سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مدهامّتان: علوم و معارف قرآن و حدیث

نقد نظریه رؤیاهای رسولانه (2)

آنچه اینک می آید، دومین قسمت «نقد نظریه رؤیاهای رسولانه بودن قرآن» با ویرایش جدید است که از سوی نظریه پرداز محترم جناب آقای دکتر سروش ارایه شده است.  اولین قسمتی که در پست قبلی انتشار یافت، در زمینه نقد شواهد و ادله کلی نامبرده بود و آنچه در این قسمت انعکاس می یابد، نقد شواهد نامبرده در زمینه این است که قائل قرآن شخص پیامبر(ص) است.

   3. نقد شواهد در زمینه قائل قرآن

نویسنده محترم،‌ از رهگذر نظریه خود، قرآن را به خود پیامبر منتسب می سازد. او می گوید، قرآن صور رؤیایی شخص پیامبر(ص) است و اگر آن را به خدا یا جبرئیل نسبت می دهد، به جهت طبیعت رؤیایی بودن قرآن است.

وی گویا بر این نظر است که این که در قرآن خطاب به پیامبر گفته شده است که تو رسولی حدیث نفس بوده است.

3. 1. نقد شواهد قرآنی نویسنده درباره انتساب قرآن به پیامبر(ص)

نامبرده در این زمینه بخش هایی از آیات قرآن را شاهد می آورد که صحنه هایی از مشاهد اخروی گزارش شده است؛ بدون این که کلیت سوره مورد توجه قرار گیرد؛ حال آن که این شیوه استشهاد به آیات صحیح به نظر نمی رسد؛ زیرا برای شناخت قائل باید به همه قرائن متن توجه کرد؛ نه پاره ای از متن را برگرفت و بقیه را وانهاد و از این رهگذر مقول (گفته) را گرفت و قائل(گوینده) را فروگذاشت.

برای شناخت این که قائل قرآن کیست، دو دسته از شواهد هست:

الف. شواهدی که به صراحت می گوید، قرآن قول یا تعلیم یا تنزیل جبرئیل است و البته او پیام الهی را با امانت کامل می گیرد و به پیامبر(ص) القاء می کند. در فرایند وحی قرآن، پیامبر مخاطب و جبرئیل متکلم است و او پیام الهی را به پیامبر با امانت کامل ابلاغ می کند: «إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ کَریم‏؛ به راستی قرآن سخن فرستاده ای گرامی یعنی جبرئیل است» (حاقه، 40؛ تکویر، 19)

ب. سبک قرآن به وضوح نشان می دهد که سبک سه گانه «او، من، تویی» (خدا، جبرئیل، پیامبری) است. آن که با پیامبر(ص) سخن می گوید، جبرئیل است. منتها جبرئیل گاهی پیام الهی را با سبک نقل قول مستقیم می آورد و گاهی با نقل قول غیر مستقیم. ملاحظه ساختار سوره ها به روشنی این واقعیت را آشکار می سازد؛ چنان که در آیاتی از سور زمر که در ادامه می آید، این ساختار به چشم می خورد.

3. 1. 1. نقد شاهد آیات سوره زمر

همان سوره زمر که نویسنده بخشی از آن آورده است،‌ اگر چند آیه قبلش ملاحظه شود، به وضوح آشکار می شود که پیامبر مخاطب است و این جبرئیل است که پیام های الهی را به او القاء می کند:

قُلْ أَ فَغَیْرَ اللَّهِ تَأْمُرُونّی أَعْبُدُ أَیُّهَا الْجاهِلُونَ * وَ لَقَدْ أُوحِیَ إِلَیْکَ وَ إِلَى الَّذینَ مِنْ قَبْلِکَ لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ وَ لَتَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرینَ * بَلِ اللَّهَ فَاعْبُدْ وَ کُنْ مِنَ الشَّاکِرینَ (زمر، 64-66)؛ بگو: «اى نادانان، آیا مرا وادار مى‏کنید که جز خدا را بپرستم؟» و قطعاً به تو و به کسانى که پیش از تو بودند وحى شده است: «اگر شرک ورزى حتماً کردارت تباه و مسلّماً از زیانکاران خواهى شد»؛ بلکه خدا را بپرست و از سپاسگزاران باش.

این آیات به آیات استشهادی نویسنده اتصال لفظی دارد. ملاحظه این آیات نشان می دهد که این جبرئیل است که خطاب به پیامبر سخن می گوید و این پیامبر نیست که مشاهدات خودش را بازگو می کند.

گوینده این «قل» در آیات مذکور و نیز دیگر آیات قرآن، جبرئیل است و مخاطب قول نیز پیامبر(ص)؛ بنابراین نمی توان گفت، پیامبر مشاهدات خودش را در حال بازگو کردن است. 

3. 1. 2. نقد شاهد آیات سوره مائده

بخشی از سوره مائده که راجع به حضرت عیسی است و نویسنده آن را مؤید نظر خود تلقی کرده است، نیز مقول قول جبرئیل است. آیه ای قبل از آن چنین است:

قُلْ لا یَسْتَوِی الْخَبیثُ وَ الطَّیِّبُ وَ لَوْ أَعْجَبَکَ کَثْرَةُ الْخَبیثِ فَاتَّقُوا اللَّهَ یا أُولِی اْلأَلْبابِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ (مائده، 100)؛‌ بگو: «پلید و پاک یکسان نیستند، هر چند کثرت پلید [ها] تو را به شگفت آوَرَد. پس اى خردمندان، از خدا پروا کنید، باشد که رستگار شوید.»

اولاً، به فرض این که آیات قرآن سخن خود پیامبر باشد و اگر آن در آیات قرآن به خدا یا جبرئیل نسبت می دهد که او به وی القاء می کند، نباید آن را بر زبان عرفی حمل کرد و در واقع آنها را سخنان خود پیامبر شمرد که بر دهان خدا یا جبرئیل نهاده شده است؛ اما چرا حتی در یک مورد،‌ از پیامبر(ص) به اصطلاح در تعبیر آیات قرآن گفته نشده است که اینها به واقع سخنان من است که بر دهان خدا و جبرئیل نهاده شده و این به جهت رؤیاگون بودن قرآن و از طریق رؤیا دریافت کردن آن است؟

ثانیاً، به فرض این که آیات قرآن از قبیل صور رؤیایی دانسته شود، چرا رؤیاهای صادقه به شمار نرود که هیچ راز و رمزی در آنها نیست و هیچ نسبت وارونه ای در آنها به چشم نمی خورد؟

3. 1. 3. نقد شاهد آیات سوره واقعه

از دیگر آیاتی که نویسنده مؤید نظر خود دانسته،‌ آیاتی از سوره واقعه است که طی آن مشاهدی از قیامت توصیف شده است. منتها در این آیات هیچ قرینه ای وجود ندارد که پیامبر در حال بازگو کردن مشهودات خود است؛ به علاوه در سیاق خود آیات قرائنی هست که نشان می دهد، این جبرئیل است که این مشاهد را برای پیامبر حکایت می کند؛ چنان که در ادامه آمده است:

قُلْ إِنَّ اْلأَوَّلینَ وَ الْآخِرینَ * لَمَجْمُوعُونَ إِلى میقاتِ یَوْمٍ مَعْلُومٍ * ثُمَّ إِنَّکُمْ أَیُّهَا الضَّالُّونَ الْمُکَذِّبُونَ * لآکِلُونَ مِنْ شَجَرٍ مِنْ زَقُّومٍ * فَمالِؤُنَ مِنْهَا الْبُطُونَ * فَشارِبُونَ عَلَیْهِ مِنَ الْحَمیمِ * فَشارِبُونَ شُرْبَ الْهیمِ * هذا نُزُلُهُمْ یَوْمَ الدِّینِ (واقعه، 49-56)؛ بگو: «در حقیقت، اوّلین و آخرین، قطعاً همه در موعد روزى معلوم گردآورده شوند.» آن گاه شما اى گمراهان دروغپرداز، قطعاً از درختى که از زقّوم است خواهید خورد و از آن شکمهایتان را خواهید آکند و روى آن از آب جوش مى‏نوشید [مانند] نوشیدن اشتران تشنه. این است پذیرایى آنان در روز جزا.

لفظ «قل» در آیه 49 سوره واقعه خطاب به پیامبر(ص) است و بنابراین پیامبر مخاطب این آیات است؛ نه این که خو د متکلم باشد.

3. 2. توجیه نویسنده در زمینه شواهد معارض

در قرآن آیات بسیاری هست که قرآن را کلام خدا و نازله از سوی او می شمارد یا آیاتی هست که پیامبر(ص) را مخاطب ساخته است. این آیات نشان می دهد که قرآن نمی تواند سخن شخص پیامبر(ص) باشد؛ اما گویا نویسنده در صدد توجیه آنهاست که اینک بررسی می شود.

3. 2. 1. توجیه انتساب قرآن به خدا

یکی از سئوالاتی که در زمینه نظریه رؤیاهای رسولانه مطرح است،‌ این است که اگر ما قرآن را رؤیاهای پیامبر(ص) بدانیم، استناد قرآن به خدا یا جبرئیل چه توجیهی می پذیرد؟

ظاهراً توجیه نظریه پرداز محترم این است که به طور طبیعی، وقتی گفته شود، گوینده قرآن شخص پیامبر است، اسناد قرآن به خدا هم این گونه توجیه می شود که پیامبر(ص) چنان خدایی شده است که میان سخن خود و خدا فرقی قائل نبود و کوس انا الحق سر می داد؛ لذا سخن خود را سخن خدا می خواند و در حالی که خود سخن می گفت، اما اظهار می کرد، خدا سخن می گوید. شاید این که ما در فرهنگ خود گاهی کارهای خود را به خدا نسبت می دهیم، بازتاب چنین فرهنگی است. خود کشاورزی می کند؛ اما می گوید، خدا به ما داد. خود آمیزش می کند؛ اما می گوید: خدا به ما بچه داد. حال پیامبر هم خود سخن می گوید، اما می گوید، خدا سخن گفت. البته هر وقت که می گوید، خدا برکت داد یا بچه داد، هرگز منکر وسیله شدن خود او نیست و واقعا معتقد است که خدا به او برکت و بچه داد. 

اما این سخن درباره پیامبر(ص) مردود است؛ زیرا:

اولاً، در هیچ موردی پیامبر برای خود هیچ نقشی جز دریافت کننده وحی و ابلاغ کننده آن قائل نبود. هیچ موردی نشده است که بگوید، قرآن مال من است؛ به عکس مواردی مثل بچه و همسر و خانه که می فرموده است، مال من است. نسائی، اهل بیتی، بنتی و مانند آنها.

ثانیاً، پیامبر(ص) می توانست به صراحت بگوید، من به چنان حالتی رسیده ام که برایم پرده از حقایق غیب برداشته شده و همه چیز را به رؤیت العین می بینم. من گویا می بینم که چه می شود و چه می شود؛‌ چنان که سبک پاره ای از سخنان معصومین چنین است؛ اما این که بدون هیچ قرینه ای می گوید، خدا یا جبرئیل به من گفت، چطور بگوییم، نه خدا و نه جبرئیلی در کار نیست. سخن خود پیامبر(ص) است؛ اما چون فانی در خدا شده، به خدا یا جبرئیل نسبت می دهد؟

ثالثاً، چنین سبکی از گفتار در سیره نبوی سابقه نداشته است که پیامبر(ص) سخن خودش را بدون هیچ قرینه ای به خدا یا جبرئیل نسبت دهد؛ بلکه به عکس، در سیره پیامبر(ص) موارد بسیاری مشاهده می شود که اگر سخن خودش است، تصریح می کند که سخن خودم است و هیچگاه سخن خودش را به خدا یا جبرئیل نسبت نمی داده است. در مواردی که میان صحابه و پیامبر(ص) اختلاف نظر به هم می رسیده، صحابه می پرسیدند که آیا این وحی است یا سخن خود شماست. اگر سخن وحی بود، تسلیم بودند؛ اما اگر سخن خود پیامبر(ص) بود، مجالی برای اظهار نظر خود می یافتند و امکان تغییر آن وجود داشت. 

3. 2. 2. توجیه خطابان قرآن به پیامبر(ص)

سئوال دیگری که درباره نظریه رؤیاهای رسولانه مطرح است، این است که اگر قرآن منشأ بیرونی ندارد، خطاباتی که در قرآن به پیامبر شده، چه توجیهی می پذیرد؟ آیا باید ظاهر این آیاتی را که خطاب به پیامبر است گرفت یا آنها را به معانی رازآلودی تأویل کرد؟ اگر ظاهر این آیات اخذ شود، ‌حاکی از این است که قرآن سخن پیامبر(ص) نیست؛ چون خطاب به او ایراد شده است.

منتها ظاهر سخن نظریه پرداز محترم این است که باید این آیات را تأویل به معانی رمزی برد و از قبیل سعدیا و حافظا دانست که خود به خود خطاب کرده است. بر این اساس آن کسی که می گوید، «یا ایها الرسول» یا «قل»، این خود پیامبر است که به خود خطاب می کند؛ اما چنین قیاسی مردود است؛ زیرا در اشعار رسم عمومی شاعران چنین است که در بیت آخر با ذکر تخلص خود، خطاب به خود سخن می گویند؛ هیچ کس در شعر تردیدی نمی کند که خود شاعر خطاب به خود چنین گفته است. او تخلص خودش را ذکر کرده و این صراحت تمام در خود او دارد؛ اما طبق کدام رسم و به استناد کدام قرینه وقتی که به پیامبر خطاب «یا ایها الرسول» یا «قل» می شود، بتوان فهمید که خود پیامبر، خودش را مخاطب ساخته است؟