سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مدهامّتان: علوم و معارف قرآن و حدیث

جایگاه تزکیه در نظام آموزش عالی

آنچه اینک ملاحظه می فرمایید، مصاحبه ای است که خبرگزاری ایکنا با اینجانب در زمینه «جایگاه تزکیه در نظام آموزش عالی» انجام داده است. خلاصه سخن این است که تزکیه، غرض ارسال رسل و انزال کتب است و آن عبارت از تجربه حقیقت قدسی الهی با برگزاری مؤثر مناسک دینی و خدمت صادقانه به مردم است. حاصل تجربه دینی عشق به خدا و مخلوقات است. منتها آنچه که در جامعه دانشگاهی ما به طور خاص و در جامعه به طور عام مغفول است، زمینه سازی لازم برای پدید آمدن عشق به خدا و مخلوقات است. گاهی به گونه ای سخن گفته و یا رفتار می شود که جز نفرت افکنی نسبت به خدا و مناسک دینی و یا نسبت به گروهای مختلف مردم با عناوین مختلف حاصلی ندارد. ما برای این که جوانانمان طریق تزکیه را بپویند، بیش از آن که به جمود و تمسک به ظواهر احکام نیاز داشته باشیم، نیاز داریم که نسبت به حقیقت قدسی الهی معرفت و بلکه تجربه باطنی و معنوی داشته باشیم و در خدمتگذاری به خلق خدا بکوشیم. به سخن دیگر ما بیش از آن که به فقهاء در ترویج دین نیاز داشته باشیم، به اهل دل و عرفان حاجت داریم و بیش از آن که از سودمندی دین سخن بگوییم، حاجت داریم، با تربیت افراد عاشق خدمت به مردم با هر عقیده و مرامی که هستند، در عمل نشان دهیم که دین برای مردم سودمند است.

1. تعریف تزکیه

ایکنا: تزکیه چیست؟

کاربردهای لفظ تزکیه و مترادفات آن مثل تطهیر در قرآن نشان می دهد که معنای آن اطلاق دارد و شامل پاک سازی روح و جسم و ظاهر و نیز عمل و حتی جامعه هم چه به لحاظ مادی و معنوی می شود.

البته غرض از تزکیه جسم و ظاهر، پاک کردن نفس و روح است و پاک کردن نفس و روح هم از عبارت از زدودن آلودگی های گناهان و خالی شدن قلب از وساوس شیطانی و تقرب پیدا کردن به خدا و اطاعت از اوامر الهی است.

2. تقدم تزکیه بر تعلیم

ایکنا: در قرآن چندین بار تزکیه و تعلیم با هم آمده، این تقدم و تأخر به چه معنا می تواند باشد؟

این تقدم و تأخر مفید معنایی نیست؛ چون در مواردی هم تعلیم بر تزکیه مقدم شده است؛ چنان که در جایی هم آمده است: «وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکتابَ وَ الْحِکمَةَ وَ یُزَکیهِمْ» (بقره، 129)؛ لذا این تقدم و تأخر را نمی توان مفید معنای خاصی دانست؛ بلکه باید آن را نوعی تنوع تعبیر به شمار آورد.

به علاوه، در گفتمان قرآنی تفکیک قایل شدن میان تعلیم کتاب و تزکیه بی وجه است؛ زیرا مراد از تعلیم کتاب در قرآن، تعلیم خود قرآن است که خود کتاب تزکیه به شمار می رود. حتی تعلیم حکمت نیز به معنای تعلیم آموزه های اخلاقی است؛ چنان که وقتی در قرآن از دادن حکمت به لقمان سخن گفته می شود، منظور مواعظ اخلاقی است؛ نظیر احترام گذاشتن به والدین و تکبر نورزیدن نسبت به دیگران و نظایر آنهاست. (لقمان، آیات 12-19)

3. تعلیم در قرآن

اصل در تزکیه پاکی قلب و باطن است و بر این اساس،‌ حتی وقتی از تطهیر جسم و ظاهر بدن و لباس سخن گفته می شود، برای این است که آنها مقدمه و زمینه تطهیر قلب و باطن محسوب می گردد.

نیز هرگاه از تعلیم کتاب و حکمت و به تعبیر امروزی از علم دینی سخن گفته می شود، برای این است که مقدمه و زمینه تطهیر قلب و باطن و به عبارت دیگر تجربه دینی باشد. اصل و گوهر دین، تطهیر باطن و تحصیل تجربه دینی است.

در گفتمان قرآنی هرگاه از علم و تعلیم و علماء سخن گفته می شود، مراد علم دینی و تعلیم دینی و علمای دینی است؛ برای مثال منظور از «علماء» در عبارت قرآنی «إِنَّما یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَمؤُا (فاطر، 28)؛ تنها بندگان عالم خدا از خدا می ترسند»، کسانی اند که عالم به دین باشند و گرنه هرگز علم فیزیک و شیمی و مانند آنها باعث خوف و خشیت از خداوند نمی شود. سیاق آیه نیز همین معنا را تأیید می کند؛ زیرا در ادامه از کسانی سخن رفته است که کتاب خدا را تلاوت می کنند: إِنَّ الَّذینَ یَتْلُونَ کتابَ اللَّهِ. (فاطر، 29)

این آیه و سیاقش نشان می دهد، تزکیه، و نیز خوف و خشیت الهی که نتیجه تزکیه به شمار می رود، اقتضا دارد، کتاب خدا خوانده شود؛ به عبارت دیگر، تجربه دینی از رهگذر معرفت دینی حاصل می گردد.

4. اهمیت تزکیه

تمام احکام و مناسکی که در دین پیش بینی شده، برای پدید آوردن رقت قلب و عشق و احساسات لطیف اخلاقی و عرفانی است. اساساً دین جز این نیست؛ به همین روست که امام باقر و امام صادق علیهما السلام فرمودند: «هَلِ الدِّینُ إلَّا الْحُبُّ؛ آیا دین جز عشق است؟»(بحار الأنوار، ج66، ص237). دین یعنی تجربه کردن عشق به خدا و خلق او و ثمره چنین تجربه ای چیزی جز فضائل و مکارم اخلاقی نیست. همان که پیامبر(ص) برای تکمیل همان مبعوث شد؛ چنان که فرمود: «انما بعثت لاتمم مکار الاخلاق؛ من جز برای تکمیل فضائل اخلاقی برانگیخته نشدم». (بحار، ج67، ص372). آنچه از آن در قرآن به تزکیه و تعلیم کتاب و حکمت تعبیر شده و هدف بعثت پیامبر(ص) خوانده شده؛ چنان که آمده است: هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی اْلأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکتابَ وَ الْحِکمَةَ (جمعه، 2)؛ اوست که در میان کتاب ناخوانده ها فرستاده ای را از خودشان برانگیخت تا آیاتش را بر آنان تلاوت کند و آنان را تزکیه کند به آنان کتاب و حکمت بیاموازند».

5. راهکارهای تزکیه

ملاحظه آیات قرآن نشان می دهد، تزکیه و به تعبیر امروزی تجربه دینی از رهگذر ترک تعلقات به غیر خدا و تعلق پیدا کردن به خداست و بنابراین برای تزکیه باید دو کار کرد:

5. 1. ارتباط با خدا

یک کار، ارتباط قوی پیدا کردن با حقیقت قدسی الهی است؛ چنان که در قرآن آمده است: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکى * وَ ذَکرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى (اعلی، 14-15)؛ رستگار آن است که خود را پاک گردانید و نام پروردگارش را یاد کرد و نماز گزارد».

 چنان که از این آیات دانسته می شود، با ذکر خدا و نماز گزاردن، تزکیه حاصل می شود. نماز به تصریح قرآن آدمی را آلودگی های اخلاقی باز می دارد؛ چنان که آمده است: «وَ أَقِمِ الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکرِ وَ لَذِکرُ اللَّهِ أَکبَرُ (عنکبوت، 45)؛ و نماز را برپا دار که نماز از کار زشت و ناپسند بازمى‏دارد، و بی راستی یاد خدا بالاتر است‏».

برترین نماز که آدمی را به اوج تزکیه و به تعبیر قرآن «مقام محمود» نایل می گرداند، نماز شب است؛ چنان که آمده است: وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَک عَسى أَنْ یَبْعَثَک رَبُّک مَقاماً مَحْمُوداً (اسراء، 79)؛ و پاسى از شب را زنده بدار، براى این که برات افزون باشد. امید که پروردگارت تو را به مقامى ستوده برساند.

5. 2. انفاق در راه خدا

کار دیگر، انفاق دارایی ها در راه خداست؛ چنان که در قرآن آمده است: «خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکیهِمْ بِها (توبه، 103)؛ از اموال مردم زکات بگیر تا با آن، آنان را تطهیر و تزکیه کنی».

این نکته بسیار جالب است که به طور مکرر در قرآن، برپایی نماز و دادن زکات با هم آمده است؛ نظیر: «تِلْک آیاتُ الْقُرْآنِ وَ کتابٍ مُبینٍ * هُدًى وَ بُشْرى لِلْمُؤْمِنینَ * الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ (نمل، 1-3)؛ این است آیات قرآن و [آیاتِ‏] کتابى روشنگر، که [مایه‏] هدایت و بشارت براى مؤمنان است. همانان که نماز برپا مى‏دارند و زکات مى‏دهند و خود به آخرت یقین دارند».

آنچه در این دو راهکار تزکیه، مهم است، آن احساس لطیفی است که از رهگذر آنها در قلب آدمی ایجاد می شود. غرض از نماز یا انفاق به وجود آمدن همین احساس لطیف است که در گفتمان عرفانی از آن به «حال» تعبیر می شود. وقتی این احساس لطیف تعمیق پیدا کند و به هیجان بدل شود، اشک ها جاری می شود و استمرار این احساسات لطیف، به ایجاد ملکات و فضائل اخلاقی می انجامد. در قرآن در وصف عالمان دینی که از چنین احساسات لطیفی برخوردارند، آمده است: «وَ یَخِرُّونَ لِْلأَذْقانِ یَبْکونَ وَ یَزیدُهُمْ خُشُوعاً (اسراء، 109)؛ و بر روی ها افتاده، مى ‏گریند و بر فروتنى و نرمدلیشان مى ‏افزاید».

بنابراین، آنچه ما را به تزکیه می رساند، این است که یک تحول در درون و قلبمان حاصل شود. این تحول وقتی حاصل می شود که یک هیجان در وجودمان شکل گیرد و موجب شود که قلبمان تکان بخورد و اشکی بر گونه مان جاری شود.

این تحول درونی هم از رهگذر ارتباط عمیق با خدا حاصل می شود و هم از طریق خدمت به نیازمندان. ارتباط عمیق با خدا از رهگذر توجه به فقر ذاتی ما به او و عنایت به نعمت ها و لطف هایی که او به ما کرده و نیز نگاه به خطاکاری ها و تبهکاری هایی که ما در قبال آن نعمت ها و لطف ها کرده ایم و همچنین با ناله سر دادن و تباکی کردن ایجاد می شود.

چنین احساس لطیفی از رهگذر رسیدگی به نیازمندان نیز پدید می آید؛ نظیر این که وقتی ما کسانی سر می زنیم که در آتش فقر و فاقه می سوزند و حتی به نان شبشان محتاج اند و آنگاه ما شکم آنان را سیر می کنیم و سرور و شادی را در چهره آنان مشاهده می کنیم، احساسات لطیفی در قلب خود ما نیز پدید می آید تا آنجا که اشک خود ما هم جاری می شود.

6. نقش نهادها در تزکیه

ایکنا: نقش نهادهای مختلف در تزکیه چیست و اصولاً تزکیه امری قابل آموزش است؟

6. 1. اهتمام به تحول درونی

همانگونه حضرت امام خمینی(ره) فرمود، تا قلب ها تحول نیابد، امور جامعه اصلاح نمی شود؛ لذا با ظاهرسازی و با کارهای سطحی نمی توان در جامعه تحول اخلاقی به وجود آورد؛ از این رو، برای اصلاح مشکلات اخلاقی جامعه باید کاری انجام دهیم که قلب ها تحول پیدا کنند و در درون قلب ها عشق به خدا و خلق خدا پدید آید؛ اما اگر به گونه ای سخن گفته یا رفتار شود که قلب ها گریزان شوند، هرگز اصلاحات اخلاقی حاصل نخواهد شد؛ بلکه دین گریزی و فساد اخلاق افزون تر خواهد شد.

بنابراین، اگر به دنبال این هستیم که جامعه یا دانشگاه را تزکیه و تطهیر کنیم، باید بررسی کنیم، چطور می توان عشق به خدا و خلق خدا را در دل ها پدید بیاوریم. به طور قطع با خشونت ورزی و نفرت آفرینی هرگز جامعه و دانشگاه اصلاح نخواهد شد. ما هرگز با خشونت ورزی و تضیع حقوق کردن نمی توانیم مردم به خصوص جوانان و دانشجویان را به دین و اخلاق دعوت کنیم؛‌ چرا که این کار موجبات عقده ای شدن و دین گریزی و فساد اخلاق را فراهم می سازد.

راهکارهایی که نهادها می تواند در زمینه تزکیه در دانشگاه ها و حتی جامعه به خدمت بگیرند، توسعه و تعمیق معرفت دینی و نیز تجربه دینی است.

6. 2. مدرن کردن معرفت دینی

ضرورت دارد، معرفت دینی مدرن شود و به زبانی که امروز می پسندند، بیان گردد. در این زمینه لازم است، از آخرین تفسیرهای دینی بهره برد. نظر به این که مشکلات دینی میان مسلمانان و مسیحیان و حتی سایر دینداران مشترک است، اقتضاء دارد، از تجربه های علمی و معرفتی آنان در تفسیر آموزه ها و متون دینی بهره برداری کرد. امروزه قرائت و تفسیر سنتی از آموزه ها و متون دینی کارآمدی خودش را از دست داده است و تأکید و جمود بر این قرائت و تفسیر، مجال را برای توجیه و تفسیر آموزه ها و متون دینی تنگ می کند و بلکه مسدود می نماید. مجال دادن به روشنفکری و آزاداندیشی دینی راه را برای تفسیرهای اقناعی تر از آموزه ها و متون دینی می گشاید و لذا باید از آن استقبال کرد؛ نه این که با آن خصومت ورزید و در مقابل آن ایستاد. نهادهای دانشگاهی و دولتی باید با حمایت و توسعه کرسی های آزاداندیشی و نظریه پردازی بکوشند، به لحاظ معرفتی و تئوریک، زمینه پیدایش تفسیرهای اقناعی و امروزی از آموزه ها و متون دینی را فراهم سازند تا دانشجویان و جوانان با عدم اقناع از تفسیر سنتی از آموزه ها و متون دینی به کلی از دین گریزان نشوند؛ بلکه به آن قرائت و تفسیری که برای آنان اقناع می آفریند، روی بیاورند و از این رهگذر در دایره دینداران باقی بمانند.

6. 3. ترویج تجربه دینی اصیل

نیز ضروری است، نهادها به توسعه و عملیاتی کردن تجربه دینی اهتمام داشته باشند. آنچه حتی بیش از مدرن کردن معرفت دینی، در تزکیه و رشد دینی در دانشگاه ها و جامعه تأثیرگذار است، بسترسازی برای تجربه دینی دانشجویان و دیگر افراد جامعه است. بی تردید همه انسان ها به تجربه هایی که آرامش و لذت معنوی و عرفانی ببخشد، نیازمندند و در میراث دینی ما منابع و تجارب کافی در این زمینه هست که متولیان می توانند با بهره گیری از آخرین تجربه های بشری از قبیل روان شناسی و روان کاوی و مانند آنها برای کارآمدسازی و به روز کردن تجربه های عرفانی و سلوکی خودی و عرضه آن به جوانان اقدام کنند و از این رهگذر از اقبال آنان را به عرفان های کاذب و انحرافی ممانعت به عمل آورند. فراهم ساختن کتاب های سیر و سلوک جدید و تربیت معلمان اخلاق و عرفان و بهره گیری مطلوب از مناسک دینی نظیر اعتکاف راهکارهای مناسبی برای توسعه و ترویج تجربه های دینی و تزکیه اخلاقی جوانان تلقی می شود.

7. آسیب های فقدان تزکیه

ایکنا: چه آسیب هایی در دانشگاه ها در خلأ تزکیه به وجود آمده یا می آید؟

برخی از مهم ترین آفات و آسیب هایی که به سبب فقدان تزکیه در جامعه علمی و نیز کل کشور با آنها مواجهیم، از این قرار است که عرض می شود.

7. 1. مواجهه های خشن با جوانان

متأسفانه برخی از مسئولان به تصور این که دانشگاه یا جامعه نیز میدان جنگ است، تصور می کنند، می توان با تحکم و زور و خشونت با نابسامانی های اخلاقی و عقیدتی مواجهه کرد. آنان چنان می اندیشند که با برخوردهای تنبیهی و تضییع حقوق و محرومیت های اجتماعی می توان جلوی فساد و انحراف اخلاقی و عقیدتی را گرفت. غافل از این که راهکار اصلاح اخلاقی و عقیدتی، رفتار محبت آمیز و اقناعی و استدلالی و فرهنگی است. آنان به جای این که مانند پیامبر(ص) که به دشمنان سابق از باب تألیف قلوب آنان و جذب آنان به اسلام، صد شتر هدیه می داد، به عکس رفتار می کنند و با جوانان و دیگر مردم با خشونت و تضییع حقوق مواجهه می نمایند. نیز به جای این که پاسخ اقناعی به شبهات جوانان بدهند، آنان را به انحراف و کفر و زندقه متهم می سازند و از حقوق اجتماعی محروم می سازند. نتیجه این رفتارها به گونه ای شده است که هرچه از انقلاب مقدس اسلامی فاصله می گیریم، میزان ریزش جوانان در دینداری افزایش می یابد.

7. 2. خلأ معرفت دینی مدرن و تجربه دینی اصیل

وقتی فقط به قرائت و تفسیری واحدی از آموزه ها و متون دینی مجال داده شود و جلوی قرائت ها و تفاسیر مدرن و روشنفکرانه گرفته شود، جوانان ما با عدم اقناع از قرائت و تفسیر سنتی به کلی از دین دست می شویند و به آیین ها و مسلک های دینی و عرفانی دیگری اقبال می کنند. رشد دینی و اخلاقی و عرفانی هرگز با استبداد و تحکم و جمود فکری سازگاری ندارد.

منحصر کردن دین نیز به احکام و مناسک خشک و خالی از عشق و روح و عرفان و اخلاق و محدود کردن فضای فکری و علمی و حاکمیت بخشیدن به افکار خرافی و غالیانه و خالی از کارآیی نتیجه ای جز اعراض از دین و اخلاق در پی نخواهد داشت.


بایسته ها و نابایسته های پژوهشی در نهج البلاغه(2)

آنچه اینک می آید، در ادامه  بپست قبلی  و ناظر به سئوالات دیگری است که پرسشگر قبلی مطرح نموده است. نخست سئوالات وی و سپس پاسخ اینجانب می آید:

ـــــــــــــــــــــــــــــــــ

باسلام مجدد

ضمن تشکر از استاد بزرگوار

در پاسخ جنابعالی(ذیل نحوه تحقیق و پژوهش در متون دینی و نهج البلاغه)، سوالات  زیر به ذهن بنده خطور نمود:

1- کلام شما بسیار متین و شایسته احترام، منتها برخی از مباحث امروزین، تنها عنوان جدید یافته اند و محتوای آن ها، تقریبا همان مباحث سنتی است مثلا عنوان سبک زندگی، در جامع ترین نگاه و الگوی مطرح شده توسط اندیشمندان جامعه شناسی، در الگوی "وبر" خلاصه شده که سبک زندگی را مجموعه ای از نگرش ها (همان باورهای آدمی نسبت به خدا، خود، دیگر انسانهاست)، بینش(رفتارهای فردی آدمی همانند دوراندیشی، حفظ نظافت، و....... تا اعمال عبادی همانند نماز، روزه، ... ) و کنش ( رفتارهای اجتماعی همانند مشورت، عفو و بخشش، احسان و .... ) دانسته است.

(البته پیرامون ذکر اعمال عبادی در الگوی وبر، بنده اطلاع کاملی ندارم اما بهر حال، تعاریف وی از کنش و بینش، قابلیت  تعمیم در امور عبادی را نیز دارد).

با توجه به موارد فوق، آیا در صورت بررسی و پیاده سازی این الگو در گفتارها و رفتارهای امام علی(ع)، (یعنی انجام تحقیقی با عنوان واکاوی سبک زندگی علوی)، از نظر شما، همچنان تکلف وجود دارد  و نبایست چنین تحقیقی را انجام داد؟

بنده کاری به تحقیقات بسیار تخصصی برخی رشته ها ندارم و تکلف آن ها بخوبی برایم آشکار و صریح است. منظورم، همین بازسازی الگوی نه چندان پیچیده وبر و سایر الگوها و نظریه های مشابه سایر علوم است که آیا می توان آن ها را در متون دینی اسلام، بازسازی و حتی کامل نمود یا خیر؟

2- بسیاری از محققان همانند شهیدصدر، معتقدند در هرزمان، اندیشمندان دینی می بایست مشکلات جامعه و نیازهای روز را بر دین، عرضه و از آن ها پاسخ بخواهند یعنی با هدف پاسخ یابی فعال، در مقابل قرآن نشسته و سوالات و پرسش های خویش را از آن بنمایند. سپس درصدد کشف پاسخ از آن برآیند و این همان فاستنطقوه در کلام امام علی ع است.  تنها در این صورت است که جاودانگی دین، حفظ شده و کارایی آن برای همه زمان ها قابل اثبات است.

به نظر شما جایگاه و نحوه کارکرد اندیشه شهید صدر در کجاست و اصلا می توان بدان اعتماد نمود یا خیر؟ در صورت اعتماد نمودن، چگونه می توان بدین امر نایل شد؟ مباحثی همانند سبک زندگی را می توان یکی از مصادیق روش شهید صدر شمرد؟

همچنین بسیاری اندیشمندان دینی، قائل به  بازسازی مفاهیم اخلاقی در متون دینی، براساس مباحث انسان شناسى جدید هستند. به نظر شما چنین امری، برای جوانان امروزی، صحیح و ممکن است؟ چگونه؟

بار دیگر از زحمات جنابعالی تشکر نموده و اینکه کلامم به درازا کشید، پوزش می طلبم. امید که بنده را عفو بفرمایید

ـــــــــــــــــــــــــــــــــ

به نام خدا و با سلام

از بیانات ارزشمند شما تشکر می کنم و در پاسخ، نکات ذیل را عرض می کنم:

1. البته ترجمه فرهنگی به معنای بیان مضامین کهنی که در نهج البلاغه و دیگر متون دینی آمده است، به زبان روز، کاری شایسته است و ما اساساً اگر بخواهیم، آموزه های دینی را به نسل نو بیاموزیم، شایسته است، آن آموزه ها را به زبانی که امروز می فهمند، بیان کنیم.

باید توجه داشت که زبان و گفتمان امروز از دقت و عمق بیش تری برخوردار است. امروزه دقت در بیانات علمی مورد تأکید است و لذا برای تدقیق بیانات علمی تلاش می شود، اطلاعات علمی به کمیت و عدد تبدیل و بیان شود یا به زبان منطقی یا اصولی تقریر گردد. این در حالی است که متون دینی به زبان عرفی بیان شده است که مشحون از تسامح و اغراق گویی و حشویات است و لذا اگر نسل امروز بخواهد با زبان دقی و نکته سنجانه و منطقی و فلسفی و علمی به متون دینی نگاه کنند، متون دینی را حاوی خلاف واقع ها و تناقض ها و حشویات بسیاری می یابد و لذا بر متون دینی خرده می گیرد. علاوه بر این که بسیاری از موضوعاتی که در متون دینی از آنها سخن گفته شده، دیگر امروزه مطرح نیست و به تاریخ پیوسته است و نیز راجع به بسیاری از امور که از آنها به امور مستحدث تعبیر می شود، هیچ بیان دینی وجود ندارد. این مشکلات ایجاب می کند که ما اگر بخواهیم، آموزه های دینی را برای نسل جدید بیان کنیم، ناگزیریم به زبان و گفتمان حاکم معاصر بیان نماییم.

2. باید توجه داشت که هرچه بشر از گذشته فاصله می گیرد، علوم و آگاهی هایش گسترده تر و عمیق تر می شود و لذا ما نباید آن عمق و گستردگی که در علوم جدید وجود دارد، در متون دینی سراغ بگیریم. آنچه در متون دینی آمده است، بسیار بسط و ساده است؛ اما آنچه در علوم جدید آمده، بسیار گسترده و پیچیده است.

3. در تطبیق آموزه های متون دینی با دانش های جدید باید از آسیب های این تطبیق بر حذر بود. برخی از آفات آن، از این قرار است:

اولاً، گاهی در دلالت الفاظ و تعابیر دینی تصرف می کنند و آنها را از معانی وضعی و استعمالی اش، خارج می نمایند و از پیش خود، معناهایی را به حلقوم الفاظ و تعابیر دینی می ریزند که هرگز به مخیله اهل زبان در عصر و مصر نزول و صدور راه نیافته بود. این در حالی است که معنای الفاظ و عبارت های دینی همان است که در زمان نزول و صدورش میان اهل زبان معهود بوده است؛ نه این معانی جدیدی که نسل های بعدی برای الفاظ و تعابیر دینی مدعی می شوند.

ثانیاً، نباید جملات متون دینی را بی سر و ته کرد و یک جمله را از میان متن دینی قیچی کرد و صدر و ذیلش را نادیده گرفت و صرف نظر از زنجیره اش فهمید و معنایی را به آن جمله نسبت داد که هرگز با سیاق آن جمله سازگاری ندارد؛ چرا که صدر و ذیل یک جمله، قرائن لفظی آن جمله به شمار می آیند و در تعیین معنای مراد از آن جمله مدخلیت دارند.

ثالثاً، یک کلام علاوه بر قرائن لفظی، محفوق به قرائن مقامی نیز هست؛ یعنی در زمان و مکان معین و ناظر به مخاطبان و موضوعات خاصی القاء شده است؛ بر این اساس، نباید معنایی که به متون دینی نسبت داده می شود، بیگانه با قرائن مقامی آن متون باشد.

3. هیچ ایرادی ندارد که ما سئوالات خود را از علوم جدید بگیریم و بخواهیم پاسخ های آنها را در متون دینی جستجو کنیم؛ اما باید به واقعیت متون دینی نیز واقف باشیم که پاسخ های متون دینی بسیار بسیط و ساده است و اگر ما توقع داشته باشیم، متون دینی، همان پاسخ هایی را بدهد که علوم جدید می دهد، سخت در اشتباه هستیم؛ زیرا که متون دینی، خود در پاسخ به سئوالات و حاجات بسیار ساده زمان نزول و صدورشان القاء شده است.

برای مثال، هرگز سبک زندگی جدید بشر به سادگی زندگی بشر در عصر نزول و صدور متون دینی نیست و برای ما امکان آن نیز وجود ندارد که به عقب برگردیم و همان سبک زندگی ساده گذشتگان را در زندگی خود پیاده کنیم. سبک زندگی امروزی بسیار پیچیده شده است و لذا راهکارهای پیچیده ای طلب می کند.

به علاوه، بسیاری از موضوعات مطرح در سبک جدید زندگی بشر نیز هیچ پاسخ روشنی در متون دینی ندارد. برای مثال، هیچ توضیحی در متون دینی نیامده است که آیا شبیه سازی رواست یا نه.

علاوه بر آن، در برخی موارد،‌ هرگز سبک زندگی گذشته قابل اجرا نیست؛ برای مثال، دیگر، مردمان جهان نمی پذیرند که برده داری تجدید شود. در گذشته یک مرد می توانست، دست چندتا دختر و زن را بگیرد و به خانه ببرد و به خانمش بگوید که اینها کنیزهای من اند؛ اما امروزه، خانم ها موقعیت اجتماعی مساوی مردان پیدا کرده اند و خانم همان آقا کافی است که دمار از روزگارش در آورد.

 

ارادت


بایسته ها و نابایسته های پژوهشی در نهج البلاغه(1)

آنچه اینک ملاحظه می کنید، در زمینه تحقیقاتی که شایسته است،‌ در متون دینی از جمله نهج البلاغه انجام داده شود و نیز تحقیقاتی که شایسته نیست، در چنین متونی انجام شود. ابتدا متن سئوالی که در این زمینه مطرح شده است،‌ می آید و سپس نظر اینجانب به عنوان پاسخ آن ارایه می شود.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

باسلام و ادب محضر استاد بزرگوار

جنابعالی در یکی از مطالب مندرج در سایت تان، فرموده اید: (امام علی(ع) به صورت تخصصی به کار تعلیم و تربیت اشتغال نداشته است؛ یعنی یک محیط آموزشی خاصی نساخته بود و به کار تعلیم و تربیت افراد در چنان محیطی نپرداخته بود؛ لذا انتظار طرح مباحث تخصصی تعلیم و تربیت از ایشان بیجاست) یا (اشتباه است که ما بخواهیم، مباحث تخصصی مربوط به علوم تربیتی را از نهج البلاغه استخراج نماییم. در نامه ها و خطبه های نهج البلاغه هرگز مباحث تخصصی علوم تربیتی مطرح نیست) و ...

با توجه با مطالب فوق، آیا استخراج الگویی همانند الگوی ارتباطات موثر در نهج البلاغه، که دارای ویژگی هایی همانند  (گشودگی،  همدلی، حمایتگری، مثبت گرایی، تساوی) است، اشتباه است؟

لطفا در صورت امکان، چند نمونه از مواردی که جزو مباحث تخصصی علوم مختلف است و واکاوی انها در نهج البلاغه، اشتباه است را بفرمایید

بدیهی است مواردی همانند تقوا، خوف، رجا، احسان، و ... منظور جنابعالی نیست. بنده بطور خاص سوالم در مورد موارد جدیدی است که امروزه در مباحث فلسفه اخلاق مطرح می شود یا عبارات و اصطلاحات نوینی است که دین پژوهان و فلاسفه امروز مطرح می کنند همانند عقلانیت، معنویت، زندگی اصیل، زندگی عاریتی و ....

امیدوارم که توانسته باشم مقصودم را شفاف رسانده باشم

باتشکر

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

به نام خدا و با سلام

چند نکته در پاسخ عرض می کنم:

1. تحقیق در نهج البلاغه با این تلقی که در این کتاب مضامینی آمده که بشر به تازگی به کشف آنها نائل آمده است و توقع داشته باشید، این کتاب پا به پای دانش امروز بشر پیش آمده و سخن گفته باشد و حتی مضامینی در آن آمده باشد که هنوز بشر به کشف آنها نایل نیامده است، صحیح نیست؛ زیرا آنچه در نهج البلاغه آمده، مواعظی اخلاقی است که متناسب با سطح فهم مخاطبان امام علی(ع) در زمان خودش بیان شده است.

این در حالی است که امروزه دانش های بشری در زمینه ارتباطات و تعلیم و تربیت و روان شناسی و جامعه شناسی و فلسفه و اخلاق و عرفان و جز آنها بسیار توسعه یافته است؛ طوری هر کدام شاخه های مختلفی دارد و اگر یک کسی بخواهد در یک شاخه اش به آخرین دستاوردهای بشری اطلاع و در آن تخصص پیدا کند، سال ها طول می کشد. آگاهید که هرکه یک دکترای تخصصی در یک رشته می گیرد، هرگز به این معنا نیست که به تمام دستاوردهای بشری در آن رشته وقوف یافته و در آن رشته متخصص شده است. این در حالی است که مطالعه نهج البلاغه خیلی که طول بکشد، از یک سال تجاوز نمی کند.

2. تمام تلاش هایی که امروزه در بررسی تطبیقی میان نهج البلاغه و دانش های بشری معاصر می شود، این است که نشان دهند، آنچه در علوم جدید کشف شده است، در نهج البلاغه نیز رگه هایی از آن به چشم می خورد و معمولاً در ذکر شواهدی که برای مدعا آورده می شود، بسیار تکلف به چشم می خورد؛ یعنی مضامینی که از نهج البلاغه آورده می شود، هیچ ارتباطی با دستاوردهای جدید بشری ندارد و یا کمترین ارتباط را دارد و با زور و تکلف تلاش می شود، گفته شود، در نهج البلاغه هم همین دستاوردهای جدید علمی گفته شده است. گویا که ما حاجت داریم، برای دستاوردهای جدید بشری شواهد و مؤیداتی در نهج البلاغه پیدا کنیم و گرنه آن دستاوردها از حجیت و اعتبار می افتد یا گویا حاجت است، نهج البلاغه را جامع تمام علوم بشری بشماریم و یا نیاز است که ثابت کنیم، نهج البلاغه کهنه نشده و پیوسته جدید است.

3. ما اگر با استفاده از دستاوردهای جدید بشری خواسته باشیم، نهج البلاغه را به عنوان یک پدیده تاریخی مطالعه کنیم، اقدام درستی انجام می دهیم. برای مثال، اگر بخواهیم با کمک علومی چون زبان شناسی تاریخی، انسان شناسی تاریخی، جغرافیای تاریخی، باستان شناسی و اسطوره شناسی و مانند آنها به مطالعه مضامین نهج البلاغه بپردازیم تا مضامین آن را به عنوان یک پدیده تاریخی و مربوط به گذشته بررسی کنیم، صحیح است.

 

موفق باشید

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

لینک های مرتبط:   تحقیق علوم معاصر در نهج البلاغه؛   نقد و جواب نقد «استفاده علوم معاصر از نهج البلاغه»؛   آیات قرآن و موضوعات علمی معاصر؛  اسلامی کردن علوم انسانی در بوته نقد؛   رابطه قرآن و حدیث و علوم انسانی؛   قرآن و علوم روز؛   ادامه گفتمان علوم انسانی در متون کهن دینی؛  گفتمانی دیگر رد زمینه رابطه علوم انسانی و دین؛   گفتمانی درباره رابطه علوم انسانی و دین؛   رابطه قرآن و حدیث و علوم انسانی؛   پژوهش دینی، بایسته ها و آسیب ها؛   نیازهای پژوهشی در حوزه علوم و معارف قرآن