سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مدهامّتان: علوم و معارف قرآن و حدیث

نظریه خطابه ای بودن قرآن روزآمدترین دیدگاه در مورد زبان قرآن

نظریه خطابه ای بودن قرآن روزآمدترین دیدگاه در مورد زبان قرآن است.


جعفر نکونام، عضو هیئت علمی دانشگاه قم در نشست «جیستی زبان قرآن کریم» گفت: نظریه گفتاری و به عبارت دقیق تر خطابه ای بودن قرآن صاحب روزآمدترین دیدگاه به زبان قرآن کریم است.

به گزارش خبرگزاری مهر، نشست تخصصی «چیستی زبان قرآن» از مجموعه نشست‌های تخصصی بیست و دومین نمایشگاه بین‌المللی قرآن کریم با سخنرانی جعفر نکونام، عضو هیئت علمی دانشگاه قم، در سالن کنفرانس باغ موزه دفاع مقدس برگزار شد.
 
نکونام که سخنرانی خود را به تبیین نظریه گفتاری و به عبارت دقیق تر خطابه‌ای بودن قرآن اختصاص داده بود، این نظریه را روزآمدترین دیدگاه به زبان قرآن معرفی کرد و به تبیین آن پرداخت.
 
وی با اشاره به خصوصیات این دیدگاه گفت: نکته اول، این که زبان چیزی متفاوت از اشیاء بیرونی یا تصورات ذهنی است. زبان عبارت از الفاظی است که تصورات ذهنی ما را از اشیاء بیرون از ذهن بیان می کند. نکته ذوم، این است که زبان قرآن یک زبان عرفی است و نه یک زبان رمزی. یعنی خدا مطالب در قران را به همان زبانی که برای عرب حجاز مأنوس بوده، بیان کرده است و از الفاظ آنان همان معنایی را مراد کرده است که آن مردم می فهمیدند.
 
نکته دیگر، فصاحت و بلاغت زبان قرآن است. فصاحت و بلاغت قرآن به این معناست که الفاظ قرآن برای مخاطبانش که عرب حجاز عصر پیامبر(ص) بوده، مأنوس  و مفهوم بوده باشد؛ به علاوه تعقید معنوی نداشته است؛ یعنی مراد از ترکیبات و جملات قرآنی هم برای آن مردم قابل فهم بوده است و دیگر آن که با مقتضیات مخاطبان سازگار بوده و متناسب سطح فهم آنان سخن گفته شده است.  
 
این مدرس علوم قرآن در ادامه به تبیین گفتاری بودن زبان قرآن پرداخت و گفت: زبان گفتاری دو نوع است: محاوره ای و خطابه ای. در محاوره گفت‌وگو بین دو یا چند نفر است و خطابه یک نفر سخن می‌گوید و بقیه شنونده هستند. زبان قرآن خطابه ای است، نه محاوره ای.
 
 وی افزود: در زبان گفتاری اعم از محاوره ای و خطابه ای از هر دری ممکن است سخن برود. ویژگی زبان گفتاری این است که به دلیل این که بیشتر معطوف به مقتضیات بیرونی است، در آن پراکندگی و گسیختگی وجود دارد. قرآن هم هر سوره‌اش به مثابه یک خطابه است. همچنین در یک خطابه ممکن است بنا به یک اقتضاء بیرونی سخنی گفته شود که آن سخن هیچ ارتباطی با صدر و ذیل آیه ندارد. در سوره‌های قرآن هم بنا به مقتضیات بیرونی ممکن است چیزی بیان شده باشد که به مطالب دیگر ارتباطی نداشته باشد؛ چنان که آیات میانی سوره قیامت این گونه است. این آیات راجع به نهی از شتاب ورزیدن به قرائت وحی قبل از دریافت کامل آن است؛ حال آن که صدر و ذیلش راجع به قیامت است.
  
وی افزود: قرآن یک کتاب نیست که هر بخش آن راجع به یک موضوع خاص باشد. قرآن به مثابه یک مجموعه سخنرانی است راجع به مقتضیات متعدد و متکثری  است که در عصر پیامبر(ص) بوده است.
  
نکونام با اشاره به این مطلب که ما در گفتار بسیاری از مطالب را به زبان و بیان نمی‌آوریم، به یکی از لوازم نظریه گفتاری بودن قرآن اشاره کرد و گفت: همچنان که در یک نمایشنامه آن چه مربوط به افعال و صحنه است، ذکر می‌شود؛ اما در اجرا فقط الفاظ ذکر می گردد، در قرآن نیز شرایط و اسباب نزول نزول در بسیاری از آیات ذکر نشده است. به همین رو، فهم دقیق و کامل آیات قرآن در گرو بازسازی صحنه ای است که آیات در آن صحنه نازل شده است.
 
نکونام افزود:‌ قرآن خطابه های موعظه ای است؛ یعنی قرآن به قصد موعظه و هدایت مخاطبانش متناسب با مقتضیات زمان نزول نازل شده است و لذا نباید از آن توقعاتی فراتر از آن داشت. ما نباید توقع داشته باشیم که فیزیک و شیمی و فلسفه و علوم تجربی و علوم جدید در قرآن باشد. ما اگر علوم تجربی و علوم جدید را می‌خواهیم باید به دانشگاه‌ها و مراکز علمی مراجعه کنیم و از آن جا یاد بگیریم. قرآن یک کتاب اخلاقی و برای انسان شدن است. اگر می‌خواهیم انسان شویم و هدایت و رستگاری پبدا کنیم، باید به سراغ قرآن بیاییم اما فیزیک و شیمی نیازمند علوم و تجربیات بشری است.
 
 نکونام در پاسخ به سؤالی در مورد چگونگی قابل استفاده بودن هدایت قرآن، در عین حالی که مخاطب قرآن عرب حجاز در 1400 سال پیش بوده است، گفت: این اقتضاء زبان است که اگر بخواهیم قرآن را بفهمیم، باید زبانی را که همان عرب حجاز به کار برده بشناسیم و خوشبختانه به دلیل این که قرآن نسل اندر نسل خوانده شده همان معانی برای ما حفظ شده است و قرائت مستمر قرآن، معانی آن را مأنوس ساخته است. بر خلاف نهج‌البلاغه که به علت این که کمتر خوانده می شود، عباراتش نسبت به قرآن نامأنوس تر است. این در حالی است که امام علی خطبه های نهج البلاغه را برای توده مردم در مسجد ایراد فرموده بود و بنابراین برای آنان کاملاً مأنوس و مفهوم بوده است.
 
وی این موضوع را که قرآن خطاب به مردمی خاص و بنا به مقتضیات آن‌ها نازل شده است نافی جاودانه و جهانی بودن آن ندانست و در این باره اظهار کرد: قرآن چند بخش دارد: یک بخش آن امور و موضوعاتی است که در همه دوران‌ها و برای همه انسان‌ها مشترک است و بخش دیگری از آنها موضوعات و امور است که خاص عرب حجاز عصر نزول بوده، مثل نسیء و جزیه و بت پرستی و برده داری. به طور طبیعی این آیات جنبه تاریخی پیدا کرده اند. 
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
این گزارش از سوی نویسنده ویرایش شده است. گزارش های خبرگزاری ها قابلیت استناد ندارند.

اجمالی از نظریه خطابه ای بودن زبان قرآن

متنی که اینک می آید، موضوع میزگردی است که در نمایشگاه امسال ماه رمضان ان شاء الله به بحث گذاشته می شود:


1. زبان قرآن چه زبانی است؟

پاسخ: زبان قرآن خطابه ای است. گفتنی است که زبان دو نوع است: گفتاری و نوشتاری و زبان گفتاری نیز می‌تواند خطابه‌ای باشد و محاوره‌ای. زبان قرآن خطابه ای است؛ یعنی نه نوشتاری است و نه محاوره ای. تلقی این است که هر سوره قرآن به مثابه خطابه ای است که خطاب به مردم مکه در دوره مکی و یا خطاب به مردم مدینه در دوره مدنی به قصد هدایت آنان ایراد شده است. بر این اساس، مخاطبان قرآن یا مردم مکه بودند و یا مردم مدینه در عصر پیامبر اسلام(ص).

 

2. مشخصات زبان خطابه ای چیست؟

پاسخ: مهم ترین مشخصات زبان خطابه ای سه تاست:

اولاً، خطابه ای بسا ممکن است، دارای پراکندگی موضوعی باشد و در آن، به تبع مقتضیات پراکنده زمان و مکان ایراد خطابه از موضوعات پراکنده ای سخن گفته شود. به همین جهت بسیاری از سوره های قرآن به ویژه سوره های بلند شبیه خطبه های نماز جمعه حاوی موضوعات پراکنده مطرح در زمان و مکان نزولشان اند.

ثانیاً، در خطابه گاه جملات معترضه‌ای هست که با صدر و ذیل سخن ارتباطی ندارد؛ چنان که این ویژگی در سوره قیامت ملاحظه می شود و آیات میانی آن درباره شتاب ورزی پیامبر(ص) به حفظ آیات وحی  شده، است؛ اما صدر و ذیل سوره راجع به قیامت است.

ثالثاً، خطابه به نحو چشم گیری متکی بر معهودات مخاطبانش است که در زمان و مکان ایراد خطابه حضور دارند؛ یعنی هرگز آن چیزهایی که مخاطبان به آنها آگاه و آشنایند، در خطابه ذکر نمی شود. قرآن نیز چنین است. در قرآن آن چیزهایی که برای مردم مکه یا مردم مدینه آشنا و معلوم بوده، ذکر نشده؛ بلکه چیزهایی ذکر شده که قصد اصلاح آنها بوده است؛ نظیر توحید که ناظر به بت پرستی مشرکان بوده و معاد که ناظر به انکار حیات پس از مرگ از سوی آنان بوده است. بر همین اساس، می توان گفت که قرآن حاشیه ای بر متن فرهنگ عرب حجاز عصر پیامبر(ص) بوده است. در حاشیه برخی از ایرادهای متن و یا کمبودهای آن می آید و گاهی هم در تأیید متن سخن گفته می شود. چنان که حاشیه بدون متن به طور کامل فهمیده نمی شود، قرآن نیز بدون متن فرهنگ عرب حجاز عصر پیامبر(ص) به طور کامل فهمیده نمی شود.

 

3. ادله خطابه ای بودن زبان قرآن چیست؟

پاسخ: ادله خطابه این بودن زبان قرآن دو دسته است:

اول، انطباق مختصات سوره های قرآن بر خطابه: مهم ترین مشخصات زبان خطابه ای – چنان که بیان شد – این است که گاهی حاوی موضوعات پراکنده است و گاهی حاوی جملات معترضه بی ربط به صدر و ذیل است و به نحو قابل توجهی بر معهودات مخاطبان اتکا دارد.

دوم، رواج خطابه در مکه ام القرای عرب در عصر پیامبر: اولاً، مکه شهری زیارتی بود و در موسم های حج، قبایل عرب اطراف مکه به آنجا می آمدند و خطیبان برای آنان به ایراد خطابه می پرداختند. ثانیاً، مردم حجاز امی بودند و به کتاب های آسمانی آشنایی نداشتند و لذا سبک کتاب و نوشتار در میانشان رواج نداشت.

 

4. نتایج خطابه ای دانستن زبان قرآن چیست؟

پاسخ: برخی از مهم ترین، نتایج و لوازم آن از این قرار است:

اولاً، قرآن به زبان قابل فهم عرب حجاز عصر پیامبر(ص) نازل شده و آنان مقاصد قرآن را درک می کردند.

ثانیاً، قرآن خطاب به عرب حجاز عصر پیامبر(ص) نازل شده و پاسخگوی نیازهای هدایتی آنان بوده است.

ثالثاً،‌ قرآن متکی بر معهودات عرب حجاز عصر پیامبر(ص) بوده و لذا فهم و تفسیر آیات قرآن در گرو مطالعه معهودات آنان است.

رابعاً، در قرآن چیزهایی که مورد حاجت عرب عصر پیامبر(ص) نبوده، ذکر نشده است.

 

5. آیا این نظریه جاودانه و جهانی  و معجزه و عمیق و جامع بودن قرآن را مخدوش نمی سازد؟

پاسخ: چنین نیست:

اولاً، قرآن تا ابد نقش هدایتی خودش را دارد و تا هر زمان که مردم به قرآن مراجعه کنند، می توانند از هدایت های قرآن بهره مند شوند.

ثانیاً، قرآن برای همه اقوام و ملت ها هدایت کننده است و هر قوم و ملتی که به قرآن تمسک کنند، آنان را هدایت می نماید.

ثالثاً، معجزه بودن یک چیز به این است که از طریق تعلیم از دیگران یا تأملات شخصی حاصل نشده باشد. قرآن نیز به تصریح آیاتش در حالی به پیامبر اسلام(ص) نازل شد که او به هیچ کتاب آسمانی آشنایی نداشت و سبک بیان قرآن نیز با سبک بیان آن حضرت متفاوت بود. قرآن از غیب و علم الهی بر پیامبر(ص) نازل شده است. قرآن از سطح دانش مخاطبانش فراتر بود و لذا علیرغم تحدی های مکرر قرآن هیچ کسی نتوانست حتی سوره ای مانند قرآن بیاورد.

رابعاً، قرآن نظیر هر کلامی از لوازم عقلی بسیاری برخوردار است و هرچه در لوازم آیات تدبر شود، مفاهیم بیش تری استنباط می گردد. البته به قرآن نمی توان مفاهیمی نسبت داد که از خود آن استنباط نمی شود و از طرق دیگری مثل علوم بشری تحصیل می گردد. انتساب مفاهیم بی ربط به قرآن تفسیر به رأی شمرده می شود و حرام دانسته شده است.

خامساً، البته قرآن به تنهایی کافی نیست و نمی تواند جامع تمام نیازهای هدایتی مردم باشد؛ لذا پیامبر اسلام(ص) در حدیث ثقلین فرمود: علاوه بر قرآن به عترت نیز متمسک شوید. بسیاری از آموزه های هدایتی در قرآن نیامده؛ بلکه در سنت و حدیث آمده است؛ لذا باید گفت که قرآن با عترت و سنت جامعیت پیدا می کند.