سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مدهامّتان: علوم و معارف قرآن و حدیث

دفاعیه خانم حسینی: خاستگاه فرهنگی واژگان دخیل فارسی در قرآن

متنی که اینک ملاحظه می کنید، مربوط به دفاعیه خانم شهربانو حسینی از پایان نامه ارشد خود با عنوان «خاستگاه فرهنگی واژگان دخیل فارسی در قرآن» به راهنمایی اینجانب است و این آخرین پایان نامه ای است که از دوره ارشد داشته ام و ان شاء الله فردا چهارشنبه دفاع خواهد شد. این خواهر خوب و صبور مان در اخذ این پایان نامه با اینجانب مشقات فراوانی را بر اثر تنگ نظری شماری اندکی از مسئولان نسبت به نظریه پردازی های اینجانب متحمل شد. ولی خداوند الطاف خود را از ایشان دریغ نکرده و نخواهد کرد.

سپاس مخصوص خدای بزرگ است که عقل را در وجود انسان به ودیعت نهاد، پیامبران را برای استفادة درست از این امانت الهی فرستاد و انسان هایی پاک سرشت و پیامبرگونه را در مسیر زندگی او قرار داد، آن هایی که وجود با برکتشان را در راه دانایی انسان ها به کار می گیرند.

تشکر می کنم از همة کسانی که در زندگیم پیامبرگونه ظاهر شدند و راه کسب علم و معرفت را به من نمایاندند. سپاس گزارم از تمام استادان بزرگواری که در کلاس درس، راه زندگی را برایم روشن کردند و به ویژه قدر دانی می کنم از استاد  ارجمند آقای دکتر جعفر نکونام که علاوه بر آموزش انسانیت، اخلاق، صبر و عشق به یکتای هستی، مرا در همة مراحل نگارش پایان نامه یاری نموده و با شکیبایی بسیار، بر صفحه صفحه و خط به خط کار من نظارت کردند تا عیب و نقص کار برطرف گردد. همچنین از استاد محترم ناظر جناب آقای دکتر نجفی که داوری پایان نامه را متقبل شدند و نیز نماینده محترم تحصیلات تکمیلی.

همچنین از پدر مادر مهربان و بزرگوارم که شرایط را برایم فراهم کردند تا بتوانم در رشته پر برکت علوم قرآنی ادامه تحصیل دهم.

و نیز همسر عزیزم که علاوه بر اینکه مشوق من بودند، بنده را در نگارش و اتمام پایان نامه یاری رساندند، تشکر ویژه دارم.

موضوع تحقیق حاضر خاستگاه تاریخی واژگان فارسی قرآن است

این تحقیق مشتمل بر هشت فصل به شرح ذیل است:

فصل اول، به کلیاتی درباره موضوع اختصاص دارد و در آن از بیان مسئله و سئوالات و فرضیات و پیشینه تحقیق و روش آن پرداخته شده است.

فصل دوم، با عنوان مناطق عرب نشین زیر نفوذ ایران است که در آن به بررسی مناطق اصلی که زیر نفوذ ایران بوده و نقش مهمی را در انتقال واژگان و فرهنگ ایرانیان در میان اعراب داشته اند، پرداخته شده است. حیره یمن و انبار حیره عامل انتقال کالاهای تجاری و صنعتی و تأثیرات نظامی، فرهنگی و دینی ایران به منطقه عربستان بوده است. به طور خلاصه می توان گفت اصطلاحات مربوط به تجارت، پول و اجزای آن، صنعت پارچه بافی در انواع مختلف دست دوزی و طلا دوزی، نمرق (نوعی پارچه)، نمرق (بالش)، فرشهای زیبا و طلا بافت، زین و وسائل آرایشی، کوزه گری و نجاری، نقاشی و از همه مهمتر شمشیر سازی زره( سرد با زرد) در حیره رواج داشت که این صنایع را از ایران آموخته بودند  و سپس به عربستان هم منتقل کردند. به این ترتیب عربها صنایع فراوانی را از طریق حیره از ایرانیان اقتباس می کردند. همچنین ادیان مسیحیت، زردتشت، زندقه و مجوسیت و اصطلاحات مربوط به این ادیان از راه این شهر به دیگر نقاط عربستان راه یافت. شهر انبار همان کلمه انبار معروف فارسی است. علت این نامگذاری این بود که این شهر انبار مهمات و آذوقه و اسلحه جنگی دولت ساسانی برای مقابله با روم بود. همین امر نیز سبب راهیابی واژه انبار، و همچنین واژگانی که ایرانیان به عنوان سلاح ها و ابزارهای جنگی  نام نهاده بودند به سرزمین جزیزه العرب شده است.

فصل سوم، درباره خط و زبان ایرانیان قبل از اسلام است و در آن از پیدایش خط در ایران و سیر تکاملی آن، و نیز زبان های ایرانی قبل از اسلام بحث شده است. زبان فارسی کهن زبان های ایرانی از زمان آریایی ها و آغاز هزاره دوم پیش از میلاد تا قرن سوم و چهارم پس از میلاد را شامل می شود که عبارتند از: 1. زبان مادی 2. زبان فارسی باستانی 3. زبان اوستایی. زبان فارسی میانه زبان هایی هستند که حد فاصل زبان فارسی کنونی و زبان فارسی باستان هستند؛ یعنی از قرن سوم و چهارم قبل از میلاد تا قرن هشتم و نهم بعد از میلاد ادامه یافت. زبان های ایران در این دوره عبارتند از: 1. پارتی پهلوی 2. زبان فارسی میانه 3. پارتی مانوی 4. پارسی میانه 5. زبان سغدی 6. زبان ختنی 7. زبان خوارزمی

فصل چهارم، به بررسی واژگان فارسی قرآن با خاستگاه شاهانه پرداخته شده است. پادشاهان ایرانی به دلیل تسلطی که بر اعراب داشتند، تأثیرات زیادی بر این قوم گذاشته اند و سبب رواج واژگان با خاستگاه فارسی در زبان عربی، گسترش فرهنگ رفاه و آشنایی اعراب با  سبک زندگانی شاهانه  شده اند. این کالاها  همراه نام خود به عنوان کالاهای تجاری در عربستان رواج یافته و در بین طبقه اشراف و ثروتمندان مورد استفاده قرار گرفتند. تعداد این واژگان چهارده واژه به این قرار است: حور از واژه پهلوى هوروست (hurust ) به معناى زیبا گرفته شده است. همچنین در زبان فارسی معنای غلام و جوان هم می باشد. استبرق ابریشم زخیم یا طلا بافت، سندس ابریشم نازک و لطیف، سرابیل پیراهن، لباس رزم و یا هرچه بپوشند، است. سروال معرب شروال و مرکب از سَر به معنای بالا و بالا قامت است. برخی آن را از شلوار فارسی می دانند. مرجان مروارید، مسک مشک و عطر بسیار خوشبو است. شراب را با زنجبیل معطر و خوش طعم می کردند و می نوشیدند. واژه ابریق در زبان فارسی به معنای آبریز، ظرفی سفالی یا فلزی دارای دهانه و دسته و لوله بوده است که از آن آب می ریزند. ابریق به معنای تنگ و آفتابه نیز می باشد. سرادق در فارسی یعنی سراپرده و به معنای خیمه ای از پارچه های پنبه ای و یا پرده هایی بوده است که جلوی چادر شاهان و امیران نصب می کردند. در عربی به معنای سایبان، خیمه، خیمه بزرگ و یا پوشش بزرگی است که روی سقف خانه ها قرار می دهند. همچنین سرادق چادری که اطراف خیمه کشیده می شود یا خیمه ای است محیط به آنچه که در آن است یا دود و گرد و غباری را گویند که اطراف چیزی بلند می شود. نیز به سرادق هر آنچه با چیزی احاطه شود، گفته می شود. نمارق بالشت یا پشتی که بر روی شتر می نهادند، زرابی به معنای فرش‏هاى زیباى بزرگ و گسترده و الیافشان از طلا باشد، عبقری فرش و پارچه های بسیار گرانبها، ارائک تخت آراسته و مزین و فردوس به معنای باغ سرسبز و گردشگاه به کار رفته است.

فصل پنجم، با نام واژگان فارسی قرآن با خاستگاه دینی به بررسی واژگان جناح، مجوس، عفریت، هاروت و ماروت، و صلیب مخصوص گردیده است. جناح در اصل گناه فارسی بوده، این واژه از واژه پهلوی ویناس گرفته شده، در پهلوى واژه وناس کاربردى کاملا فنى و خاص مانند قرآن دارد، و ترکیباتى مانند آویناس به معناى بى‏گناه ویناس کاری به معناى گناهکارى ویناس کار به معناى گناهکار وجود دارد. در همه موارد کاربرد آن در قرآن به صورت «لا جُناحَ عَلَیْکُمْ» و «لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ»  به معنای اینکه در انجام آن امر گناه، خطا، اشتباهی نیست، به کار رفته است. مجوس در فارسی باستان، مگو magu به معنی یکی از اعضای طبقه‌ی روحانیون است. در فارسی میانه (پهلوی) فرسایش می یابد و تبدیل به مَغ می شود که به معنای روحانی زرتشتی به‌ کار می‌رفته است. گونه‌ی باستانی این واژه، یعنی مگوش maguš  به معنای جادوگر آمده است. گویا مغان ایران باستان توانایی انجام کارهایی سحرآمیز داشته‌اند. کم‌کم کاربردش به معنی زرتشتیان و پرستندگان آفتاب و آتش گسترش یافته است. در تورات و انجیل نیز به این واژه بر می خوریم که جالب‌ترین آن همان سه "مغ" ستاره‌شناسی هستند که در زمان هیرودیس با هدایت یک ستاره برای ستودن حضرت عیسا به بیت اللحم آمده بودند. واژه مجوس یک بار در قرآن به کار رفته است و آن قوم معروفى هستند که به زرتشت گرویده ملائکه را مقدس دانسته، بدون اینکه مانند بت‏پرستان براى آنها بتى درست کنند، به آنها توسل و تقرب مى‏جویند و عناصر بسیطه و مخصوصا آتش را مقدس مى‏دارند و دارای آتشکده هایی هستند. در نتیجه واژه مجوس در قرآن  منظور زرتشتیان هستند؛ نه آتش پرستان و ستاره پرستان. عفریت واژه دیو در اصل به معنی خداست. در قدیم به گروهی از پروردگاران آریایی اطلاق می شد؛ ولی پس از ظهور زردتشت و معرفی اهورامزدا، پروردگاران عهد قدیم (دیوان) گمراه کننده و شیاطین خوانده شده اند. عفریت یکی از انواع دیو محسوب می شد. اعتقاد بر این بود که بیشترین و بدترین دیوان، غول و عفریت استاصل این واژه از واژه پهلوى Afritan است، به معناى خلق کردن به نظر می رسد. مردمان آن زمان اعتقاد داشتند، دیوان، خدایان هستند و جهان را آفریدند و یا در آفریدن پدیده ها نقش داشتند. واژه عفریت یک بار در قرآن و در داستان حضرت سلیمان هنگامی که قصد داشت، قبل از رسیدن ملکه سبأ تخت او را بیاورد، آمده است. واژه  عفریب در زبان عربی دارای دو معنا می باشد: یکی خبیث و پلیدی و دیگری فرد قوی و زیرک و قدرتمند. عبارت «عفریت من الجن» می فهماند که عفریت ویژگی آن جن بوده است. هاروت و ماروت هاروت و ماروت دو واژه فارسی قدیم هستند و «هورت» به معنای خرمی و یا ماه خرداد و «مورت» به معنای بدون مرگ است. این‏ها در ابتدا ارواح طبیعت بودند و سپس به صورت فرشتگان درآمدند و ارمنیان باستان آن‏ها را به عنوان دو خدا ستایش مى‏کردند. در زبان سامی در ادبیات اوستایی  هم وجود دارند. به نظر می رسد هاروت و ماروت  در قرآن دو فرشته بودند که مردم با آنها تماس می گرفتند و راجع به روابط میان زن و شوهرها اطلاع به دست می آوردند. این علم غیب برای آزمایش آنان بوده است که آیا از این علم در جای خودش استفاده می کنند یا مورد سوء استفاده قرار می دهند. صلیب واژه صلیب از چلیپ در زبان فارسی گرفته شده است. نشان چلیپ از آثار مقدس نژاد آریایی هایی بوده است و در ابتدای تاریخ از مهمترین علامتهای مذهب خورشید به شمار رفته است. نماد درخت زندگى، صورت مثالى انسان، چهار جهت اصلى، برکت، خوشبختى، پیوند زن و مرد، زایش و بارورى و داراى ارزش دینى، عاطفى و درمانى بوده و در مسیحیت نمودار وجوه گوناگون انوار الهى است. به معنی هستی خوب یا نشان هستی بهتر بوده و آن را به گونه ای نمودار یا نمونه و تندیس هستی خوب زیور بخش ساختمان ها می کردند یا به شکل آرایه و زیور زنان به کار می بردند. در حقیقت خاستگاه این نشان در آریایی های ایران است. بر روى آثار سفالین، زینت‌آلات، پارچه، ظروف، مُهر و گچ‌بریهاى کاخها در مناطق باستانى ایران منقوش می شده است. این علامت خوشبختی را از ایران به آلمان برده اند. واژه صَلَبَ در قرآن، هفت بار و به معنای بر دار کردن به کار رفته است.

فصل ششم، درباره واژگان فارسی قرآن با خاستگاه طبیعی است و در آن واژگان ورد، برزخ، فیل، سجیل و سراج  بررسی شده است. ورد به معنای گل، رنگ سرخ یا غالبا گل سرخ است . رنگ اسب هم به ورد تشبیه شده است. در زبان عربی این واژه برای سرخ شدن افق و رنگ آسمان هم به کار می رود. وَرْدَةً یک بار در قرآن به نحو مجاز و در توصیف رنگ آسمان زمان برپایی قیامت استفاده شده است. برزخ  واژه‏اى است فارسى حرف خ در آن زائد بوده و دلالت بر مبالغه دارد. ریشه آن از برزه و برز است که معنایش بزرگى و حسن و برترى است. واژه «برزه » به معنای جمال و زیبائى نیز هست. « برز » و « برزه  در زبان کردى هم به معناى بلندى کوه و جایگاهى مرتفع است و یا معرب پَرژَک به معنای گریه و زاری است و یا از برزخ، به معنای جایگاه گریه  و زاری است. در زبان عربی به معنای مانع و حایل و فاصله بین دو دریا و در قرآن یک بار به معنای حایل و فاصله بین دو چیز و یک بار نیز به معنای جهان پس از مرگ و قبل از قیامت است. فیل در اصل آرامی بوده و مشتق از pal  است به معنای آلوده شد، آلوده کرد؛ زیرا از ویژگی های فیل این است که بر کناره رودها و آبگیرها می ماند و بیش از آنکه آب بنوشد آن را تیره می کند. در عربی علاوه بر نام حیوان، به معنای ضعف و رخوت و سستی بوده رجل فیل الرأى یعنی مرد ضعیف نظر. در قرآن یک بار و در سوره فیل داستان حمله ابرهه به کعبه آمده است. سجیل به معنای سنگ یا گل یا سنگ و گل آمیخته و پخته است. در عربی علاوه بر معانی قبل به لوحه سنگى و گلى که بر آن مى‏نوشتند و سپس به هر چیزى که در آن نوشته شود، گفته می شد. سجیل در قرآن سه بار و به معنای  نوعی سنگ یا سنگی از گل و برای عذاب بندگان گناه کار به کار رفته است. سراج  به معنای چراغ و وسیله سوختن، نور و روشنایی بوده و سپس به هرچیز روشن کننده و نورانی گفته شده است. 4 بار در قرآن آمده است که سه بار به نحو مجاز به معنای خورشید به کار رفته است؛ چون سراج در حقیقت به معنای چراغ ساخت بشر بوده است، اما در اینجا برای یک مورد حسی عاریت گرفته شده؛ یک بار هم به معنای پیامبر اکرم (ص) آمده است.

فصل هفتم، در زمینه واژگان فارسی قرآن با خاستگاه نظامی است و در آن واژگان سرد و جند بررسی گردیده است. حکومت های ایران باستان از نخستین دولت های قدرتمند تاریخ بشری بودند. این حکومت ها با برخورداری از تشکیلات خاص نظامی، تسلط نظامی گسترده ای بر منطقه از جمله عربستان داشتند و به موجب آن واژگان نظامی فراوانی را به آنجا منتقل کردند از جمله آنها دو واژه سرد(زره) و جند در قرآن به کار رفته است. خاستگاه واژه سرد رسم جنگ در میان ایرانیان بوده است که در میان آنان برای حفاظت از خود از چرم لباسی را درست می کردند که به هنگام جنگ بپوشند. برای زره، بافتن زره، و فعل زره ساختن ، زره پوشیدن و زره ساز به کار رفته است. در قرآن نیز یک بار در داستان حضرت داوود، خداوند خطاب به ایشان فرموده است: در ساختن زره حلقه ها را اندازه گیری کن. جند در فارسی از واژه پهلوىgund(گند) به معناى سپاه و ارتش‏ گرفته شده و با همین معنا نیز وارد زبان عربی شده است. در قرآن در معنای سپاه و لشگر دنیوی آورده شده است.

فصل هشتم، با عنوان خاستگاه اقتصادی واژگان فارسی قرآن دو واژه رزق و کنز که خاستگاه اقتصادی داشته اند، بررسی شده است. کنز از واژه گنج در زبان فارسی گرفته شده است. گنج در زبان فارسی به معنای  بن و بیخ خوشه خرما یعنی جایی که به درخت چسبیده است، خزانه، طلا و پول قرار داده شده در خاک و نیز دفینه ای که پادشاهان در خاک بنهند، به کار رفته است. سپس به زبان عربى رفته است. واژه کنز پس از ورود به زبان عربی به معنای جمع شدن هر چیزی گفته شد و علاوه بر اینکه در معنای جمع کردن و ذخیره کردن و دفن کردن، افزودن و انباشتن مال در جایی امن  آمده، منظور حفاظت و نگهداری آن هم می باشد. کنز در قرآن ده بار به کار رفته است در یک آیه و در ماجرای داستان حضرت موسی و خضر زمانی که حضرت خضر دیواری متعلق به دو کودک یتیم را تعمیر کردند. کنز منظور شی مدفون است. بعضی از مفسران کنز را در این آیه، مال و ثروت دفن شده می دانند؛ ولی عده ای  آن را نوشته ای حکیمانه و با ارزش می دانند. اما در نه مورد دیگر این واژه به معنای گنج، ثروت و پول است که حق الهی و زکات آن پرداخته نشده است. رزق در پهلوى  rocik  به معناى روزى، و نان روزانه است‏  که از roc به معنى روز ساخته شده است. این واژه از زبان  پهلوی با معناى جیره روزانه و نان وارد زبان ارمنى‏ و به معناى جیره روزانه وارد زبان سریانى‏ شده است. این واژه از طریق زبان سریانى وارد زبان عربى شده‏ است. در الواح تخت جمشید که بخشی مربوط به تأییدیه حقوق کارگرانی است که در ساختمان قصر کار می کردند که نشان می دهد که سابقاً مزد کارگران به صورت اجناس از قبیل گوشت، جو، گندم، شراب و غیره پرداخته می شد. در زمان خشایارشاه هنوز دو سوم مزد را جنس و یک سوم را پول می دادند. به نظر می رسد معنایی که موجب پیدایش این واژه شده است، جیره روزانه غذای روزانه و یا نان روزانه، روزی بوده است که توسط پادشاه بین مردم ایران یا به عنوان مزد کارگران و همچنین بین سربازان توزیع می شد، باشد. به نظر می رسد آنچه موجب پیدایش این واژه شده است، جیره روزانه غذای روزانه و یا نان روزانه ای بوده است که توسط پادشاه بین مردم ایران یا به عنوان مزد کارگران و همچنین بین سربازان توزیع می شد. سپس در گذر زمان معانی گسترده تری یافته، از جمله معانی بخشش و بهره و نصیب را پیدا کرده باشد. در زبان عربی معنای عام یافته و منظور عطائى است که از آن منتفع می شوند خواه طعام باشد یا علم و یا غیر آن. و پس از نزول قرآن به معنای روزی رسانیدن خداوند به بندگانش رواج یافت. این واژه در قرآن به معنای روزی مادی و نعمت های دنیوی یا روزی معنوی و نعمت های اخروی که خداوند به بندگانش عطا می کند، آمده است.


دفاعیه خانم باقری: خاستگاه فرهنگی تشبیهات و تمثیلات قرآنی

متنی که اینک ملاحظه می کنید، دفاعیه خانم مریم باقری از پایان نامه خود با عنوان «خاستگاه فرهنگی تشبیهات و تمثیلات قرآنی» است که به راهنمایی اینجانب نگارش شده و به تاریخ شنبه ششم مهر ماه در دانشگاه قم ان شاء الله دفاع خواهد شد.

گفتنی است که این پایان نامه یکی از مواردی بود که سرگذشت تلخی را از سر گذراند. ابتدا آقابالاسری را برای آن تعیین کرده بودند؛ اما به یاری خداوند و مقاومت و پی گیری اینجانب این رفتار غیر قانونی و غیر اخلاقی تصحیح شد. گوشه ای از سرگذشت آن را می توانید در اینجا مطالعه فرمایید.

قبل از هر چیز حمد و ثنای پروردگارم را به جا می­ آورم که مرا توفیق داد از خرمن دانش استادان ارجمند خوشه ای برچینم. عرض سلام و وقت بخیر دارم خدمت کلیه استادان و حاضران گرامی و تشکر می کنم خصوصا از استاد راهنمای ارجمندم جناب استاد نکونام که با راهنمایی های گسترده و مشفقانه و صبورانه خود، مرا در تحقیق و نگارش پایان نامه مدد نمودند. همین طور از ناظر محترم محتوایی سرکار خانم دکتر حسنی و ناظر محترم شکلی جناب آقای دکتر تجری که زحمت نظارت و داوری پایان نامه ام را تقبل کردند.

موضوع پایان نامه اینجانب، «خاستگاه فرهنگی تشبیهات و تمثیلات قرآنی» است. غرض از تحقیق حاضر پاسخ به این سئوال بوده است که تشبیهات و تمثیلات قرآن از چه زمینه های فرهنگی سرچشمه گرفته است. چنان که آشکار است،‌ در گونه های تصویری زبان نظیر تشبیه و تمثیل کوشش می شود، مفاهیم انتزاعی و عقلی در قالب صور حسی و مادی آشنا و مشهود مخاطبان ریخته شود تا آن مفاهیم برای مخاطبان به آسانی و روشنی فهمیده شود. به کار گیری تشبیه و تمثیل از مهمترین و مؤثرین راه­هایی است که متکلم را در انتقال مفاهیم پیچیده و دیریاب یاری می­رساند. این مهم از طریق نزدیک کردن معانی و مفاهیم به اشیاء و امور حسی صورت می­گیرد. در قرآن کریم با بهره­گیری از تشبیهات و تمثیل­ها به توضیح و تبیین هرچه بیشتر مفاهیم معنوی، عقیدتی، انسانی و اخلاقی پرداخته شده است.

ارتباط تشبیه ها و تمثیل­های قرآن با فرهنگ عصر پیامبر(ص)، از گذشته کمابیش مورد توجه بسیاری از مفسران و قرآن­پژوهان بوده است. از جمله،‌ در زمینه ارتباط تشبیهات قرآن با فرهنگ عربی، تنها «واجدة مجید الأطراقچی» در کتاب «التشبیهات القرآنیُة والبیئة العربیة» به صورت مستقل، به این موضوع پرداخته و تشبیهات و تمثیلات مرتبط با فرهنگ عربی را با ذکر توضیح و استناد به اشعار عرب، عرضه نموده است. سید محمّد علی ایازی نیز در کتاب «قرآن و فرهنگ زمانه» به صورت پراکنده، به رابطه­ی تشبیهات و تمثیلات قرآن با فرهنگ زمانه اشاره نموده است. همین طور، حسن رضا رضایی نیز در کتاب «بررسی شبهات قران و فرهنگ زمانه» به صورت مختصر، در دو عنوان مجزا به رفع شبهه­ی اقلیمی بودن تشبیهات و تمثیلات قرآن پرداخته است؛ امّا تا­کنون، نوشتاری به صورت مستقل و گسترده، به خصوص در زبان فارسی، به بررسی خاستگاه تشبیهات و تمثیلات قرآنی، پرداخته نشده است.

پایان نامه حاضر با موضوع خاستگاه تشبیهات و تمثیلات قرآنی بر آن است که زمینه­های پیدایش تشبیهات و تمثیلات قرآن کریم را واکاوی و بررسی ­­کند. بررسی این زمینه­ها در نه فصل به این شرح صورت گرفته است:

در فصل اول، پاره از مباحث کلی مربوط به پایان نامه مانند تعریف موضوع، پیشینه موضوع و سئوالات و فرضیات تحقیق آمده است.

در فصل دوم، تشبیهات قرآنی با خاستگاه تاریخی مورد بررسی قرار گرفته است که عبارت اند از: تشبیه زنان خائن به زنان نوح و لوط، تشبیه زنان نیکوکار به آسیه و مریم، تشبیه مشرکان قریش به اصحاب ابرهه.

در فصل سوم، تشبیهات قرآنی با خاستگاه دینی با این موضوعات بررسی شده است: تشبیه مردم در قیامت به مستان‏، تشبیه رباخوار به مس شده شیطان‏، تشبیه شکل خوراک جهنمیان به سرهای شیاطین، تشبیه بت پرستان به سرگردان بیابان ساخته شیطان، تشبیه زندگی دنیا به بازی بیهوده، تشبیه آدمیان در قیامت به دوندگان به سوی بت­ها‏.

در فصل چهارم، تشبیهات قرآنی با خاستگاه تمدنی با عناوین ذیل مورد بررسی واقع شده است: تشبیه عهدشکنی به پنبه کردن رشته­ها‏، تشبیه کوه­ها در قیامت به پشم حلّاجى شده‏، تشبیه آسمان در قیامت به فلز گداخته‏، تشبیه خوراک جهنمیان به مس گداخته، تشبیه آسمان در قیامت به طومار در هم پیچیده‏، تشبیه زیبایی پسران و زنان بهشتی به سنگ های زیبا، تشبیه بلندی شعله‏هاى جهنم به بلندی قصر، تشبیه استقامت جهادگران به ساختمان محکم، تشبیه هدایت الهی به روشنایی چراغ درون چراغدان، تشبیه خلقت اولیه انسان به سفال.

در فصل پنجم، تشبیهات قرآنی با خاستگاه جغرافیایی بررسی شده است که عبارت­اند از: تشبیه شرک ورزی به سقوط از بالا‏، تشبیه تکبر به بلندی کوه ها، تشبیه شدت برپایی قیامت به جاری شدن کوه ها‏، تشبیه تحمل تکلیف به تحمل کوه، تشبیه موج بلند به بلندى کوه‏، تشبیه اعمال کافران به سراب‏، تشبیه حق و باطل به آب زلال و کف بى‏دوام‏، تشبیه مددخواهی از بتان به دست دراز کردن به آب دست نیافتنی، تشبیه اعمال کافران به دریاى ظلمت‏، تشبیه اعمال کافران به خاکستر در باد، ‏تشبیه کشتی ها به کوه­ها.

در فصل ششم، تشبیهات قرآنی با خاستگاه جانوری و دام داری با این مباحث مورد بررسی قرار گرفته است: تشبیه سراسیمگی زمان قیامت به ملخ­هاى سرگردان‏، تشبیه ناتوانی بت به مگس، تشبیه بت پرستی به خانه عنکبوت، تشبیه ناشکری به پارس سگ، تشبیه بی­اعتنایی کافران به آواز برای چارپایان‏، تشبیه صداى ناهنجار به عرعر خر، تشبیه نفرت کافران از مواعظ قرآن به فرار خران از شیران، تشبیه عالمان بی­عمل به خران بارکش‏، تشبیه امر محال به درآمدن شتر از سوراخ سوزن، تشبیه بلندی شعله­های جهنم به شتران زردمو.

در فصل هفتم، تشبیهات قرآنی با خاستگاه گیاهی و کشاورزی با این عنوان­ها بررسی گردیده است: تشبیه حق به درخت استوار و باطل به درخت بى‏ریشه‏، تشبیه بهشت به باغ، تشبیه پیکرهای مرده به نخلهاى افتاده‏، تشبیه خرابه ها به علوفه­های خشک انباشته‏، تشبیه باغ سوخته به زمین سیاه،‌ تشبیه انفاق در راه خدا به تبدیل دانه به خوشه هفتصد دانه، تشبیه انفاق در راه خدا به باغ ثمربخش، تشبیه انفاق برای دنیا به کشت توفان زده، تشبیه انفاق ریایی به دانه بر سنگ سخت افشاندن، تشبیه انفاق ریایی به باغ آتش گرفته، تشبیه زندگی دنیا به گیاهان رو به خشکی، تشبیه قابلان هدایت به زمین حاصل­خیز و غیرقابلان به زمین شوره زار، تشبیه پیروان پیامبر(ص) به جوانه‏هاى بالنده‏، تشبیه زنان به کشتزار‏، تشبیه دنیا به کشتزار‏، تشبیه هلال ماه به شاخه خرما.

در فصل هشتم، تشبیهات قرآنی با خاستگاه بازرگانی بررسی شده است که عبارت اند از: تشبیه نعمت به کالا، تشبیه ضلالت به تجارت بی سود.

در فصل نهم، تشبیهات قرآنی با خاستگاه برده داری با این عنوان ها بررسی شده است: تشبیه بت به برده ذلیل و خدا به مالک توانا، تشبیه بت به برده معیوب و خدا به مالک توانا‏، تشبیه بت به برده و خدا به مالک‏، تشبیه بت پرست به برده چندمالکی و موحد به برده یک مالکی.

     بررسی ها در این تحقیق نشان می دهد که تشبیهات و تمثیلات از ابزارهای به نمایش درآوردن مفاهیم اعتقادى و به تصویر کشیدن معارف عقلى به شمار می رود. تشبیهات و تمثیلات قرآنی با ایجاد مشابهت و همگونى میان امور و اشیاى محسوس و معهود مخاطبان، به معانى تجسم می­بخشند تا از رهگذر آن معانی قرآنی هرچه بیش­تر به فهم و ادراک مخاطبان قرآن نزدیک­تر گردد. قرآن کریم، در قالب تشبیهات و تمثیلات نغز و شیرین خود، صحنه‏ها و چشم اندازهاى بدیعى را با مناسب‏ترین واژه‏ها ترسیم نموده، به گونه‏اى که آدمى خود را مشاهده کننده تصاویرى زنده و پویا احساس مى‏کند. قرآن به وسیله یک رشته الفاظ مجرد و بى‏آلایش آنچنان تصاویرى را نقش مى زند و نمایش مى‏دهد که قلم نقاشى و دوربین عکاسى از ترسیم همانند آن عاجز مى­ماند. تشبیهات قرآنى همیشه بر مخاطب تأثیر روانی خاصی را بر جای می­گذارند که این ناشى آگاهی خداوند از پنهانى‏هاى روان بشرى است‏.

پنهان نماند که در قرآن از طریق تشبیهات و تمثیلات هرگز باورها و سنت های باطل را نظیر بت پرستی و برده داری را تأیید نکرده؛ بلکه از آنها برای فهماندن معانی عالیه بهره برده است. نیز در قرآن اگرچه از تشبیهات و تمثیلاتی استفاده شده است که برای عرب حجاز عصر پیامبر(ص) شناخته شده و آشنا بوده،‌ اما چنان نیست که آنها برای دیگر عصرها و اقوام غیر قابل فهم باشد. منتها اقوام و اعصار دیگر باید به فرهنگ قوم و عصر پیامبر(ص) آشنایی داشته باشند تا بهتر بتوانند به مقاصد قرآن راه ببرند.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

بعد التحریر: این پایان نامه با موفقیت دفاع شد و به آن نمره نوزده با درجه عالی به آن تعلق گرفت. سر انجام بعد از تلخکامی های بسیاری که ارباب تعصب برای او و اینجانب فراهم آوردند، با عاقبت خوش پایان پذیرفت.


متن دفاعیه پایان نامه «بررسی تطبیقی دین اسلام و دین حنیف»ـ

نوشتاری که در ذیل ملاحظه می کنید، متن دفاعیه پایان نامه خانم زهرا مصلحیان با عنوان « بررسی تطبیقی دین اسلام و دین حنیف از منظر آیات و روایات» است که با راهنمایی اینجانب و مشاورت دکتر محمد تقی دیاری به انجام رسیده و در شرف دفاع است.


با عرض سلام و ادب خدمت تمامی حضار گرامی، استادان محترم و دانش جویان عزیز و دوستان که در این جلسه حضور دارند.

در آغاز بر خودم لازم می دانم که از استادان محترم داور جناب آقای دکنر مودب و دکتر ناصح که قبول زحمت کردند و پایان نامه این جانب را مطالعه فرمودند تا از نکات و تذکرات ارزشمند خودشان مرا بهره مند سازند، تشکر و قدردانی کنم.

هم چنین از استاد محترم راهنما جناب آقای دکتر جعفر نکونام که با تمام وجود در راهنمایی من تلاش نموده و کم کاری ها و  کم تجربگی های مرا با سعه صدر تحمل نموده و مرا از راهنمایی های فراوان و بسیار ارزشمند خویش هم در روند تدوین پایان نامه و بالابردن علم و دانش این جانب و هم از تذکرات در زمینه بالا بردن معنویت و ایمان بهره مند نمودند، کمال تشکر و قدردانی را دارم. البته می دانم که به هیچ عنوان نمی توانم زحمات بی دریغ ایشان را جبران و به نحو اتم و اکمل پاسخ گویم.

هم چنین بر خودم لازم می دانم که از جناب آقای دکتر محمد تقی دیاری استاد محترم مشاور نیز که در طول مدت تدوین پایان نامه قبول زحمت فرمودند و از مرا از مشاوره های به جا و سازنده خویش بهره مند ساخته و همواره با تذکرات به جای خویش مایه آرامش ابن جانب می شدند؛ کمال تشکر و قدردانی را داشته باشم.

گزافه نیست اگر بگویم که بهره و استفاده ای که من از  استادان محترم راهنما و مشاور بردم، تنها در مرحله تدوین پایان نامه و کمک علمی نبود، بلکه آرامش، ادب و برخورد بسیار مناسب با دانشجو و اهمیت دادن به ایشان،  سعه صدر و تقوی این بزرگواران درسی بسیار بزرگ تر بود که در تمام عمرم نمی توانم از شکر این نعمت برآیم.

هم چنین از نماینده تحصیلات تکمیلی که قبول زحمت فرمودند و در این جلسه حضور به هم رساندند کمال تشکر دارم. از دوستان عزیزو دانشجویان محترمی نیز که در این جلسه علمی شرکت نمودند، سپاس گذاری می کنم.

موضوعی که این جانب در این مقطع توفیق تحقیق بر آن را پیدا کردم «بررسی تطبیقی دین اسلام و حنیف از منظر آیات و روایات» است. مقصود از دین حنیف همان آیین یکتاپرستی حضرت ابراهیم(ع) است.

در این پایان نامه تلاش بر این بوده است، دین اسلام با آیین حنیف مقایسه شود و وجوه اشتراک و افتراق آنها کشف و بیان گردد.

بنابراین سئوال اساسی در این پژوهش  این است که چه ارتباطی میان دین اسلام و حنیف وجود دارد؟ دیگر سئوالات مطرح در آن عبارت از این است که با توجه به این که میان دین حنیف و اسلام فاصله زمانی زیادی وجود دارد و در میان آن ها ادیان دیگری همانند دین یهودیت و مسیحیت فاصله شده است، چرا دین اسلام همان دین حنیف خوانده شده و این دین شامل چه عقاید و معارفی است؟

بر این اساس این پایان نامه در 5 فصل ترتیب یافته است:

در فصل اول به مباحث کلیات، نظیر تبیین مسئله و بیان سئوالات و فرضیات تحقیق، پیشینه، ضرورت و هدف از انجام این تحقیق و روش آن  و تعریف مصطلحات، پرداخته شده است. درباره پیشینه گفتنی است، آثار مستقلی ملاحظه نشد. تنها درباره  برخی از مسائل مطرح شده در این پژوهش مقالاتی یافت شد؛ همانند مقاله حنیف از دیدگاه قران اثر دکتر جعفر تابان، که مباحث لغوی را درباره این واژه پی گرفته بود. یا درباره دین پیامبر اسلام(ص) قبل از بعثت مباحثی پراکنده آمده بود. یا درباره وضعیت اعراب قبل از بعثت در کتاب المفصل فی تاریخ العرب قبل  الاسلام اشاراتی بیان شده بود. هدف در این پایان نامه سامان دادن به مباحث پراکنده ای بوده است که درباره این موضوع مطرح بوده و  جنبه نوآوری این تحقیق مقایسه میان این دو آیین دانسته می شود. در باره دین اعراب جاهلی قبل از بعثت، مباحثی در کتب تاریخی بیان شده است؛ اما ارتباط آن با دین حنیف چندان مورد توجه قرار نگرفته بود. نیز درباره عقاید و سنن دین حنیف به صورت منسجم اثری در دست نبود و عقاید و سنن اسلام مقایسه نشده بود. اهمیت پرداختن  به این موضوع از آن روست که از رهگذر آن این نکته مشخص می شود که اعراب عصر ظهور پیامبر اسلام با آموزه های اسلام آشنایی اجمالی داشتند و برخی از آن ها را هرچند با خرافات و تعصبات آمیخته شده بود، انجام می دادند. مصطلحاتی که در فصل کلیات به آنها پرداخته شده، سه مصطلح حنیف، سنن و  جاهلیت است. درباره اصل واژه حنیف نظرهای متفاوتی بیان شده است.  اصل معنای این واژه اعتدال و میانه روی در راه رفتن و آرامش و سکون درهنگام حرکت است به گونه ای که از راه مستقیم و راست تعدی نکند و هم چنان در راه راست باشد. ظاهراً به مناسبت این معنای اصلی، واژه حنیف بر شخصی که به راه مستقیم است و از ضلالت به سمت هدایت میل می کند و مناسک حضرت ابراهیم را به جای می آورد و از عبادت بت ها روی گردان است اطلاق شده است. مراد از سنت در لغت طریقه و روش است. سنت در قرآن در برخی موارد با کلمه اولین آمده و ترکیب سنت الاولین را تشکیل داده است. مقصود از سنت الاولین طریقه و شیوه اجداد و پدران است. در این پژوهش مقصود از سنت مفهومی عام است که علاوه بر احکام و مناسک، اخلاقیات را در برمی گیرد. بر اساس آن احکام عبادی و اخلاقی در دین حنیف و دین اسلام بیان و مقایسه شده است. یکی دیگر از لغات مورد استفاده جاهلیت است. مراد از آن صفت و حالى است که عرب قبل از اسلام داشتند؛ از قبیل شرک و بت پرستی و پیروی از خرافات و ظلم و فحشاء و نظایر آنها. از نظر زمانی، برخی جاهلیت را فاصله  150 تا200 سال قبل از بعثت پیامبر (ص) دانسته اند؛ ولی در بررسی های دقیق تر از حدود عام الفیل تا بعثت پیامبر (ص) را دوره جاهلی محسوب کرده اند.

موضوع فصل دوم، دین قوم پیامبر اسلام(ص) قبل از بعثت است. درباره قوم پیامبر اسلام چند احتمال وجود دارد: یک احتمال، قریش است و بر این اساس، مراد از «آباى قریش» که به تعبیر قرآن انذار نشده بودند، پدران نزدیک قریش بوده است؛ چون پدران دورتر ایشان یعنی امت حضرت ابراهیم و حضرت اسماعیل مورد انذار واقع شده بودند. به احتمال دیگر، منظور از قوم پیامبر اسلام(ص) همه عرب معاصر رسول خدا (ص) بوده باشند. بنا براین احتمال، مقصود از  پدران ایشان که انذار نشده بودند، امت های بعد از پیامبران هود، صالح و شعیب دانسته می شود. و به احتمال سوم، مراد، همه مردم همعصر رسول خدا(ص) بوده است؛ با این توجیه که رسول اسلام (ص) تنها برای قریش و عرب مبعوث نشده بود، بلکه رسالتش جهانى و عمومى بود. در این صورت باز منظور از پدران بشر آن روز که انذار نشده بودند، همان امت های بعد از حضرت عیسی محسوب می شود؛ چون آخرین رسولى که معروف است قبل از پیامبر اسلام مبعوث شده، حضرت عیسى(ع) بوده است. به این ترتیب، نخست دین قریش مورد بررسی واقع شد. قریش را از گذشته به دو قسمت بزرگ تقسیم کرده اند: قریش بطاح که قبائل مختلف آن در نواحی شعب در مکه ساکن بودند و قریش ظواهر که در خارج از شعب منزل داشتند. درباره دین این قبیله آمده است که ایشان را حمس یعنی اهل حرم می نامیدند. حمس همه طوایف قریش بودند، اینان در کار دین بر خود سخت مى‏گرفتند و امتیازى براى خود قائل می شدند و می گفتند: ما فرزندان ابراهیم و اهل حرم خدا و ساکنین شهر مقدس مکه‏ایم و خود را «حمس» می نامیدند و می گفتند: مقام و منزلتى که ما داریم، دیگران ندارند، و از این رو ما باید تنها حرمت حرم را نگاه داریم و حرمت حل (خارج حرم) بر ما لازم نیست. می گفتند: اگر بخواهند زیر سایه بروند جز در خیمه‏اى که از چرم ساخته شده باشد نروند. نیز مردمانى که از خارج داخل در حرم می شوند و قصد حج یا عمره دارند از غذائى که با خویش به حرم آورده‏اند، نباید بخورند، و در نخستین طوافى که هنگام ورود به مکه می خواهند انجام دهند، باید آن را در لباس اهل «حمس» به جاى آورند، و نباید در لباس هاى خویش که با خود آورده‏اند طواف کنند. قریش به همین نحو این عادات نادرست را بر اعراب تحمیل کرده بودند تا این که پیغمبر گرامى اسلام به نبوت مبعوث شد و این عادات و امتیازات باطل آنان را لغو نمود. اعراب در استانه ظهور اسلام دارای ادیان متفاوتی همانند بت پرستی، مسیحیت، یهودیت، مجوس، ستاره پرستی بودند و برخی نیز خود را پیرو دین حنیف می دانستند.

در فصل سوم به بحث درباره دین پیامبر و اجداد ایشان قبل از بعثت پرداخته شده است. در ابتدا نسب پیامبر و پدران ایشان معرفی شده است؛ سپس دین اجداد پیامبر مطرح و شواهد کلی در موحد بودن ایشان بیان شد. علامه مجلسی بر این باورند که بر توحید ایشان اتفاق نظر وجود دارد. آنگاه این سئوال مطرح شده است که با توجه به این که اجداد رسول اکرم به گواهی تاریخ همگی از بزرگان و سرپرستان قبیله خود بودند و معمولا پرده داری، کلید داری و سایر مناصب خانه خدا در دست و به عهده ایشان بود، اگر آن ها توحید را قبول داشتند، چرا  در درون خانه خدا که مسئولیت آن با ایشان بود، بت ها قرار داشتند و حتی در مکان ها ی مختلفی که مناسک حج در آن جا انجام می شد همانند کوه صفا و مروه و... بت هایی وجود داشته است؟ شاید بتوان به این سئوال چنین پاسخ داد که آنان به جهت تقیه ایمان خود را کتمان می کردند. این احتمال را شواهدی که درباره ایمان اجداد پیامبر اسلام رسیده است، تأیید می کند. در ادامه دین خود پیامبر بررسی شده و شواهدی از توحید  و بیزازی ایشان از پرستش بت ها گزارش گردیده است. درباره این که ایشان قبل از بعثت پیرو چه دینی بودند، نظرهای مختلفی بیان شده است: جمعی معتقدند که آن حضرت تابع شریعت های پیامبران قبل از خود بوده اند. منتها پنج نظریه درباره آن شریعت به این قرار ذکر شده است: 1. شریعت حضرت نوح علیه السلام؛ 2. شریعت حضرت ابراهیم علیه السلام؛ 3. شریعت حضرت موسی علیه السلام؛ 4. شریعت حضرت عیسی علیه السلام. گروهی نیز معتقدند که تابع شریعت‏ خود یعنی‏ شریعت اسلام بوده است. در مقابل این گروه گروهی با استناد بر آیه « ما کُنْتَ تَدْری مَا الْکِتابُ وَ لاَ الْإیمانُ» بر این باورند که ایشان بر هیچ شریعتی نبوده است. البته پاسخ داده شده است که این تعبیر هیچ منافاتى با اعتقاد توحیدى پیامبر و آشنایی اش به اصول عبادت و بندگى او ندارد. حاصل آن که اجداد و پدران پیامبر(ص) قبل از نبوت ایشان، با دین حنیف و حضرت ابراهیم آشنا بوده و برخی از این اصول را در عمل به آن پای بند بودند. البته درباره هریک از این افراد دلایل نقضی نیز دیده می شود که بر اساس آن برخی قائل به عدم ایمان آن ها شدند. هم چنین درباره دین خود پیامبر قبل از بعثت نیز نظرهای متفاوتی بیان گردیده است؛ اما براساس دلایل قویی که بر ایمان و اعتقاد ایشان مبتنی است، می توان بر موحد بودن ایشان تأکید کرد.

در فصل چهارم به بررسی تطبیقی عقاید در دین حنیف و اسلام پرداخته شده است. ابتدا توحید، بعد نبوت، و بعد معاد، مورد بررسی تطبیقی قرار گرفته است. در این فصل نشان داده شده است که همان طور که حضرت ابراهیم نخستین مرحله تلاش خویش را، معرفی خداوند یگانه بر مردم قرارداده و بر ضد بت پرستی و شرک مردم قرارداده بود، حضرت محمد(ص) نیز رسالت خویش را با دعوت مردم به خدای یگانه و مبارزه با شرک و بت پرستی آغاز نمودند. در کنار این به اثبات نبوت خویش برای مردم پرداخته و ضمن ایمان و تصدیق پیامبران گذشته، خویشتن را فرستاده خداوند متعال بر مردم معرفی نمودند. هر دو، نبوت خویش را ادامه نبوت پیامبران قبل از خود نامیده و تعالیم خویش را همان تعالیم آن ها دانسته اند؛ بنابراین در نبوت نیز در میان تعالیم این دو دین تفاوتی وجود ندارد؛ جز این که پیامبر اسلام خود را خاتم پیامبران معرفی کرده است. در زمینه معاد نیز حضرت ابراهیم مردم را به اعتقاد به وجود جهان پس از مرگ و مراقبت بر اعمال خویش و پرهیز از زشتی ها  و  انجام کارهای شایسته فرا می خوانده است. در دین اسلام شاید هیچ آموزه ای به اندازه معاد مورد تأکید قرار نگرفته است. پس در زمینه بیان عقاید در میان این دو دین تفاوتی دیده نمی شود.

در فصل آخر، مهم ترین احکام عبادی و اجتماعی در این دو دین، بیان گردید که آن ها عبارت اند از: نماز، روزه، حج، زکات، طهارت، مهمان نوازی و سلام کردن. البته از  چند و چون  و جزئیات برخی از این احکام مثل نماز، روزه در دین حنیف اطلاعات دقیقی در دست نیست و تنها بر اساس آیات قرآن، روایات رسیده و کتب تاریخی می توان فی الجمله وجود آن ها را در دین حنیف اثبات نمود. البته برخی از این احکام همانند حج و طهارت نیز به صورت واضح و روشن در آیات و روایات آمده است و مورد بررسی قرار گرفته است. این آموزه هایی که در دین حنیف است، در دین اسلام نیز وجود دارد و مورد امضاء و تأیید واقع شده است. بنابراین دین اسلام همان تکمیل شدة دین حنیف است و همان معارف، احکام و سنن دین حنیف را در سطح کامل‌تری به مخاطبان خویش ارائه نموده است.