سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مدهامّتان: علوم و معارف قرآن و حدیث

پاسخ به سئوالاتی در زمینه بطون و تشابه و خطابه ای و عرف خاص

متنی که اینک ملاحظه می کنید، سئوال و پاسخی است که ناظر به پست قبلی با عنوان « مروری تاریخی و انتقادی بر نظریه ابوزید در زمینه گفتاری بودن قرآن» مطرح شده است. من پاسخ های خودم را به طور مزجی در لابه لای سئوالاتی آورده ام که که از من شده است.

********************************

باسلام و ادب و ارزوی قبولی طاعات

ضمن تشکر از زحمات شما و سپاس بابت تلاش علمی بی وقفه تان

با مطالعه متن اخیر، سوالات زیر به ذهن حقیر خطور کرد که تقاضای پاسخ و تبیین ان ها را از جنابعالی دارم:

 جنابعالی در متن فرموده اید:

نویسنده بر این باور است که تمام واژگان قرآن به همین معانی شرعی معهود، پیش از نزول قرآن به کار می رفته و البته اندک تغییراتی در تنها پدید آمده، اما این موجب تغییر ماهیت تنها نشده است. 

در اینصورت نظر شما در مورد واژگان صلات و ... که معنای قبل از نزول ان ها با معنای بعد از نزول متفاوت است، چیست؟

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

من نیز عرض سلام و ادب و آرزوی طاعات و عبادات شما را از خدای بزرگ دارم و از لطف شما نیز ممنونم. اما در پاسخ عرض می کنم:

چنان که عرض شد، واژگان شرعی به همین معنای شرعی قبل از بعثت پیامبر(ص) هم به کار می رفته است. یعنی صلاة عبارت از عملی مشتمل بر قیام و قعود و رکوع و سجود و ذکر بوده است. تنها تفاوتی که بعد از بعثت پیامبر(ص) کرده، تغییراتی بوده است که آن حضرت در نماز ایجاد کرده است، نظیر تبدیل نماز دو رکعتی به چند رکعتی و یا افزودن حمد در آن.

********************************

جنابعالی در متن فرموده‌اید:

در قرآن ویژگی‌هایی به نام بطون و متشابهات که در سایر کلام‌های عرب نباشد، وجود ندارد و لذا جهتی ندارد که ما زبان قرآن را به عرف خاص بدانیم. به‌خصوص آن‌که در زمان پیامبر(ص) نه دانش و حرفه خاصی که عامه مردم به آن ناآشنا باشند و نه طبقه خاصی به نام عرفا و فلاسفه و مانند آنان بوده است.

درحالی‌که جنابعالی در مقالات قبلی مثلاً برای واژه شرک در (واعبدالله و لاتشرکوا به شیئا) ، بطون مختلفی برشمرده‌اید. چگونه آن را با این جمله خودتان، تبیین می‌نمایید؟ همچنین با احادیث مختلفی که پیرامون معانی باطنی قران حرف زده‌اند، چه می‌کنید؟ آیا همه آنها جعلی است؟

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 عرض من این بود که قرآن هیچ تفاوت زبان شناختی با زبان عرب عصر نزول نداشته است و این منافاتی ندارد که:

اولاً، با این که قرآن نظیر هر کلامی از لوازم عقلی برخوردار باشد. آنچه که درباره لوازم عقلی «لا تشرکوا به شیئاً» به نقل از علامه طباطبایی آوردم، در تأیید این است که لوازم عقلی آیات به عنوان بطون قرآن قابل انتساب به قرآن است؛ اما معانی بی ربط و آسمان و ریسمانی را نمی توان به قرآن نسبت داد؛ چرا که مصداق تفسیر به رأی پیدا می کند و مورد نهی واقع شده است.

احادیثی نیز که در زمینه بطون قرآن آمده، اجمال دارند و در آنها هیچ توضیحی داده نشده است که مراد از بطون قرآن چیست؛ لذا حجیت و قابلیت استناد ندارند و به استناد آنها نمی توان، مفاهیمی را به عنوان بطون قرآن به آیات قرآن نسبت داد. البته پاره ای از این روایات که به طرز تکلف آمیزی، آیات را بر ائمه(ع) یا دشمنان ایشان تطبیق کرده و آنها را بطون آیات برشمرده اند، جعلی است و از سوی غالیان جعل شده است که ائمه(ع) آنها را لعن کرده و از اخذ روایات آنان نهی فرموده اند.

ثانیاً، منافاتی ندارد با این که قرآن نظیر هر کلام دیگری بر اثر گذشت زمان و فقد قرائن و تطور معانی الفاظ در پاره ای از آیات دچار ابهام و تشابه شود و میان مفسران در معنای آنها اختلاف نظر پدید آید. بنابراین ابهام و تشابه عارضی قرآن است؛ یعنی بر قرآن عارض می شود و گرنه ذات قرآن وقتی که نازل شد، برای مخاطبانش خالی از ابهام و تشابه بود؛ چرا که قرآن به لسان عربی مبین و به قصد هدایت نازل شده بود و این با ابهام و تشابه داشتن قابل جمع نیست.

اگر در قرآن سخن از این است که پاره ای از آیات قرآن متشابه است، هرگز به این معنا نیست که مقصود آن آیات مبهم است؛ بلکه به این معناست که در آیات برای تیسیر فهم و تقریب به ذهن، حقایق اخروی به حقایق دنیوی تشبیه شده است.

چنان که من در مقاله «تفسیر معنا شناسانه آیه محکم و متشابه» توضیح داده ام، این آیه فقط ناظر به آیات قیامت است. حقایق ذکر شده در آیات قیامت را جز خدا نمی دانند و کسانی که ایمان راسخ به وحیانی بودن قرآن دارند، می گویند، ما اگر چه به حقایق آنها آگاهی نداریم، اما چون قائل صادق فرموده است، به آنها ایمان داریم.

********************************

جنابعالی در متن فرموده اید:

به هر حال، علیرغم این که آیت الله معرفت، زبان قرآن را به عرف خاص می دانست، به خطابه ای بودن آن هم قائل بود.

در این صورت آیا می شود زبان قران هم به عرف خاص باشد و هم خطابه ای؟

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مراد از عرف خاص بودن یک متن این است که عرفانی یا فلسفی یا فقهی یا تجربی و مانند آنها باشد و بر اساس آن، مصطلحات و مفاهیمی در آن باشد که فقط عرفا و فلاسفه و فقهاء و علمای علوم تجربی قادر به درک آنها باشند.

و مراد از خطابه ای بودن این است که بسان خطابه باشد که کسی بسان متکلم وحده خطاب یک نفر یا جمعی سخنانی را ایراد کند؛ بر عکس محاوره که دو نفر یا چند نفر میان خود سخنانی را رد و بدل می نمایند.

حال در پاسخ سئوال شما عرض می کنم که آری، می توان به عرف خاص سخن گفت و در عین حال خطابه ای هم باشد؛ مثل این که یک فقیهی خطاب به شاگردانشان مطالب فقهی را به صورت سخنرانی القاء کند.

نظر اینجانب این است که قرآن خطابه ای است؛ اما نه به عرف خاص؛ بلکه به عرف عام؛ زیرا مخاطبان قرآن عموم طبقات مردم بودند؛ نه یک طبقه و گروه خاصی مثل فقهاء و فلاسفه و عالمان تجربی و مانند آنها.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

باتشکر


حقانیت علم ظاهری در قرآن

آنچه اینک ملاحظه می فرمایید، چکیده و نتیجه مقاله ای است که به تقاضای اولین کنگره بین المللی قرآن کریم، انسان و جامعه  نوشته شده است. این همایش به تاریخ 29 و 30 آبان ماه سال جاری در مشهد بر گزار می شود.

جعفر نکونام

دانشیار گروه علوم قرآن و حدیث دانشگاه قم

چکیده

با توسعه علوم تجربی و آشکار شدن تعارض پاره ای از دستاوردهای آنها با آیات قرآن رویکردهای مختلفی در قبال این رویداد در میان مسلمانان پدیدار شد. بسیاری بر این اندیشه شدند که دستاوردهای علمی حق است و آنچه خلاف آن است، باطل است و نظر به این که در قرآن باطل راه ندارد، نمی توان پذیرفت که در قرآن، آیات مخالف علم وجود داشته باشد. بر این اساس، در زمینه آیات مخالف برخی به این نظر گراییدند که دستاوردهای علمی ظنی است و مخالفت آنها با قرآن خللی در قرآن پدید نمی آورد و در آینده حقانیت مضامین قرآنی و بطلان دستاوردهای علمی آشکار خواهد شد. برخی نیز بر اندیشه شدند که گرفتن معنای ظاهری آیات صحیح نیست و لذا باید ظاهر این آیات را به نفع دستاوردهای علمی تأویل کرد.

آنچه در این مقاله در مقام بیان هستیم، این است که اساساً، چنان نیست که مخالف علم باطل باشد. قرآن کتاب علمی نیست و به زبان علمی سخن نگفته است تا مخالفت قرآن با دستاوردهای علمی خللی در قرآن ایجاد کند. قرآن به زبان متعارف عرب حجاز عصر پیامبر(ص) سخن گفته و نظر به این که دانش آنها از جهان بر نگاه ظاهری آنان مبتنی بود، بیانات قرآن هم با همین نگاه است و این نگاه هم حق است؛ چون از منظر دیگری متفاوت از نگاه علمی به جهان می نگرد.

کلیدواژه ها: نگاه ظاهری، نگاه علمی، حقانیت قرآن، حقانیت علم ظاهری

نتیجه

بررسی ها در این مقاله نشان می دهد، ملاک سخن گفتن و تکلیف کردن و قضاوت نمودن و فتوا دادن، ادراکاتی است که بشر به طرق میسور و ممکن خود می تواند به دست بیاورد. هرچه را او با ادراکات خود، حق و مطابق واقع و صحیح و صواب تشخیص بدهد، همان حجیت دارد و معتبر است ولو آن که بر حسب واقع باطل و غیر واقعی و ناصحیح و نادرست باشد. هر چه بشر رشد علمی پیدا کند، بهتر می تواند به کشف واقع نایل آید و لذا آن ادراکاتی که با ابزارهای علمی حاصل می شود، حجیت دارد ولو آن که آنها با ادراکات ظاهری متعارض باشد. تا زمانی که بشر به درک واقع آن چنان که هست، نایل نشده، همان درک او به واقع آن چنان که خود مطابق واقع می یابد، حجت و معتبر است.

خداوند و انبیاء در هر عصری با بشر متناسب با سطح فهمش سخن گفته است؛ بنابراین انتظار سخن گفتن از خدا و قرآن و انبیاء مطابق واقع، آنچنان که هست، ولی قابل کشف برای بشر نیست، نمی تواند صحیح باشد.

در قرآن نیز در حد فهم و نیاز و مقتضیات عرب حجاز عصر پیامبر(ص) سخن گفته شده و لذا در قرآن همان احکام و معارف و دانش هایی که برای آن مردم قابل فهم و عمل بوده است، بیان شده است.

لینک مرتبط:  قیاس قرآن به طبیعت 


بطون و متشابه در نظر علامه طباطبایی

آنچه اینک ملاحظه می کنید، صورت ویراسته مصاحبه خبرگزاری اینکا با اینجانب در زمینه دیدگاه های علامه طباطبایی است.

گروه اندیشه: عضو هیئت علمی دانشگاه قم اظهار کرد: به نظر می رسد، به عقیده علامه طباطبایی، معنای باطنی آیات قرآن کریم از توسعه معنای ظاهری آن به دست می‌آید و نسبت معنای ظاهری به معنای باطنی، نسبت مصداق به یک مفهوم کلی است.
جعفر نکونام، عضو هیئت علمی دانشگاه قم، در گفت‏‌وگو با خبرگزاری قرآنی ایران (ایکنا)، در تبیین دیدگاه علامه طباطبایی درباره تفسیر باطنی قرآن کریم گفت: به نظر می رسد، علامه تلویحاً بر این باور است که بطون قرآن عبارت از مفاهیمی است که با ظاهرش ملازمه داشته باشد. به عقیده ایشان معنای باطنی از توسعه معنای ظاهری به دست می‌آید و نسبت معنای ظاهری با معنای باطنی نسبت مصداق به یک مفهوم کلی است.
عضو هیئت علمی دانشگاه قم اظهار کرد: وقتی ما به نحوه تحلیل عقلی علامه طباطبایی برای استنباط باطن آیات می‌نگریم، درمی‌یابیم که ایشان می‌کوشد تا دریابد که هر گزاره مصداق کدام گزاره کلی‌تر است و با توجه به این‌که ایشان این گزاره کلی‌تر را با یک تحلیل و استدلال عقلی به چنگ می‌آورده است، باید گفت که به باور علامه میان ظاهر و باطن ملازمه غیر بیّن(غیر آشکار) وجود دارد.
وی تصریح کرد: این تعبیر علامه طباطبایی همان تعبیری که آیت‌الله معرفت در زمینه رابطه میان ظاهر و باطن اظهار کرده است، جز آن‌که علامه هر دو معنای ظاهری و باطنی را مراد الهی از آیات قرآن برمی‌شمارد و این امر در حالی است که زبان قرآن عرفی بوده و در زبان عرفی جز معنای مشترک میان متکلم و مخاطب اراده نمی‌شود.
نکونام خاطرنشان کرد: در وقت تخاطب، هرگز به لوازم کلام توجه نمی‌شود، بلکه توجه تنها معطوف به همان معنای اصلی کلام است؛ برای مثال وقتی مخاطب عبارت «لا تَعْبُدُوا الشَّیْطان؛ شیطان را مپرستید‏»(یس/60) را می‌شنود، تنها نهی از عبادت شیطان ـ و نه نهی عبادت غیر خدا ـ را می‌فهمد و نهی از عبادت غیر خدا بعد از تحلیل عقلی مدلول عرفی عبارت مذکور دانسته می‌شود.
وی در تبیین محکمات و متشابهات قرآن از دیدگاه علامه طباطبایی افزود: علامه بر این باور است که قرآن عربی روشن، نور، هدایت و قابل فهم است؛ با این وجود طبق نظر مشهور، ایشان قائل به وجود دو دسته از آیات محکم و متشابه است و وضوح آیات متشابه را منوط به ارجاع به آیات محکم می‌داند. اما به نظر می‌رسد این سخن که قرآن متشابهات به معنای آیات چندمعنا دارد و تشابه آنها جز با مراجعه به آیات محکم برطرف نمی‌شود، پذیرفتنی نیست؛ زیرا با فصاحت و بلاغت قرآن سازگاری ندارد؛ زیرا شرط فصاحت و بلاغت کلام این است که مراد کلام بدون فحص و جست‌وجو قابل کشف باشد. اگر تصور کنیم که مراد آیات متشابه جز با جست‌وجوی آیات محکم و ارجاع آنها به آن آیات قابل کشف نیست، این با فصاحت و بلاغت کلام منافات دارد.
نکونام بیان کرد: چنان می‌نماید که قرآن برای مخاطبانش در وقت نزول قابل فهم بوده و آنان برای فهم مراد آیات هیچ نیازی به تفحص ـ از جمله مراجعه به آیات دیگر قرآن ـ نداشته‌اند. البته آیات قرآن بر اثر گذشت زمان و نادیده گرفتن قرائن و دخالت پیش‌فرض‌های مذهبی و علمی دچار تشابه یعنی تعدد معنا شده است، اما با این وجود قرآن هم‌‌اکنون نیز برای فهم آیات نیازی به مراجعه به آیات دیگر ندارد و از سیاق خود آیات مربوط معنای مراد آیات قابل کشف است. البته این‌که مراجعه به آیات دیگر به فهم روشن‌تر مقاصد قرآن کمک می‌کند، انکارناپذیر است؛ همچنان‌که مراجعه به قرائن دیگر نظیر زمان و مکان نزول آیات، مخاطبان آیات و حوادث مقارن نزول آیات به فهم روشن‌تر آیات مدد می‌رساند.
نکونام در زمینه معنای متشابه در آیه هفت سوره آل عمران بیان کرد: بر اساس این تلقی، متشابه در آیه هفت سوره مبارکه آل عمران به معنای آیات قیامت است که در آن حقایق اخروی برای تقریب به ذهن به حقایق دنیوی تشبیه شده است. این معنا از سیاق آیه و نیز آیات متحد الموضوع به وضوح قابل درک است. در سیاق آیه به زبان راسخان در علم از قیامت سخن رفته است. در آیات دیگری از قرآن که راجع به تأویل قرآن هست، باز درباره قیامت است.