سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مدهامّتان: علوم و معارف قرآن و حدیث

کلیاتی درباره تفسیر تاریخی قرآن

برخی از مباحث بنیادی مربوط به تفسیر تاریخی قرآن به اختصار از قراری است که در پی می‌آید:
1. تعریف تفسیر تاریخی قرآن
اساساً مراد از تفسیر قرآن عبارت است از پرده برداشتن از معنای مراد خدای تعالی از الفاظ و عبارات قرآن و مراد از تفسیر تاریخی قرآن تفسیر آن در بستر تاریخ نزولش است. یعنی باید هر آیه و سوره قرآن با توجه به مکان و زمان نزول و مخاطبانش معناشناسی و تفسیر شود.
بنابراین در تفسیر تاریخی قرآن غرض این است که بررسی شود، معنایی که عرب حجاز در عصر نزول از هر کلمه و عبارت قرآنی می‌فهمیدند، چه بوده است.
2. منابع تفسیر تاریخی قرآن
در تفسیر تاریخی قرآن باید به منابعی مراجعه کرد که بتواند همین مختصات را درباره هر سوره و آیه به ما نشان دهد، مثل خود آیات قرآن اعم از سیاق و آیات متحد الموضوع؛ سیره نبوی، تاریخ و جغرافیای عربستان در عصر نزول.
3. پیش‌فرض‌های تفسیر تاریخی قرآن
پیش‌فرض اساسی تفسیر تاریخی قرآن این است که معنای مراد خدای تعالی از الفاظ و تعابیر قرآن عبارت از همان معنایی است که عرب حجاز در عصر نزول می‌فهمیدند. بر این اساس تأکید بر این است که در تفسیر قرآن باید به همان اطلاعات و منابعی مراجعه کرد که می‌تواند معهودات عرب حجاز را در عصر نزول به ما گزارش کند.
به طور کلی می‌توان پیش‌فرض‌های تفسیری تاریخی قرآن را به قرار برشمرد:
الف. عرفی بودن زبان قرآن: تلقی نویسنده این است که قرآن به همان زمان متعارف و رایج عرب حجاز عصر نزول نازل شده است؛ بنابراین باید به اطلاعاتی مراجعه کرد که زبان متعارف آن مردم را به ما بشناساند. به موجب این پیش‌فرض هیچ لفظ و آیه‌‌ای در قرآن وجود ندارد که آن مردم به معنای مراد خدا از آن پی‌نبرده باشند. در قرآن الفاظ غریب بلاغی وجود ندارد؛ یعنی الفاظی که نزد عرب حجاز در آن عصر نامأنوس و غیر قابل فهم باشد، در قرآن نیست و نیز در قرآن تعقید معنوی وجود نداشته است؛ یعنی هم‌چنان که مفردات قرآن برای آن مردم مأنوس بوده، ترکیبات قرآن نیز برای آنان مأنوس و مفهوم بوده است. در قرآن آیات متشابه به این معنا که آن مردم معنای مراد الهی را از آن نفهمند، وجود نداشته است.
بر این اساس، تفسیر یعنی پرده برداشتن از الفاظ و عبارات قرآن امری عارضی است و نه ذاتی. یعنی عرب عصر نزول مراد الهی را از الفاظ و عبارات قرآن به روشنی در می‌یافتند و نیاز به تفسیر برای مردمانی پدید آمد که در عصر و مصر نزول قرآن وجود و حضور نداشتند. بر اثر گذشت زمان و تطور معنایی واژگان و تعابیر زبان عربی و از میان رفتن قرائن حالی و مقامی آیات قرآن نیاز به تفسیر پیدا شد.
ب. قومی بودن مخاطبان قرآن: تفسیر تاریخی قرآن مبتنی بر این پیش‌فرض است که مخاطبان قرآن خصوص عرب حجاز دورة رسالت پیامبر اسلام(ص) است و بنابراین الفاظ و تعابیرش به موارد و مصادیقی که در همان عصر و مصر وجود داشتند، نظارت دارد. البته این بدان معنا نیست که تنها برای هدایت آن مردم می‌تواند مورد بهره‌برداری قرار گیرد. نظر به این که مردم اعصار و امصار دیگر نیز به لحاظ فطری تفاوتی با مردم عصر و مصر رسالت پیامبر اسلام(ص) ندارند و اسلام هم یک دین فطری است، احکام آن در اعصار و امصار دیگر نیز قابلیت اجرا دارد. غرضی نیز که خداوند از نزول قرآن بر عرب عصر نزول دنبال می‌‌کرده‌است، برای دیگر اقوام نیز وجود دارد. خداوند هدایت و سعادت را برای همة افراد بشر می‌خواهد. بنابراین جهتی ندارد که اگر عرب عصر نزول مخاطب قرآن بودند، قرآن برای دیگر اقوام هدایت‌کنندگی و سعادت‌آفرینی نداشته باشد.
پیام‌های قرآنی به منزلة نسخه‌هایی است که برای عرب عصر نزول نوشته شده است؛ اما دلیلی وجود ندارد که تنها همان قوم بتوانند از آن نسخه‌ها بهره‌برداری کنند. هر قومی که بخواهد به فلاح و سعادت دست پیدا کند، می‌تواند از آن نسخه‌ها استفاده نماید.
منتها شرط بهره‌برداری آن است که از احکام قرآن الغای خصوصیت شود و آن خصوصیاتی که ویژه عرب عصر نزول بوده است، از احکام قرآن الغا شود و احکام قرآن با توجه به ملاکات و اغراض کلی‌اش در اعصار و امصار دیگر مورد عمل قرار گیرد.
ج. موافق نزول بودن آیات سوره‌ها: تفسیری که ما از قرآن به دست می‌دهیم، مبتنی بر این پیش‌فرض است که آیات در سوره‌ها موافق نزول جایگذاری شده است. اغلب سوره‌های قرآن به طور دفعی و یکجا نازل شده است و لذا یکپارچه و متحد است و حاجتی به جایگذاری آیاتش نبوده است. اندکی از سوره‌ها هم که بیش‌تر عبارت‌ از سوره‌های مدنی‌اند، به تدریج و حداکثر طی چند واحد نزول محدود نزول یافته‌اند؛ اما جایگذاری آیات این سوره‌ها مشکل‌زا نبوده است و واحدهای نزول به همان ترتیبی که نازل می‌شدند، در سورة مربوط جایگذاری می‌شده است. یعنی هر سورة تدریجی نزول چنان بوده است وقتی اولین واحد نزولش نازل شده، واحد نزول بعدی‌اش بلافاصله بعد از آن نازل شده و در پی همان اولین واحد نزولش نهاده می‌شده است و تا آن سوره تکمیل نمی‌شده، سورة دیگری نازل نمی‌شده است؛ بر این اساس، هیچ سوره‌ای را نمی‌توان یافت که آیاتش به تاریخ‌های متفاوت و متباعدی تعلق داشته باشد. زمان نزول هر واحد نزول یک سورة تدریجی نزول درست بعد از واحد نزول قبلی‌اش است. این‌گونه نبوده است که آیاتی نازل شود و در سوره‌ای قبل از سورة جاری قرار داده باشند یا آیاتی نازل شود و در سوره‌ای نهاده باشند که بعد نازل خواهد شد.
دلیلی هم برای تغییر ترتیب تاریخی وجود نداشته است. نه بنابر این بوده است که آیات متحد الموضوع در کنار هم نهاده شوند و نه آن طور که برخی پنداشته‌اند، نیاز بوده است، آیات موسوم به آیات ولایت به منظور مصونیت از تحریف نواصب بر خلاف نزول مرتب گردند.
معقول‌‌ترین ترتیب نیز در متونی که در تاریخ‌های متفاوتی نازل شده، این است که موافق تاریخ ایرادشان مرتب گردند. به خصوص آن که قریب به اتفاق واحدهای نزول قرآن مشتمل بر موضوعات متعدد و مختلفی است و امکان ندارد، واحدهای نزول را بر اساس موضوعاتشان مرتب ساخت.
4. روش‌های تفسیر تاریخی قرآن
تفسیر تاریخی قرآن به چهار روش ممکن است: روش تفسیری سوره‌ای، روش تفسیر آیه‌ای، روش تفسیر موضوعی و روش تفسیر واژه‌ای.
الف. روش تفسیر سوره‌ای: غرض از این روش آن است که هر سورة قرآن به همان ترتیبی که نازل شده است، در بستر تاریخی نزولش معناشناسی و تفسیر شود. نخست سورة حمد و سپس علق و آنگاه سوره‌های دیگر تا آخرین سوره‌ای که بر پیامبر اسلام(ص) نازل شده است، تفسیر شود.
ب. روش تفسیر آیه‌ای: پاره‌ای از آیات قرآن هست که تفسیرهای متفاوتی پیدا کرده است و در میان مفسران بسیار محل نزاع و اختلاف نظر است؛ نظیر آیة مسّ، آیة حفظ، آیة خمس، آیة اکمال دین، آیة تطهیر، آیة محکم و متشابه و جز آنها.
سبب اختلاف نظر مفسران دربارة چنین آیاتی این است که آنها را در همان بستر تاریخی نزولشان بررسی و معناشناسی نمی‌کنند. ما می‌توانیم با احیای قرائن حالی و مقامی این آیات به انضمام ملاحظه سیاق و آیات متحد الموضوع آنها به کشف معنای واقعی آنها دست بیابیم. به طور طبیعی وقتی سیاق آیه یا آیات متحد الموضوع آن بررسی می‌شود، به ترتیب و زمان نزول آنها نیز توجه خواهد شد و از اطلاعاتی بهره گرفته خواهد شد که معنای معهود مخاطبان قرآن را که در وقت نزول قرآن داشتند، بازسازی کند.
ج. روش تفسیر واژه‌ای: بسیاری از واژگان قرآن بر اثر گذشت زمان و تطور معنایی آنها و از میان رفتن قرائن حالی آنها غرابت و خفای معنایی پیدا کرده‌اند یا دچار تعدد معنایی شده‌اند و این تغییر فهم معنای آن واژگان را برای ما مشکل ساخته‌است؛ نظیر واژگان علم، تأویل، متشابه، لوح، قلم و جز آنها.
ما می‌توانیم با لحاظ قرائن حالی و مقامی و بستر تاریخی که آن واژگان به کار می‌رفتند، به ضمیمة سیاق آیات مربوط و نیز کاربردهای متعددی که در قرآن دارند، به ترتیب نزول به کشف معنای آنها دست پیدا کنیم.
د. روش تفسیر موضوعی: چنان نیست که هر واژه‌ای تابلوی تمام عیار یک موضوع باشد. هر واژه نشانه‌ و سر نخی برای دست‌یابی به موضوع است و بسا لازم باشد، برای تحصیل تمام اطلاعاتی که دربارة یک موضوع در قرآن، واژگان متعددی را بررسی کرد. در عین حال که توجه داریم، بسا یک واژه به وجوه گوناگونی از معانی به کار رفته باشند و تنها یکی از وجوه معانی آن به موضوع مورد تحقیق ما مربوط باشد. برای مثال برای بررسی موضوع «قرآن» باید واژگانی چون قرآن، کتاب، آیات، وحی، نزول و جز آنها بررسی گردد و در عین حال این واقعیت هم نادیده گرفته نخواهد شد که برخی این واژگان در پاره‌ای از استعمالات هم به معنایی غیر از قرآن نیز مانند تورات، نامة اعمال و جز آنها به کار رفته‌اند که به طور طبیعی باید از حوزه تحقیق خارج شوند.
در تفسیر موضوعی قصد این است که همة آیاتی که مربوط به یک موضوع است، ولو با الفاظ و تعابیر مختلفی آمده باشد، گردآوری و تفسیر شود. در تفسیر موضوعی تاریخی سعی بر این است که آیات قرآن در همان بستر تاریخی و با توجه به معهودات مخاطبان قرآن در وقت نزول معناشناسی گردد. به طور طبیعی در بررسی آیات در این روش نیز زمان و ترتیب نزول آنها مورد توجه قرار خواهد گرفت.