سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مدهامّتان: علوم و معارف قرآن و حدیث

نقش طهارت نفس در فهم قرآن

متنی که اینک ملاحظه می کنید، مصاحبه ای است که خبرنگار اینکا با اینجانب در زمینه نقش طهارت نفس در فهم قرآن انجام داده است.

جعفرنکونام، عضو هیئت علمی دانشگاه قم در گفت‌وگو با خبرگزاری قرآنی ایران(ایکنا) شعبه خوزستان، در زمینه تأثیر طهارت باطن در فهم مفاهیم و حقایق قرآن اظهار کرد: به نظر می‌رسد، طهارت باطن از دو جهت می‌تواند در فهم قرآن مؤثر باشد؛ یکی از جهت کشف حقایق آیاتی که از عالم آخرت و فرشتگان سخن گفته اند. از رهگذر طهارت باطن پرده حس از مقابل چشم برداشته می شود و امکان شهود برزخی اخروی میسر می گردد.

دوم، از جهت فهم مفاهیم بواطن آیات است. طهارت باطن نوعی بصیرت و روشن‌بینی به انسان می بخشد و عقل و هوش او را تقویت می‌کند و از رهگذر آن می توان به لایه‌هایی از مفاهیم آیات قرآن که نیاز به تدبر و دقت بیشتری دارد، زودتر دست یافت.

دانشیار گروه علوم قرآن و حدیث دانشگاه قم اظهار کرد: دریافت‌های ناشی از طهارت باطن فراتر از فهم عرفی آیات قرآن است. فهم عرفی آیات قرآن برای هر کس که به زبان قرآن آشنایی پیدا کند، قابل تحصیل است و نیاز به طهارت باطن ندارد. کسانی همچون مشرکان مکه که عناد و لجاج داشتند و از طهارت باطن نیز بی‌بهره بودند، می‌توانستند معنای عرفی قرآن را دریافت کنند.

نکونام با بیان اینکه زبان قرآن به اجماع علما در اوج فصاحت، بلاغت و رسایی است، افزود: قرآن به زبان عربی مبین و روشن نازل شده است؛ به گونه‌ای که به تعبیر آیات قرآن، اگر قرآن روشن و مبین نازل نشده بود، مشرکان عرب ‌زبان به اعتراض می‌گشودند و می‌گفتند چرا در حالی که ما عرب هستیم، قرآن نازل شده برای ما گنگ و غیر قابل فهم است. نوع رفتاری که مشرکان مکه نسبت به قرآن داشتند، چنان نبود که نشان دهد آنها آیات قرآن را نمی‌فهمیدند؛ بلکه به خاطر قابل فهم بودن قرآن به صورت پنهانی آیات قرآنی را استماع می‌کردند تا نسبت به آیات نازل شده آگاه شوند و در مورد منافقان نیز گفته شده است که همواره این دغدغه را داشتند که نکند آیاتی نازل شود و مطالبی بر ضد آنها بیان کند و این نشان می‌داد که قرآن کریم کاملاً برای آنها قابل فهم است.

وی افزود: اساساً چون قرآن کریم برای هدایت آنها نازل شده است، نمی‌تواند برای آنان گنگ و غیرقابل فهم باشد و گنگ و غیرقابل فهم بودن نوعی نقص برای قرآن به شمار می‌رود، نه فضیلت. امتیاز قرآن آن است که در اوج فصاحت و بلاغت نازل شده است.

عضو هیئت علمی دانشگاه قم توضیح داد: فصاحت بدین معنا است که واژگان قرآن برای مردم مکه و مدینه مأنوس بود و واژگان نامأنوسی نظیر «تکأکأتم» و «جحلنجع» که در میان مردم عرب‌زبان مأنوس نبود، در قرآن به کار نرفته است. وجود چنین الفاظی در یک زبان، نقص تلقی می‌شود. به کار بردن الفاظی در سخن که مخاطب معنای آنها را درنیابد و ناگزیر باشد از دیگران معنای آنها را بپرسد یا خود به جستجو و تفحص بپردازند، نقص در فصاحت دانسته می شود.

نویسنده کتاب «درآمدی بر معناشناسی قرآن» ادامه داد: عدم تعقید معنوی، شرط دیگر فصاحت کلام است؛ بدین معنا که اگر مفردات را کنار هم بچینیم و اسناد یا جمله‌ای بسازیم و اضافه یا وصفی را صورت ‌دهیم، آنها نیز باید روشن باشند.

وی در تعریف بلاغت اظهار داشت: شرط بلاغت کلام آن است که متناسب با سطح فهم مخاطب بیان شود. اگر فهم مخاطبان پایین است، باید کلام به گونه ای بیان شود که آنان مراد را بفهمند.

وی اظهار کرد: چنانچه قائل شدیم که قرآن فصاحت و بلاغت دارد، این سخن بدان معناست که خداوند از الفاظ و عبارات قابل فهم برای عرب استفاده کرده و متناسب با سطح فهم آنان سخن گفته است. به این ترتیب باید معتقد شد، زبان قرآن عرفی و قابل فهم عرب معاصر پیامبر اسلام(ص) بوده است. مردمان دیگر نیز چنانچه بخواهند مراد عرفی قرآن را دریابند، باید آگاهی خود را در حد عرب آن عصر بالا ببرند.

وی افزود: منتها فهم قرآن در معنای عرفی محدود نیست و نقشی که طهارت نفس می تواند در این زمینه ایفا کند، این است که موجب می‌شود، فهمی بیش از آنچه که عرب معاصر پیامبر(ص) دریافت می کرده، حاصل کرد؛ یعنی باعث می شود، اولاً حقایق غیبی و اخروی را بهتر درک کنیم و ثانیاً لایه‌هایی از معنا که احتیاج به دقت، نبوغ و هوش بیشتری دارد، بهتر دریابیم؛ چراکه طهارت نفس بر حدت و قوت هوش و عقل می افزاید.

این قرآن‌پژوه ادامه داد: آنچه از معانی فراتر از عرف برای قرآن قابل پذیرش است، عبارت از لایه‌های منطقی آیات قرآنی است و این لایه‌ها برای همه کسانی که بتوانند عقل خود را به کاربرند و تدبر کنند، قابل تحصیل است و برای دستیابی بدانها برای هیچ‌کس ممنوعیتی وجود ندارد؛ منتها طهارت نفس تا اندازه‌ای قدرت درک انسان را در زمینه فهم این لایه ها تقویت می‌کند و حدّت می بخشد.

نویسنده کتاب «درآمدی بر معناشناسی قرآن» ادامه داد: طهارت نفس ویژه افراد خاصی نیست و برای هرکس قابل تحصیل است. منتها هر که بخواهد طهارت نفس پیدا کند، باید با خدا ارتباط قلبی قوی برقرار نماید تا آنجا که تمام اعمال و رفتارش خالص برای خدا باشد و از غیر او اعراض نماید و به این ترتیب، از گناهان دوری نماید.

نکونام گفت: اگر چه طهارت نفس به کشف لایه های مفهومی آیات مدد می رساند، اما نظر به این که آنها از قبیل لوازم منطقی آیات است، برای عموم قابل فهم است؛ چراکه لوازم منطقی از قبیل دریافت شخصی نیست؛ بلکه دریافتی‌ همگانی است. اما آنچه از قبیل کشف صور برزخی و حقایق اخروی و غیبی است، جنبه شخصی دارد و نمی‌تواند برای دیگران حجیت داشته باشد؛ مگر اینکه راوی موثق باشد که در این صورت از قبیل خبر  صحیح تلقی خواهد شد و برای دیگران نیز حجیت خواهد داشت؛ به ویژه آن که شمار راویان آن فراوان باشد و به حد استفاضه یا تواتر برسد.


معانی عرفی و عقلی؛ تنها معانی قابل انتساب به قرآن کریم

دوشنبه 21 فروردین 1391 09:56:59             شماره‌ خبر :981427
قرآن و مباحث هرمنوتیک/19
نکونام تصریح کرد:

معانی عرفی و عقلی؛ تنها معانی قابل انتساب به قرآن کریم

گروه اندیشه: عضو هیئت علمی دانشگاه قم اظهار کرد: اگر پیش‌فرض‌های مفسر منقح نباشد، این امر بر تفسیر او تأثیر می‌گذارد؛ بنابراین تنها معنایی را می‌توان به قرآن نسبت داد که عرفی (یعنی عرب عصر نزول آن معنا را شناخته باشد) و یا عقلی باشد (یعنی با آن فهم عرفی ملازمه عقلی داشته باشد).

جعفر نکونام، عضو هیئت علمی دانشگاه قم

جعفر نکونام، عضو هیئت علمی دانشگاه قم و نویسنده کتاب «درآمدی بر معناشناسی قرآن»، در گفت‏‌وگو با خبرگزاری قرآنی ایران (ایکنا)، در پاسخ به این سؤال که آیا فاصله زمانی مفسر با زمان پدید آمدن اثر بر فهم مراد مؤلف تأثیر دارد؟، اظهار کرد: بی‌تردید هر نوع ذهنیتی که افراد داشته باشند، در فهم معنای متن تأثیر دارد؛ اما این‌گونه نیست که انسان مانند ماشین منفعل باشد و از خود اختیار و قدرت گزینش نداشته باشد. انسان از قدرت انتخاب برخوردار است و می‌تواند برخی از گزاره‌‌ها را مورد اتکاء قرار داده و برخی دیگر را کنار نهد.

قرائن فهم مراد الهی

وی با بیان این‌که ما باید برای فهم قرآن ذهنیت‌ها و دانش‌هایی را که در عصر نزول وجود داشته، مورد مطالعه قرار دهیم نه آن ذهنیت ها و دانش هایی که در اعصار دیگر پدید آمده است، افزود: قرائن فهم مراد الهی عبارتند از سیاق آیات، زمان و مکان و شرایط و فضای نزول و مخاطبان آیات و بستری که قرآن در آن نازل شده است و اگر ما به این قرائن مراجعه کنیم، قرآن را به خوبی درک خواهیم کرد.

نکونام با تأکید بر این‌که ما وقتی ذهنیت‌ها و دانسته‌های پدید آمده بعد از عصر نزول را مورد بهره‌برداری قرار ندادیم، از تأثیر آنها و فروغلتیدن در تفسیر به رأی در امان هستیم، ادامه داد: اگر مشاهده می‌کنیم که دانسته‌ها و دانش‌های مفسران در تفسیر آنها تأثیر دارد، به جهت آن است که پیش‌فرض‌های آنها منقح نیست و تلقی آنان این است که مخاطب قرآن خود او یا مردم معاصر اوست.

تنها معنای عرفی و عقلی را می‌توان به قرآن نسبت داد

نویسنده کتاب «درآمدی بر معناشناسی قرآن» تصریح کرد: تلقی آن دسته از مفسران این است که هر معنایی را می‌توانیم به قرآن نسبت دهیم؛ در حالی‌که تنها معنایی را می‌توان به قرآن نسبت داد که یا عرفی باشد (یعنی عرب عصر نزول آن معنا را شناخته باشد) و یا عقلی باشد(یعنی با آن فهم عرفی ملازمه عقلی داشته باشد).

این محقق و پژوهشگر در توضیح این مطلب اظهار کرد: برای مثال در قرآن خطاب به مسلمانان مدینه که پس از انجام مناسک حج، به جای ورود از در خانه‌های خود، پشت خانه را سوراخ کرده و وارد می‌‌شدند، آمده است که: «وَأْتُواْ الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا؛ به خانه‏ها از در [ورودى] آنها درآیید»(بقره/189). معنای عرفی این آیه این است که از در خانه‌هایتان وارد شوید و ما اگر همین معنا را به این آیه اسناد دهیم، درست است.

وی اضافه کرد: معنای عقلی آیه فوق این است که غرض اصلی موجود در ورای این آیه را مورد توجه قرار دهیم و بپرسیم که خداوند چرا چنین امری را خطاب به آنان فرموده است؟ پس از تنقیح مناط، به این نتیجه خواهیم رسید که خداوند در واقع به آنان فرموده که کار عقلایی انجام دهند و کار نابخردانه و زیان‌آور و مضر انجام ندهند. این معنا، لازمه غیر بین این آیه است و ما می‌توانیم آن را با یک استدلال به این آیه اسناد دهیم.

این تلقی که در قرآن آیات متشابه وجود دارد که مردم آنها را نمی‌فهمند، ناصواب است. خداوند در این آیات برای تقریب به ذهن و فهماندن مقصود، حقایق اخروی را به حقایق دنیوی تشبیه و به صورت مجاز بیان کرده است

وی در ادامه سخنان خود تصریح کرد: اما آنچه را که بر مبنای عرفان، فلسفه یا علوم به آیات قرآن نسبت داده می‌شود و ربط عرفی و عقلی به آیه ندارد، نمی‌توانیم به قرآن نسبت دهیم. تبادر معانی عرفانی و فلسفی و علمی در مواجهه با آیات قرآن از قبیل تداعی معانی است و انتساب آنها به آیات قرآن، تفسیر به رأی و افترا بر کلام الهی به شمار می رود که ممنوع و حرام است.

عمده‌ترین خطاهای نواندیشان دینی در مواجهه با مباحث هرمنوتیک

عضو هیئت علمی دانشگاه قم در پاسخ به این سؤال که عمده‌ترین خطاهای نواندیشان دینی در مواجهه با مباحث هرمنوتیک و ورود آنها به عالم اسلام چه بوده است؟ بیان کرد: نمی‌توان گفت که همه مباحثی که درباره هرمنوتیک در غرب گفته شده، باطل است؛ چنان که درباره مباحث تفسیری و علوم قرآن نیز نمی‌توان گفت که همه آنچه که عالمان مسلمان بیان کرده‌اند، حق است.

وی افزود: باید با منطق به ارزیابی دیدگاه‌ها و نظریات پرداخت و اگر گزاره‌های مورد استناد هرمنوتیست‌ها یا مفسران اسلامی به لحاظ ماده و صورت صحیح باشد، باید گفت که آنها حقند، وگرنه باطلند. گزاره‌های حق آن است که بدیهی یا منتهی به بدیهی و مدلل باشد و نیز صورت استدلال بر آنها درست بوده و قدر جامعی میان این گزاره‌های مورد استدلال وجود داشته باشد.

هرمنوتیک و پیش‌فرض‌های ذهنی

این محقق و قرآن‌پژوه تصریح کرد: از جمله لغزش های هرمنوتیست‌ها این است که مفسر نمی‌تواند از قید پیش‌فرض‌های خود رهایی پیدا کند و لذا هر متنی را همان گونه می فهمد که پیش‌فرض‌هایش اقتضاء کرده است؛ در حالی که چنین نیست و انسان بسان یک ماشین نیست که وقتی اطلاعات خاصی به درون ذهن او ریخته شود، به طور اجتناب ناپذیری محصول خاصی تولید کند. انسان مختار است که از میان اطلاعات ذهنی اش، برخی را برگزیند و برخی را هم کنار نهد.

وی در پاسخ به این سؤال که راهکار یا راهکارهای اندیشمندان مسلمان در کاهش پیش‌فرض‌ها در فهم معنای متن قرآن چیست؟، ادامه داد: اندیشمندان مسلمان برای تفسیر یا تأویل صحیح آیات قرآن شروطی را قرار داده اند؛ نظیر این‌که شاهدی از لغت داشته باشد یا حدیثی آن را تأیید کند و یا با ادله معتبر معارضت نداشته باشد.

تأویل و تفسیر

نویسنده کتاب «درآمدی بر معناشناسی قرآن» افزود: تلقی بسیاری از آنان این است که اگر این شروط رعایت شود، هیچ اشکالی ندارد که از دانش‌های بشری برای تفسیر یا تأویل آیات قرآن بهره‌برداری شود؛ بنابراین به نظر آنان هیچ اشکالی ندارد که آنها به عنوان پیش‌فرض‌های فهم قرآن آنان مورد اتکاء قرار بگیرند.

نکونام عنوان کرد: اما من نگاه دیگری به تأویل دارم و اساساً تأویل قرآن را به معنای حمل قرآن بر هر معنایی که آن را صحیح می دانیم یا حدیثی با آن موافق است یا دلیل معارضی ندارد، درست نمی دانم. به باور من، تأویل به معنای برگرداندن عبارت به معنای خلاف ظاهر، تفسیر به رأی است؛ به جهت آن که متکلم اگر بخواهد القای مقصود کند، باید همان معنای ظاهر (و نه معنای خلاف آن) را اراده کند.

تبادر معانی عرفانی و فلسفی و علمی در مواجهه با آیات قرآن از قبیل تداعی معانی به شمار می رود و انتساب آنها به آیات قرآن، تفسیر به رأی و افترا بر کلام الهی به شمار می رود که ممنوع و حرام است

وی افزود: در تعریف ظاهر گفته‌اند که آن عبارت است از معنایی که به ذهن تبادر می‌یابد و سبقت می‌جوید. متکلم در یک کلام فصیح و بلیغ باید از الفاظ و تعابیر خود همان معنایی را اراده کند که به ذهن مخاطبان تبادر می‌یابد و سبقت می‌جوید و اراده خلاف آن مخل فصاحت و بلاغت دانسته می‌شود.

نکونام تصریح کرد: تبادر و ظهور هم در حقیقت است و هم در مجاز. برای مثال وقتی گفته می‌شود که «شیر در جنگل است»، شیر در معنای حقیقی اش یعنی حیوان درنده تبادر و ظهور دارد و همان مراد متکلم است. اما وقتی گفته می شود، «فلانی شیر است»، شیر در معنای مجازی اش تبادر و ظهور دارد و همان باید مراد متکلم باشد. بنابراین در هیچ یک از دو گزاره مذکور، هرگز معنای خلاف ظاهر مراد نیست.

این محقق و قرآن‌پژوه تصریح کرد: این تلقی که در قرآن آیات متشابه وجود دارد که مردم آنها را نمی‌فهمند، ناصواب است. خداوند در این آیات برای تقریب به ذهن و فهماندن مقصود، حقایق اخروی را به حقایق دنیوی تشبیه و به صورت مجاز بیان کرده است. بشر در دنیا اموری مثل باغ، عسل، معین (شراب) و... را می‌شناخته و خداوند برای این‌که به او بفهماند که جهان و حقایق دیگری وجود دارد، این الفاظ را با قرائن صارفه یعنی به طریق مجاز برای بیان آن حقایق به کار برده است.

وی با ارائه مثالی از قرآن کریم در اثبات این مطلب افزود: برای مثال قرآن می‌فرماید: «وَ جَنَّةٍ عَرْضُها کَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ؛ و باغی که پهنایش به پهنای آسمان و زمین یعنی سراسر هستی است»(حدید/21) یا فرموده است: « وَ کَأْسٍ مِنْ مَعینٍ لا یُصَدَّعُونَ عَنْها وَ لا یُنْزِفُونَ(واقعه/18- 19)؛ و پیاله‌[ها]یى از باده ناب روان [که‏] نه از آن دردسر گیرند و نه بى‏خرد گردند».

عضو هیئت علمی دانشگاه قم در پایان خاطرنشان کرد: ما باید همان ظاهر معنا و معنای آشکاری را که به ذهن متبادر می‌شود، بگیریم. همان معنای آشکار مراد خداست و تأویل به معنای برگرداندن الفاظ قرآن به معنایی خلاف ظاهر، کاری ناصواب و تفسیر به رأی است.


قابلیت تعمیم گزاره های قرآن از رهگذر تفسیر فراتاریخی قرآن

شنبه 19 فروردین 1391 10:47:18             شماره‌ خبر :979676
قرآن و مباحث هرمنوتیک/18
جعفر نکونام عنوان کرد:

تعمیم گزاره‌های کلی قرآن به مردمان اعصار دیگر؛ دلیلی بر جاودانگی هدایت قرآن

گروه اندیشه: پاره‌ای از آموزه‌های قرآن که مختص عرب عصر نزول بوده، از طریق الغای خصوصیت، قابل تعمیم به مردمان دیگر بوده و ما می‌توانیم از همین آموزه‌ها، گزاره‌های کلی استخراج کنیم که مختص عصر و قوم خاصی نخواهد بود و این امر از جمله دلایل جاودانه بودن هدایت قرآن آن است.

جعفر نکونام، عضو هیئت علمی دانشگاه قم

جعفر نکونام، عضو هیئت علمی دانشگاه قم و نویسنده کتاب «درآمدی بر معناشناسی قرآن» در گفت‏‌وگو با خبرگزاری قرآنی ایران(ایکنا)، در باب شبهه رهیافت خطا در آموزه‌های علمی قرآن و در پاسخ به این سؤال که آیا در قرآن اعجاز علمی وجود دارد؟ اظهار کرد: اگر ما پذیرفتیم که خداوند در قرآن به‌گونه‌ای سخن گفته که عرب عصر نزول آن را بفهمد، نمی‌توانیم ادعا کنیم که در قرآن آیاتی وجود دارد که مراد آنها را مردم عرب عصر پیامبر(ص) نفهمیدند و اکنون بر اثر گذشت زمان و رشد دانش بشری، قادر به کشف مراد آنها شده‌اند.

نویسنده کتاب «درآمدی بر معناشناسی قرآن» افزود: لازمه ادعای اعجاز علمی در قرآن این است که مردم طی قرن‌ها آیات الهی را نفهمیده‌اند یا بد فهمیده‌اند و اکنون با رشد دانش بشری قادر به فهم مراد الهی شده‌اند. حال آن که چنین چیزی خلاف فصاحت و بلاغت قرآن است.

این محقق و پژوهشگر اضافه کرد: وقتی که ما می‌پذیریم، خداوند از زبان عرب حجاز عصر نزول استفاده کرده و خطاب به آنها سخن گفته و نیز قصد القای مقصود به آنان را داشته و به ذهن آنان هم اشراف داشته و می‌دانسته که آنان چه چیزی را می‌‌فهمند و چه چیزی را نمی‌فهمند، معنا ندارد که ادعا کنیم که آنان مراد الهی را درک نکرده‌اند و انسان‌های امروزی بر اثر پیشرفت دانش قادر به درک آن شده‌اند.

وی در ادامه تصریح کرد: بر این اساس باید گفت، ادعای اعجاز علمی در قرآن به این معناکه عرب عصر نزول مراد الهی از آیات قرآن را درک نکرده و اکنون قادر به کشف آن شده‌اند، باطل است. این ادعا بدان معناست که قرآن فصاحت و بلاغت نداشته و خداوند در قرآن عرب عصر نزول را به گمراهی و سرگردانی انداخته است؛ حال آن که چنین چیزی قابل پذیرش نیست.

قرآن و فرهنگ زمانه

عضو هیئت علمی دانشگاه قم در پاسخ به این سؤال که قرآن از فرهنگ زمانه متأثر بوده یا با آن همراهی کرده است؟ بیان کرد: اگر ما بپذیریم که قرآن برای هدایت عرب عصر نزول نازل شده و از موضوعات و مسائل آنها سخن گفته، این امر بدان معناست که خداوند ظرفیت‌های فرهنگی عرب عصر نزول را مورد توجه قرار داده و در قالب آن ظرفیت‌ها سخن گفته است.

وی ادامه داد: دانش خدواند مطلق است، مانند دریا؛ اما چون افراد خاصی از آنها بهره می‌گیرند، خداوند آن را در ظرف خاصی(برای مثال یک لیوان یا پارچ) ریخته است. این محدودیت‌ها نه به خاطر خدا، بلکه به خاطر این است که عرب عصر نزول، اقتضای آموزه‌های خاصی را داشته است.

 جعفر نکونام:
لازمه ادعای اعجاز علمی در قرآن این است که مردم طی قرن‌ها آیات الهی را نفهمیده‌اند یا بد فهمیده‌اند و اکنون با رشد دانش بشری قادر به فهم مراد الهی شده‌اند. حال آن که چنین چیزی خلاف فصاحت و بلاغت قرآن است

نویسنده کتاب «درآمدی بر معناشناسی قرآن افزود: این‌که ما توقع داشته باشیم، خداوند در قرآن برای همه اقوام، در همه اعصار سخن گفته باشد، مانند آن است که انتظار داشته باشیم که در یک پارچ یا لیوان، یک دریا را بریزند و چنین چیزی امکان ندارد.

وی با تأکید بر این‌که البته این معنا که قرآن برای هدایت مردم عرب عصر نزول نازل شده است، به این معنا نیست که هدایت آن نیز اختصاص به آنها داشته است، اظهار کرد: برای تقریب به ذهن می‌توان گفت که این موضوع مانند آن است که یک پزشک نسخه‌ای را برای بیماری خاص پیچیده، ولی بیماران دیگر وقتی نسخه او را مشاهده می‌کنند، درمی‌یابند که این نسخه برای بیماری آنها نیز کارساز است.

این محقق و قرآن‌پژوه تصریح کرد: مخفی نماند که رعایت ظرفیت‌های فرهنگی عرب عصر نزول در قرآن هرگز به معنای تأیید اباطیل و خرافات و سنت‌های باطل آنها نیست. بی شک خداوند در قرآن در صدد برآمده است که آنها را از میان برچیند و سنن و باورهای صحیحی را بیاموزاند.

دلایل جاودانه بودن هدایت قرآن

وی افزود: باید دانست که هدایت قرآن جاودانه است؛ زیرا اولاً، این باورها و سننی که قرآن با آنها مبارزه کرده، اختصاص به آن عصر هم نداشته است. برای مثال آنان خدای یگانه را نمی پرستیدند و به قیامت باور نداشتند و به یتیمان رسیدگی نمی‌کردند، خوش‌گذران و مال‌دوست بودند، مرتکب فحشاء می‌شدند، دزدی می‌کردند و... که این باورها و سنن باطل در اعصار دیگر، از جمله در عصر ما، نیز وجود دارد.

نکونام در تبیین دومین دلیل جاودانگی هدایت قرآن ادامه داد: انسان معاصر به لحاظ فطری همان انسان عصر نزول است. بسیاری از آموزه‌های قرآن نیز فطری است؛ به این معنا برای همه زمان ها و اقوام ثابت است و تغییر و تبدیل پیدا نمی‌کند.

عضو هیئت علمی دانشگاه قم خاطرنشان کرد: سومین دلیل بر جاودانه بودن هدایت قرآن آن است که پاره‌ای از آموزه‌های قرآن که مختص عرب عصر نزول بوده، از طریق الغای خصوصیت قابل تعمیم به مردمان دیگر است. ما می‌توانیم از همین آموزه‌ها، گزاره‌های کلی استخراج کنیم و گزاره‌های کلی نیز مختص عصر و قوم خاصی نخواهد بود.