سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مدهامّتان: علوم و معارف قرآن و حدیث

متن دفاعیه ظهوری راد: تفسیر فراتاریخی قرآن

آنچه اینک ملاحظه می فرمایید، متن دفاعیه پایان نامه آقای دیدار ظهوری راد با عنوان «تفسیر فراتاریخی قرآن با تأکید بر دیدگاه علامه طباطبایی و آیت الله معرفت» است که پیش تر داستان غصب آن گزارش شده بود. ان شاء الله تفصیل مبارزاتی را که در زمینه احقاق حق خود طی حدود دو سال صورت دادم، در فرصت دیگری منعکس خواهم کرد. اما اینک متن دفاعیه ایشان منتشر می شود.

در قرآن پاره ای از گزاره های حقیقی وجود دارد که به طور ذاتی عمومیت دارند و در عصر نزول ناظر به مصادیق آن عصر بودند و در اعصار دیگر قابل انطباق بر مصادیق دیگر می توانند باشند. نیز پاره ای از گزاره های قرآن خارجی اند و فقط ناظر به مصادیقی اند که در عصر نزول وجود داشتند؛ اما از چنین گزاره ها نیز می توان با الغای خصوصیت به گزاره های عام دست یافت که شامل مصادیق اعصار دیگر هم باشد. برخی از مهم ترین مبانی این تحقیق، جهان شمولی هدایت قرآن و برخورداری قرآن از بطون و همراهی قرآن با مقتضیات تمام اعصار بر اساس نظریه های نسخ های مشروط و تمهیدی آیت الله معرفت، و نیز عقلانیت حاکم بر آموزه های قرآنی است. در این تحقیق بیست نمونه از آیات قرآن که یا حاوی گزاره های حقیقی و بالذات عام اند و یا شامل گزاره های تاریخی اند ولی با الغای خصوصیت قابلیت تعمیم دارند، بررسی شده اند. آیه نفی حرج از جمله آیات بالذات عام و آیه سئوال از اهل ذکر از زمره آیاتی به شمار می آید که با الغای خصوصیت قابلیت تعمیم دارند.

این پژوهش مشتمل بر سه فصل است.

در فصل اول به کلیاتی در زمینه مسأله اصلی این تحقیق و پیشینه و سئوالات و فرضیات پرداخته و روش تفسیر فراتاریخی قرآن تبیین گردیده و روش کشف گزاره های فراتاریخی از آیات قرآن معرفی شد.

فصل دوم این تحقیق، به تبیین و توضیح اصول و مبانی تفسیر فراتاریخی قرآن اختصاص یافت و در از این موضوعات سخن به میان آمد: نخست درباره قلمرو قرآن در تفسیر فراتاریخی از فطری بودن، جهان شمولی قرآن، مخاطبین فرا قومی، سبب نزول قرآن، اعتبار عموم لفظ یا خصوص سبب، تفسیر فراتاریخی قضایای خاص قرآنی و تاریخمندی آیات بحث شد؛‌ سپس راجع به مراتب قرآن در تفسیر فراتاریخی از موضوعات رابطه ظاهر و بطون و تفسیر فرا تاریخی قرآن، عام یا خاص بودن فهم بطون در تفسیر فراتاریخی، جایگاه تأویل در تفسیر فراتاریخی قرآن، متشابهات قرآن و فراتاریخی بودن تفسیر، نقش و منزلت جانشینان رسول خاتم در تفسیر فرا عصری قرآن سخن به میان آمد. پس از آن در زمینه نسخ و تفسیر فراتاریخی قرآن از نسخ مشروط و نسخ تمهیدی و آیات فراتاریخی قرآن سخن گفته شد؛ آنگاه در خصوص کارکرد عقل در تفسیر فراتاریخی از موضوعات رابطه عرف و عقل در تفسیر فراتاریخی، و عقلانیت و عربیت قرآن در تفسیر فراتاریخی بحث به میان آمد. در پی آن در مورد خاتمیت و فراتاریخی بودن قرآن موضوعات خاتمیت نبی و جامعیت قرآن و نیز خاتمیت، جامعیت شریعت و کاملیت دین بررسی شد و آخرین موضوعات مورد بحث این فصل، اعجاز فرامتنی و تفسیر فراتاریخی قرآن و جایگاه اخلاق در تفسیر فراتاریخی قرآن بود.

در فصل سوم، با عنوان نمونه هایی از تفسیر فرا تاریخی قرآن، آیات ذیل با اتکاء بر دیدگاه های علامه طباطبایی و آیت الله معرفت و سایر مفسران به روش فراتاریخی تفسیر شد: آیه سئوال از اهل ذکر، آیه تبیین ذکر، آیه ظهیر مجرمین، آیه غلبه فئه قلیل، آیات لسان صدق، آیه اعداد قوه، آیه قوامیت رجال، آیات حاکی از پایین آوردن صدا نزد پیامبر(ص)، آیه نسیء، آیات ظهار و ایلاء، آیات زنده به گور کردن دختران، آیه نفی سلطه کافران بر مؤمنان، آیات نفی حرج بر ضعیفان و مریضان، آیه ترفیع منزلت، آیه دعوت به دین، آیه مباهله، آیه عناد ولید بن مغیره، آیه هلوع، آیه مقتسمین.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

بعد التحریر: گفتنی است که این پایان نامه شنبه هفته گذشته دفاع شد و نمره 83 / 18 با درجه بسیار خوب به آن تعلق گرفت. 


متن دفاعیه پایان نامه جغرافیای تاریخی قرآن

نوشتار ذیل متن دفاعیه خانم سمیه یارمحمدی کارشناسی ارشد رشته علوم قرآن و حدیث دانشگاه قم از پایان نامه خود با عنوان جغرافیای تاریخی قرآن است که به راهنمایی اینجانب و مشاورت دکتر محمد جواد نجفی به انجام رسیده است.
سپاس مخصوص خدای بزرگ است که عقل را در وجود انسان به ودیعت نهاد، پیامبران را برای استفاده درست از این امانت الهی فرستاد و انسان هایی پاک سرشت و پیامبرگونه را در مسیر زندگی او قرار داد، آن هایی که ذرات وجودشان را در راه دانایی انسان به کار می گیرند تا ندای فطرت را در وجودش بیدار سازد، به امید این که در صراط مستقیم قدم بردارد.
تشکر می کنم از همه کسانی که در زندگیم پیامبرگونه ظاهر شدند و راه کسب علم و معرفت را به من نمایاندند، سپاس گزارم از تمام اساتید بزرگواری که در کلاس درس، راه زندگی را برایم روشن کردند و به ویژه قدر دانی می کنم از جناب آقای دکتر نکونام که علاوه بر آموزش انسانیت، اخلاق، صبر و عشق به یکتای هستی، مرا در همه مراحل نگارش پایان نامه یاری نمودند و با شکیبایی بسیار، بر صفحه، صفحه و خط به خط کار من نظارت کرده، تا عیب و نقص کار برطرف گردد. هم چنین سپاس گزارم از جناب آقای دکتر نجفی که مرا از مشاوره خود در این کار بهره مند ساختند.
موضوع این پایان نامه جغرافیای تاریخی قرآن است و در آن به جغرافیای تاریخی قصص و وقایع قرآنی پرداخته و تأثیر جغرافیای معهود عرب عصر نزول در قرآن بررسی شده است.
درباره پیشینه این موضوع باید گفت، آن چه در مورد جغرافیای تاریخی قرآن انجام شده است از یک کتاب و چند مقاله تجاوز نمی کند. در دوره معاصر برخی صاحب نظران در ضمن پاسخ به برخی شبهات قرآنی به صورت پراکنده به بعضی از موضوعات مربوط به جغرافیای تاریخی وقایع قرآنی پرداخته اند. هم چنین در زمینه باستان شناسی مقالاتی با نام جغرافیای قصص قرآن گرد آمده که فقط حاوی پرسش و پاسخ با پژوهشگران درباره مباحث باستان شناسی قرآن است. به علاوه در کتابی تحت عنوان جغرافیای نزول قرآن، جغرافیای جزیره العرب و بستر جغرافیایی نزول سوره های مکی و مدنی به رشته تحریر درآمده است. در کتاب باستان شناسی و جغرافیای تاریخی قصص قرآن نیز، به مناطق جغرافیایی و آثار مربوط به انبیا در هر منطقه با رویکردی گزارشی پرداخته شده است. همچنین در پایان نامه نقش جغرافیا و تاریخ در تفسیر قرآن اهمّ منابع تاریخی و جغرافیایی اسلامی و معیارهای پذیرش یا رد گزارش های تاریخی و جغرافیایی و نقش داده های این علوم در رفع چالش های قرانی بررسی شده است؛ اما اثری که به طور جامع و با توجه به قرائن مأخوذ از عرب عصر نزول و جغرافیای حاکم بر عربستان در زمان پیامبر (ص) و مجموعه قصص قرآن، به جمع بندی نظرهای مختلف در مورد مکان های جغرافیایی قرآن بپردازد، وجود ندارد و هیچ کدام از آثار ذکر شده با چنین رویکردی به جغرافیای تاریخی قرآن نپرداخته اند. 
درباره اهمیت این تحقیق گفتنی است که فهم دقیق آیات قرآن، به آگاهی های مقدماتی زیادی نیازمند است. یکی از این آگاهی ها، بازشناسی مکان های وقوع حوادث و قصص قرآنی می باشد، به دلیل این که در گذشته جغرافیای تاریخی صحیح قرآن کمتر مورد توجه بوده است، در بسیاری از تفاسیر مطالبی خرافی، اسرائیلی و یا دور از ذهن به چشم می خورد که با فهم صحیح جغرافیای تاریخی قرآن می توان، این نقیصه را از تفاسیر برطرف کرد و نیز از رهگذر این امر، فهم بستر جغرافیای تاریخی مطالب قرآن، تسهیل می گردد و دیگر نیازی به حفاری و کارهای باستان شناسی در مناطق گوناگون جهان مانند چین، هند و آفریقا که جغرافیای آن ها دور از معهودات عرب عصر نزول می باشد، نیست. همچنین نیاز به تطبیق هر مصداقی بر آیات قرآن نمی باشد. بنابراین روشن شدن جغرافیای تاریخی آیات و قصص قرآن نتایج علمی در بر خواهد داشت، و از رهگذر این تحقیق روشن می شود که تمام نقاط جغرافیایی مذکور یا مورد اشاره قرآن، معهود عرب عصر نزول بوده است یا نه؟ و مشخص گردیدن پاسخ این سوال و تایید این فرضیه که تمام نقاط جغرافیایی اشاره شده در قرآن، در جزیره العرب یا اطراف آن بوده است، بسیاری از اختلاف نظرها در این زمینه را برطرف می کند و زمینه را برای باستان شناسی و فرهنگ شناسی درست و دقیق اقوامی که در قرآن از آن ها یاد شده است فراهم می نماید.
این تحقیق در هشت فصل تنظیم شده است. برای رسیدن به جغرافیای تاریخی مذکور در قرآن ابتدا نگاهی به قصصی که در مورد جغرافیای تاریخی آن ها اختلاف نظر زیادی وجود نداشت گردیده و سپس به مواردی که درباره آن ها اقوال گوناکونی بیان شده بود پرداخته شده و نظرات مختلف با توجه به آیات، روایات، کتاب مقدس، کشفیات باستان شناسان و جغرافیای معهود عرب عصر نزول بررسی و در نهایت جمع بندی شده است.در فصل اول به موضوعاتی چون بیان مسئله، اهمیت، پیشینه، سئوالات و فرضیات تحقیق و نحوه آشنایی عرب عصر نزول با قصص قرآن پرداخته شده است.در این فصل برای روشن شدن میزان اطلاعات تاریخی جغرافیایی عرب عصر نزول و نحوه آشنایی آن ها با قصص قرآن ارتباطات تجاری عرب عصر نزول و مسیرهایی که برای برقراری این تعاملات می پیمودند بررسی گردیده و مشخص شده است که مهمترین راه های تجاری عربستان، راه های تجاری شمال آن سامان بوده که به شام و فلسطین و بین النهرین و ایران منتهی می شدند و بازار مشهور داخلی عرب ها یعنی دومه الجندل نیز در همین مسیر قرار داشته اند. هم چنین به جغرافیای حضور یهودیان و مسیحیان در جزیره العرب پرداخته شده است. 
در فصل دوم نگاهی کلی به جغرافیای تاریخی قرآن گردیده و جغرافیای قصص قرآن به ترتیب تاریخ از آدم (ع) تا پیامبر اکرم (ص) مورد بررسی قرار گرفته و با توجه به قصصی که در مورد جغرافیای آن ها اختلاف نظر وجود ندارد، نمایی کلی از جغرافیای مذکور در قرآن به دست آمده است، تا در فصول بعدی با در نظر گرفتن جغرافیای معهود عرب عصر نزول در کنار شواهد دیگر به حل موارد اختلافی پرداخته شود. هم چنین جغرافیای مکان هایی که در مورد آن ها اختلاف نظر وجود داشته به فصول بعدی ارجاع داده شده است. در این فصل این نتیجه حاصل شده است که با نگاه به جغرافیای وقوع قصصی که مکان وقوع آن ها بدون ابهام می باشد، می توان گفت جغرافیای قصص قرآن در سرزمین عربستان، بیشتر در شمال، شمال غربی، جنوب غربی و غرب آن سامان در مکان هایی چون تبوک، مدین، یمن و مکه بوده و در خارج عربستان از یک سو در سرزمین های همجوار آن دیار، در کنار دریای سرخ، حبشه و مصر بوده است. هم چنین منطقه وقوع قصص قرآنی در همسایگان شمالی عربستان یعنی فلسطین، اردن، شام و عراق می باشد؛ بنابراین می توان احتمال داد، مناطقی که در قصص قرآنی، جغرافیای آن ها برای ما مبهم است از محدوده این مناطق فراتر نیست. این مناطق همان مکان هایی است که عرب عصر نزول با آن ها برای تجارت به آن جا آمد و شد داشته اند و با جغرافیای تاریخی شان به خوبی آشنا بوده اند.
در فصل سوم به جغرافیای وقوع قصه آدم (ع) پرداخته و اختلاف نظرها در مورد بهشت آدم(ع) و محل هبوط او بیان و بررسی گشته و این نتیجه حاصل شده است که بهشت آدم (ع) در آسمان نبوده؛ بلکه به دلیل تصریح آیات قران و گواهی کتاب مقدس و وجود روایاتی در این مورد، این مکان بر روی زمین بوده است. در بین مکان های ذکر شده برای این بهشت، هند و فارس و کرمان به دلیل دور بودن از جزیره العرب و عدم ارتباط مستقیم عرب عصر نزول با این نواحی نمی توانند صحیح باشند. سرزمین قدس نیز به دلیل عدم وجود شواهد کافی منطقه مورد نظر نیست و تنها مکان محتمل در این خصوص بین النهرین شمالی است؛ کشفیات باستان شناسان و نظر دانشمندان آن را تأیید می کنند.در مورد محل هبوط آن ها، جزیره سرندیب به دلیل دور بودن از جغرافیای عرب عصر نزول مکان مورد نظر نیست. کوه های آغری به دلیل مرتفع بودن و عدم تناسب به کارگیری واژه هبوط برای آن، منطقه ای نیستند که آدم (ع) پس از خروج به آن جا رفته باشد. به علاوه احتمالاً ذکر کوه های آغری در این باره ریشه در افسانه هایی داشته که در مورد فرود کشتی نوح نیز مطرح گشته اند که در فصل مربوط بررسی خواهد شد. سرزمین مکه به دلیل ویژگی هایی آب و هوایی خاص خود تا زمان حضرت ابراهیم (ع) خالی از سکنه بوده و نمی تواند محل هبوط آدم (ع) باشد؛ بنابراین احتمالاً آدم (ع) از منطقه شمالی بین النهرین به نواحی جنوبی آن هبوط کرده و اظهارات دانشمندان تاریخ تمدن مبنی بر شکل گیری اولین شهرها و تمدن های بشری در جنوب بین النهرین، تأیید کننده این نظر است.
در فصل چهارم جغرافیای وقوع قصه نوح (ع) بررسی گردیده و اختلاف نظر ها در مورد محل فرود کشتی نوح (ع) پس از طوفان بیان شده است. در مورد محل فرود کشتی نوح (ع) مشخص شد که به جز قول ضعیفی در مورد عربستان بقیه نظرها به مناطق شمالی عراق بر می گردد و بعید نیست که همه این نظرها به یک نظر بازگردد زیرا کوه های آرارات و ناحیه آمد و موصل و جزیره همه جزء مناطق شمالی عراق بوده و نزدیک شام می باشند. با توجه به این که دوره حضرت نوح (ع)، زمان نخستین دوران های بشری بوده است و ظواهر آیات قرآن بیان کننده این نکته اند که در سطح کره زمین در آن زمان قوم دیگری زندگی نمی کردند و خواست خدا بر هلاک همه آن ها بوده، پس طوفان فقط در دشت و کوه سرزمین آن ها رخ داده و آن قوم نابود شده اند. بنابراین باید محل فرود کشتی در همان منطقه ای باشد که قوم مذکور در آن زندگی می کردند و طوفان در آن مکان اتفاق افتاده است و یا مکانی در نزدیکی همان ناحیه باشد؛ بنابراین این منطقه، مکانی جز بین النهرین که محل سکونت قوم نوح (ع) بوده جای دیگری نیست. هم چنین با توجه به حدیث امام صادق (ع) مبنی بر نزدیکی مکان فرود کشتی به کوفه، این مکان در همان نزدیکی بوده است. علاوه بر این، احتمال وجود قبر حضرت نوح (ع) در نجف اشرف می تواند بیان گر این مطلب باشد که او و یارانش پس از طوفان در نزدیکی همان منطقه فرود آمده و زندگی کرده و به مناطق شمالی و غربی عراق مثل جزیره ابن عمر و شام و ... نقل مکان نکرده اند؛ بنابراین در بین مناطق ذکر شده برای محل هبوط کشتی، منطقه ای که احتمال صحت آن وجود دارد ناحیه موصل و جزیره است به شرط این که جزیره به معنی منطقه بین دجله و فرات مورد نظر باشد. با این فرض می توان گفت کشتی در ناحیه شمالی کوفه و در قسمت شرقی مکانی که آن را جزیره می نامند و در غرب منطقه موصل فرود آمده است. هم چنین با توجه به معنی لغوی واژه جودی می توان گفت احتمالاً محل فرود کشتی جایی بلند و سخت در اطراف کوفه بوده است زیرا علاوه بر دلایلی که قبلاً ذکر شد، فرود کشتی در چنین مکانی که بین دو رود دجله و فرات قرار دارد با فرود آمدن همراه با برکت کشتی و افراد سوار بر آن که قرآن به آن اشاره کرده، مطابقت دارد چون منطقه بین النهرین از مناطق پر برکتی بوده که توسط دجله و فرات احاطه گردیده و این ویژگی خاص در جنوب بین النهرین، باعث به وجود آمدن تمدن های کهن مثل سومر و بابل در این مکان بوده است. هم چنین این منطقه یکی از مناطق پر رفت و آمد برای عرب عصر نزول که شغل اصلی آن ها تجارت بوده و همراه با کاروان های تجاری خود همواره از جنوب بین النهرین برای داد و ستد با امپراطوری های ایران و روم عبور می کردند بوده است و آن ها با وقایع این ناحیه به خوبی آشنا بودند و درک درستی از مکان جودی که کشتی بر آن قرار گرفته داشته اند.
در فصل پنجم جغرافیای وقوع قصه هود (ع) بررسی شده و اختلاف نظر ها در مورد محل زندگی قوم عاد یعنی احقاف و سرزمین ارم و مدفن هود (ع) بیان گشته و مشخص گردیده که قوم عاد در ناحیه یا شهری به نام ارم زندگی می کردند. این شهر در جایی خوش آب و هوا و کوهستانی بر روی شن زار یا در نزدیکی شن زار و یا غیر مصون از شن های روان بنا شده بود. بنا به گواهی آیات قرآن که عادیان جانشین ثمودیان بوده اند و کشفیات باستان شناسان و وجود برخی روایات مبنی بر وجود مساکن عادیان در شمال عربستان و گواهی مورخین بر این امر که هود (ع) پیامبری در شمال عربستان بوده است، احتمالاً این مکان در شمال عربستان و نزدیک سرزمین حجر، در شرق آن، در نزدیکی مرزهای اردن و سوریه می باشد. این مکان بر سر راه ارتباطی بین جزیره العرب و عراق و شام بوده و کاروان های تجاری اعراب آثار باقی مانده از آن ها را در مسیر رفت وآمد خود مشاهده می کردند و جزء معهودات آن ها به شمار می آمده است. با پذیرش این نظر، شاید نیاز نباشد برای اثبات زیستگاه قوم عاد در جنوب عربستان که احتمالاً بر اساس نقل هایی است که ریشه در افسانه ها دارد، زیستگاه ثمودیان نیز به جنوب عربستان ربط داده شود، تا معمای محل سکونت عادیان حل گردد.
در فصل ششم به جغرافیای وقوع قصه اصحاب کهف پرداخته شده و موارد اختلافی در مورد جغرافیای غار اصحاب کهف و رقیم بیان و بررسی گشته است. در مورد جغرافیای غار اصحاب کهف مکان هایی چون اسکاندیناوی، ترکیه، آذربایجان و اسپانیا برای این غار از یک سو به دلیل عدم مطابقت با آیات قرآن و از سوی دیگر به دلیل بعد مسافت نسبت به عربستان و عدم قرار گیری در مسیر رفت و آمد کاروان های تجاری عرب ها منتفی می باشند. فقط با توجه به این که به احتمال زیاد منظور از غار افسوس در ترکیه أبسُس در مرز ترکیه و روم است و نه افسوس نزدیک یونان، احتمال بعیدی در مورد این غار باقی می ماند؛ چون از یک سو عرب ها با این منطقه ارتباط تجاری داشته اند و کاروان های تجاری آن ها برای داد و ستد با روم تا آن ناحیه آمد و شد داشته اند و از سوی دیگر در مورد این غار تحقیقات باستان شناسی صورت نگرفته است؛ اما با توجه به این که غار اصحاب کهف در نزدیکی شهر بزرگی بوده و غار أبسس به شهر بزرگ و معروفی در آن زمان نزدیک نبوده، این احتمال بسیار ضعیف می شود. با توجه به نتایج تحقیقات انجام شده تا امروز، به نظر می رسد از بین مکان هایی که برای غار اصحاب کهف ذکر کرده اند، غاری که در روستای رجیب در اردن است، محتمل ترین قول باشد؛ چون علاوه بر موقعیت جغرافیایی آن نسبت به جزیره العرب و ویژگی هایی که نشان از مطابقت فیزیکی غار با آیات مربوط به آن در قرآن دارد، نتایج تحقیقات باستان شناسان این احتمال را تقویت می کند. هم چنین در صورتی که پذیرفته شود این غار همان غار اصحاب کهف است شاید معمای رقیم نیز حل گردد؛ زیرا اولاً اگر رقیم نام مکانی برای اصحاب کهف باشد، با توجه به دلایلی که قبلاً ذکر شد احتمال این که منظور از رجیب همان رقیم باشد زیاد است؛ بنابراین رقیمی که مکان اصحاب کهف بوده در نزدیکی عَمّان پایتخت اردن واقع شده است. ثانیاً با فرض این که منظور از رقیم نوشته ای باشد که سرگذشت اصحاب کهف بر روی آن نوشته شده باشد، با توجه به نوشته هایی که به خط یونان قدیم و ثمودیان روی دیوار این غار مشاهده می شود، غار اردن با این فرض نیز قابل تطبیق است و احتمالاً تنها غاری در مورد اصحاب کهف است که نوشته هایی با این قدمت در آن کشف گردیده است. حتی شاید بتوان گفت این نوشته ها که قدمت بسیار دارند تأیید کننده این نظریه هستند که تاریخ اصحاب کهف به پیش از موسی (ع) بر می گردد؛ بنابراین غار اصحاب کهف در اردن از نظر جغرافیایی و تاریخی مطابقت بیشتری با واقعیت دارد.
در فصل هفتم جغرافیای وقوع قصه موسی (ع) و خضر (ع) بررسی شده و در مورد موقعیت جغرافیایی مجمع البحرین این نتیجه حاصل شده است که این مکان در مناطق شمال آفریقا، تنگه داردانل و ارمنستان واقع نشده؛ چون نواحی مذکور از یک سو به محل اقامت موسی (ع) دور بوده و طی شدن مسافتی طولانی برای رسیدن به این مکان بسیار بعید به نظر  می رسد. از سوی دیگر این مناطق نسبت به جزیره العرب بعد مسافت داشته و عرب عصر نزول با آن نقاط ارتباط مستقیم نداشته است. هم چنین باب المندب به دلیل دور بودن از مکان زندگی موسی (ع)، مجمع البحرین مذکور در سوره کهف نیست؛ بنابراین در بین اقوال مطرح شده در این مورد نواحی محتمل، مصب رود اردن به دریاچه طبریه و هم چنین مکانی است که خلیج سوئز با خلیج عقبه در دریای سرخ تلاقی می یابد. آن چه این دو احتمال را تقویت می کند این است که اولاً این مکان ها به محل سکونت موسی (ع) نزدیک بوده و او پس از طی مسافتی در نصف روز و یا حداکثر یک روز به این نقاط رسیده است. ثانیاً عرب عصر نزول با این نواحی در آمد و شد بوده و با این محل ها به خوبی آشنایی داشته است؛ اما آن چه قول مربوط به فلسطین را تقویت می کند از یک سو نزدیکی بیشتر دریاچه طبریه نسبت به دریای سرخ به محل زندگی موسی (ع) و از سوی دیگر سازگاری بیشتر با آیات قرآن است؛ چون اطراف دریاچه طبریه کوهستانی بوده و شهرها و روستاهای زیادی در کنار آن وجود داشته و این مکان، محل کشتی رانی بین مناطقی بوده که در اطراف آن واقع گردیده است. هم چنین روایات وارد شده در این زمینه این قول را تأیید می کند.
در فصل هشتم به جغرافیای سد ذوالقرنین پرداخته و موارد اختلافی در این مورد مطرح شده و این نتیجه حاصل شده است که دیوار چین و سد باب الحدید ویژگی های سد مذکور در قرآن را ندارند؛ چون اولاً سازندگان آن ها ویژگی های شخصیتی مذکور در قرآن برای ذو القرنین را ندارند. ثانیاً با آهن ساخته نشده اند؛ بلکه با سنگ و صاروج بنا گردیده اند و ثالثاً به دلیل دور بودن از جغرافیای معهود عرب عصر نزول و هم چنین عدم معهودیت آن مناطق برای بنی اسرائیل و قوم یهود نمی توانند همان سدی باشند که قرآن در سوره کهف از آن سخن گفته است. سد مأرب در یمن اولاً برای اهداف کشاورزی و جلوگیری از سیلاب های فصلی بنا شده و هدف از ساخت آن جلوگیری از حملات اقوام مهاجم نبوده است. ثانیاً جنس آن از سنگ بوده نه آهن و ثالثاً ملوک حمیر صرف داشتن پیشوند ذو در القاب خود نمی تواند ذو القرنینی باشند که قران از آن یاد کرده است؛ بنابراین سد ساخته شده در یمن نمی تواند سد ذو القرنین باشد. سد باب الابواب از یک سو تاریخ ساخت آن با تاریخ زندگی ذو القرنین در قرآن مطابقت ندارد و از سوی دیگر در ساخت آن آهن به کار نرفته است؛ بنابراین نمی تواند سد ذو القرنین باشد. تنها قول محتمل در این خصوص سدی است که کورش هخامنشی در تنگه داریال در کوه های قفقاز در مناطق شمالی بین النهرین بسته است. این نظر می تواند صحیح باشد. چون شخصیت سازنده و مصالح به کار رفته در ساخت آن، با ویژگی های ذو القرنین و سد او در قران و کتاب مقدس مطابقت دارد. هم چنین سازنده آن به گواهی آثار باستانی کشف شده احتمالاً ملقب به ذو القرنین بوده است. به علاوه منطقه ای که سد در آن واقع است برای عرب عصر نزول و قوم یهود در آن زمان معهودیت داشته و نیز برخی روایات بر وجود سد ذو القرنین در منطقه ای بین آذربایجان و ارمنستان دلالت دارند.


متن دفاعیه پایان نامه «بررسی تطبیقی دین اسلام و دین حنیف»ـ

نوشتاری که در ذیل ملاحظه می کنید، متن دفاعیه پایان نامه خانم زهرا مصلحیان با عنوان « بررسی تطبیقی دین اسلام و دین حنیف از منظر آیات و روایات» است که با راهنمایی اینجانب و مشاورت دکتر محمد تقی دیاری به انجام رسیده و در شرف دفاع است.


با عرض سلام و ادب خدمت تمامی حضار گرامی، استادان محترم و دانش جویان عزیز و دوستان که در این جلسه حضور دارند.

در آغاز بر خودم لازم می دانم که از استادان محترم داور جناب آقای دکنر مودب و دکتر ناصح که قبول زحمت کردند و پایان نامه این جانب را مطالعه فرمودند تا از نکات و تذکرات ارزشمند خودشان مرا بهره مند سازند، تشکر و قدردانی کنم.

هم چنین از استاد محترم راهنما جناب آقای دکتر جعفر نکونام که با تمام وجود در راهنمایی من تلاش نموده و کم کاری ها و  کم تجربگی های مرا با سعه صدر تحمل نموده و مرا از راهنمایی های فراوان و بسیار ارزشمند خویش هم در روند تدوین پایان نامه و بالابردن علم و دانش این جانب و هم از تذکرات در زمینه بالا بردن معنویت و ایمان بهره مند نمودند، کمال تشکر و قدردانی را دارم. البته می دانم که به هیچ عنوان نمی توانم زحمات بی دریغ ایشان را جبران و به نحو اتم و اکمل پاسخ گویم.

هم چنین بر خودم لازم می دانم که از جناب آقای دکتر محمد تقی دیاری استاد محترم مشاور نیز که در طول مدت تدوین پایان نامه قبول زحمت فرمودند و از مرا از مشاوره های به جا و سازنده خویش بهره مند ساخته و همواره با تذکرات به جای خویش مایه آرامش ابن جانب می شدند؛ کمال تشکر و قدردانی را داشته باشم.

گزافه نیست اگر بگویم که بهره و استفاده ای که من از  استادان محترم راهنما و مشاور بردم، تنها در مرحله تدوین پایان نامه و کمک علمی نبود، بلکه آرامش، ادب و برخورد بسیار مناسب با دانشجو و اهمیت دادن به ایشان،  سعه صدر و تقوی این بزرگواران درسی بسیار بزرگ تر بود که در تمام عمرم نمی توانم از شکر این نعمت برآیم.

هم چنین از نماینده تحصیلات تکمیلی که قبول زحمت فرمودند و در این جلسه حضور به هم رساندند کمال تشکر دارم. از دوستان عزیزو دانشجویان محترمی نیز که در این جلسه علمی شرکت نمودند، سپاس گذاری می کنم.

موضوعی که این جانب در این مقطع توفیق تحقیق بر آن را پیدا کردم «بررسی تطبیقی دین اسلام و حنیف از منظر آیات و روایات» است. مقصود از دین حنیف همان آیین یکتاپرستی حضرت ابراهیم(ع) است.

در این پایان نامه تلاش بر این بوده است، دین اسلام با آیین حنیف مقایسه شود و وجوه اشتراک و افتراق آنها کشف و بیان گردد.

بنابراین سئوال اساسی در این پژوهش  این است که چه ارتباطی میان دین اسلام و حنیف وجود دارد؟ دیگر سئوالات مطرح در آن عبارت از این است که با توجه به این که میان دین حنیف و اسلام فاصله زمانی زیادی وجود دارد و در میان آن ها ادیان دیگری همانند دین یهودیت و مسیحیت فاصله شده است، چرا دین اسلام همان دین حنیف خوانده شده و این دین شامل چه عقاید و معارفی است؟

بر این اساس این پایان نامه در 5 فصل ترتیب یافته است:

در فصل اول به مباحث کلیات، نظیر تبیین مسئله و بیان سئوالات و فرضیات تحقیق، پیشینه، ضرورت و هدف از انجام این تحقیق و روش آن  و تعریف مصطلحات، پرداخته شده است. درباره پیشینه گفتنی است، آثار مستقلی ملاحظه نشد. تنها درباره  برخی از مسائل مطرح شده در این پژوهش مقالاتی یافت شد؛ همانند مقاله حنیف از دیدگاه قران اثر دکتر جعفر تابان، که مباحث لغوی را درباره این واژه پی گرفته بود. یا درباره دین پیامبر اسلام(ص) قبل از بعثت مباحثی پراکنده آمده بود. یا درباره وضعیت اعراب قبل از بعثت در کتاب المفصل فی تاریخ العرب قبل  الاسلام اشاراتی بیان شده بود. هدف در این پایان نامه سامان دادن به مباحث پراکنده ای بوده است که درباره این موضوع مطرح بوده و  جنبه نوآوری این تحقیق مقایسه میان این دو آیین دانسته می شود. در باره دین اعراب جاهلی قبل از بعثت، مباحثی در کتب تاریخی بیان شده است؛ اما ارتباط آن با دین حنیف چندان مورد توجه قرار نگرفته بود. نیز درباره عقاید و سنن دین حنیف به صورت منسجم اثری در دست نبود و عقاید و سنن اسلام مقایسه نشده بود. اهمیت پرداختن  به این موضوع از آن روست که از رهگذر آن این نکته مشخص می شود که اعراب عصر ظهور پیامبر اسلام با آموزه های اسلام آشنایی اجمالی داشتند و برخی از آن ها را هرچند با خرافات و تعصبات آمیخته شده بود، انجام می دادند. مصطلحاتی که در فصل کلیات به آنها پرداخته شده، سه مصطلح حنیف، سنن و  جاهلیت است. درباره اصل واژه حنیف نظرهای متفاوتی بیان شده است.  اصل معنای این واژه اعتدال و میانه روی در راه رفتن و آرامش و سکون درهنگام حرکت است به گونه ای که از راه مستقیم و راست تعدی نکند و هم چنان در راه راست باشد. ظاهراً به مناسبت این معنای اصلی، واژه حنیف بر شخصی که به راه مستقیم است و از ضلالت به سمت هدایت میل می کند و مناسک حضرت ابراهیم را به جای می آورد و از عبادت بت ها روی گردان است اطلاق شده است. مراد از سنت در لغت طریقه و روش است. سنت در قرآن در برخی موارد با کلمه اولین آمده و ترکیب سنت الاولین را تشکیل داده است. مقصود از سنت الاولین طریقه و شیوه اجداد و پدران است. در این پژوهش مقصود از سنت مفهومی عام است که علاوه بر احکام و مناسک، اخلاقیات را در برمی گیرد. بر اساس آن احکام عبادی و اخلاقی در دین حنیف و دین اسلام بیان و مقایسه شده است. یکی دیگر از لغات مورد استفاده جاهلیت است. مراد از آن صفت و حالى است که عرب قبل از اسلام داشتند؛ از قبیل شرک و بت پرستی و پیروی از خرافات و ظلم و فحشاء و نظایر آنها. از نظر زمانی، برخی جاهلیت را فاصله  150 تا200 سال قبل از بعثت پیامبر (ص) دانسته اند؛ ولی در بررسی های دقیق تر از حدود عام الفیل تا بعثت پیامبر (ص) را دوره جاهلی محسوب کرده اند.

موضوع فصل دوم، دین قوم پیامبر اسلام(ص) قبل از بعثت است. درباره قوم پیامبر اسلام چند احتمال وجود دارد: یک احتمال، قریش است و بر این اساس، مراد از «آباى قریش» که به تعبیر قرآن انذار نشده بودند، پدران نزدیک قریش بوده است؛ چون پدران دورتر ایشان یعنی امت حضرت ابراهیم و حضرت اسماعیل مورد انذار واقع شده بودند. به احتمال دیگر، منظور از قوم پیامبر اسلام(ص) همه عرب معاصر رسول خدا (ص) بوده باشند. بنا براین احتمال، مقصود از  پدران ایشان که انذار نشده بودند، امت های بعد از پیامبران هود، صالح و شعیب دانسته می شود. و به احتمال سوم، مراد، همه مردم همعصر رسول خدا(ص) بوده است؛ با این توجیه که رسول اسلام (ص) تنها برای قریش و عرب مبعوث نشده بود، بلکه رسالتش جهانى و عمومى بود. در این صورت باز منظور از پدران بشر آن روز که انذار نشده بودند، همان امت های بعد از حضرت عیسی محسوب می شود؛ چون آخرین رسولى که معروف است قبل از پیامبر اسلام مبعوث شده، حضرت عیسى(ع) بوده است. به این ترتیب، نخست دین قریش مورد بررسی واقع شد. قریش را از گذشته به دو قسمت بزرگ تقسیم کرده اند: قریش بطاح که قبائل مختلف آن در نواحی شعب در مکه ساکن بودند و قریش ظواهر که در خارج از شعب منزل داشتند. درباره دین این قبیله آمده است که ایشان را حمس یعنی اهل حرم می نامیدند. حمس همه طوایف قریش بودند، اینان در کار دین بر خود سخت مى‏گرفتند و امتیازى براى خود قائل می شدند و می گفتند: ما فرزندان ابراهیم و اهل حرم خدا و ساکنین شهر مقدس مکه‏ایم و خود را «حمس» می نامیدند و می گفتند: مقام و منزلتى که ما داریم، دیگران ندارند، و از این رو ما باید تنها حرمت حرم را نگاه داریم و حرمت حل (خارج حرم) بر ما لازم نیست. می گفتند: اگر بخواهند زیر سایه بروند جز در خیمه‏اى که از چرم ساخته شده باشد نروند. نیز مردمانى که از خارج داخل در حرم می شوند و قصد حج یا عمره دارند از غذائى که با خویش به حرم آورده‏اند، نباید بخورند، و در نخستین طوافى که هنگام ورود به مکه می خواهند انجام دهند، باید آن را در لباس اهل «حمس» به جاى آورند، و نباید در لباس هاى خویش که با خود آورده‏اند طواف کنند. قریش به همین نحو این عادات نادرست را بر اعراب تحمیل کرده بودند تا این که پیغمبر گرامى اسلام به نبوت مبعوث شد و این عادات و امتیازات باطل آنان را لغو نمود. اعراب در استانه ظهور اسلام دارای ادیان متفاوتی همانند بت پرستی، مسیحیت، یهودیت، مجوس، ستاره پرستی بودند و برخی نیز خود را پیرو دین حنیف می دانستند.

در فصل سوم به بحث درباره دین پیامبر و اجداد ایشان قبل از بعثت پرداخته شده است. در ابتدا نسب پیامبر و پدران ایشان معرفی شده است؛ سپس دین اجداد پیامبر مطرح و شواهد کلی در موحد بودن ایشان بیان شد. علامه مجلسی بر این باورند که بر توحید ایشان اتفاق نظر وجود دارد. آنگاه این سئوال مطرح شده است که با توجه به این که اجداد رسول اکرم به گواهی تاریخ همگی از بزرگان و سرپرستان قبیله خود بودند و معمولا پرده داری، کلید داری و سایر مناصب خانه خدا در دست و به عهده ایشان بود، اگر آن ها توحید را قبول داشتند، چرا  در درون خانه خدا که مسئولیت آن با ایشان بود، بت ها قرار داشتند و حتی در مکان ها ی مختلفی که مناسک حج در آن جا انجام می شد همانند کوه صفا و مروه و... بت هایی وجود داشته است؟ شاید بتوان به این سئوال چنین پاسخ داد که آنان به جهت تقیه ایمان خود را کتمان می کردند. این احتمال را شواهدی که درباره ایمان اجداد پیامبر اسلام رسیده است، تأیید می کند. در ادامه دین خود پیامبر بررسی شده و شواهدی از توحید  و بیزازی ایشان از پرستش بت ها گزارش گردیده است. درباره این که ایشان قبل از بعثت پیرو چه دینی بودند، نظرهای مختلفی بیان شده است: جمعی معتقدند که آن حضرت تابع شریعت های پیامبران قبل از خود بوده اند. منتها پنج نظریه درباره آن شریعت به این قرار ذکر شده است: 1. شریعت حضرت نوح علیه السلام؛ 2. شریعت حضرت ابراهیم علیه السلام؛ 3. شریعت حضرت موسی علیه السلام؛ 4. شریعت حضرت عیسی علیه السلام. گروهی نیز معتقدند که تابع شریعت‏ خود یعنی‏ شریعت اسلام بوده است. در مقابل این گروه گروهی با استناد بر آیه « ما کُنْتَ تَدْری مَا الْکِتابُ وَ لاَ الْإیمانُ» بر این باورند که ایشان بر هیچ شریعتی نبوده است. البته پاسخ داده شده است که این تعبیر هیچ منافاتى با اعتقاد توحیدى پیامبر و آشنایی اش به اصول عبادت و بندگى او ندارد. حاصل آن که اجداد و پدران پیامبر(ص) قبل از نبوت ایشان، با دین حنیف و حضرت ابراهیم آشنا بوده و برخی از این اصول را در عمل به آن پای بند بودند. البته درباره هریک از این افراد دلایل نقضی نیز دیده می شود که بر اساس آن برخی قائل به عدم ایمان آن ها شدند. هم چنین درباره دین خود پیامبر قبل از بعثت نیز نظرهای متفاوتی بیان گردیده است؛ اما براساس دلایل قویی که بر ایمان و اعتقاد ایشان مبتنی است، می توان بر موحد بودن ایشان تأکید کرد.

در فصل چهارم به بررسی تطبیقی عقاید در دین حنیف و اسلام پرداخته شده است. ابتدا توحید، بعد نبوت، و بعد معاد، مورد بررسی تطبیقی قرار گرفته است. در این فصل نشان داده شده است که همان طور که حضرت ابراهیم نخستین مرحله تلاش خویش را، معرفی خداوند یگانه بر مردم قرارداده و بر ضد بت پرستی و شرک مردم قرارداده بود، حضرت محمد(ص) نیز رسالت خویش را با دعوت مردم به خدای یگانه و مبارزه با شرک و بت پرستی آغاز نمودند. در کنار این به اثبات نبوت خویش برای مردم پرداخته و ضمن ایمان و تصدیق پیامبران گذشته، خویشتن را فرستاده خداوند متعال بر مردم معرفی نمودند. هر دو، نبوت خویش را ادامه نبوت پیامبران قبل از خود نامیده و تعالیم خویش را همان تعالیم آن ها دانسته اند؛ بنابراین در نبوت نیز در میان تعالیم این دو دین تفاوتی وجود ندارد؛ جز این که پیامبر اسلام خود را خاتم پیامبران معرفی کرده است. در زمینه معاد نیز حضرت ابراهیم مردم را به اعتقاد به وجود جهان پس از مرگ و مراقبت بر اعمال خویش و پرهیز از زشتی ها  و  انجام کارهای شایسته فرا می خوانده است. در دین اسلام شاید هیچ آموزه ای به اندازه معاد مورد تأکید قرار نگرفته است. پس در زمینه بیان عقاید در میان این دو دین تفاوتی دیده نمی شود.

در فصل آخر، مهم ترین احکام عبادی و اجتماعی در این دو دین، بیان گردید که آن ها عبارت اند از: نماز، روزه، حج، زکات، طهارت، مهمان نوازی و سلام کردن. البته از  چند و چون  و جزئیات برخی از این احکام مثل نماز، روزه در دین حنیف اطلاعات دقیقی در دست نیست و تنها بر اساس آیات قرآن، روایات رسیده و کتب تاریخی می توان فی الجمله وجود آن ها را در دین حنیف اثبات نمود. البته برخی از این احکام همانند حج و طهارت نیز به صورت واضح و روشن در آیات و روایات آمده است و مورد بررسی قرار گرفته است. این آموزه هایی که در دین حنیف است، در دین اسلام نیز وجود دارد و مورد امضاء و تأیید واقع شده است. بنابراین دین اسلام همان تکمیل شدة دین حنیف است و همان معارف، احکام و سنن دین حنیف را در سطح کامل‌تری به مخاطبان خویش ارائه نموده است.