http://nekoonam.ParsiBlog.comمدهامّتان: علوم و معارف قرآن و حديثParsiBlog.com ATOM GeneratorTue, 19 Mar 2024 07:40:03 GMTجعفر نكونام313tag:nekoonam.ParsiBlog.com/Posts/505/%d9%85%d9%86%d8%a7%d8%b8%d8%b1%d9%87+%d8%af%d8%b1%d8%a8%d8%a7%d8%b1%d9%87+%d8%a2%d9%8a%3f+%d8%aa%d8%a8%d9%84%d9%8a%d8%ba/Mon, 12 Sep 2022 10:06:00 GMTمناظره درباره آي? تبليغ<div dir='rtl'><div class="rutitr"><span style="font-size: small;">در مناظره «تفسير آيه تبليغ و پيوند آن با رخداد غدير» عنوان شد:</span></div><br><div class="title general_news_title"><br><h1><span style="font-size: small;">آيه 67 مائده اثبات ولايت علي(ع) است/ آيات براي راهنماييند نه ايجاد ابهام</span></h1><br></div><br><h2><span style="font-size: small;">مناظره «تفسير آيه تبليغ و پيوند آن با رخداد غدير» با حضور حجت‌الاسلام والمسلمين فتح‌الله نجارزادگان، استاد پرديس فارابي دانشگاه تهران و جعفر نکونام، استاد دانشگاه قم برگزار شد.</span></h2><br><div class="body general_news_body"><br><p><img class="image_btn img-responsive" title="فتح الله نجارزادگان" src="https://iqna.ir/files/fa/news/1401/4/30/2573392_702.jpg" alt="فتح الله نجارزادگان" width="306" height="204" align="left" / onload="ResetWH(this,470);"><span style="font-size: small;">به گزارش ايکنا، مناظره «تفسير آيه تبليغ و پيوند آن با رخداد غدير» با حضور حجت‌الاسلام والمسلمين فتح‌الله نجارزادگان، استاد پرديس فارابي دانشگاه تهران و جعفر نکونام، استاد دانشگاه قم امروز 30 تير برگزار شد.</span></p><br><p><span style="font-size: small;">حجت‌الاسلام والمسلمين نجارزادگان در ابتداي اين مناظره گفت: کليني از امام باقر(ع) ماجراي آيه اکمال و تبليغ را نقل کرده و مبناي سخن بنده هم همين روايت است. در اين روايت به ابلاغ ولايت امام علي(ع) توسط پيامبر اشاره شده و آيه ولايت و تبليغ هم در آن مورد بحث قرار گرفته است. يعني بنده پيوندي بين آيه ولايت و اکمال و تبليغ و رابطه آن با غدير بيان کرده‌ام.</span></p><br><p><span style="font-size: small;">وي افزود: آقاي نکونام منکر ولايت امام علي(ع) نيستند بلکه ايشان معتقد است مسيري که بنده از آيه ولايت به تبليغ و اولي‌الامر طي کرده و يک دستگاه فکري ساخته‌ام دچار ضعف‌هاي متعدد است.</span></p><br><p><span style="font-size: small;">در ادامه جعفر نکونام، استاد دانشگاه قم با بيان اينکه از ويژگي‌هاي خوب استاد نجارزادگان اين است که از نقد استقبال و حتي کساني را که به نقد وي مي‌پردازند را تشويق مي‌کند و ما بايد امثال وي را در حوزه و دانشگاه داشته باشيم، گفت: بنده با روايات و آيات ديگري جانشيني امام علي(ع) را ثابت مي‌کنم ولي من دلالت را از آيات مشهوري که ايشان به آن اشاره کردند تمام نمي‌بينم.</span></p><br><p><span style="font-size: small;">وي ادامه داد: همچنين بنده وَلايت را يعني محبت و دوستي بر حکومت و سرپرستي يعني وِلايت ترجيح مي‌دهم چون اگر ما کسي را دوست داشته باشيم او را به حکومت هم مي‌رسانيم ولي اگر کسي را دوست نداشته باشيم حاکم هم باشد باز حاضر به پذيرش اوامر او نيستيم.</span></p><br><h2><span style="font-size: small;">فقدان دليل منکران پيوند آيه با غدير</span></h2><br><p><span style="font-size: small;">در ادامه حجت‌الاسلام نجارزادگان با اشاره به آيه 67 مائده، «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ ?67?؛ ادامه داد: بنابر روايات متواتري که در آن جاي هيچ شک و شبهه‌اي نيست بزرگان ما در طول تاريخ به اين آيه استناد کرده و آن را به غدير و تعبير «من کنت مولاه فهذا علي مولاه» پيوند زده‌اند.</span></p><br><p><span style="font-size: small;">وي تاکيد کرد: اگر جهان اهل سنت اين روش و استناد به آيه را نقد مي‌کنند اول بايد جاي پاي خود آنها محکم باشد يعني وقتي به من شيعه مي‌گويند تفسير آيه اشتباه است خودشان بايد تفسيري ارائه دهند. با رجوع به آراء آنها مي‌بينيم تا 14 مورد نظر در مورد مصاديق ما انزل اليک بيان کرده‌اند يعني وقتي خودشان دچار سردرگمي هستند چطور مي‌خواهند به ما نقد وارد کنند.</span></p><br><p><span style="font-size: small;">نجارزادگان با بيان اينکه آقاي نکونام هم گرفتار يکسري تشتت‌ها و تناقضات جدي هستند که اين آيه را مرتبط با غدير نمي‌دانند و آن را مرتبط با آيه بعد مي‌دانند، تصريح کرد: در آيه بعد فرموده است: قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لَسْتُمْ عَلَى شَيْءٍ حَتَّى تُقِيمُوا التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ وَلَيَزِيدَنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ طُغْيَانًا وَكُفْرًا فَلَا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ؛ البته اين نظريه ايشان ممکن است براي خودشان باشد ولي اين نظر، خيلي سابقه کهني دارد و قبلا هم بيان شده است.</span></p><br><h2><span style="font-size: small;">پرونده ولايت قطور است</span></h2><br><p><span style="font-size: small;">وي ادامه داد: پرونده امامت و ولايت بسيار قطور است يعني اگر ما المسترشد ابن جرير طبري شيعه را ببينيم و منبع را تا امروز بررسي کنيم حداقل هزار و 200 سال سابقه دارد. اين نظريه که آيه ابلاغ را با آيه بعدي پيوند مي‌دهد با کاستي‌هاي جدي روبروست که از جمله اينکه چرا «بلغ» را به معناي «اقراء» معنا مي‌کنيد؛ اگر مي‌گوييم فلاني مبلغ است نمي‌گوييم آيات قرآن را قرائت مي‌کند، تبليغ، رساندن پيام و مفهوم به مخاطب است، مبلغ؛ مراد نويسنده و گوينده را به مخاطب القاء مي‌کند و براي آن از انواع روش‌ها مانند داستان و شعر و موعظه و... استفاده مي‌کند. راغب هم همين نظر را دارد.</span></p><br><p><span style="font-size: small;">اين استاد دانشگاه تهران افزود: هيچ روايتي از صحابه‌اي که شاهد نزول اين آيه بودند نداريم که بگويند آنچه ما انزل در آيه تبليغ بيان شده همان است که در آيه بعد آن آمده است، اولين نفر مقاتل تابعي است و تنها استدلال او هم سياق است و بسياري افراد اهل سنت از وي تبعيت کرده‌اند در حالي که در قرآن جملات معترضه، فراوان داريم؛ در آيه 16 قيامت مي‌گويد لاتحرک به لسانک، يا در وسط آيات طلاق صلاة الوسطي را داريم.</span></p><br><p><span style="font-size: small;">وي افزود: به فرض که ما نظر آقاي نکونام را بپذيريم، استناد تاريخي وي کاملا اشتباه است که گفته اين آيات سوره مائده در سال ششم هجرت نازل شده است. ضمن اينکه آيه بعد با صراحت به اهل کتاب گفته است شما اگر تن به نبوت و ولايت ندهيد هيچ اعتقاد درستي نداريد، البته جاهل قاصر ار مقصر متفاوت است.</span></p><br><h2><span style="font-size: small;">پيوند آيه ولايت با اهل کتاب درست نيست</span></h2><br><p><span style="font-size: small;">نجارزادگان بيان کرد: اگر بگوييم مراد از بلغ ما انزل اليک، مفاد آيه بعد و مخاطب آن اهل کتاب است، ابتدا بايد ساير احتمالات را باطل کنيم و آقاي نکونام چنين کاري نکرده است. دومين ايراد اين است که چرا اهل سنت و آقاي نکونام به اين پاسخ نمي‌دهند که خدا خطاب به پيامبر گفته اگر اين را ابلاغ نکني کل رسالت تو زير سؤال است، آيا عدم ابلاغ مفاد آيه بعد واقعا کل رسالت پيامبر را باطل مي‌کند؟ يا واقعا بيان اين جمله که اي اهل کتاب شما تا تورات و انجيل را برپا نکنيد هيچ نيستيد، اينقدر براي پيامبر(ص) دشوار بوده که مورد تهديد الهي واقع شوند؟</span></p><br><p><span style="font-size: small;">استاد دانشگاه تهران با اشاره به «والله يعصمک من الناس»، اظهار کرد: با سيره پيامبر(ص) و آيات ديگر قرآن سازگار نيست که پيامبر(ص) در ابلاغ حکمي از احکام دين و آيات قرآن ترس و واهمه‌اي داشته باشد ولي در اينجا ملاحظاتي دارند. پيامبر(ص) وقتي در مکه هيچ قدرتي نداشت و در ابتداي رسالت بود حضرت علي(ع) را بر دوش خود سوار کرد و ايشان بت‌هاي کعبه را شکست و هيچ واهمه‌اي از کفار نداشت و نترسيد چطور حالا که در اواخر عمر ايشان است بترسد؟</span></p><br><p><span style="font-size: small;">وي افزود: تنها جايي که بحث ترس در مورد پيامبر مطرح شده همين مورد و مورد ازدواج زينب بنت جحش است زيرا وقتي زينب از زيد جدا شد، پيامبر(ص) نگران حرف مردم بود که نگويند ايشان باعث جدايي آنها شد تا زينب را به عقد خود درآورد و باعث ترديد مردم در رسالت ايشان شود.</span></p><br><p><span style="font-size: small;">استاد دانشگاه تهران تاکيد کرد: دقيقا همين الگو در آيه ابلاغ هم هست زيرا پيامبر(ص) نگران بود که وقتي امام علي(ع) را جانشين قرار دهد بگويند داماد و پسرعموي خودش را به جانشيني انتخاب و به او پيشکش کرد و باعث تفرقه بين مسلمين شود و مؤمنين نسبت به اصل نبوت دچار ترديد شوند. ضمن اينکه فضاي روايات مرتبط هم مؤيد اين بحث است.</span></p><br><p><span style="font-size: small;"><img class="image_btn img-responsive" title="نجارزادگان: /نکونام: اثبات ولايت علي(ع) از آيه تبليغ دشوار است" src="https://iqna.ir/files/fa/news/1401/4/30/2573391_342.jpg" alt="نجارزادگان: /نکونام: اثبات ولايت علي(ع) از آيه تبليغ دشوار است" width="600" height="400" / onload="ResetWH(this,470);"></span></p><br><h2><span style="font-size: small;">انتخاب جانشين از ذريه انبياء</span></h2><br><p><span style="font-size: small;">در ادامه جعفر نکونام بيان کرد: در گفتمان قرآني، سيره انبياء اين بوده که جانشينانشان را از ذريه خودشان انتخاب مي‌کردند. در دعاي حضرت ابراهيم(ع) بيان شده که از نسل من پيامبراني قرار ده؛ يا حضرت زکريا از خدا مي‌خواهد فرزندي به او بدهد که وارث او شود. طبيعتا پيامبر(ص) اسلام هم اين مشي را دنبال کرده‌اند. حديث غدير، منزلت و ثقلين و کساء هم دلالت بر اين دارد که پيامبر(ص) نظر خاصي به امام علي(ع) داشتند و به مردم توصيه کردند که به خاندانشان تمسک شود.</span></p><br><p><span style="font-size: small;">نکونام اظهار کرد: در آيه مورد بحث، وقتي «يعصمک من الناس» آمده در ادامه «الناس»، تفسير شده است، آنجا که فرموده: إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ؛ و درست نيست که ما بگوييم مخاطب آيه ابلاغ، مؤمنان و مسلمانان حاضر در ماجراي غدير هستند و از طرف ديگر به آنها خطاب کافر شده باشد، بنابراين يا کافران مشرک و يا کفار اهل کتاب مورد مخاطبه هستند که بايد بحث شود.</span></p><br><p><span style="font-size: small;">استاد دانشگاه قم اضافه کرد: در آيه بعد «قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لَسْتُمْ عَلَى شَيْءٍ حَتَّى تُقِيمُوا التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ وَلَيَزِيدَنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ طُغْيَانًا وَكُفْرًا فَلَا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ »?68? تعبير فَلَا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ استفاده شده که نشان مي‌دهد، پيامبر از اين گروه يعني کفار اهل کتاب خوف داشته‌اند. در آيات ديگر از جمله آيه 44 مائده هم از تعبير کفار اهل کتاب به خصوص کافران يهودي زياد استفاده شده است.</span></p><br><p><span style="font-size: small;">نکونام با اشاره به بحث تبليغ اضافه کرد: ايشان به مفهوم واژه بلغ پرداختند و آن را با اقراء متفاوت دانستند در صورتي که عرفا ابلاغ يعني اينکه اي پيامبر برو اين پيام را به مردم بگو و به اطلاع آنها برسان يا در بحث سوره برائت، پيامبر(ص) به امام علي(ع) فرمودند برو اين سوره را براي مردم بخوان.</span></p><br><p><span style="font-size: small;">وي ادامه داد: به نظر بنده در آيه، «کل» رسالت مطرح نيست و شما «کل» را در تقدير گرفته‌ايد. همچنين چه توجيهي وجود دارد که آيات مرتبط با ولايت امام علي(ع) در بين آيات مرتبط با اهل کتاب و يکسري احکام شرعي گذاشته شود؟ آيات براي راهنمايي و هدايت است چرا بايد روشي گزينش شود که مخاطبان دچار ابهام شوند.</span></p><br><p><span style="font-size: small;">وي افزود: برخي مي‌گويند ترس اين بوده که مبادا برخي اين آيات را تحريف کنند ولي مگر کسي جرئت تحريف قرآني را که در بين مردم رواج متواتر داشته و مردم آن را از حفظ بوده و دائما مي‌خواندند داشته است؟ اگر کتابي باشد که فقط تعداد محدودي آن را داشته باشند دروغ و کم و زياد کردن ممکن است ولي مگر براي قرآن چنين چيزي امکانپذير است؟</span></p><br><h2><span style="font-size: small;">اسباب نزول صرف، کارآيي ندارد</span></h2><br><p><span style="font-size: small;">نکونام در پايان بيان کرد: پرسش من اين است که وقتي اين آيه به اهل کتاب نازل شد، آيا مردم فهميدند که اين جمله معترضه بين آيات درباره ابلاغ ولايت امام علي(ع) است يا خير؟ اگر نفهميدند که بحث منتفي است و اگر فهميدند چه دليلي وجود داشت که پيامبر(ص) جاي اين آيه را تغيير دهد. اين موضوع براي پيامبر(ص) توجيه عقلايي ندارد. اگر صحابه هم جابجا کرده‌اند استناد آن چيست؟ کدام روايت بيانگر اين مسئله است؟ روايات اسباب‌النزول هم زماني معتبر است که خود آيه هم دلالت بر آن داشته باشد نه اينکه صرفا برخي روايات را با عنوان اسباب نزول به آيه‌اي ربط دهيم.</span></p><br><p><span style="font-size: small;">گزارش از علي فرج زاده</span></p><br></div></div>جعفر نكونامtag:nekoonam.ParsiBlog.com/Posts/504/%d8%aa%d9%82%d8%af%d9%85+%d8%b9%d9%82%d9%84+%d8%a8%d8%b1+%d8%b4%d8%b1%d8%b9%2f+%d8%b9%d9%82%d9%84+%da%af%d9%88%d9%87%d8%b1+%d8%af%d9%8a%d9%86/Mon, 02 May 2022 01:45:00 GMTتقدم عقل بر شرع/ عقل گوهر دين<div dir='rtl'><p style="text-align: justify;"><span style="font-size: xx-large;"> به کانال تلگرامي دين عقلاني بپيونديد: <a title="کانال تلگرامي دين عقلاني" href="https://t.me/dineaqlani">https://t.me/dineaqlani</a></span></p><br><p style="text-align: justify;"><span style="font-size: small;">پيش تر طي يادداشتي (https://t.me/dineaqlani/23) با عنوان «#اخلاق_گوهر_دين» رواياتي آورده شد که ظاهر آنها بر اين معنا دلالت داشت که گوهر دين اخلاق است و در پي آن، اظهار شد که نگاه برون ديني و عقل مستقل نيز همين معنا را تأييد مي کند؛ اينک به ذکر روايات و بيان نکاتي مبادرت ورزيده مي شود که گوهر دين را عقل مي شمارد و البته عقل بودن گوهر دين منافاتي با اين ندارد که گوهر دين اخلاق باشد؛ چون اخلاق هم به تعبير فلاسف? اسلامي عبارت از عقل عملي است.</span></p><br><p style="text-align: justify;"><span style="font-size: small;">1?? شماري از رواياتي که دلالت دارند، گوهر دين عقل است، از اين قرار است:</span></p><br><p style="text-align: justify;"><span style="font-size: small;">??الف. امام باقر(ع) فرمود: خدا بر بندگان در حسابرسي روز رستاخيز به قدر عقولي که در دنيا به آنان داده است، سخت گيري مي کند.</span></p><br><p style="text-align: justify;"><span style="font-size: small;">?? إنَّمَا يُدَاقُّ اللَّهُ الْعِبَادَ فِي الْحِسَابِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَى قَدْرِ مَا آتَاهُمْ مِنَ الْعُقُولِ فِي الدُّنْيَا (الکافي للکليني، 1/ 11)</span></p><br><p style="text-align: justify;"><span style="font-size: small;">??ب. سليمان ديلمي گويد که به امام صادق(ع) از عبادت و دين و فضل کسي گفتم. او پرسيد: عقلش چطور است؟ پاسخ دادم: نمي دانم. فرمود: پاداش به قدر عقل است.</span></p><br><p style="text-align: justify;"><span style="font-size: small;">??قلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فُلَانٌ مِنْ عِبَادَتِهِ وَ دِينِهِ وَ فَضْلِهِ فَقَالَ كَيْفَ‏ عَقْلُهُ‏ قُلْتُ لَا أَدْرِي فَقَالَ إِنَّ الثَّوَابَ عَلَى قَدْرِ الْعَقْلِ(الکافي للکليني، 1/ 11)</span></p><br><p style="text-align: justify;"><span style="font-size: small;">??ج. پيامبر(ص) فرمود: هرگاه کسي را ديديد که نماز بسيار مي گزارد و روزه بسيار مي گيرد، به او نباليد تا اين که ببينيد که عقلش چطور است.</span></p><br><p style="text-align: justify;"><span style="font-size: small;">??‏ إِذَا رَأَيْتُمُ الرَّجُلَ كَثِيرَ الصَّلَاةِ كَثِيرَ الصِّيَامِ فَلَا تُبَاهُوا بِهِ حَتَّى تَنْظُرُوا كَيْفَ‏ عَقْلُهُ‏. (الکافي للکليني، 1/ 26)</span></p><br><p style="text-align: justify;"><span style="font-size: small;">??د. امام کاظم(ع) فرمود: اى هشام! خداوند پيامبران و رسولان خويش را فرستاد تا مردم، دين او را از خدا با عقل فرا گيرند و در ادامه فرمود: اى هشام! خدا در ميان مردم دو حجّت دارد: حجّتى آشكار و حجّتى نهان. حجّت آشكار، پيامبران و امامان‌اند و حجّت نهان عقل هاي مردم اند.</span></p><br><p style="text-align: justify;"><span style="font-size: small;">??يا هِشَامُ، مَا بَعَثَ اللَّهُ أَنْبِيَاءَهُ وَ رُسُلَهُ إِلى‏ عِبَادِهِ إِلَّا لِيَعْقِلُوا عَنِ اللَّهِ....</span></p><br><p style="text-align: justify;"><span style="font-size: small;">يَا هِشَامُ، إِنَّ لِلّهِ عَلَى النَّاسِ حُجَّتَيْنِ‏: حُجَّةً ظَاهِرَةً، وَ حُجَّةً بَاطِنَةً، فَأَمَّا الظَّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَ الْأَنْبِيَاءُ وَ الْأَئِمَّةُ، وَ أَمَّا الْبَاطِنَةُ فَالْعُقُولُ.</span></p><br><p style="text-align: justify;"><span style="font-size: small;">2?? به موجب اين روايات بايد گفت که گوهر دين، عقل است و لذا حتي اگر عقل کسي به اين نتيجه نرسد که ديني حق است، او هرگز گنهکار نيست و مجازاتي ندارد. </span></p><br><p style="text-align: justify;"><span style="font-size: small;">نيز طبق اين روايات، مسلمان عبارت از کسي است که تسليم آن چيزي باشد که آن را حق تشخيص داده است و متقابلاً کافر عبارت از کسي است که به آنچه حق تشخيص داده است، تسليم نشود. با چنين تعريفي از اسلام و کفر، دائر? اسلام چندان گسترده مي شود که هيچ جاي براي کفر باقي نمي ماند. </span></p><br><p style="text-align: justify;"><span style="font-size: small;">همچنين بر پاي? اين روايات، حجت باطني يعني عقل اصالت دارد و حجت ظاهري يا انبياء و ائمه نقشي جز دعوت به آنچه عقل حکم مي کند، ندارد. </span></p><br><p style="text-align: justify;"><span style="font-size: small;">همين طور، به حکم اين روايات، عبادات مادامي ارزشمندند که از روي عقل به جاي آورده شوند؛ اما اگر از روي عقل به جاي آورده نشوند، هيچ ارزشي ندارند.</span></p><br><p style="text-align: justify;"><span style="font-size: small;">3?? البته آنچه اظهار شد، لوازمي بود که از ظاهر روايات پيش گفته حاصل مي شود و من در اينجا نمي خواهم بگويم که آيا اين احاديث، واقعاً چنين لوازمي دارند يا نه و آيا اين روايات، معارضاتي دارند يا نه؛ بلکه در مقام اين هستم که از منظر برون ديني و بر پاي? عقل مستقل، به اين سئوال پاسخ دهم که اگر کسي به حقانيت ديني پي نبرد، آيا او مورد سرزنش و مستحق مجازات است يا نه؟ </span></p><br><p style="text-align: justify;"><span style="font-size: small;">بي ترديد از منظر برون ديني و بر پاي? عقل مستقل، چنين کسي مورد سرزنش و مستحق مجازات نيست؛ بلکه کسي مورد سرزنش است که به حقانيت ديني پي برده باشد، مع الوصف به انکار آن مبادرت ورزد.</span></p><br><p style="text-align: justify;"><span style="font-size: small;">بنابراين از منظر برون ديني و بر پاي? عقل مستقل، اگر کسي به اين تشخيص نرسيده باشد که خدا و آخرت و نبوتي هست و به احکامي بايد پايبند باشد، او هرگز مورد سرزنش و مستحق مجازات نيست.</span></p><br><p style="text-align: justify;"><span style="font-size: small;">4?? البته ترديدي نيست که عقل آدمي ناقص است و اي بسا در مواردي در تشخيص خود به خطار رود؛ اما اگر کسي عقل خود را به کار گرفته و عليرغم آن به خطا رفته باشد، هرگز او مورد سرزنش و مستحق مجازات نيست؛ از اين رو، با فرض اين که خدايي و آخرتي و نبوتي باشد و انجام فرائض ديني واجب بوده باشد، کسي که حقانيت چنين باورها و وجوب چنين فرائضي را تشخيص نداده باشد، نزد خدا حجت دارد و لذا اگر روز حسابي وجود داشته باشد، او به خدا خواهد گفت که اي خدا تو با اين عقلي که به من دادي، من نتوانستم تشخيص بدهم که تو هستي و آخرت و نبوتي هست و انجام فرائض ديني واجب است. به طور قطع، خدايي که عادل خوانده مي شود، هرگز او را کيفر نخواهد داد.</span></p><br><p style="text-align: justify;"><span style="font-size: small;">5?? فرض اين که گوهر و اصل دين عقل باشد، با عنايت به نقصان عقل آدمي و کمال پذيري آن، ايجاب مي کند که دين هيچگاه کمال مطلق نداشته باشد؛ چرا که عقل، هيچگاه کمال مطلق ندارد؛ بلکه ايجاب مي کند، دين کمال تدريجي داشته باشد، چنان که عقل کمال تدريجي دارد؛ بنابراين، گوهر دين بودن عقل، اقتضاء مي کند، دين هرچه از گذشته فاصله مي گيرد، به برکت رشد عقلي بشر کامل تر گردد.</span></p><br><p style="text-align: justify;"><span style="font-size: small;">6?? نيز گوهر دين بودن عقل با توجه به نقصان عقل آدمي و کمال پذيري آن، ايجاب مي کند که در دين، باورهايي وجود داشته باشد که با رشد عقلي و علمي بشر دانسته شود که آنها باطل اند و يا سنت هايي وجود داشته باشد که با رشد عقلي و علمي آشکار گردد که آنها ناکارآمد و يا مفسده انگيزند و آنگاه اقتضاء کند که آن باورها و سنت ها کنار گذاشته شوند و باورها و سنت هاي حق و کارآمدي جايگزين آنها گردد.</span></p><br><p style="text-align: justify;"><span style="font-size: small;">7?? نيز گوهر دين بودن عقل با نظر به تکثر عقول بشري اقتضاء مي کند، هر گروهي از افراد بشر براي خود ديني متمايز از ديگري داشته باشد و دين هر گروهي نزد خودشان حجت باشد؛ بنابراين، نگاه برون ديني و عقل مستقل به تکثر ديني حکم مي دهد؛ چون هرکسي به اقتضاي عقل خودش ديني را برتر مي شمارد و چنين نيست که همه افراد و اقوام بشري دين واحدي را برتر تشخيص دهند. </span></p><br><p style="text-align: justify;"><span style="font-size: small;">8?? نيز گوهر دين بودن عقل به جهت نقصان عقل آدمي، اقتضا مي کند، ارتداد در صورتي مذموم دانسته شود که کسي دينش را حق تشخيص داده باشد؛ اما از روي لجاجت به انکار آن بپردازد و البته در هر حال، اقتضاء نمي کند که اگر کسي مرتد شد، مستحق قتل و يا حتي محروميت از حقوق اجتماعي گردد. نگاه برون ديني و عقل مستقل، مجازات را فقط براي کسي تجويز مي کند که به حقوق اجتماعي ديگران تجاوز کرده باشد؛ اما هرگز صرف رد يا قبول يک عقيده و يا حتي صرف اظهار آن را مستحق مجازات نمي شمارد؛ حتي صرف نقد يک عقيده را منوط به اين که با بداخلاقي هايي چون تهمت و توهين همراه نباشد، مستحق مجازات نمي شمارد.</span></p><br><p style="text-align: justify;"><span style="font-size: small;">9?? وقتي که به قوانين اجتماعي هر قومي نگريسته مي شود، ملاحظه مي گردد که اي بسا آبشخور برخي از قوانين اجتماعي عبارت از آموزه هاي ديني همان قوم است. نگاه برون ديني و عقل مستقل حکم مي کند که پيروان هيچ ديني قوانين خاص خود را بر پيروان اديان ديگر تحميل نکنند؛ بلکه اساساً حکم مي کند که هيچ قومي، آبشخور قوانين اجتماعي خود را آموزه هاي ديني قرار ندهد؛ بلکه از آخرين دانش ها و تجربيات مشترک بشري در وضع قوانين بهره برداري کنند؛ زيرا آموزه هاي ديني جنبه قومي و تاريخي دارند؛ اما آخرين دانش ها و تجربيات مشترک بشري جنبه جهاني و روزآمد دارند و نگاه برون ديني و عقل مستقل، دستاورهاي جهاني و روزآمد را بر دستاوردهاي قومي و تاريخي مرجح مي شمارد.</span></p><br><p style="text-align: justify;"> </p></div>جعفر نكونامtag:nekoonam.ParsiBlog.com/Posts/503/%d8%aa%d9%82%d8%af%d9%85+%d8%a7%d8%ae%d9%84%d8%a7%d9%82+%d8%a8%d8%b1+%d8%b9%d8%a8%d8%a7%d8%af%d8%a7%d8%aa%2f+%d8%a7%d8%ae%d9%84%d8%a7%d9%82%d8%8c+%da%af%d9%88%d9%87%d8%b1+%d8%af%d9%8a%d9%86/Fri, 29 Apr 2022 16:37:00 GMTتقدم اخلاق بر عبادات/ اخلاق، گوهر دين<div dir='rtl'><p><span style="font-size: xx-large;"> به کانال تلگرامي دين عقلاني بپيونديد: <a title="کانال تلگرامي دين عقلاني" href="https://t.me/dineaqlani">https://t.me/dineaqlani</a></span></p><br><div><span style="font-size: small;">1?? علي(ع) و معاذ و ابوهريره و سعيد بن مسيب از پيامبر(ص) آورده اند که فرمود: من برانگيخته شدم که مردم را به اخلاق پسنديده فرا بخوانم:</span></div><br><p><span style="font-size: small;">??علي(ع) عن النبي: بُعِثْتُ بِمَكَارِمِ اَلْأَخْلاَقِ وَ مَحَاسِنِهَا.(الامالي للطوسي، 1/ 596)</span></p><br><p><span style="font-size: small;">?? به اخلاق نيک و پسنديده برانگيخته شدم. </span></p><br><p><span style="font-size: small;">??معاذ عن النبي(ص): إِنَّمَا بُعِثْتُ عَلَى تَمَامِ مَحَاسِنِ الْأَخْلَاقِ (المعجم الکبير للطبراني، حديث 15936)</span></p><br><p><span style="font-size: small;">??من برانگيخته شدم که اخلاق پسنديده را کامل کنم.</span></p><br><p><span style="font-size: small;">2?? چهارده نفر از صحابه از پيامبر(ص) نقل کرده اند که بهترين شما نيک اخلاق ترين شماست. </span></p><br><p><span style="font-size: small;">??براي نمونه عبدالله عمر نقل کرده است: از پيامبر(ص) پرسيده شد، کدام مردم بهترين اند؟ فرمود: نيک اخلاق ترينشان: </span></p><br><p><span style="font-size: small;">??سئِلَ النَّبِيُّ أَيُّ النَّاسِ خَيْرٌ ؟ قَالَ : أَحْسَنُهُمْ خُلُقًا (المعجم الکبير للطبراني، حديث 13148)</span></p><br><p><span style="font-size: small;">3?? در روايات چندي هم از پيامبر(ص) و ائمه(ع) آمده است که به عبادات کسي نگاه نکنيد؛ بلکه به اخلاقش نگاه کنيد. اگر کسي نماز و روزه به جاي بياورد، اما ديگران را بيازارد، در آتش افکنده مي شود.</span></p><br><p><span style="font-size: small;">??براي مثال، ابوهريره از پيامبر(ص) آورده است که به پيامبر(ص) گفتند، فلان زن به شب نماز مي خواند و به روز روزه مي گيرد؛ اما بد زبان است و همسايگانش را مي آزارد. پيامبر فرمود: در عباداتش خيري نيست و او در آتش خواهد بود.</span></p><br><p><span style="font-size: small;">??قيلَ لِرَسُولِ اللَّهِ: إِنَّ فُلَانَةَ تُصَلِّي اللَّيْلَ وَتَصُومُ النَّهَارَ وَفِي لِسَانُهَا شَيْءٌ يُؤْذِي جِيرَانَهَا سَلِيطَةٌ ، قَالَ : لَا خَيْرَ فِيهَا هِيَ فِي النَّارِ (المستدرک علي الصحيحين، حديث 7412)</span></p><br><p><span style="font-size: small;">??از امام صادق(ع) نقل شده است که به کثرت نماز و روزه کسي فريفته نشويد؛ چون نماز و روزه را از روي عادت به جاي مي آورد؛ طوري که اگر به جاي نياورد، نگران مي شود. او را با صداقت و امانت داري اش بيازماييد.</span></p><br><p><span style="font-size: small;">??لاَ تَغْتَرُّوا بِكَثْرَةِ صَلاَتِهِمْ وَ لاَ بِصِيَامِهِمْ فَإِنَّ اَلرَّجُلَ رُبَّمَا لَهِجَ بِالصَّلاَةِ وَ اَلصَّوْمِ حَتَّى لَوْ تَرَكَهُ اِسْتَوْحَشَ وَ لَكِنِ اِخْتَبِرُوهُمْ عِنْدَ صِدْقِ اَلْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ اَلْأَمَانَةِ. (الکافي للکليني، 2/ 104)</span></p><br><p><span style="font-size: small;"> اين روايات نشان مي دهد، در دين اسلام، اخلاق بر عبادات تقدم دارد و به موجب آن، اگر کسي اخلاق پسنديده نداشته باشد، عبادات او هيچ ارزشي ندارد. </span></p><br><p><span style="font-size: small;">4?? من در اينجا در مقام رد و اثبات اين روايات نيستم؛ زيرا فرض من اين است که مخاطبان من دين گريزان و غير مسلمانان اند. آنها هم اعتنايي به اين روايات ندارند.</span></p><br><p><span style="font-size: small;">لذا من اينک براي اين که روشن سازم، آيا اخلاق بر عبادات و تعبد ديني تقدم دارد يا نه، از نگاه برون ديني اظهار نظر مي کنم؛ چون مبناي دين عقلاني نگاه برون ديني است. </span></p><br><p><span style="font-size: small;">براي نگاه برون ديني بايد شما کشوري را فرض کنيد که در آن پيروان اديان مختلفي مثل يهوديان و مسيحيان و مسلمانان زندگي مي کنند. آنگاه در نظر بگيريد، يک بودائي يا هندو رئيس جمهور آن کشور است، حال به اين سئوال پاسخ دهيد که آيا او دين و تعبد مردم کشورش را در انتخاب وزير دخالت مي دهد يا نه؟ آيا توجه مي کند که آنان در معابد ديني خود حضور پيدا مي کنند و مناسک ديني خود را به جاي مي آورند يا نه؟</span></p><br><p><span style="font-size: small;">ترديدي نيست که او هرگز دين و تعبد مردم کشورش را در انتخاب وزير دخالت نمي دهد؛ بلکه شايستگي هاي اخلاقي و تخصصي آنان را ملاک انتخاب وزير قرار مي دهد، مگر اين که براي او ثابت شده باشد که عبادات و تعبد ديني در تقويت شايستگي هاي اخلاقي نظير صداقت و امانت داري تأثيرگذار است؛ اما اگر مشاهده کند، در ميان پيروان هر ديني، افرادي به ظاهر متعبد و متدين پيدا مي شوند که فساد مي کنند، نمي تواند براي عبادات و تعبد ديني نقشي در ايجاد شايستگي هاي اخلاقي قايل بشود؛ لذا براي جلوگيري از فساد به جاي تکيه بر عبادات و تعبد ديني افراد، رهکارهاي ديگري نظير شفاف سازي و نظارت همگاني و مانند آنها را بر مي گزيند.</span></p><br><p><span style="font-size: small;">5?? البته ناگفته نماند که من در اينجا در مقام اين نيستم که بگويم، عبادات و تعبد ديني در تقويت شايستگي هاي اخلاقي نقشي ندارد؛ بلکه مي خواهم بگويم، تأثير عبادات و تعبد ديني، امري شخصي و روان شناختي است و از ظاهر عبادات و تعبدات آشکار نمي گردد تا بر اساس آن بتوان راجع به خوبي و بدي افراد قضاوت کرد؛ لذا آنچه که اهميت دارد، همان شايستگي هاي اخلاقي است که آن هم در ميان پيروان هر ديني پيدا مي شود. نتيجه آن که اخلاق بر عبادات و تعبد ديني تقدم دارد. کسي هم که متخلق بود، فرقي نمي کند که چه ديني داشته باشد و آيا عبادات و مناسک ديني اش را به جاي مي آورد يا نه.</span></p><br><p><span style="font-size: small;"> به کانال تلگرامي دين عقلاني بپيونديد: <a title="کانال تلگرامي دين عقلاني" href="https://t.me/dineaqlani">https://t.me/dineaqlani</a></span></p></div>جعفر نكونام