سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مدهامّتان: علوم و معارف قرآن و حدیث

جاودانگی قرآن و بطون آن

نکونام: جاودانگی قرآن در بهره‌گیری‌ از بطون آن است

گروه اندیشه: راز جاودانگی قرآن در اخذ بطون قرآن و بهره‌گیری از آن در امور مستحدث توسط خود بشر است و اگر فهم بطون قرآن به پیامبر(ص) و ائمه(ع) اختصاص داشت، باید اکنون که آنان در میان مردم حضور ندارند، جاودانگی قرآن بی‌معنا باشد.

«جعفر نکونام» دکترای علوم قرآن و حدیث

«جعفر نکونام»* در بخش قبلی گفت‌وگو با سرویس اندیشه خبرگزاری قرآنی ایران (ایکنا)، به تبیین روش کشف باطن آیات پرداخت و گفت: دلیلی وجود ندارد که باطن قرآن را به لوازم غیر بیّن آیات محدود کنیم؛ چون وقتی اصل بر این است که به معنای ظاهری آیات توسعه داده شود تا بتواند موارد دیگری را نیز فرا بگیرد، حسب مورد بجاست که به لوازم بیّن آیات نیز توجه شود.

عضو هیئت علمی دانشگاه قم در این بخش از گفت‌وگو به بررسی ویژگی‌های بواطن آیات در حوزه لوازم غیر بیّن پرداخت و گفت: در توضیح آن‌چه آمد، ویژگی‌های بواطن آیات را در حوزه لوازم غیر بیّن می‌توان چنین بیان کرد که بطن داشتن از اختصاصات قرآن نیست. هر کلام دیگری نیز بطن دارد؛ چون باطن از لوازم منطقی کلام به شمار می‌رود و روشن است که هر کلامی لوازم منطقی دارد، به همین رو فهم بطن قرآن به ائمه(ع) اختصاص ندارد.

نویسنده مقاله «روش تحقیق با تأکید بر علوم اسلامی» افزود: اگر بطن قرآن مقوله‌ای بود که به قرآن اختصاص داشت، باید خدا یا پیامبر(ص) و ائمه(ع) روش فهم آن را به بشر می‌آموخت، اما نظر به این‌که آنان راه ویژه‌ای برای فهم بطن قرآن، جز آن‌چه معهود و معلوم بشر است، به بشر نیاموخته‌اند، دانسته می‌شود، بطن قرآن مقوله‌ای هم‌سنخ بطن کلام بشری است و بشر توانایی درک آن را دارد.

نکونام گفت: اساساً راز جاودانگی و تبیان کل شی بودن قرآن در امکان فهم و اخذ بطون قرآن و بهره‌گیری از آن‌ها در امور مستحدث توسط خود بشر است و روشن است که اگر فهم و اخذ بطون قرآن به پیامبر(ص) و ائمه(ع) اختصاص داشت، باید اکنون که آنان در میان مردم حضور ندارند، جاودانگی و تبیان کل شی بودن قرآن بی‌معنا باشد.

نویسنده کتاب «درآمدی بر تاریخ‏گذاری قرآن» با بیان این مطلب که بواطن قرآن با ظواهر قرآن ملازمه دارد و در طول آنهاست، نه در عرض آن‌ها، گفت: برای مثال، در خصوص آیه 18 سوره مبارکه جن، نمی‌توان گفت معنای باطنی آیه این است که مواضع سجده متعلق به خداست و در حد سرقت نباید قطع شود چون مساجد در لسان عرب و آیات قرآن به همان معنای معهود است و آن به مساجدی مثل «مسجدالحرام» و «مسجدالاقصی» انصراف دارد و مراد از «فلا تدعوا مع الله احدا» این است که در این مساجد همراه الله بت‌ها را نپرستید؛ چنان‌که در مواقع دیگر قرآن نیز به همین معنا آمده است؛ نظیر «وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن مَّنَعَ مَسَاجِدَ اللّهِ أَن یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ» (سوره مبارکه بقره، آیه شریفه 114) رابطه میان ظاهر و باطن رابطه مفهوم و مصداقی یا مثل و ممثلی است؛ یعنی ظاهر به واقع به منزله یک مثال و مصداق از یک حکم و معرفت کلی است.

وی افزود: خدای بزرگ به منظور مبین و ملموس ساختن معارف و احکام کلی قرآن از هر حکم و معرفت کلی مثال و نمونه‌ای از عصر و مصر نزول وحی به دست داده است به نظر می‌رسد، آیه شریفه «وَلَقَدْ ضَرَبْنَا لِلنَّاسِ فِی هَذَا الْقُرْآنِ مِن کُلِّ مَثَلٍ لَّعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ» (سوره مبارکه زمر، آیه شریفه 27) ناظر به هیمن معناست، چه در بعد معارف، قصه‌هایی از امت‌های گذشته در قرآن آمده و چه در بعد احکام، اوامر و نواهیی که خطاب به مردم عصر نزول نازل شده است، مثال‌ها و مصداق‌هایی از معارف و احکام کلی قرآن به شمار می‌رود؛ بنابراین، در قرآن تمامی نمونه‌ها و مصداق‌های ناظر به هر عصر نیامده است؛ اما هر نمونه و مصداقی که در دیگر اعصار حادث شود، از سنخ همان مواردی است که در قرآن یاد شده است.

 عضو هیئت علمی دانشگاه قم:
اگر بطن قرآن مقوله‌ای بود که به قرآن اختصاص داشت، باید خدا یا پیامبر(ص) و ائمه(ع) روش فهم آن را به بشر می‌آموخت، اما نظر به این‌که آنان راه ویژه‌ای برای فهم بطن قرآن، جز آن‌چه معهود و معلوم بشر است، به بشر نیاموخته‌اند، دانسته می‌شود، بطن قرآن مقوله‌ای هم‌سنخ بطن کلام بشری است و بشر توانایی درک آن را دارد

نکونام گفت: این‌که قرآن تبیان کلی شی خوانده شده است، با نظر به معارف و احکام کلی قرآن است؛ یعنی می‌توان تمامی امور مستحدث را با ارجاع به معارف و احکام کلی قرآن تبیین کرد و گرنه، پنهان نیست که در خصوص اموری مثل بیمه، تلقیح مصنوعی و نماز در قطبین هیچ آیه‌ای و حتی هیچ روایتی وجود ندارد.

عضو هیئت مؤسس و هیئت مدیره انجمن علوم قرآن و حدیث ایران با توجه به این‌که بواطن قرآن فراعربی، فراتاریخی و فرامنطقه‌ای است، گفت: اما ظواهر قرآن عربی، تاریخی و جغرافیایی است، البته این به آن معنا نیست که لزوماً آن‌چه ناظر به عرب عصر نزول قرآن است، باید تغییر کند و متناسب به سایر قومیت‌ها در اعصار و امصار دیگر شود؛ مثلاً فارسی زبانان بتوانند نماز را به فارسی بخوانند؛ بلکه به این معناست که عربی بودن نماز به اقتضای عرب بودن پیامبر اسلام(ص) و قوم آن حضرت بوده است و طبیعتاً اگر از میان فارسی زبانان پیامبری برانگیخه می‌شد نماز به زبان فارسی خوانده می‌شد.

وی افزود: اما حال که نماز عربی است، وجهی ندارد که سایر قومیت‌ها آن را به زبان خود برگردانند و بخوانند؛ منتهی نباید عربیت، تاریخیت و منطقه‌ای بودن احکام ظاهری بر بواطن فراعربی، فراتاریخی و فرامنطقه‌ای قرآن حاکم بشود؛ چون ظواهر آیات جسم است و باطن آیات روح، و جسم بدون روح مرده است. باطن اقامه نماز یاد خداست «اقم الصلاة لذکری» (سوره مبارکه طه آیه 14) و نماز بدون یاد خدا بی‌فایده است «فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ () الَّذینَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ () الَّذینَ هُمْ یُراؤُنَ () وَ یَمْنَعُونَ الْماعُونَ (سوره ماعون، آیات 4-7) ».

ناگفته نماند که اخذ احکام و معارف ظاهری قرآن توسط اقوام غیر عرب نوعی نقل و انتقال فرهنگی تلقی می‌شود که امری معمول و معقول است، علاوه بر آن رعایت ظواهر احکام و حفظ آنها لازم است؛ چون یکی از بواطن و احکام کلی قرآن حفظ وحدت است و یگانگی احکام ظاهری قرآن در تمام اقوام و اعصار سمبل وحدت و ابزار حفظ آن تلقی می‌شود.

ویرایش شده توسط نویسنده