تسبیح دیجیتال

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 
+ يامهدي عج 
با اهداي سلام و احترام خدمت استاد بزرگوارم، خاطرتان را بخاطر اين وقايع کوچک مکدر نفرماييد، چراکه انسان هاي بزرگ همواره با مشکلات بزرگ مواجه اند، با اينکه چند روزي بيشتر از آشناييم با شما نمي گذرد، جزء چهره هاي ماندگار ذهنم شده ايد.
پاسخ

سلام از لطف شما ممنون. ذكر اين قصه ها فقط براي اصلاح است و گرنه همين طور است كه شما مي فرماييد.
+ بعد التحرير 

بعد التحرير: برادر گرامي جناب آقاي دکتر نکونام. با سلام، با توجه به اين که مطلبي مربوط به بنده در مورد يکي از همکاران در نوشته شما آمده بود، با توجه به توضيحات بعدي آن همکار محترم بايد بگويم که براي بنده کاشف به عمل آمد که ايشان اطلاعات مربوط به دو پرونده از دو نفر از داوطلبان مقطع دکتري را به صورت مخلوط گزارش کرده بودند. با توجه به مستندات، کسي – که نه او را ديده ام و نه او را مي شناسم - به دروغ نام چند مقاله اي را نوشته است و ادعا کرده است که مطالبي را با همکاري بنده نوشته است. نه بنده مطالب آن فرد را ديده ام و نه در جايي به اسم بنده منتشر شده است. کسي مدتها پيش با من تماس تلفني داشته و خود را دانشجوي علوم حديث معرفي کرده بود و گفته بود که مقاله اي نوشته است و مي خواهد بنده آن را ببينم و اگر اصلاحاتي لازم مي بينم به ايشان پيشنهاد بدهم. من به ايشان گفتم که مي تواند مقاله اش را براي من بفرستد تا ببينم. بنده هم تا به اين لحظه حتي يک سطر از آن مقاله ادعايي آن فرد را نديده ام. اما بنا بر مستندات اين فرد با سوء استفاده در جلسه مصاحبه ادعا کرده است که اين مقالات را با همکاري بنده نوشته است که خود جاي پي گيري دارد. اما از آنجا که آن دوست و همکار عزيز مطلبي به اين مضمون فرمودند که "ايشان مقاله مشترکي را با شما در فلان مجله منتشر کرده است و حتي گفتند که آن مجله براي من مشکوک بود که علمي پژوهشي هست يا نه ، ولي ديديم که مجوزي که آورده است علمي پژوهشي بودن آن مجله را تأييد مي کند، از اين رو آن را پذيرفتيم". با توجه به اين که نويسنده مقاله مشترک با بنده در آن مجله فرد ديگري بود نه آن آقاي متخلف، از اين رو بنده يقين پيدا کردم که دوست عزيز ما داوطلبي را با داوطلب ديگر اشتباه گرفته است. با اين حال، بنده به سهم خود از اين که فکر کرده ام همه داستان بي دقتي بوده است از دوست عزيزمان عذرخواهي مي کنم و در مورد سوء استفاده آن آقاي داوطلبي که مقالاتي را بدون آن که حتي بنده يک سطر از آن را خوانده باشم چه رسد به اين که در نوشتن آن با ايشان همکاري داشته باشم پي گيري خواهم کرد.

پاسخ

مطلبي مورد اشاره كه از اين پست حذف شد،‏ از اين قرار بود: يکي از همکاران داستان تلخي را حکايت مي کرد. مي گفت که آن استاد محترم گفته بودند: «يک آقاي دانشجويي براي مصاحبه دکتري آمده بود که فارغ التحصيل رشته نهج البلاغه در دانشکده علوم حديث تهران بود و چند مقاله مشترک با شما منتشر کرده بود که موضوع آنها واژه پژوهي بود. از اين دانشجو هر سئوالي مي کرديم، نه اين که جواب غلط مي داد، بلکه اصلاً جواب نمي داد و فقط مي گفت: نمي دانم!» آن همکار مي گفت من که اصلاً با چنين کسي با چنين خصوصياتي مقاله اي را منتشر نکرده بودم، آن را انکار کردم و ايشان اصرار داشتند بر اين که چنين بوده است! بنابر گفته آن همکار، واقعيت اين است که «آن دانشجو يک خانم بود، نه يک آقا! دانشجوي دانشکده حديث تهران نبوده، بلکه دانشجوي دانشگاه قم بوده! رشته نهج البلاغه نبوده، بلکه رشته علوم قرآن و حديث بوده! چهار مقاله داشته است که هيچ کدام واژه پژوهي نبوده است!» بعد وقتي از اين دانشجو در مورد سئوال اين دوست گرامي هم پرسيديم، ايشان گفتند که اصلاً آن دوست گرامي در جلسه مصاحبه سئوالي از ايشان نپرسيده است. گفتني است اين دانشجو يکي از دانشجويان ممتاز دانشگاه قم در هر دو مقطع کارشناسي و کارشناسي ارشد بوده و اکنون هم چندين دوره در دانشگاه قم تدريس بسيار موفق داشته است. ايشان براي استفاده از سهميه استعدادهاي درخشان در مصاحبه دکتري شرکت کرده بودند. اميدواريم که اين بي دقتي ها صرفاً بي دقتي بوده باشد و تأثيري در رأي ايشان در مورد مصاحبه شوندگان نداشته باشد.