• وبلاگ : مدهامّتان: علوم و معارف قرآن و حديث
  • يادداشت : مهجوريت سياق قرآن كريم
  • نظرات : 0 خصوصي ، 3 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + غريب 

    خب وقتي که به يک موضوع واحد در سوره هاي مختلف پرداخته شده است، اين مي تواند نشاندهند هدفي باشد، و آن اين که مي خواسته که ارتباط آن موضوع واحد با ديگر مقولات را نيز بيان کند از طريق آوردن مبحث در جايگاه هاي مختلف، و در عين حال اگر که بيشتر دقت شود گاهي وقتي که از يک موضوع بحث مي شود آن بحث تکراري است اما به زباني ديگر، و گاه با رويکردي متفاوت؛ به هر حال گاهي حتي جمله و يا همان آيه به کار رفته در جايي ديگر با اندک تغييري در سوره اي ديگر هم ذکر شده، واين در قصص قرآن مشهود است که يک ماجري با اندک تغيري دوباره در جايي ديگر آمد است؛ خلاصه همه اينها نشاندهنده اين علت مي تواند باشد (اين که آيات متحد الموضوع در يک جا نيايد) و آن اين است که خواسته
    1. ارتباط آن موضوع را با ديگر مقولات که مي تواند مرتبط باشد را بيان نمايد.
    2.اين که بيان يک ماجري به گفتار هاي مختلف و آوردن آنها در جملات متعدد مي تواند مفيد تأثير بيشتر باشد؛ چرا که بيشتر أذهان، بعضي نکات را فقط در صورت بياني خاص از يک جمله مي گيرند، در حالي که آن جمله داراي نکات بسيار است، و حال آن نکات قابل توجه در همان جمله که رها شده را اگر با تأکيد بيشتر به نحوي ديگر بيان شود متوجه خواهد شد. لذا اين اقتضاء مي کند که آيات متحد الموضوع در سور مختلف مطرح شود.
    3. و نيز بحث به صورت متحد الموضوع و نيز سامان دهي برچنين مبنايي، و يک جا جمع نمودن آيات متحد الموضوع باعث خسته کننده شدن متن قرآن مخصوصا براي عموم مي شد.
    با توجه به اين موارد و مواردي که فرصت بيانش نيست لازم مي آيد که آيات متحدالموضوع در جاهاي مختلف بيان شود
    + غريب 

    اگر قريب به اتفاق سوره ها دفعي النزول مي بود براي خواند سور طولاني پيامبر بايد مدت طولاني را در حال خواندن آيات نازله مربوط به آن مي شد و اين عقلا عجيب است چون خيلي خسته کننده مي شد. و در عين حال اگر اين چنين دفعي النزول مي بود مردم ارتباط گفتارها را با اقتضائات موجود به خوبي نمي توانستند درک کنند. و دلايل ديگري هم هست که عقلا با شرايط آن زمان نمي تواند اين نظريه سازگاري کامل برقرار کند.که فرصت بيان نيست