سلام استاد، بنده هم نظر خود را ايميل کردم. اما فکر مي کنم اشتباها براي يکي ديگر از اعضاي گروه فرستادم. به هر حال من در پاسخ به ايميل شما در تاريخ اول ژانويه نوشته بودم:
استاد گرامي بنده تاکنون فکر مي کردم بهتر است بنده و امثال بنده در
برابر اين افکار رشد نيافته سکوت کنيم و تصميمات شما را هرچند ناگوار
پذيرا باشيم.اما در پاسخ به فرمايشاتتان بد نديدم من هم درد دلي را
واگويه کنم:
بنده با ورود به دانشگاه و با آشنايي با شما بسيار اميدوار شدم و دريافتم
که فضاسازي ها و شکايات از نبود آزادي بيان و حتي آزادي فکر در جامعه ما
آنقدر ها هم واقعيت ندارند و لا اقل در فضاي علمي و آن هم در سطوح بالا
به جاي تقريبا مناسبي رسيديم. اما در ادامه و با اعمال نظرات بي منطق در
خصوص موضوعات انتخابي براي پايان نامه و اين اظهار نظرهاي واقعا غير قابل
درک متعصبانه دلم به درد آمد! آري ما با يک جامعه مبتني بر معارف ديني و
اسلامي وانساني و اخلاقي و عقلي حتي در سطوح علمي خيلي فاصله داريم. آيا
روزي به آنجا مي رسيم؟
براي من عجيب است، آيا اين افراد با اينترنت و دنياي اخبار و اطلاعات هيچ
اشنايي ندارند که مطالب ارسالي شما را مطالب ارسالي سياسي القا کننده
جناحي خاص مي دانند؟ آيا تا کنون بحثي راجع به اعتقادات ديني که مادرزادي
به ارث برده اند هيچ نشنيده اند؟ ايا وقت آن نرسيده که با مطالعه بيشتر
و عميق تر در باره دين مترقي و کامل اسلام با خيال راحت و بدون ترس از
شنيدن سخن کفار به مسلمان بودنمان افتخار کنيم؟
استاد گرامي مي دانم که زمانه زمانه خون دل خوردن و دم برنياوردن است. در
مورد گروه هر تصميمي بگيريد احترام مي گذاريم.اما خواهشا ما دانشجويان
خود را مانند گذشته از افاضات خود محروم نفر ماييد.
ببخشيد سرتان را درد آوردم