با سلام
به مقدمات به کار رفته در استدلال هاي استاد محترم توجه کنيد:
1- قرآن و حديث يک سري مطالب کلي و ساده
است که به عوام الناس گفته شده است.
2- تربيت امروزي و معاصر علمي و پيچيده است.
به فرض صحيح بودن اين مقدمات:
شما که رشته تخصصي تان همان مطالب ساده و کلي مرتبط با عوام الناس است چگونه است که در مورد علوم تربيتي امروز نظر مي دهيد (و لو به اين اندازه که علمي و پيچيده است)؟اگر مبناي اين نظر دادن تقليد است - که هست- جاي بسي تاسف!اگر مبناي اين نظريه پردازي تخصص است - که نيست- لطف کنيد و مدارج تخصصي خود در زمينه تربيت را ارائه کنيد!
واقعا شما چقدر با مقوله تربيت آشنا هستيتد که بي درنگ دست رد به سينه نهج البلاغه مي زنيد؟آيا به راستي با تربيت در حد يک تعريف صحيح از آن اشنايي داريد؟ از کجا فهميديد که آموزه هاي نهج البلاغه منحصر در مطالب کلي و ساده است؟ لابد با استناد به دلايل سست نظريه عرفي بودن زبان قرآن و حديث! همان نظريه اي که نيک مي دانيد پيش از شما با اسامي ديگري توسط متفکرين غربي و برخي روشنفکران وطني مطرح شده است( و شما سعي بليغ داريد که آنرا به نام خودتان تمام کنيد) به قول خودتان با کلي گويي نمي توان چيزي را ثابت کرد لطف کنيد موارد نقض را مطرح کنيد!
اگر رنجيده خاطر نيم شويدخاضعانه پيشنهادي هم به شما استاد گرامي دارم و آن اينکه کمي در مورد شناخت شناسي مطالعه بفرماييد تا علوم کشاورزي و علوم تربيتي را از يک سنخ قلمداد نکنيد