سلام
اينکه حکمي در شريعت ما ناشي از آداب و رسوم جاهلي باشد امري قابل تامل است.آيا دين ما حکمي که ريشه در عقائد جاهلي دارد امضاء نموده؟!آيا با علم اينکه در اين حکم هيچ مصلحتي«غير از پسند عرب جاهلي» نبوده خداوند آنرا تشريع نموده؟!آيا احکام اسلام در زمان پيامبراکرم صلي الله عليه و آله کامل نگشت؟«الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِينا»در اين صورت با پذيرش اين امور در اصول تشريعي اين دين تناقضاتي روي خواهد داد چون از طرفي قرآن کريم عملکرد مشرکين در تبعيّت از آبا و اجداد و رسوم جاهلي مذمت مي کند و از طرف ديگر خود در پاره اي از موارد از همين روش تبعيت نموده و با اينکه احکام آن نيز کامل گشته ولي اين کمال و رضايت را از مجموع ديني مي داند که مواردي از آن بر اساس آداب و رسوم جاهلي است؟!
سلام دكتر .ما هم مروج افكار شما شديم هم چوبش رو مي خوريم.
با سلام و عرض ادبسوالي که از شما دارم اين است که نقد شما به برخي از احکام اسلامي جنب? درون ديني دارد يا برون ديني؟اگر سخن شما در تغيير برخي از احکام، از ديدگاه برون ديني باشد، اين پيشنهاد وارد نيست. زيرا کسي که خود را پايبند ديني نمي داند چگونه مي تواند پيشنهاد تغيير ضروري در احکام آن دين را بدهد؟ نهايتا اينکه مي تواند آن احکام را از زاوي? ديد خود نقد کند.واگر پيشنهاد شما جهت درون ديني دارد بايد گفت: اين پيشنهاد تنها در مورد ظواهر فرض مي شود ونه نصوص؛ يعني وقتي ما در منبع اولي استنباط احکام که قرآن کريم است در مورد موضوعي نص و حکم صريحي داريم چگونه مي توانيم در سدد تغيير آن باشيم و اين تغيير را ضروري بدانيم و در عين حال خود را پايبند دين اسلام بدانيم.البته فقه شيعه مبتني بر اجتهاد پويا است و اجتهاد پويا امري است و اجتهاد در مقابل نص و يا معيار قرار دادن قيا س در امر تشريع امر ديگري است.
سلام دکتر اسلام ناسخ سنت ها و قوانيني باشد که قوم پيامبر اسلام(ص) يعني مردم حجاز با آن سر و کار نداشته اند. اسلام نيامده بود که تمام احکام بشري را متحد الشکل کند. به همين رو شرايع متفاوت يهود و نصاري را مورد عمل مي شمرد و به يهوديان و مسيحيان گفته شده بود که شما بر چيزي نيستيد، مگر اين که به تورات و انجليتان عمل کنيد.
اين به نوعي تاييد کثرت گرايي ديني نيست.