سلام

درد دل شما را به اضافه پاسخ به شبهات دانشجوي علوم قرآن خواندم. در مورد درد دل شما بايد بگويم من آن فرد مورد نظر را مي شناسم و شما را کاملا درک مي کنم ما نيز او و بدزباني اش را يک ترم تحمل کرديم. من به شما يک پيشنهاد دارم و آن اين که عقايدتان را مانند بسياري از اساتيد ديگر که آب زير کاه هستند به زبان نياوريد و فقط به نوشتن مقاله وکتاب بسنده کنيد. يادم مي آيد قبلا نيز به شما نوشته بودم که در نوشتن بيشتر تبهر داريد تا در گفتن، زيرا من خودم وقتي نظريات شما را مي شنيدم همين حس وحال اين آقا و ديگر مخالفان شما به ذهنم مي رسيد؛ ولي وقتي آنها را مي نويسيد و من مي خوانم به نظرم مي رسد اگر شما نظرات خود را سر کلاسها به زبان نياوريد و دانشجويان را به نوشته هايتان رهنمون شويد خيلي بهتر متوجه منظور شما مي شوند؛ از طرفي نيز اين همه سوء ظن و حرف و حديث هم تمام مي شود.

در مورد جواب شما به آن دانشجوي علوم قرآن نيز بايد بگويم بسيار عالي بود، خصوصا دفاع شما از ولايت فقيه بسيار به دلم نشست. اما آقاي دکتر چه کنيم که نرود ميخ آهنين بر سنگ، چرا که وقتي يک طلبه و دانشجوي علوم قرآن (به قول خودش) تا اين حد منکر خدا و پيغمبر و ديگر مقدسات مي شود، فکر نمي کنم با اين حرفها به راه بيايد. البته تلاش شما قابل تقدير است. اين افراد حق را مي دانند، ولي براي اينکه خود را از قيد و بند دين رها کنند اينگونه سخن مي گوييند و همه چيز را براي خود توجيه مي کنند. جحدوا بها واستيقنتها انفسهم.از طرفي نيز شما هر چقدر هم براي اينها مسئله شفاف توضيح دهي باز شيطان اعمال و رفتار و شبهات را برايشان زيبا جلوه مي دهد(و زين لهم الشيطان اعمالهم) و با گرفتن پاسخهاي به اين محکمي باز هم قانع نشده به سراغ کس ديگري رفته و دوباره همين سؤالها را مطرح مي کنن و فکر مي کنن خيلي هنر بزرگي بلد هستند که اين سؤالات را طرح مي کنند. من بسيار با اين گونه افراد برخورد داشته ام. ولي در هر حال خيلي خوب بود. موفق باشيد

التماس دعا