سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مدهامّتان: علوم و معارف قرآن و حدیث

حساسیت های مخالفان در زمینه نظریه پردازی های اینجانب

نوآوری ها و نظریه پردازی های من برای مخالفان مایه حساسیت شده است. هر وقت ما یک نظریه یا زاویه دید جدیدی را مطرح می کنیم، حساسیت های آنان برانگیخته می شود و می کوشند، جلوی آنها را بگیرند. برخی از مهم ترین نظریات و زاویه های دید جدیدی که اینجانب مطرح کرده و حساسیت مخالفان را بر انگیخته، به قراری است که در پی می آید.

 

1. اصالت ظاهر و سیاق آیات قرآن

گفتنی است، به باور من، ما نباید قرآنی را که به طور متواتر نقل شده و آن را هزاران و میلیون ها نفر نسل اندر نسل به ما انتقال داده اند، محکوم روایات آحادی بکنیم که با ظاهر و سیاق آیات قرآن مخالف اند. چنین کاری نه با عقل سازگار است و نه با احادیثی که از معصومین(ع) در زمینه حجیت مستقل قرآن و حاکمیت قرآن بر روایات نقل شده است. بر اساس این باور، می گویم: تمام روایاتی که با ظاهر و سیاق آیات قرآن مخالف است، نباید اساس تفسیر آیات قرآن قرار داده شود و با تکیه بر آنها انسجام و پیوستگی آیات قرآن را از هم بگسلیم. به همین رو می گویم، ما نباید مفاهیمی را به آیات قرآن تحمیل کنیم که از ظاهر و سیاق آیات بر نمی آیند و یا با معنای ظاهری و سیاقی آیات ملازمه منطقی ندارند. من بر پایه همین دیدگاه، تمام روایاتی را که طی آنها آیات قرآن بر ائمه به شکل بی ربطی تطبیق داده شده اند، مردود می شمارم. (نک: مهجوریت سیاق قرآن کریم؛ متن دفاعیه بررسی تطبیقی بافت در تفسیر و زبان شناسی)

یک نمونه از آن روایات این است که آورده اند، در آیات «مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ * بَیْنَهُما بَرْزَخٌ لا یَبْغِیانِ * ... * یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ» (رحمن، 19-22) مراد از «بحرین» علی(ع) و فاطمه(س) و مقصود از «برزخ» پیامبر(ص) و منظور از «لؤلؤ» و «مرجان» حسن(ع) و حسین(ع) است. من می گویم، اگر بر مغز یک عرب که قرآن به زبان او نازل شده، پتک هم کوبیده شود، هرگز این معانی در نمی آید. این آیات در سوره «الرحمن» است که در مکه و خطاب به مشرکان مکه نازل شده است. مشرکان مکه چگونه از این آیات به پنج تن دلالت می شدند؛ در حالی که نه کسی نام ایشان را بحرین و برزخ و لؤلؤ و مرجان نامیده بود و در مکه نه علی(ع) و فاطمه(ص) با هم ازدواج کرده و نه حسن(ع) و حسین(ع) متولد شده بودند. شایان ذکر است، در تفسیر فرات کوفی ذیل این آیات به امام صادق(ع) نسبت داده شده است که فرمود: «علی و فاطمة [بحران عمیقان لا یبغی أحدهما على صاحبه‏] جاءهما النبی فأدخل رجلیه [رجله‏] بین فاطمة و علی یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ الحسن و الحسین؛ علی(ع) و فاطمه(س) دو دریای ژرف اند. یکی بر دیگری ستم نمی کند. پیامبر(ص) به نزدشان آمد و ‏[دو‏] پایش را میان فاطمه(س) و علی(ع) داخل کرد؛ پس آنگاه حسن(ع) و حسین(ع) از آن دو بیرون می آیند» (تفسیر فرات الکوفی، ص 460).

تردیدی نیست که چنین بیانات خلاف قرآن و توهین آمیزی قابل انتساب به ائمه(ع) نیست. این روایت از محمد فزاری نقل شده است که به غلو متهم است و نوعاً روایاتی که طی آنها ائمه(ع) به شکل بی ربطی بر آیات قرآن تطبیق شده اند، از سوی غالیان جعل گردیده اند.

من به حکم عقل و نیز روایات معصومین(ع) از جمله روایات عرضه که طی آن، ایشان امر فرموده اند، روایاتشان را بر قرآن عرضه کنیم و اگر با آن مخالف بود، دور بیافکنیم، تمام روایاتی را که مخالف ظاهر و سیاق آیات قرآن است و هیچ ملازمه منطقی نیز با آیات قرآن ندارند، دور می افکنم. این حساسیت شدید مخالفان را برانگیخته است تا آنجا که من را وهابی و وبلاگم را پایگاه وهابیت خوانده اند؛ ولی آیا آنان که قرآن را بر خلاف تأکیدات معصومین(ع) این گونه فرو می کاهند که هر معنای بی ربطی را به آن نسبت می دهند، شیعه ناب هستند و من که منویات معصومین(ع) را دنبال می کنم، وهابی ام؟ زهی انصاف و مروت! گفتنی است که من به نظر آیت الله بهجت گرایش دارم که اگر ما بخواهیم، حقانیت شیعه و اهل بیت(ع) را ثابت کنیم، بهتر است، به روایاتی استناد کنیم که در کتب اهل سنت آمده است. من هرگز استناد به بسیاری از آیات قرآن را که هیچ صراحتی در زمینه اهل بیت(ع) ندارد، برای اثبات حقانیت ایشان صحیح نمی دانم. (نک: من شیعه ام؛ دین و مذهب من)

 

2. تفسیر تاریخی قرآن

من بر این باورم که هر متنی تاریخمند است و کمابیش متناسب با شرایط و مقتضیات تاریخی خودش پدید می آید و لذا با تاریخ پیدایشش وابستگی های تنگاتنگی دارد. بر همین اساس، ما برای این که مقاصد یک متن را به درستی فهم کنیم، باید آن شرایط و مقتضیاتی را که باعث پیدایشش شده است، مورد مطالعه قرار دهیم. قرآن نیز از این قاعده مستثنا نیست و لذا برای کشف مراد الهی از آیات قرآن باید، آنها را در همان بستر تاریخی نزولش فهم و تفسیر کنیم؛ یعنی به همان قرائن و اطلاعاتی مراجعه نماییم که در زمان و مکان نزول وجود داشته است؛ نظیر سیاق آیات، آیات مشابه، مخاطبان آیات، فضای کلی زمان و مکان نزول آیات، و رویدادهای مقارن نزول آیات. البته معتقدم، این معنا، همه معنای آیات قرآن نیست. قرآن علاوه بر معنای مراد که من آن را «معنای عرفی» می نامم، از معانی عقلی بی شماری برخودار است که با تفسیر فراتاریخی آیات آشکار می شود.

حساسیت مخالفان نسبت به «تفسیر تاریخی قرآن» به طور عمده از زمانی پدید آمد که من یک پایان نامه ای را با عنوان «تفسیر تاریخی سوره مائده» به انجام رساندم و دانشجوی مربوط علیرغم تأکیدم بر این که رویکردش در گزارش پایان نامه توصیفی باشد و به همراه نظریاتی که خود به آن می رسد، به ذکر نظریات مشهور هم اهتمام کند، فقط نظریات خودش را که البته در بسیاری از موارد با نظر خودم موافق بود، در پایان نامه اش منعکس کرد. این موجب شد، از سوی یکی از داوران پایان نامه غائله ای به پا شود و بعد از آن، مخالفان نسبت به تفسیر تاریخی قرآن آلرژی پیدا کردند. البته آنان از نفس تفسیر تاریخی آلرژی ندارند؛ چون آن را برای خودشان تصویب می کنند؛ بلکه از این که چنین موضوعاتی را برای اینجانب تصویب کنند، آلرژی دارند. تفاوتی که دیدگاه من با ایشان دارد، این است که من هرگز ظاهر و سیاق آیات قرآن را محکوم روایات آحادی که مخالف قرآن است، نمی کنم. (نک:   تاریخ گذاری و تفسیر تاریخی قرآن در بوته نقد؛ کلیاتی درباره تفسیر تاریخی قرآن؛ تفسیر تاریخی قرآن کریم ؛ متن دفاعیه «تفسیر تاریخی سوره انفال»)

 

3. تفسیر فراتاریخی قرآن

روزی خدمت یکی از مسئولان محترم دانشگاه قم رسیده بودم. ایشان فرمودند: «برای کاهش حساسیت ها، شما بیایید، تا حالا هرچه گفتید، حال، بر عکسش بگویید». البته این کار برایم مقدور نبود؛ چون من بر اثر مطالعه و تحقیق به نظریاتی رسیده ام و این نظریات بر ادله معتبری مبتنی است و لذا وجهی ندارد، بر عکس آنچه که تاکنون گفته ام، اظهار نظر بکنم. منتها کوشیدم، نظریاتی را که جنبه اثباتی دارد و با نظریات مشهور موافق است، مطرح کنم. نظریه «ضرورت تفسیر فراتاریخی از قرآن» از آن جمله بود. من بر این نظرم که اگرچه قرآن متنی تاریخمند است و متناسب با شرایط عصر پیامبر اسلام(ص) و عرب حجاز نازل شده، اما می توان از آن قواعدی کلی و فراتاریخی استخراج کرد که برای همه اعصار و امصار کارآیی دارد. البته منکر این معنا هم نیستم که بسیاری از گزاره های قرآن فراتاریخی است و به اصطلاح علما، گزاره های حقیقی و طبیعی است؛ نه خارجی و ناظر به خصوص مصادیق عصر و مصر نزول. منتها معتقدم، کلیت متن قرآن تاریخی و ناظر به شرایط و مقتضیات عرب حجاز عصر پیامبر(ص) نازل شده است.

باز ملاحظه شد، آلرژی مخالفان تحریک شد و مانع شدند که طرح پایان نامه ای با عنوان «تفسیر فراتاریخی قرآن با تکیه بر دیدگاه علامه طباطبایی و آیت الله معرفت» به راهنمایی اینجانب تصویب شود و بر خلاف قانون و شرع و اخلاق، آن را به نام یکی دیگر از همکاران ثبت نمودند. تا کنون نیز علیرغم چند ماه پی گیری، خصم از پاسخگویی نسبت به این اقدام غیر قانونی و غیر شرعی و غیر اخلاقی طفره رفته است. او که به من گفته بود، تنها به مافوقش پاسخگوست، پی گیری من نشان داد که به مافوقش هم پاسخگو نیست. من خواسته بودم، دلیل شرعی یا قانونی این اقدام را به من بگوید؛ اما گویا می خواهد روز قیامت در محکمه عدل الهی به من پاسخ دهد. (نک: داستان غم انگیز طرح «تفسیر فراتاریخی قرآن قرآن با تکیه بر دیدگاه علامه طباطبایی و آیت الله معرفت.»؛  تفسیر تاریخی، فراتاریخی و فرهنگی قرآن ) 

 

4. معناشناسی قرآن

من کتابی تصنیفی به نام «درآمدی بر معناشناسی قرآن» نوشته ام و طی آن مبانی و روش معناشناسی واژگان و عبارات قرآن را توضیح داده ام. در آن گفته ام که واژگان و تعابیر قرآن را می توان به دو روش معناشناسی کرد: معناشناسی تاریخی و معناشناسی توصیفی. مراد از معناشناسی تاریخی شناخت چگونگی حدوث و تطور معنایی واژگان و تعابیر قرآن در دوره های قبل از قرآن و دوره قرآنی و دوره های بعد قرآنی است. مقصود از معناشناسی توصیفی شناخت معنای مراد واژگان و تعابیر قرآن و نیز حوزه معنایی آنهاست.

دو عنوان پایان نامه با عناوین «معناشناسی اسلام در قرآن» و «معناشناسی آیه در قرآن» به نام من تصویب شد و من علیرغم آن که تلاش داشتم، موجبات آلرژی مخالفان را فراهم نکرده باشم، طرح یک پایان نامه دیگر را به نام «معناشناسی امامت در قرآن» با این که دانشجو با راهنمایی من تکمیل کرده بود، پس از جلب رضایت دانشجو، از یکی از همکاران تقاضا کردم، راهنمایی آن را بر عهده بگیرد و خودم هم مشاورت آن را پذیرفتم؛ اما در زمان دفاع یکی از مخالفان که پایان نامه را جهت داوری به او داده بودند، غائله ای به پا کرد که قصه اش را پیش تر گفته ام. ایشان فرموده بودند که من از ناراحتی شب خوابم نبرده است. این در حالی بود که در آن پایان نامه هیچ اصل و ضروری دینی و مذهبی انکار نشده بود و استاد راهنمایش هیچ ایرادی بر مطالب آن پایان نامه ندیده بود. به نظر می رسد، بعد از آن بود که گفتند: معناشناسی واژگان قرآن حاصلی ندارد و دیگر هیچ طرحی با این عنوان نباید تصویب شود و بلکه به طور کلی گفتند که اساساً نباید هیچ پایان نامه ای به راهنمایی و حتی مشاورت او تصویب شود. بر همین اساس، دو طرح به نام های «معناشناسی عهد در قرآن» و «معناشناسی دین در قرآن» را به بهانه تکراری بودن رد کردند. این در حالی است که با روش پیشنهادی اینجانب هرگز تاکنون هیچ موضوعی جز آن موضوعاتی که خود استاد راهنمای آنها بودم، تحقیق نشده است. (نک:  روش تحقیق در معناشناسی مفردات قرآن کریم ؛  گزارش دفاعیه معناشناسی واژه قرب در قرآن کریم؛ متن دفاعیه معناشناسی ربّ در قرآن)

 

5. عرفی بودن زبان قرآن

من در زمینه زبان قرآن بر این باورم که قرآن به زبان خطابه ای معیار عرب حجاز عصر پیامبر(ص) نازل شده است و دو ترمی در مقطع دکتری درس «زبان قرآن و هرمنوتیک» را تدریس می کردم و برای آن سه منبع مشخص کرده بودم. یکی کتاب «زبان قرآن و مسائل آن» نوشته دکتر سعیدی روشن و دوم، کتاب «درآمدی بر هرمنوتیک» تألیف دکتر واعظی و سوم، کتاب «درآمدی بر معناشناسی» اثر خودم. مخالفان گفتند که فلانی با طرح نظریه خودش، هارمونی مباحث ما را بر هم می زند. او پیش دانشجوها پفک می ریزد و دانشجوها تغییر ذائقه می دهند و بعد سخنان ما را نمی پذیرند؛ لذا باید این درس از او گرفته شود. در پی آن، این درس را که برای رشته دکتری «تفسیر تطبیقی» بود، به بهانه تقلیل واحدها به کلی حذف کردند و یک درس به نام «زبان قرآن» را هم که برای رشته دکتری علوم قرآن و حدیث بود، به همکار دیگری سپردند.

بعد هم آمدند، یک پایان نامه ای را در نقد نظریه اینجانب تصویب کردند و هر چه به ذهن مبارکشان رسید، به ما بستند. به دانشجو هم تأکید کردند که هرگز پایان نامه ات را تا بعد از دفاع به فلانی نشان نده. (نک:  داستان هایی در زمینه نقد خصمانه نظریات علمی)

 

6. آراء و نظریات جدید

درسی به نام «آراء و نظرات جدید در علوم قرآن و حدیث» در مقطع کارشناسی ارشد علوم قرآن و حدیث وجود دارد که چند ترمی من عهده دار تدریس آن بودم. من به اقتضای درس به طرح دیدگاه های جدید می پرداختم و برای کنفرانس کلاسی و تحقیقات دانشجویان هم موضوعات چالشی درس را قرار می دادم تا تحقیقات خود را در کلاس عرضه کنند. بعد مشاهده کردم که مخالفان از طرح این مباحث که همگی هم در چارچوب اصول و ضروریات دین و مذهب بود، برآشفته شدند و اتهام بستند که فلانی در کلاس درسش شبهه افکنی می کند و گفتند که ما ناگزیریم، کلاس های درس خود را به پاسخگویی به شبهات فلانی سپری کنیم. حتی جوسازی کردند تا آنجا که یکی از اعضای هیئت علمی گروه دیگر تحریک شد، نامه ای را به یکی از مسئولان دانشگاه بنویسد و مرا به عنوان شبهه افکن به محاکمه بکشاند. (نک:  نقد علمی یا محاکمه عالم)

واقعاً، جالب است، اگر من شبهه افکنی می کردم، چرا این مخالفان نتوانستند، حتی یک مورد را در هیئت بدوی ثابت کنند؟ واقعیت امر آن است که مخالفان می پندارند، نظریات خودشان عین اسلام و مذهب است و هرچه با نظریاتشان مخالف باشد، شبهه و ضد دین و مذهب است. (نک: ماجرای عبرت آموز محاکمه اینجانب؛ متن دفاعیه ماجرای محاکمه؛  گناهان کبیره در ماجرای پرونده سازی محاکمه

به موجب این آلرژی که در میان مخالفان پیدا شد، گفتند که دیگر این درس را فلانی تدریس نکند و آن را به یکی دیگر از همکاران سپردند. این در حالی بود که خود دانشجویان از تدریس اینجانب بسیار راضی بودند و بعد از آن، دانشجویان بعدی طومار پر می کنند که این درسشان را به اینجانب بسپارند. معمولاً، دانشجویان ارشد و دکتری، همواره اینجانب را یکی از معدود استادانی بر می شمارند که از کلاسشان مطالب علمی تازه و سودمندی را فراگرفتند.

 

7. جغرافیای نزول قرآن

من بر این نظرم که همان جغرافیایی که معهود عرب عصر نزول بوده، در قرآن بازتاب یافته است و بر این اساس، پایان نامه ای را با عنوان «جغرافیای تاریخی قرآن» راهنمایی کردم. اما پس از آن، از تصویب موضوع مشابه آن که عبارت بود از «جغرافیای گیاهی قرآن» خودداری کردند و بهانه اشان این بود که این موضوع کار شده است؛ حال آن که هرگز چنین نیست. گویا مخالفان نسبت به عنوان «جغرافیا» هم آلرژی پیدا کردند. (نک:  متن دفاعیه پایان نامه جغرافیای تاریخی قرآن)

ظاهراً، این طور که پیش می رود، مخالفان به تدریج به تمام موضوعاتی که از دهان و قلم اینجانب بیرون می زند، آلرژی پیدا می کنند و لذا بعد معلوم نیست، چه باید کرد. البته در حال حاضر افرادی که این گونه از نظریات نوی اینجانب دچار حساسیت شده اند، اندک اند؛ اما وای به روزی که این حساسیت به تمام یا اغلب افراد روی بیاورد. ظاهراً، در آن روز چاره ای نیست، جز این که ترک وطن کرد و به دیاری دیگر مهاجرت نمود. آورده اند که روزی یک شخصی به دهی رفته بود که همه آنان دچار حساسیت شده بودند و تنشان را می خاراندند. تنها کسی که تنش را نمی خاراند، همان شخص تازه وارد بود: مردم ده گفتند: این شخص بیمار است. او را از ده بیرون کنید. مبادا ما هم به بیماری او دچار بشویم.

تلقی من این است که حساسیت داشتن نسبت به طرح نظریات جدید هرگز عقلائی نیست. باید مجال طرح نظریات جدید به خصوص آنهایی که در چارچوب اصول و ضروریات دین و مذهب است، داده شود و بعد با رعایت اصول اخلاقی و شرعی و عقلی و علمی به نقد دوستانه آن نظریات اهتمام شود تا از رهگذر تضارب آراء، رشد و نشاط علمی به وجود آید و دانشجویان نسبت به تحصیلات دانشگاهی احساس خسارت و بیهودگی نکنند. (نک:  اصول نقد دوستانه نظریات علمی؛ اخلاق اسلامی در نقد علمی؛  شیوه نقد نظریه؛  خطوط قرمز آزاداندیشی و نظریه پردازی؛  قصه پرغصه آزاداندیشی و نظریه پردازی )


ماجرای عبرت آموز محاکمه اینجانب

در سال 90 پرونده ای برای اینجانب در هیئت بدوی دانشگاه قم تشکیل شد که مرور سرگذشت آن، نشان می دهد که خطر نوآوری و نظریه پردازی در رشته های علوم دینی تا چه اندازه است و مخالفان برای حذف نظریه پردازان به چه دستاویزهای سخیفی چنگ می زنند و به چه اتهامات سراسر کذبی روی می آورند.

منشأ این پرونده، نامه ای مشتمل بر سوء فهم ها و تهمت هایی بوده است که یکی از اعضای هیئت علمی به یک مسئولی می نویسد و او نیز آن را طی نامه ای به هیئت بدوی منعکس می کند. تفصیل ماجرا از این قرار است:

1. نامه یکی از اعضای هیئت علمی به یک مسئول

یکی از اعضای هیئت علمی دانشگاه قم به تاریخ 21/ 5/ 90 به یکی از مسئولان دانشگاه نامه ای حاوی پاره ای از سوء فهم ها و تهمت ها نوشت که اینک با حذف اسامی اشخاص مندرج در آن آورده می شود. گفتنی است که پیش تر متن این نامه به همراه پاسخی اجمالی به اقدام و مطالب ایشان با عنوان «نقد علمی یا محاکمه عالم؟» منتشر شده است. وی نوشته است:

اینجانب به عنوان یکی از اعضای هیئت علمی دانشگاه قم در مواردی شاهد اشاعه افکار نادرست آقای دکتر جعفر نکونام عضو هیئت علمی گروه قرآن و حدیث بودم که از باب نگرانی نسبت به ایجاد شبهه در اعتقادات دانشجویان مشهودات خود را خدمتتان عرض می نمایم.

1. در جلسه دفاعیه مربوط به ... در مقطع کارشناسی ارشد تحت عنوان «مخاطبان قرآن» به راهنمایی دکتر نکونام، بنده به عنوان نماینده تحصیلات تکمیلی حضور داشتم. ایشان دانشجو را به این سمت هدایت کرده بودند که «من خوطب به قرآن» طبق معنای عرفی مخاطب هر کلامی، تنها مشافهین و عرب عصر نزول بوده، در غیر این صورت لازم بود که در قرآن قرائن لفظی تأکید می شد که «ای انسان در تمام عصرها و نسل ها» که چنین قراینی نداریم و وقتی بنده و سایر اساتید ناظر (...) تالی فاسدهای نظر ایشان را گوشزد شدیم، ایشان در جواب گفتند که همه شما دارای رسوبات فکری هستید و با همان ها با من محاجه می کنید. متأسفانه در این جلسه تعدای دانشجوی مستمع هم حضور داشتند.

2. حدود دو سال پیش، ایشان جلسه ای تحت عنوان «زبان قرآن» در سالن اندیشه با حضور اساتید دیگر رشته ها و دانشجویان ارشد برگزار کردند (...). در آن جلسه ایشان اظهار می داشتند که قرآن به تصریح خودش «بلسان عربی مبین» نازل شده و نیاز به تفسیر و تأویل و پرده برداری از بطون معانی آیات نیست و اینها معنا ندارد و هر انسانی می تواند و حق برداشت از قرآن را دارد. استدلال آقای ... و دیگر اساتید در ایشان مؤثر واقع نشد.

3. مکرراً دانشجویان ارشد به ما مراجعه می کنند و افکار مخرب و بدعت های ایشان در فهم قرآن و توهین به مفسرین کبیری چون مرحوم علامه طباطبایی را مطرح می کنند.

4. سرکار خانم ها... از اعضای گروه علوم قرآن و حدیث، دائماً اذعان می دارند که حداقل نیمی از اوقات ما در سر کلاس، صرف رد شبهه پراکنی های آقای نکونام در اذهان دانشجویان می گردد و این اساتید محترم، دقیق تر در جریان افکار ایشان هستند.

انتظار داریم، مسئولیت محترم... با هماهنگی دیگر متولیان امور اعتقادی و فرهنگی دانشگاه ترتیبی اتخاذ فرماید تا در یک میزگرد علمی تخصصی نظرات ایشان به دائره بحث و نقد گذارده شود و دانشجویان هم مستمعین باشند.

2. نامه مسئول مذکور به هیئت بدوی

مسئول مذکور ضمن پیوست کردن نامه بالا به هیئت بدوی دانشگاه طی نامه ای مشتمل بر پاره ای دیگر از سوء فهم ها و تهمت ها نوشت:

با احترام، گزارشات متعددی مبنی بر هتک حرمت مقدسات دینی و تبلیغ و ترویج افکار انحرافی خصوصاً در تفسیر و تأویل آیات قرآنی از سوی آقای دکتر جعفر نکونام به این ... واصل گردیده است. خصوصاً اساتید بزرگواری که یک نمونه از مرقومه آنها تقدیم حضور می گردد. اذعان می دارند، نامبرده در صدد ترویج آیین منحط وهابیت در دانشگاه می باشد و دلیل روشن آن را وبلاگ شخصی او ذکر می کنند که بهترین پایگاه ترویج وهابیت و افکار آنها شده است؛ لذا در خواست داریم، در این ایام که پرونده ارتقاء ایشان متأسفانه مطرح است، ضمن تشکیل پرونده در آن هیئت و دریافت شکایت متعددی که از ایشان قابل دریافت است، طبق بندهای 13-15 از ماده 7 تخلفات انتظامی و جرائم تخلفات نامبرده مورد بررسی قرار گیرد. تسریع در این امر علاوه بر جلوگیری از ترویج اباطیل، باعث عبرت سایرین خواهد شد.

گفتنی است که بندهای مذکور از این قرار است:

13- عضویت در یکی از فرق ضاله و ساواک منحله و تشکیلات فراماسونری و مشابه آن

14- عضویت یا فعالیت یا تبلیغ به نفع احزاب و گروه های الحادی

15- القاء اندیشه های الحادی و توهین به مقدسات اسلامی

شایان ذکر است که مجازات چنین اتهاماتی طبق ماده 12 آیین نامه رسیدگی به تخلفات انفصال دائم از خدمات دولتی است. عبات این ماده چنین است:

ماده 12) مجازات مرتکبین جرایم مندرج در بندهای 13 و 14 و 15 و 16 ماده 7 این قانون انفصال دائم از خدمات دولتی است.

3. ابلاغ هیئت بدوی

هیئت محترم بدوی پس از تهیه برخی از گزارش ها و اسناد، ابلاغی را به تاریخ 16/ 12/ 90 با عنوان اتهامی «القاء اندیشه های الحادی و توهین به مقدسات اسلامی» حاوی موارد ذیل برای اینجانب صادر کرد:

1- ]انتشار [ مطالب الحادی و موهن مندرج در وبلاگ شخصی به نام «مدهامتان» و ارسال آن به آدرس الکترونیکی دیگران شامل بیان تعابیر الحادی و کفرآمیز درباره «الله»

2- اهانت به پیامبر اسلام، حضرت امیر المؤمنین، امام حسن و حضرت سید الشهداء علیهم السلام

3- تحریف قیام عاشورا و نسبت های موهن به آن

4- توهین به حضرت امام خمینی و رهبر معظم انقلاب

5- القاء وقوع تقلب در انتخابات و تشویق دانشجویان به عدم شرکت در انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی

من این اتهامات سراسر کذب را که هیچ شاهدی در وبلاگ «مدهامتان» ندارد، طی دفاعیه ای پاسخ دادم که می توان آن را در  اینجا  مشاهده کرد. تمام مطالب من در دو وبلاگ «مدهامتان» و «عشق الهی» در نقض این اتهامات و در جهت دفاع از اسلام و تشیع و عشق به خدا و اهل بیت(ع) و حضرت امام و مقام معظم رهبری و پاسخ به شبهات ملحدان و وهابیان است و اگر مخالفان سری به این دو وبلاگ می زدند، شاید چنین اتهاماتی را بر من وارد نمی ساختند. مخالفان در حالی سنگ اسلام و تشیع را بر سینه می زنند که یکصدم اینجانب، مطلبی را در دفاع از آن منتشر نکرده اند.

به هر حال، بررسی مستندات پرونده نشان می داد که این اتهامات مبتنی بر اکاذیب یک دانشجو و نیز مطالب دشمنان اسلام و تشیع است که در سایت ها و وبلاگ هایشان به چشم می خورد و قابل دسترس همگان است و من معدودی از آنها را برای آگاهی دانشجویان ارشد و دکتری و استادان دانشگاه ها از طریق گروه اینترنتی قرآن دانشجو به ایمیل آنان فرستاده ام تا در صدد پاسخگویی به آنها بر آیند. بیش از چهل نفر از اعضای گروه نیز قصد و غرض اینجانب را از ارسال این ایمیل ها گواهی کردند که می توانید، گواهی های آنان را در  اینجا  ملاحظه نمایید.

4. رأی هیئت بدوی

هیئت محترم بدوی پس از بررسی مستندات و دفاعیات به تاریخ 3/ 4/ 91 هیچ یک از اتهامات مذکور را تأیید نکرد و رأی خود را به این شرح صادر کرد:

در خصوص گزارش تخلف آقای دکتر جعفر نکونام عضو گروه علوم قرآنی دانشگاه قم، مبنی بر القاء اندیشه های الحادی و توهین به مقدسات اسلامی، هیئت ملاحظه نمود. اسناد و مدارک ارائه شده به هیئت حکایت از آن دارد که طرف گزارش، متن هایی را که حاوی مطالب سخیف و توهین به مقدسات اسلامی است، در گروه اینترنتی قرآن دانشجو منتشر کرده است. نامبرده در دفاعیات و توضیحات مکتوب و شفاهی خود، ضمن تأیید ارسال چنین متن هایی اعلام کرده است، امکان ویرایش چنین متن هایی وجود نداشته و این متن ها جهت پژوهش و همچنین جهت نشان دادن ماهیت هتاک و فحاش دشمنان بوده و در ابتدای این متن ها، از بیان ناشایست آنها عذرخواهی شده است. هیئت در رسیدگی که انجام داد، به این نتیجه نرسید که ارسال متن های یاد شده با سوء نیت و به منظور القای شبهه بوده باشد؛ از این رو، اتهام «القای اندیشه های الحادی و توهین به مقدسات» را محرز نشناخت.

ملاحظه این رأی نشان می دهد که هیئت محترم بدوی به هیچ چیز محکمه پسندی برای اثبات آن اتهامات سنگین دست نیافت. تنها مستند این هیئت، متن شبهات مخالفان اسلام و تشیع بود که قابل انتساب به اینجانب نیست و در سایت ها و وبلاگ هایشان در دسترس همگان است و اینجانب، معدودی از آنها را حدود یکسال قبل از آن یعنی اواسط آبان ماه سال 89 برای دانشجویان ارشد و دکتری از طریق گروه اینترنتی قرآن دانشجو به منظور پاسخگویی به آنها در پایان نامه هایشان ارسال کرده بودم و بعد با مشاهده اعتراض برخی از افراد بیرون گروه، ارسال آنها را متوقف نمودم و به این ترتیب، ماجرا تمام شده بود؛ اما باز پس از گذشت یکسال از آن، در اواخر سال 90، همان موضوع از سوی هیئت بدوی مجدداً پی گیری شد و این در حالی بود که هیچ ایمیل دیگری حاوی چنان شبهاتی به گروه ارسال نشده بود. (نک:  واگویه ماجرای گروه اینترنتی قرآن دانشجو).

 آری، آن همه اتهامات سنگینی که مخالفان به من زده بودند، نظیر ترویج افکار الحادی و وهابیت و توهین به مقدسات - که حکمی کمتر از انفصال دائم از خدمات دولتی و حتی اعدام نداشت - به ارسال معدود ایمیل هایی تقلیل یافت که حاوی شبهات مخالفان اسلام و تشیع بود و من برای اهتمام دانشجویان تحصیلات تکمیلی به پاسخ دهی به آنها به گروه قرآن دانشجو فرستاده بودم و مربوط به یکسال قبل بود و اساساً، ربطی به نامه های آن عضو هیئت علمی و آن مسئول نداشت.

حقیقتاً، این محاکمه «باعث عبرت سایرین» شد و درس های بسیاری را به همه به خصوص خود مخالفان آموخت. باید این واقعه، به درستی تحلیل شود و نتایج آن هم در مخالفان و هم در مسئولان بازخورد لازم را پیدا کند و در جهت اصلاح رفتارها و تصمیمات مورد بهره برداری قرار گیرد.

یک مروری به سرگذشت این ماجرا نشان می دهد که زمینه اصلی این محاکمه (نک: نامه عضو هیئت علمی و مسئول مشار الیهم)، نظریه پردازی های اینجانب بوده است که همگی در چارچوب اصول و ضروریات دین و مذهب بوده؛ منتها برای برخی ناخوشایند می نموده است؛ اما نظر به این که مطرح کردن نظریات نو در چنین چارچوبی هیچ اشکال شرعی و قانونی ندارد، مخالفان به جای نقد علمی نظریات اینجانب در یک فضای آکادمیک و اخلاقی، به رفتارهای غیر اخلاقی و اتهام زنی با استناد به سوء فهم ها و سوء ظن ها و تهمت ها روی آوردند.

یک مقایسه میان آن اتهامات سنگین و آن رأی نهایی هیئت محترم بدوی نشان می دهد که مشکل کار نظریه پردازی در علوم دینی، اتکا به سوء فهم ها و تهمت ها و اکاذیب و روی آوری به اتهام زنی و تضییع حقوق و عدم وجود یک فضای سالم اخلاقی و علمی برای گفتگو و بحث و نظریه پردازی است.

من نمی دانم که اگر جلوی ارتقای اینجانب به استادی گرفته شود، چه مشکلی را برای مخالفان حل می کند. آیا آنانی که استاد نشدند و مردند، چیزی از شخصیت علمی اشان کاسته شد؟ آیا مخالفان می توانند با چنین اعمال غیر علمی و غیر اخلاقی جلوی فکر و اندیشه را بگیرند؟ چرا آنان اگر نظریات مرا انحرافی و باطل می دانند، در صدد نقد علمی آنها بر نمی آیند؟ چرا به جای پرونده سازی و تضییع حقوق به بحث و نقد علمی روی نمی آورند؟

مایه تأسف است که مخالفان این فرصت هایی را که من با نقد و نظریه پردازی برای رشد و نشاط علمی ایجاد می کنم، به تهدید و دشمنی تبدیل می کنند و به جای آن نمی کوشند، یک فضای اخلاقی و دوستانه برای تضارب آراء و بالندگی علمی فراهم نمایند. بسیار جای تأسف است که آن همه تأکیدات مقام معظم رهبری در زمینه برپایی کرسی های آزاداندیشی و نظریه پردازی مورد غفلت قرار می گیرد و حتی کوشش می شود، به نام دفاع از ایشان و یا دفاع از اسلام و تشیع، نظریه پردازان مدافع ایشان و اسلام و تشیع را حذف یا خفه کنند.

مخالفان بدانند که با این رفتارهای غیر علمی و غیر اخلاقی تنها عرض خود می برند و زحمت ما می دارند. آنان کاری از پیش نخواهند برد؛ چنان که در این پرونده سازی به مقصود خود نرسیدند. آری، مخالفان تا آنجا پیش رفته بودند که به گفته یکی از مسئولان می خواستند، گروهی از دانشجویان را اغفال کنند که جلوی در دانشگاه تجمع نمایند و از ورود اینجانب به دانشگاه ممانعت کنند و به این وسیله من را از دانشگاه اخراج نمایند. غافل از آن که «إِنَّ اللَّهَ یُدَافِعُ عَنِ الَّذِینَ ءَامَنُواْ إِنَّ اللَّهَ لَا یحُِبُّ کلُ‏َّ خَوَّانٍ کَفُورٍ (حج، 38)؛ قطعاً خداوند از کسانى که ایمان آورده‏اند دفاع مى‏کند؛ زیرا خدا هیچ خیانتکار ناسپاسى را دوست ندارد».

در پایان عرض می کنم: خداوندا، اگر آنان که در تخریب من و تضییع حقوقم می کوشند، اهل هدایت اند، هدایت و گرنه خود عقوبت فرما. یا ذا الجلال و الاکرام یا ذا العزّة و السلطان أسئلک أن تصلّی على محمّد و آل محمّد و أن تفرج عنی کل همّ و غمّ و کرب أنا فیه، و تقضى جمیع حوائجی و تبلغنی غایة أملی، و تکبت أعدائی و حُسّادی و تکفینی أمر کل مؤذ لی سریعاً عاجلاً إنّک على کلّ شئ قدیر (بحار الأنوار، ج88، ص51).

لینک های مرتبط: گناهان کبیره در ماجرای پرونده سازی محاکمه + قصه پرغصه آزاداندیشی و نظریه پردازی + خطوط قرمز آزاداندیشی و نظریه پردازی +  طرح آرای خاص قرآنی در دروس دوره های تحصیلات تکمیلی +  چالش های پیشاروی معرفت دینی معاصر +  داستان غم انگیز طرح «تفسیر فراتاریخی قرآن با تکیه بر دیدگاه های علامه طباطبایی و آیت الله معرفت»


داستان غم انگیز طرح «تفسیر فراتاریخی قرآن...»

آنچه که اینک می آید، نمونه ای از مصائب داستان غم انگیز جامعه علمی و دانشگاهی ماست. گفتنی است، به لحاظ مقررات دانشگاه قم، هر عضو هیئت علمی می تواند راهنمایی 8 پایان نامه کارشناسی ارشد را در یک سال تحصیلی بر عهده بگیرد. اینجانب در سال جاری تحصیلی تنها یک پایان نامه به نام «تفسیر فراتاریخی قرآن با تأکید بر آراء علامه طباطبایی و آیة الله معرفت» داشتم که علیرغم تصویب در گروه، دانشکده آن را به نام یکی از همکاران دیگر ثبت کرد. وقتی من از فلانی حجت شرعی یا قانونی چنین اقدامی را تقاضا می کنم، به من با تحکم چنین پاسخ می دهد: «من موظف به پاسخگویی به شما نیستم. من به مافوقم پاسخگو هستم». من به ایشان عرض کردم: «این هرگز پاسخ صحیح نیست. شما یا حجت شرعی و قانونی بر این کار دارید یا ندارید و بر اساس سوء ظن یا تهمت چنین اقدامی کرده اید که گناه کبیره اند و در این صورت مرتکب امر حرامی شده اید و به من ظلم کردید. شما باید طبق مرّ قانون و شرع عمل کنید؛ نه طبق اهواء. این گونه نیست که شما هرگونه اختیاری داشته باشید. من جلوی شما هم در این دنیا و هم در آخرت خواهم ایستاد و شما باید پاسخگوی اقدام ظالمانه خود باشید. موضوع این پایان نامه را من پیشنهاد دادم و طرح آن را من نوشتم و دانشجو با راهنمایی من می تواند این موضوع را به سرانجام برساند و دانشجو هم به این اقدام شما معترض است. آیا این اقدام شما که آن را به نام کس دیگری ثبت کردید، ظلم نیست؟»

شایان ذکر است که طرح مذکور صرفاً در توصیف دیدگاه دو دانشمند و مفسر شیعه مورد قبول در دوره معاصر است و لذا بر اساس متعصبانه ترین نگاه ها توصیف دیدگاه آنان هیچ اشکال شرعی ندارد. به علاوه استاد راهنما تنها نقش راهنمایی پایان نامه دارد و مسئولیت دفاع از محتوای پایان نامه بر عهده خود دانشجوست. علاوه بر این که اینجانب هیچ دیدگاهی که خلاف اصول و ضروریات اسلام و تشیع باشد، ندارم و اعلان کرده ام که اگر کسی یک نمونه در آثار و گفتار من می یابد، ارایه کند؛ اما هیچ کس حتی یک نمونه نشان نداده است. من کتاب «درآمدی بر معناشناسی قرآن» را به فلانی اهدا کرده و ایشان آن را با وسواس فراوان مطالعه کرده است. وقتی از او پرسیدم که آیا چیزی خلاف اسلام و تشیع در آن یافتید، پاسخ داد: «نه، خیلی هم استفاده کردم». حتی خود ایشان، این اثرم را در پرونده ارتقاء تصنیفی محسوب کرده است. مع الوصف وقتی می پرسم، پس چرا همواره بر ضد من اقدام می کنید، پاسخ می دهد: «تو نباید نظریاتی را که خلاف مشهور است، حتی برای دانشجویان دکتری مطرح کنید». این در حالی است که امروزه پیوسته تأکید بر نوآوری و نظریه پردازی می شود و در آیین نامه ها و سرفصل های دروس دانشگاهی از استادان خواسته می شود، تدریس ها و پایان نامه ها حاوی دستاوردهای نو علمی باشد. به طور طبیعی نیز دستاوردهای نو علمی هرگز جزو مشهورات محسوب نمی شود.

من اینک تفصیل طرح مذکور را برای قضاوت عموم منعکس می کنم. 

1. تعریف مسئله و بیان سئوال های اصلی تحقیق   

بی تردید هدایت بخشی قرآن کریم جهانشمول است و برای همه مردم جهان هدایت گری دارد. منتها پاره ای از آیات قرآن حاوی گزاره های خارجی است. ملاحظه این آیات این سئوال را می پرورد که چگونه می توان از این گزاره ها گزاره های حقیقی استخراج کرد تا بهره وری از آیات قرآن شمول کافی داشته باشد و موارد و مصادیق جدید را هم فرابگیرد. سئوالاتی که در این تحقیق در صدد پاسخ گویی به آنها هستیم، از این قرار است:

1.با توجه به آراء و مبانی علامه طباطبایی وآیة الله معرفت، چگونه می توان از قرآن تفسیری فراتاریخی به دست داد؟ یعنی گزاره هایی را استخراج کرد که شامل همه موارد و مصادیق در هر عصر و مصر باشد؟

2. تفسیر فراتاریخی مبتنی بر چه پیش فرض ها و اصولی می تواند باشد؟ مبانی و اصول تفسیر فراتاریخی قرآن کدام اند؟

3. نمونه هایی از تفسیر فراتاریخی را که مفسران اسلامی بویژه علامه طباطبایی و آیة ا لله معرفت به دست داده اند و یا ما می توانیم با تأسی به آنان به دست دهیم، کدام است؟

 

2. سابقه و پیشینه تحقیق     

از دیرباز باور دانشمندان اسلامی بر این بوده است که در قرآن گزاره های حقیقی و کلی وجود دارد که شامل همه موارد و مصادیق در همه اعصار و اقوام می شود؛ برای مثال می توان آیه شریفه «إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغى‏ * أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى» (علق، 6-7) را حامل یک گزاره حقیقی و کلی دانست که از این قرار است: «هرکسی که خود را غنی و بی نیاز از خدا بداند، طغیان می کند». این گزاره هم شامل مصادیق عصر نزول نظیر افرادی چون ابوجهل، ابو لهب و نظایر آنها می شود و هم شامل مصادیقی در این عصر، نظیر دیکتاتوران طاغی از قبیل؛ صدام، بوش، قذافی و جز آنها. از این گزاره ها می توان در قرآن نمونه های بسیاری را به دست داد.

علاوه بر این گزاره، به باور برخی از مفسران اسلامی نظیرآیت الله معرفت، می توان از گزاره های خارجی موجود در قرآن نیز با الغای خصوصیت، گزاره های حقیقی و کلی استخراج کرد. به عنوان مثال آیت الله معرفت باطن قرآن را لازمه غیر بین آیات دانسته است؛ یعنی مفاهیمی کلی که با استدلال می توان به آیات قرآن نسبت داد. این گزاره ها شامل مصادیق هر عصر و قومی می شود. یکی از مثال هایی که ایشان در این زمینه بیان نموده اند، آیه شریفه «وَ أْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوابِها» (بقره، 189) است. این آیه حامل یک گزاره خارجی است و آن خطاب به مردم مدینه نازل شده است که وقتی از حج بر می گشتند، به جای این که از در خانه وارد شوند، پشت خانه را سوراخ می کردند و از آن وارد می شدند. خداوند خطاب به آنان فرمود: « و نیکى آن نیست که از پشتِ خانه‏ها درآیید، بلکه نیکى آن است که کسى تقوا پیشه کند، و به خانه‏ها از درِ [ورودىِ‏] آنها درآیید، و از خدا بترسید، باشد که رستگار گردید. » (بقره، 189).

به باور آیت الله معرفت از این آیه می توان با الغای خصوصیت یک گزاره حقیقی و کلی به این قرار به دست داد: «عقلائی عمل کنید». (نک: همو، التمهید، 3/ 28) این گزاره هم شامل عمل مردم مدینه در زمان نزول آیه می شود و هم شامل دیگر مواردی که در اعصار و اقوام دیگر تا روز قیامت وجود دارد.

بسط این نظریه از آیت الله معرفت و بررسی مبانی و ادله آن و شیوه ای که برای استخراج گزاره های حقیقی از گزاره های خارجی قرآن به کار گرفته شده و تکثیر نمونه های این گزاره ها مورد اهتمام این تحقیق است. ناگفته نماند که پیش از آیت الله معرفت، مفسران بزرگ دیگری مانند علامه طباطبایی نیز چنین شیوه ای را در تفسیر آیات قرآن به کار می گرفتند. (نک: همو، شیعه در اسلام، 27) بررسی پیشینه این شیوه در آثار مفسران گذشته نیز در این تحقیق مورد توجه خواهد بود. نیز ملاحظه دو اثر «درآمدی بر فقه پژوهی قرآنی» و «ملاکات احکام و شیوه های استشکاف آن» از آقای سید محمد علی ایازی در زمینه موضوع این تحقیق بسیار رهگشاست.

 

3. ضرورت انجام تحقیق 

قرآن کتابی است که برای تمام اعصار و اقوام هدایت بخش است. به همین رو، به دست دادن یک تفسیر فراعصری و فراقومی ضروری است. مطالعه مبانی و روش ها و به دست دادن نمونه های آن مورد اهتمام است.

 

4. فرضیه ها

1. در قرآن دو نوع گزاره وجود دارد: گزاره حقیقی و گزاره خارجی.

گزاره های حقیقی بالذات فراتاریخی ؛ اما گزاره های خارجی تاریخی اند. منتها می توان طبق نظریه علامه طباطبایی و آیت الله معرفت با الغای خصوصیت، از آنها گزاره های فراتاریخی و حقیقی استخراج کرد.

2. مبانی متعددی برای تفسیر فراتاریخی قابل طرح است که برخی از مهم ترین آنها به قرار ذیل است:

الف) دین اسلام فطری است.

ب) هدایت قرآن جهان شمول است.

3. برخی از این نمونه ها در آثار علما و مفسرانی نظیر علامه طباطبایی و آیت الله معرفت مشاهده می شود و با تأسی به آنها می توان موارد مشابه دیگری را به دست داد.

 

5. هدف ها و کاربردهای مورد انتظار از انجام تحقیق       

از رهگذر این تحقیق بسط و تبیین بهتری در زمینه جهانی و جاودانی بودن قرآن و هدایتش به دست داده می شود و راهکاری عرضه خواهد شد که با آن بتوان از آیات قرآن، آموزه های جهانی و فراگیری را استخراج نمود.

 

6. فصول پیش بینی شده      

فصل اول، کلیات (تعریف تفسیر فراتاریخی، پیشینه تفسیر فراتاریخی، ...)

فصل دوم، مبانی تفسیر فراتاریخی قرآن (فطری بودن آموزه های قرآن، جهان شمول بودن هدایت قرآن، ....)

فصل سوم، روش تفسیر فراتاریخی قرآن (الغای خصوصیت، ...)

فصل چهارم، نمونه های تفسیر فراتاریخی قرآن

 

7. جنبه جدید بودن و نوآوری طرح

این تحقیق از این نظر که در زمینه جهانی و جاودانی بودن قرآن تبیین روشن تری به دست می دهد و راهکاری برای استخراج آموزه های جهان شمول قرآن عرضه می کند، کاری نو و ارزشمند تلقی می شود.

 

8. بیان روش تحقیق     

روش تحقیق این پایان نامه ویژگی خاصی که در خور ذکر باشد، ندارد. نخست در زمینه موضوعات فصول به گردآوری دیدگاه ها و مستندات پرداخته و سپس به پردازش و تجزیه و تحلیل آنها اهتمام می شود.

 

9. فهرست منابع

1. قرآن کریم

2. ابن عاشور، محمدالطاهر. التحریر والتنویر. بیروت: مؤسسة التاریخ،1420ق

3. طباطبایی، محمد حسین. قرآن در اسلام. قم: دفتر انتشارات اسلامی، 1361ش

4. طباطبایی، محمد حسین. المیزان فی تفسیر القرآن. بیروت: مؤسسهَ الأعلمی للمطبوعات، 1411ق

5. طبرسی، امین الإسلام. مجمع البیان. بیروت: مؤسسهَ الأعلمی للمطبوعات، 1415ق

6. خویی، ابوالقاسم. البیان فی تفسیر القرآن. تهران؛ انتشارات کعبه، 1364ش

7. معرفت، محمدهادی. التمهید. قم: التمهید، 1416ق

8. معرفت، محمدهادی. التفسیر الأثری الجامع. قم: التمهید، 1387ش

9. معرفت، محمدهادی. التفسیر و المفسران. قم: التمهید،1380ش

10. ایازی، سید محمد علی. فقه پژوهی قرآنی. قم: انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، 1380ش

11. ایازی، سید محمد علی. ملاکات احکام و شیوه های استکشاف آن. قم: دفتر تبلیغات اسلامی، 1386ش

لینک مرتبط:  چالش های پیشاروی معرفت دینی معاصر