است یا مستأنفه؛ اما به اینجانب نظر کسانی که آن را متسأنفه می دانند، راجح است. ادله من در مقاله ای به نام «معناشناسی آیه محکم و متشابه» به تفصیل آمده است. اما اجمالاً عرض کنم که در این آیه سخن از دو گروه از افراد بشر است: یکی کسانی که در دلشان زیغ و انحراف است و دوم به ناگزیر باید راسخان در علم باشند و این در صورتی است که واو را مستأنفه بگیریم. دیگر این که سخن راسخان در علم این است که ما به تأویل متشابهات ایمان داریم و متعلق ایمان در استعمالات زبانی و قرآنی مصادیقی است که امکان علم به آن وجود ندارد؛ مثل خدا، روز قیامت، فرشتگان و نظایر آنها. بنابراین ایمان با علم قابل جمع نیست. به علاوه علم در این آیه به معنای وحی و کتاب آسمانی است؛ چنان که آمده است: الذین اوتوا العلم و آن به معنای الذین اوتوا الکتاب است. بر این اساس، راسخان در علم هم به معنای مؤمنان به وحی و کتاب آسمانی است؛ یعنی کسانی که ایمانی راسخ به وحی و کتاب آسمانی دارند و آن را سخن خدا می دانند، ولو آن که به حقایق اخروی علم نداشته باشد، به آنها ایمان دارند.  

8. به کسانی که معتقدند، برای فهم بطن قرآن باید علم لدنی داشت، مثل صدیق حسن چه پاسخی باید داد؟

ادعای هرکسی باید به ادله معتبری متکی باشد و گرنه بی اعتبار است. باید ادله نامبرده بررسی شود.

9. دیگر این که بطن و مفهوم با هم رابطه دارند یا خیر؟

اگر مراد از بطن آیه، مفهوم آن یعنی لازمه منطقی آن باشد، آری. رابطه میان منطوق و مفهوم آیه رابطه ای منطقی است. نیز اگر مراد از بطن مصداق آیه باشد، چنین است و رابطه میان آنها بدیهی و روشن است؛ اما اگر مراد از بطن، اموری از قبیل امور متداعی در اذهان اشخاص باشد، هیچ رابطه میان آیه قرآن و بطن وجود ندارد و اساساً نمی توان چنان اموری را به آیه قرآن نسبت داد؛ زیرا نوعی تفسیر به رأی و تحمیل آراء بر قرآن است و مردود.

10. برای فهم بطن قران چه علمی باید داشت؟ چون شما ادعا کردید که فهم بطن در سطح فهم بشریت است؛ یعنی هر کس با هر نوع سطح برداشت از قران داشته باشد درست است اگر با قرآن مخالف نباشد، در این صورت ممکن هزاران برداشت مختلف ایجاد و هر کس طبق برداشت خود عمل کند.

شناخت بطن قرآن به معنای مصداق آیات، البته جز آیات متشابه، در گرو شناخت همه  قرائن دخیل در فهم آیه است و آنها عبارت اند از: سیاق آیه، آیات متحد الموضوع، زمان و مکان نزول آیه و مخاطبان آیه. به عبارت دیگر برای شناخت آیات محکم قرآن باید همان ذهنیات و معهوداتی را داشت که اهل زبان قرآن یعنی عرب حجاز در عصر نزول داشتند. اما شناخت مصداق آیات متشابه به کسانی که روز قیامت را درک کنند، اختصاص دارد و آن هم پس از وقوع قیامت حاصل می شود.

اما شناخت بطن قرآن به معنای لوازم آیات، نیازمند قدری تدبّر در لوازم آیات است و این برای هرکسی که در لوازم آیات تدبّر کند، حاصل می گردد.

 بطن قرآن به هر یک از دو معنای مذکور هرگز بی حد و حصر نیست: هر آیه ای هم مصداق یا مصادیقی خاصی دارد و هم لوازم خاص. میان مفهوم و مصداق باید سنخیت وجود داشته باشد. برای مثال هرگز نمی توان مصداق «تفث»(آلودگی) را «لقاء الامام» دانست. مصداق آلودگی چرک و کثافت و مانند آن است؛ نه دیدار امام. میان منطوف و مفهوم هم باید ملازمه منطقی وجود داشته باشد؛ اعم از ملازمه بیّن یا غیر بیّن.


جاودانگی قرآن و بطون آن

نکونام: جاودانگی قرآن در بهره‌گیری‌ از بطون آن است

گروه اندیشه: راز جاودانگی قرآن در اخذ بطون قرآن و بهره‌گیری از آن در امور مستحدث توسط خود بشر است و اگر فهم بطون قرآن به پیامبر(ص) و ائمه(ع) اختصاص داشت، باید اکنون که آنان در میان مردم حضور ندارند، جاودانگی قرآن بی‌معنا باشد.

«جعفر نکونام» دکترای علوم قرآن و حدیث

«جعفر نکونام»* در بخش قبلی گفت‌وگو با سرویس اندیشه خبرگزاری قرآنی ایران (ایکنا)، به تبیین روش کشف باطن آیات پرداخت و گفت: دلیلی وجود ندارد که باطن قرآن را به لوازم غیر بیّن آیات محدود کنیم؛ چون وقتی اصل بر این است که به معنای ظاهری آیات توسعه داده شود تا بتواند موارد دیگری را نیز فرا بگیرد، حسب مورد بجاست که به لوازم بیّن آیات نیز توجه شود.

عضو هیئت علمی دانشگاه قم در این بخش از گفت‌وگو به بررسی ویژگی‌های بواطن آیات در حوزه لوازم غیر بیّن پرداخت و گفت: در توضیح آن‌چه آمد، ویژگی‌های بواطن آیات را در حوزه لوازم غیر بیّن می‌توان چنین بیان کرد که بطن داشتن از اختصاصات قرآن نیست. هر کلام دیگری نیز بطن دارد؛ چون باطن از لوازم منطقی کلام به شمار می‌رود و روشن است که هر کلامی لوازم منطقی دارد، به همین رو فهم بطن قرآن به ائمه(ع) اختصاص ندارد.

نویسنده مقاله «روش تحقیق با تأکید بر علوم اسلامی» افزود: اگر بطن قرآن مقوله‌ای بود که به قرآن اختصاص داشت، باید خدا یا پیامبر(ص) و ائمه(ع) روش فهم آن را به بشر می‌آموخت، اما نظر به این‌که آنان راه ویژه‌ای برای فهم بطن قرآن، جز آن‌چه معهود و معلوم بشر است، به بشر نیاموخته‌اند، دانسته می‌شود، بطن قرآن مقوله‌ای هم‌سنخ بطن کلام بشری است و بشر توانایی درک آن را دارد.

نکونام گفت: اساساً راز جاودانگی و تبیان کل شی بودن قرآن در امکان فهم و اخذ بطون قرآن و بهره‌گیری از آن‌ها در امور مستحدث توسط خود بشر است و روشن است که اگر فهم و اخذ بطون قرآن به پیامبر(ص) و ائمه(ع) اختصاص داشت، باید اکنون که آنان در میان مردم حضور ندارند، جاودانگی و تبیان کل شی بودن قرآن بی‌معنا باشد.

نویسنده کتاب «درآمدی بر تاریخ‏گذاری قرآن» با بیان این مطلب که بواطن قرآن با ظواهر قرآن ملازمه دارد و در طول آنهاست، نه در عرض آن‌ها، گفت: برای مثال، در خصوص آیه 18 سوره مبارکه جن، نمی‌توان گفت معنای باطنی آیه این است که مواضع سجده متعلق به خداست و در حد سرقت نباید قطع شود چون مساجد در لسان عرب و آیات قرآن به همان معنای معهود است و آن به مساجدی مثل «مسجدالحرام» و «مسجدالاقصی» انصراف دارد و مراد از «فلا تدعوا مع الله احدا» این است که در این مساجد همراه الله بت‌ها را نپرستید؛ چنان‌که در مواقع دیگر قرآن نیز به همین معنا آمده است؛ نظیر «وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن مَّنَعَ مَسَاجِدَ اللّهِ أَن یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ» (سوره مبارکه بقره، آیه شریفه 114) رابطه میان ظاهر و باطن رابطه مفهوم و مصداقی یا مثل و ممثلی است؛ یعنی ظاهر به واقع به منزله یک مثال و مصداق از یک حکم و معرفت کلی است.

وی افزود: خدای بزرگ به منظور مبین و ملموس ساختن معارف و احکام کلی قرآن از هر حکم و معرفت کلی مثال و نمونه‌ای از عصر و مصر نزول وحی به دست داده است به نظر می‌رسد، آیه شریفه «وَلَقَدْ ضَرَبْنَا لِلنَّاسِ فِی هَذَا الْقُرْآنِ مِن کُلِّ مَثَلٍ لَّعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ» (سوره مبارکه زمر، آیه شریفه 27) ناظر به هیمن معناست، چه در بعد معارف، قصه‌هایی از امت‌های گذشته در قرآن آمده و چه در بعد احکام، اوامر و نواهیی که خطاب به مردم عصر نزول نازل شده است، مثال‌ها و مصداق‌هایی از معارف و احکام کلی قرآن به شمار می‌رود؛ بنابراین، در قرآن تمامی نمونه‌ها و مصداق‌های ناظر به هر عصر نیامده است؛ اما هر نمونه و مصداقی که در دیگر اعصار حادث شود، از سنخ همان مواردی است که در قرآن یاد شده است.

 عضو هیئت علمی دانشگاه قم:
اگر بطن قرآن مقوله‌ای بود که به قرآن اختصاص داشت، باید خدا یا پیامبر(ص) و ائمه(ع) روش فهم آن را به بشر می‌آموخت، اما نظر به این‌که آنان راه ویژه‌ای برای فهم بطن قرآن، جز آن‌چه معهود و معلوم بشر است، به بشر نیاموخته‌اند، دانسته می‌شود، بطن قرآن مقوله‌ای هم‌سنخ بطن کلام بشری است و بشر توانایی درک آن را دارد

نکونام گفت: این‌که قرآن تبیان کلی شی خوانده شده است، با نظر به معارف و احکام کلی قرآن است؛ یعنی می‌توان تمامی امور مستحدث را با ارجاع به معارف و احکام کلی قرآن تبیین کرد و گرنه، پنهان نیست که در خصوص اموری مثل بیمه، تلقیح مصنوعی و نماز در قطبین هیچ آیه‌ای و حتی هیچ روایتی وجود ندارد.

عضو هیئت مؤسس و هیئت مدیره انجمن علوم قرآن و حدیث ایران با توجه به این‌که بواطن قرآن فراعربی، فراتاریخی و فرامنطقه‌ای است، گفت: اما ظواهر قرآن عربی، تاریخی و جغرافیایی است، البته این به آن معنا نیست که لزوماً آن‌چه ناظر به عرب عصر نزول قرآن است، باید تغییر کند و متناسب به سایر قومیت‌ها در اعصار و امصار دیگر شود؛ مثلاً فارسی زبانان بتوانند نماز را به فارسی بخوانند؛ بلکه به این معناست که عربی بودن نماز به اقتضای عرب بودن پیامبر اسلام(ص) و قوم آن حضرت بوده است و طبیعتاً اگر از میان فارسی زبانان پیامبری برانگیخه می‌شد نماز به زبان فارسی خوانده می‌شد.

وی افزود: اما حال که نماز عربی است، وجهی ندارد که سایر قومیت‌ها آن را به زبان خود برگردانند و بخوانند؛ منتهی نباید عربیت، تاریخیت و منطقه‌ای بودن احکام ظاهری بر بواطن فراعربی، فراتاریخی و فرامنطقه‌ای قرآن حاکم بشود؛ چون ظواهر آیات جسم است و باطن آیات روح، و جسم بدون روح مرده است. باطن اقامه نماز یاد خداست «اقم الصلاة لذکری» (سوره مبارکه طه آیه 14) و نماز بدون یاد خدا بی‌فایده است «فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ () الَّذینَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ () الَّذینَ هُمْ یُراؤُنَ () وَ یَمْنَعُونَ الْماعُونَ (سوره ماعون، آیات 4-7) ».

ناگفته نماند که اخذ احکام و معارف ظاهری قرآن توسط اقوام غیر عرب نوعی نقل و انتقال فرهنگی تلقی می‌شود که امری معمول و معقول است، علاوه بر آن رعایت ظواهر احکام و حفظ آنها لازم است؛ چون یکی از بواطن و احکام کلی قرآن حفظ وحدت است و یگانگی احکام ظاهری قرآن در تمام اقوام و اعصار سمبل وحدت و ابزار حفظ آن تلقی می‌شود.

ویرایش شده توسط نویسنده

قابلیت تعمیم باطن قرآن

ظاهر آیات، ناظر به عصر نزول و باطن آیات، قابل تعمیم به دیگر اعصار است

گروه اندیشه: ظاهر آیات قرآن ناظر و منصرف به موارد عصر نزول است و آن‌چه قابل تسری و تعمیم به موارد مشابه در دیگر اعصار است، باطن آیات است چنان‌که ظاهر روایات منقول از امام باقر (ع) نیز به همین معنا اشاره دارد.

«جعفر نکونام» دکترای علوم قرآن و حدیث

«جعفر نکونام»* در بخش قبلی گفت‌وگو با خبرنگار سرویس اندیشه و علم خبرگزاری قرآنی ایران (ایکنا)، به بررسی روش تفسیر باطن قرآن کریم پرداخت و گفت: بطن‌داشتن قرآن نزد برخی از مفسران دستاویزی شده‌است تا آن‌چه را نمی‌توانند به عنوان تفسیر قرآن، به قرآن نسبت دهند و از رهگذر آن متهم به تفسیر به رأی می‌شوند، با عنوان بطن و تأویل قرآن بیان کنند.
بخش قبلی مصاحبه را اینجا مطالعه کنید

نکونام در ادامه این گفت‌وگو به تبیین روایات ظهر و بطن در رابطه با قرآن پرداخت و گفت: همان‌طور که گفتم، از ظاهر روایات ظهر و بطن چنین فهمیده می‌شود که مردم صدر اسلام ملاحظه می‌کردند که آیات قرآن ناظر به مردم و رخدادهای معینی در عصر نزول نازل می‌شود، اما در عین حال مشاهد می‌کردند، معصومان (ع) همان آیات را به موارد مشابه نیز تعمیم و تسری می‌دهند، از این رو، از ایشان پرسیدند، مگر این آیات ناظر و خطاب به فلان مردم و فلان رخداد نازل نشده است پس چرا آن‌ها را به موارد دیگر تسری می‌دهید؟ معصومان (ع) به آنان چنین پاسخ دادند که قرآن ظاهر، باطن، تنزیل و تأویل دارد، ظاهر و تنزیلش ناظر و خطاب به موارد عصر نزول است، اما باطن و تأویلش موارد دیگری را که همسان آن‌ها هستند، شامل می‌شود.

عضو هیئت علمی دانشگاه قم گفت: علمای اسلامی از دیرباز به این حقیقت که آیات قرآن قابل تسری و تعمیم به موارد مشابه است، تفطن پیدا کرده‌اند، ولی در تبیین این حقیقت راه ناصوابی را پیموده‌اند و الفاظ قرآن را که مقتبس از زبان عرف عرب عصر نزول است، الفاظی منطقی یا حقوقی تلقی کرده‌اند و بر این اساس قواعدی را به نام «اصالة العموم» و «اصالة الاطلاق» بنیان نهاده‌اند و در خصوص قرآن اظهار کردند: «معتبر عموم لفظ است؛ نه خصوص سبب» یا «مورد مخصص نیست».

وی در ادامه افزود: حال آن‌که در زبان عرفی، که قرآن نیز بدان نازل شده است، الفاظ عام و مطلق ناظر به موارد زمان و مکان ایراد کلام است و ظاهر کلام، عموم و مطلق موارد را در هر عصر در برنمی‌گیرد؛ چنان‌که برای مثال در خصوص آیه «إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ سَوَاءٌ عَلَیْهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ» (سوره مبارکه بقره، آیه شریفه 6)، نمی‌توان گفت «الذین آمنوا» همه کافران را در هر عصر در بر می‌گیرد؛ چون چنین سخنی لوازم باطل دارد؛ از آن جمله ارسال رسل و انزال کتب عبث خواهد بود؛ زیرا وقتی انذار کردن کافران بی‌اثر و عبث باشد، ارسال رسول و انزال کتب نیز بی‌فایده و عبث خواهد بود.

 جعفر نکونام:
در زبان عرفی، که قرآن نیز بدان نازل شده است، الفاظ عام و مطلق ناظر به موارد زمان و مکان ایراد کلام است و ظاهر کلام، عموم و مطلق موارد را در هر عصر در برنمی‌گیرد

عضو هیئت علمی دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه قم تأکید کرد: بنابراین باید گفت ظاهر آیات قرآن ناظر و منصرف به موارد عصر نزول است و آن‌چه قابل تسری و تعمیم به موارد مشابه در دیگر اعصار است، باطن آیات قرآن است چنان‌که ظاهر روایات منقول از امام باقر (ع) نیز به همین معنا اشاره داشت.

نکونام گفت: به نظر می‌رسد، بواطن قرآن صرفاً معارف و احکام کلی، که در ورای آیات قرآن هست و با ظواهر آیات، ملازمه غیر بین دارد، نیست، بلکه تمامی معارف و احکامی را که ورای آیات است و با ظواهر آیات، ملازمه منطقی دارند، در بر می‌گیرد؛ چه این ملازمه بیّن باشد یا غیر بیّن؛ چون اصل در تفسیر باطنی، توسعه معانی و معارف قرآن است، به گونه‌ای که قرآن بتواند تبیان کل شئ باشد و تا دنیا برقرار است، جریان داشته باشد؛ حال به هر شیوه معقول و منطقی که میسور باشد.

نویسنده مقاله «بررسی چند شبهه درباره زبان قرآن» افزود: بر این اساس معنا ندارد که مثلا لوازم بیّن را جزو بواطن آیات به شمار نیاوریم، روشن است که معنای ظاهری آیات عبارت از همان معنایی است که در وقت خطاب به مردم عصر نزول، اراده شده است و آنان را فهیمده‌اند؛ به این ترتیب، معنای باطنی آیات عبارت از معنایی خواهد بود که در وقت خطاب به ذهن مخاطبان تبادر پیدا نکرده است، بلکه بعد از تدبر در لوزام آیات به آن تفطن پیدا شده است.

وی با اشاره به این‌که باید لوازم بیّن آیات را نیز جزو باطن آیات به شمار آورد، عنوان کرد: چون مخاطب در وقت ایراد کلام تنها به معنای منطوقی و مطابقی آن توجه می‌کند و از لوازم کلام غافل است و تفطن به معنای مفهومی و التزامی کلام اعم از بیّن و غیر بیّن بعد از وقت خطاب و از رهگذر تدبر در لوازم آن حاصل می‌شود، به نظر می‌رسد، در روایات ائمه(ع)، لوازم بیّن کلام نیز باطن قرآن خوانده شده است؛ چنان که از امام باقر(ع) در تأویل آیه 32 سوره مبارکه مائده آورده‌اند که فرمود: «هر که کسی را از هدایت به ضلالت سوق دهد، او را کشته است.»

 عضو هیئت علمی دانشگاه قم:
به نظر می‌رسد که بواطن قرآن صرفاً معارف و احکام کلی، که در ورای آیات قرآن هست و با ظواهر آیات ملازمه غیر بین دارد، نیست، بلکه تمامی معارف و احکامی را که ورای آیات است و با ظواهر آیات ملازمه منطقی دارند، در بر می‌گیرد؛ چه این ملازمه بیّن باشد یا غیر بیّن؛ چون اصل در تفسیر باطنی، توسعه معانی و معارف قرآن است

نویسنده کتاب «پژوهشی در مصحف امام علی(ع)» افزود: به نظر می‌رسد، میان آیه مذکور و بیان امام باقر(ع) ملازمه بیّن برقرار است و به واقع در این روایت «قیاس اولویت» صورت گرفته است، با این تقریر که اگر قتل انسان به ناحق محرّم باشد، به طریق اولی گمراهی انسان محرّم است؛ چون گمراهی از قتل شدیدتر است، البته رابطه میان آیه و بیان امام باقر(ع) را بر ملازمه غیر بیّن نیز می‌توان حمل کرد، این چنین که علت حرمت قتل به ناحق این است که آن ظلم است و به واقع «من قتل نفسا بغیر نفس او فساد فی الارض» مصداق «من ظلم نفسا» است؛ چنان‌که قبل از آن با ظالم خواندن قابیل، قتل به ناحق تلویحاً ظلم خوانده شده است (آیه شریفه 29، سوره مبارکه مائده).

نکونام در پایان این بخش گفت: به این ترتیب، گمراه ساختن مردم نیز یکی دیگر از مصادیق ظلم به شمار خواهد رفت؛ چنان‌که در آیه 144 از سوره مبارکه انعام نیز ظالم‌ترین مردم، گمراه‌کنندگان خوانده شده‌اند، آنجا که فرمود: «پس کیست ستمکارتر از آن‌کس که بر خدا دروغ بندد، تا از روی نادانی، مردم را گمراه کند؟ آری، خدا گروه ستمکاران را راهنمایی نمی‌کند.»