سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مدهامّتان: علوم و معارف قرآن و حدیث

متن دفاعیه خانم آگهی: بررسی تطبیقی بافت در تفسیر و زبان شناسی

متنی که اینک ملاحظه می کنید، دفاعیه خانم فاطمه آگهی از پایان نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «بررسی تطبیقی بافت در تفسیر و زبان شناسی» به راهنمایی اینجانب و مشاورت دکتر پیروز در دانشگاه قم به انجام رسیده و در شرف دفاع است.

با عرض سلام و خیر مقدم خدمت حضار گرامی، استادان محترم و دانش جویان عزیز که در این جلسه حضور دارند. در ابتدای جلسه بر خود لازم می دانم از تمامی اساتید گرامی و کسانی که در طی این دوره، بنده را در فراهم آوردن این پایان نامه به هر نحوی یاری داده اند نهایت تشکر را داشته و برای آن ها سعادت و موفقیت را از خداوند بخواهم. به خصوص  استاد بزرگوار دکتر نکونام که صبورانه و پدرانه در این مدت مرا مورد لطف و راهنمایی قرار داده اند. نیز سپاس گزارم از جناب آقای دکتر پیروز که مرا از مشاوره های سازنده خود در تدوین پایان نامه بهره مند ساختند. همچنین بر خودم لازم می دانم که از استادان محترم داور جناب آقای دکتر شاکر و جناب آقای دکتر نجفی که پایان نامه این جانب را مطالعه فرمودند تشکر و قدردانی کنم. همین طور از نماینده تحصیلات تکمیلی که قبول زحمت فرمودند و در این جلسه حضور پیدا کردند تشکر می نمایم.

موضوع این پژوهش «بررسی تطبیقی بافت در تفسیر و زبان شناسی» است. زبان شناسی و شاخه‌های آن کاربردهای متنوع و فراوانی در حوزه مطالعات قرآنی دارد. یکی از موضوعات مشترک در تفسیر و زبان شناسی جدید، مبحث گفتمان و تحلیل گفتمان است که در میان قرآن پژوهان با تعابیر مختلفی همچون سیاق، تناسب، نظم، قرینه و مانند آن یاد شده است. وجه مشترک تمام این مباحث بررسی ارتباط اجزای کلام با یکدیگر و نقش آن ها در روشن نمودن مراد متکلم است.

کلمات به تنهایی و جدای از بافت معنای مطلق دارند؛ اما ترکیب واژگان با هم و تشکیل جملات و در پی آن متون، معمولاً، به تحدید معنای مطلق و تشکیل معنای نسبی می انجامد. بنابراین واژگان را باید همانند مصالح ساختمانی دانست که هرچند به تنهایی ظاهری مشترک دارند، اما کاربرد آن­ها در بافت­های متفاوت متنی و موقعیتی، منجر به ساخت معانی خاصی می شوند.

تلاش دانشمندان اسلامی به منظور کشف مراد نصوص دینی، باعث شکوفایی برخی از مباحث مختلف زبان شناختی از جمله سیاق در میان ایشان شده است. سیاق در علوم مختلف اسلامی، مانند علم لغت، اصول، بلاغت و نیز در زبان شناسی، مورد کاوش قرار گرفته است. در مباحث سنتی در حوزه تفسیر، اصول فقه و مانند آن، تنها به طور خاص از قرائن لفظی متصل، به سیاق تعبیر می شد؛ اما در مباحث جدید کلیه قرائن، اعم از لفظی و غیر لفظی، یا به عبارتی هر اطلاعی که در شناخت مراد متکلم می تواند دخیل باشد، مورد توجه قرار می گیرد.

زبان شناسی تا قرن بیستم میلادی از تأثیر بافت یا گفتمان و ابعاد مختلف آن چندان بحثی به میان نیاورده بود. علیرغم اهتمام دیرهنگام زبان شناسی غرب به تحقیق درباره بافت و حدود آن، به علت جامع نگری، ظرف کمتر از یک قرن موفقیت­های ­چشم گیری حاصل شده است.

پژوهــش­های ­صورت گرفته در حوزه سیاق، اغلب، تک رشــته ای بوده و این در حالی اســت که نگاه تطبیقی به بافت، دستیابی به فهمی جامع از متن قرآن را به دنبال خواهد داشت.

این پژوهش در پی بررسی سیاق در دو حوزه زبانی و غیر زبانی و تطبیق مسائل آن در دو حوزه تفسیر و زبان شناسی است و سوالاتی بدین شرح را مطرح می نماید:

1. مراد از بافت چیست و معادل­های­ آن در علوم قرآن و تفسیر و نیز زبان شناسی کدام اند؟

2. حدود بافت در تفسیر و زبان شناسی چگونه تعریف می شود؟

3. انواع بافت در تفسیر و زبان شناسی کدام اند؟

4. نقش بافت در کشف مراد متکلم در تفسیر و زبان شناسی چگونه است؟

5. ابزارهای ارتباطی بافت در تفسیر و زبان شناسی چیست؟

6. تعارض بافت حالی و مقالی در تفسیر و زبان شناسی چگونه تحلیل می شود؟

به منظور پاسخ گویی به این سئوالات مباحث پایان نامه در شش فصل تنظیم شده است:

در فصل اول با عنوان «کلیات»، به تعریف موضوع، سئوالات و فرضیات، پیشینه موضوع و اصطلاحات پر کاربرد پایان نامه مانند متن، گفتمان، تحلیل گفتمان، گفتاری بودن زبان قرآن، سیاق، قرینه و فصاحت و بلاغت پرداخته شده است.

 در مورد پیشینه بحث باید گفت در کتب زبان شناسی غربی و عربی نگاه به سیاق از دو بعد لفظی و حالی آن وجود دارد؛ اما این نوع نگاه در زبان فارسی را تنها در مقاله ای از آقای دکتر سعیدی روشن می توان مشاهده نمود.  گفتمان عبارت از فرایندی است که طی آن کلیه عوامل حاکم بر کاربرد زبان در بین انسان ها، شامل عوامل متنی، اجتماعی، فرهنگی و... برای تبلور و شکل گیری پیام، به تعامل می پردازند.  زبان شناسان و مفسران با دقت در عوامل تعیین کننده معنا، مشخص نمودند که عناصر و ابزار ساختمانی زبان شامل آواها، دستور و واژگان، تنها تعیین کنندگان معنا  و پیام یک واحد کلامی محسوب نمی شوند. معنا شناسان در زبان شناسی جدید، معنا را در سطحی گسترده تر از کلمه  و جمله یعنی در سطح گفتمان نیز مورد بررسی قرار می دهند. ایشان درک معنای صحیح و کامل را مرهون نگاه همه جانبه و فراگیر به جنبه­های مختلف یک گفتمان (بافت) اعم از درون متنی و برون متنی (موقعیتی، فرهنگی و ...) می دانند. در زبان شناسی، بررسی بافت کلام با تحلیل گفتمان یعنی با توجه به پیش زمینه­ها و عوامل تأثیر گذار بافتی امکان پذیر است.

در مباحث گفتمان شناسی سنتی برای درک معنا و مفهوم کلام، به بافت موقعیتی که معادل قرینه حالیه در مطالعات اسلامی است، توجه می شد؛ اما در مباحث جدید فهم دقیق یک کلام را در گرو فهم اطلاعات وسیع­تری همچون اطلاعات زبانی و غیر زبانی مانند اطلاعات تاریخی، جغرافیایی و مانند آن دانسته اند که بافت فرهنگی نام دارد.

در هرحال با سخن کاوی و تحلیل گفتمان قرآنی که در زمینه و بافت مشخصی صورت گرفته است، می توان به فهم صحیح متون از جمله قرآن دست یافت. در این زمینه باید تعریف مشخصی از مقوله بافت صورت گیرد و ماهیت، حدود، ارکان و مبانی آن مشخص گردد و ضوابط بکارگیری صحیح بافت در زبان شناسی و تفسیر مشخص شود، تا بتوانیم از مهم ترین و مطمئن­ترین ابزار یعنی سیاق، برای معناشناسی نصوص از جمله آیات قرآنی، بهره ببریم. بررسی تطبیقی جایگاه سیاق در تفسیر و زبان شناسی ما را در رسیدن به این مهم یاری می رساند.

در این پژوهش سعی بر آن است تا عناصر درون متنی و برون متنی مؤثر در معنای متن از دیدگاه زبان­شناسی جدید و تفسیر مورد بررسی قرار گیرد و با رویکرد مقایسه ای موارد تشابه و اختلاف میان این دو حوزه روشن گردد.

فرض ما بر ­گفتاری بودن زبان قرآن است. تکیه بر حال و مقام در زبان گفتار بیشتر از زبان نوشتار است و برخی از اطلاعات جانبی در متن زبانی نمی‏آید و به حال و مقام احاله می شود. اسلوب گفتاری، متفاوت از اسلوب نوشتاری است؛ به این معنا که در آن، تنها وضعیت مخاطبانی مهم است که موقع خطاب، شاهد و حاضر بوده اند.

چنان که از معنای قرینه برمی آید؛ یعنی اطلاعات همراه یک متن که نمی تواند منفصل از آن باشد. قرینه می تواند لفظی، یعنی موجود در آن متن باشد یا می تواند حالی و مقامی، یعنی خارج از آن متن، مثل شرایط مکانی، زمانی و یا معهودات ذهنی مخاطبان باشد. بنابر فصاحت و بلاغت قرآن و نقش هدایتی آن صحیح نیست که آیه ای دارای چند معنا باشد؛ ولی همراه قرینه ای که معنای آن را روشن کند، به کار نرفته باشد. شرط فصاحت کلام این است که اگر لفظی دارای چند معناست، قرینه تعیین مراد، مقارن ایراد کلام ذکر شود؛ نه این که مخاطب را مدت­ها در سرگردانی قرار دهند و او پس از جستجوی قرائن، به کشف مراد دست یابد. بنابراین قرائن برای متن فصیح و بلیغی چون قرآن برای مخاطبان قرآن، مشهود و معلوم بوده و نیازی به تفحص نداشته است؛ اما غیر مخاطبان بسا به آن قرائن دسترسی نداشته باشند و لازم باشد، برای دستیابی به مراد به تفحص قرائن روی بیاورد.

در فصل دوم، تحت عنوان «پیشینه بافت در علوم مختلف»، به بررسی نظریه بافت در علوم اسلامی همچون علم نحو، اصول، معانی و بیان و تفسیر و نیز به پیشینه آن در علم زبان شناسی پرداخته شده است. زبان شناسان از سال 1970میلادی، از اهمیت بافت در تفسیر عبارات  سخن گفتند و تقسیم چهار گانه ای را برای بافت پیشنهاد نمودند که شامل انواع بافت زبانی، موقعیتی، عاطفی و فرهنگی می شود. سه نوع اخیر بافت، در ذیل نام بافت فرهنگی مطالعه می شود.

در فصل سوم، با عنوان «پیوستگی بافت و ابزار­های ­آن» به چگونگی پیوستگی متن و در نتیجه تشکیل گفتمان، از دیدگاه دو زبان شناس به نام های مایکل هَلیدی و رقیه حسن و انطباق آن بر قرآن پرداخته شده و پیوستگی به دو نوع درون متنی یا پیوستگی ساختاری و برون متنی یا پیوستگی کاربردی تقسیم شده است. عناصر پیوستگی ساختاری متن در زبان شناسی جدید به سه دسته اصلی تقسیم می گردد: دستوری، واژگانی و معنایی. هلیدی و حسن ابزارهای پیوستگی ساختاری متن را به پنج دسته تقسیم می نمایند که عبارت اند از: ارجاع درون متنی، حذف، پیوستگی واژگانی و حروف ربط. ابزار­های ­ارجاع و حذف با هم پیوستگی دستوری را تشکیل می دهند. پیوستگی واژگانی از طریق لغات مختلف صورت می گیرد و به دو نوع تکرار و هم آئی تقسیم می شود که خود آن ها نیز به شاخه هایی تقسیم می گردد. حروف ربط یا اتصال نیز پیوستگی معنایی متن را موجب می گردند که هلیدی و حسن، آن ها را به 4 نوع اضافی، سببی، تقابلی و زمانی تقسیم نموده اند. در این تحقیق به احصاء ابزار­های پیوستگی در قرآن کریم با ذکر مثال هایی از آیات، براساس مدل هلیدی پرداخته شده است. البته هلیدی و حسن تنها به پیوستگی ساختاری یا درون متنی به وسیله ابزارهای آن پرداخته و به پیوستگی حالی یا کاربردی نپرداخته اند.

پیوستگی یک متن به ارتباط میان واژگان آن متن که از آن به پیوستگی ساختاری تعبیر می شود، منحصر نیست؛ بلکه عامل پیوستگی کاربردی نیز در آن وجود دارد.این نوع از پیوستگی که بیشتر در متون به سبک گفتاری مشاهده می شود، در واقع همان تناسب میان متن و بافت موقعیت است. در خصوص قرآن، اسباب نزول به معنای عام آن، مشخص کننده بافت موقعیت است. پیوستگی کاربردی میان دو بخش از آیات رابطه برقرار می کند، دو نوع است:  یکی پیوستگی کاربردی با ارجاع برون متنی یا ارجاع مقامی، و دیگری پیوستگی کاربردی بدون ارجاع برون متنی. قسم اخیر، خود به دو نوع قابل تقسیم است: پیوستگی کاربردی میان دو بخش از آیه و پیوستگی کاربردی آیه با جمله معترضه درون آن. جملات معترضه باید لزوما با صدرو ذیل خود با موقعیت مرتبط باشند.

در فصل چهارم ذیل عنوان «بافت زبانی» به بافت لفظی در تفسیر قرآن و علم زبان شناسی پرداخته شده و عوامل تشکیل دهنده این بافت شامل بافت کلمات، بافت جمله یا آیه، آیات متحد الموضوع و همجوار، تمام آیات سوره مربوط، سیاق سوره­ها و آیات متحد الموضوع و ناهمجوار قرآن و بافت کلی قرآن مورد بررسی قرار گرفت.

در فصل پنجم تحت عنوان «بافت حالی» به بافت حالی در تفسیر قرآن و زبان شناسی پرداخته شد و عوامل تشکیل دهنده این بافت در قرآن، مانند متکلم قرآن؛ مخاطب قرآن یعنی عرب عصر نزول  قرآن؛ بافت فرهنگی قرآن و مهم ترین ابعاد فرهنگ نظیر جغرافیا، تاریخ، ادیان، ادبیات، باورها، سنت­ها و حرفه­های ­عصر نزول پرداخته شد. جغرافیای قرآن نواحی معهود برای عرب عصر نزول بوده است و تاریخ انعکاس یافته در قرآن عبارت از سرگذشت اقوام معهود و شناخته شده برای عرب است. ادیان، ادبیات، سنت ها، باورها و حرفه های مذکور در قرآن نیز برای مخاطبان قرآن معهود بوده است.

و بالاخره در فصل ششم با عنوان «تعارض دلالی بافت ها» به آیاتی پرداخته شده که میان بافت لفظی آن ها و بافت حالی ذکر شده برای آن ها، اختلاف نظر وجود دارد. تعارض دلالت ها با تعریف حدود سیاق رابطه مستقیم دارد. بنابر آن که حدود سیاق را صرفاً نوعی از دلالت های ­لفظی بدانیم و یا ترکیبی از بافت لفظی و حالی، دو نوع تعارض در دلالت مطرح است: یکی تعارض دلالت لفظی با دلالت سیاقی که در صورت منوط بودن صدق کلام بر آن است، بر دلالت لفظی و وضعی مقدم می شود، و دیگری تعارض دلالت سیاقی حالی با دلالت سیاقی لفظی و یا به عبارتی تعارض لفظ قرآن با روایات اسباب نزول. در این زمینه که به هنگام تعارض سیاق لفظی با سیاق حالی یا اسباب نزول کدامیک ترجیح داده می شود، دو نظریه قابل ذکر است: یکی نظریه تقدم اسباب نزول بر بافت لفظی که در مباحث سنتی تفسیر قرآن، به هنگام تعارض، دلالت لفظی را بر دلالت لبّی ترجیح داده اند، و دیگری نظریه تقدم بافت لفظی بر اسباب نزول که معتقدان به این نظریه دلایلی برعدم جواز حاکم نمودن روایات اسباب نزول بر آیات قرآن آورده اند؛ نظیر وجود عیوب بسیار فراوان در روایات اسباب نزول‏، فصاحت و بلاغت قرآن، روایات عرضه. در ادامه به بحث فراز­های­ تقطیع شده آیات پرداخته شده  است. مراد از آن قسمت هایی از آیات قرآن است که مستقل از سیاق یعنی صدر و ذیل حامل معنایی مستقل برشمرده شده است.


متن دفاعیه پایان نامه «بررسی تطبیقی دین اسلام و دین حنیف»ـ

نوشتاری که در ذیل ملاحظه می کنید، متن دفاعیه پایان نامه خانم زهرا مصلحیان با عنوان « بررسی تطبیقی دین اسلام و دین حنیف از منظر آیات و روایات» است که با راهنمایی اینجانب و مشاورت دکتر محمد تقی دیاری به انجام رسیده و در شرف دفاع است.


با عرض سلام و ادب خدمت تمامی حضار گرامی، استادان محترم و دانش جویان عزیز و دوستان که در این جلسه حضور دارند.

در آغاز بر خودم لازم می دانم که از استادان محترم داور جناب آقای دکنر مودب و دکتر ناصح که قبول زحمت کردند و پایان نامه این جانب را مطالعه فرمودند تا از نکات و تذکرات ارزشمند خودشان مرا بهره مند سازند، تشکر و قدردانی کنم.

هم چنین از استاد محترم راهنما جناب آقای دکتر جعفر نکونام که با تمام وجود در راهنمایی من تلاش نموده و کم کاری ها و  کم تجربگی های مرا با سعه صدر تحمل نموده و مرا از راهنمایی های فراوان و بسیار ارزشمند خویش هم در روند تدوین پایان نامه و بالابردن علم و دانش این جانب و هم از تذکرات در زمینه بالا بردن معنویت و ایمان بهره مند نمودند، کمال تشکر و قدردانی را دارم. البته می دانم که به هیچ عنوان نمی توانم زحمات بی دریغ ایشان را جبران و به نحو اتم و اکمل پاسخ گویم.

هم چنین بر خودم لازم می دانم که از جناب آقای دکتر محمد تقی دیاری استاد محترم مشاور نیز که در طول مدت تدوین پایان نامه قبول زحمت فرمودند و از مرا از مشاوره های به جا و سازنده خویش بهره مند ساخته و همواره با تذکرات به جای خویش مایه آرامش ابن جانب می شدند؛ کمال تشکر و قدردانی را داشته باشم.

گزافه نیست اگر بگویم که بهره و استفاده ای که من از  استادان محترم راهنما و مشاور بردم، تنها در مرحله تدوین پایان نامه و کمک علمی نبود، بلکه آرامش، ادب و برخورد بسیار مناسب با دانشجو و اهمیت دادن به ایشان،  سعه صدر و تقوی این بزرگواران درسی بسیار بزرگ تر بود که در تمام عمرم نمی توانم از شکر این نعمت برآیم.

هم چنین از نماینده تحصیلات تکمیلی که قبول زحمت فرمودند و در این جلسه حضور به هم رساندند کمال تشکر دارم. از دوستان عزیزو دانشجویان محترمی نیز که در این جلسه علمی شرکت نمودند، سپاس گذاری می کنم.

موضوعی که این جانب در این مقطع توفیق تحقیق بر آن را پیدا کردم «بررسی تطبیقی دین اسلام و حنیف از منظر آیات و روایات» است. مقصود از دین حنیف همان آیین یکتاپرستی حضرت ابراهیم(ع) است.

در این پایان نامه تلاش بر این بوده است، دین اسلام با آیین حنیف مقایسه شود و وجوه اشتراک و افتراق آنها کشف و بیان گردد.

بنابراین سئوال اساسی در این پژوهش  این است که چه ارتباطی میان دین اسلام و حنیف وجود دارد؟ دیگر سئوالات مطرح در آن عبارت از این است که با توجه به این که میان دین حنیف و اسلام فاصله زمانی زیادی وجود دارد و در میان آن ها ادیان دیگری همانند دین یهودیت و مسیحیت فاصله شده است، چرا دین اسلام همان دین حنیف خوانده شده و این دین شامل چه عقاید و معارفی است؟

بر این اساس این پایان نامه در 5 فصل ترتیب یافته است:

در فصل اول به مباحث کلیات، نظیر تبیین مسئله و بیان سئوالات و فرضیات تحقیق، پیشینه، ضرورت و هدف از انجام این تحقیق و روش آن  و تعریف مصطلحات، پرداخته شده است. درباره پیشینه گفتنی است، آثار مستقلی ملاحظه نشد. تنها درباره  برخی از مسائل مطرح شده در این پژوهش مقالاتی یافت شد؛ همانند مقاله حنیف از دیدگاه قران اثر دکتر جعفر تابان، که مباحث لغوی را درباره این واژه پی گرفته بود. یا درباره دین پیامبر اسلام(ص) قبل از بعثت مباحثی پراکنده آمده بود. یا درباره وضعیت اعراب قبل از بعثت در کتاب المفصل فی تاریخ العرب قبل  الاسلام اشاراتی بیان شده بود. هدف در این پایان نامه سامان دادن به مباحث پراکنده ای بوده است که درباره این موضوع مطرح بوده و  جنبه نوآوری این تحقیق مقایسه میان این دو آیین دانسته می شود. در باره دین اعراب جاهلی قبل از بعثت، مباحثی در کتب تاریخی بیان شده است؛ اما ارتباط آن با دین حنیف چندان مورد توجه قرار نگرفته بود. نیز درباره عقاید و سنن دین حنیف به صورت منسجم اثری در دست نبود و عقاید و سنن اسلام مقایسه نشده بود. اهمیت پرداختن  به این موضوع از آن روست که از رهگذر آن این نکته مشخص می شود که اعراب عصر ظهور پیامبر اسلام با آموزه های اسلام آشنایی اجمالی داشتند و برخی از آن ها را هرچند با خرافات و تعصبات آمیخته شده بود، انجام می دادند. مصطلحاتی که در فصل کلیات به آنها پرداخته شده، سه مصطلح حنیف، سنن و  جاهلیت است. درباره اصل واژه حنیف نظرهای متفاوتی بیان شده است.  اصل معنای این واژه اعتدال و میانه روی در راه رفتن و آرامش و سکون درهنگام حرکت است به گونه ای که از راه مستقیم و راست تعدی نکند و هم چنان در راه راست باشد. ظاهراً به مناسبت این معنای اصلی، واژه حنیف بر شخصی که به راه مستقیم است و از ضلالت به سمت هدایت میل می کند و مناسک حضرت ابراهیم را به جای می آورد و از عبادت بت ها روی گردان است اطلاق شده است. مراد از سنت در لغت طریقه و روش است. سنت در قرآن در برخی موارد با کلمه اولین آمده و ترکیب سنت الاولین را تشکیل داده است. مقصود از سنت الاولین طریقه و شیوه اجداد و پدران است. در این پژوهش مقصود از سنت مفهومی عام است که علاوه بر احکام و مناسک، اخلاقیات را در برمی گیرد. بر اساس آن احکام عبادی و اخلاقی در دین حنیف و دین اسلام بیان و مقایسه شده است. یکی دیگر از لغات مورد استفاده جاهلیت است. مراد از آن صفت و حالى است که عرب قبل از اسلام داشتند؛ از قبیل شرک و بت پرستی و پیروی از خرافات و ظلم و فحشاء و نظایر آنها. از نظر زمانی، برخی جاهلیت را فاصله  150 تا200 سال قبل از بعثت پیامبر (ص) دانسته اند؛ ولی در بررسی های دقیق تر از حدود عام الفیل تا بعثت پیامبر (ص) را دوره جاهلی محسوب کرده اند.

موضوع فصل دوم، دین قوم پیامبر اسلام(ص) قبل از بعثت است. درباره قوم پیامبر اسلام چند احتمال وجود دارد: یک احتمال، قریش است و بر این اساس، مراد از «آباى قریش» که به تعبیر قرآن انذار نشده بودند، پدران نزدیک قریش بوده است؛ چون پدران دورتر ایشان یعنی امت حضرت ابراهیم و حضرت اسماعیل مورد انذار واقع شده بودند. به احتمال دیگر، منظور از قوم پیامبر اسلام(ص) همه عرب معاصر رسول خدا (ص) بوده باشند. بنا براین احتمال، مقصود از  پدران ایشان که انذار نشده بودند، امت های بعد از پیامبران هود، صالح و شعیب دانسته می شود. و به احتمال سوم، مراد، همه مردم همعصر رسول خدا(ص) بوده است؛ با این توجیه که رسول اسلام (ص) تنها برای قریش و عرب مبعوث نشده بود، بلکه رسالتش جهانى و عمومى بود. در این صورت باز منظور از پدران بشر آن روز که انذار نشده بودند، همان امت های بعد از حضرت عیسی محسوب می شود؛ چون آخرین رسولى که معروف است قبل از پیامبر اسلام مبعوث شده، حضرت عیسى(ع) بوده است. به این ترتیب، نخست دین قریش مورد بررسی واقع شد. قریش را از گذشته به دو قسمت بزرگ تقسیم کرده اند: قریش بطاح که قبائل مختلف آن در نواحی شعب در مکه ساکن بودند و قریش ظواهر که در خارج از شعب منزل داشتند. درباره دین این قبیله آمده است که ایشان را حمس یعنی اهل حرم می نامیدند. حمس همه طوایف قریش بودند، اینان در کار دین بر خود سخت مى‏گرفتند و امتیازى براى خود قائل می شدند و می گفتند: ما فرزندان ابراهیم و اهل حرم خدا و ساکنین شهر مقدس مکه‏ایم و خود را «حمس» می نامیدند و می گفتند: مقام و منزلتى که ما داریم، دیگران ندارند، و از این رو ما باید تنها حرمت حرم را نگاه داریم و حرمت حل (خارج حرم) بر ما لازم نیست. می گفتند: اگر بخواهند زیر سایه بروند جز در خیمه‏اى که از چرم ساخته شده باشد نروند. نیز مردمانى که از خارج داخل در حرم می شوند و قصد حج یا عمره دارند از غذائى که با خویش به حرم آورده‏اند، نباید بخورند، و در نخستین طوافى که هنگام ورود به مکه می خواهند انجام دهند، باید آن را در لباس اهل «حمس» به جاى آورند، و نباید در لباس هاى خویش که با خود آورده‏اند طواف کنند. قریش به همین نحو این عادات نادرست را بر اعراب تحمیل کرده بودند تا این که پیغمبر گرامى اسلام به نبوت مبعوث شد و این عادات و امتیازات باطل آنان را لغو نمود. اعراب در استانه ظهور اسلام دارای ادیان متفاوتی همانند بت پرستی، مسیحیت، یهودیت، مجوس، ستاره پرستی بودند و برخی نیز خود را پیرو دین حنیف می دانستند.

در فصل سوم به بحث درباره دین پیامبر و اجداد ایشان قبل از بعثت پرداخته شده است. در ابتدا نسب پیامبر و پدران ایشان معرفی شده است؛ سپس دین اجداد پیامبر مطرح و شواهد کلی در موحد بودن ایشان بیان شد. علامه مجلسی بر این باورند که بر توحید ایشان اتفاق نظر وجود دارد. آنگاه این سئوال مطرح شده است که با توجه به این که اجداد رسول اکرم به گواهی تاریخ همگی از بزرگان و سرپرستان قبیله خود بودند و معمولا پرده داری، کلید داری و سایر مناصب خانه خدا در دست و به عهده ایشان بود، اگر آن ها توحید را قبول داشتند، چرا  در درون خانه خدا که مسئولیت آن با ایشان بود، بت ها قرار داشتند و حتی در مکان ها ی مختلفی که مناسک حج در آن جا انجام می شد همانند کوه صفا و مروه و... بت هایی وجود داشته است؟ شاید بتوان به این سئوال چنین پاسخ داد که آنان به جهت تقیه ایمان خود را کتمان می کردند. این احتمال را شواهدی که درباره ایمان اجداد پیامبر اسلام رسیده است، تأیید می کند. در ادامه دین خود پیامبر بررسی شده و شواهدی از توحید  و بیزازی ایشان از پرستش بت ها گزارش گردیده است. درباره این که ایشان قبل از بعثت پیرو چه دینی بودند، نظرهای مختلفی بیان شده است: جمعی معتقدند که آن حضرت تابع شریعت های پیامبران قبل از خود بوده اند. منتها پنج نظریه درباره آن شریعت به این قرار ذکر شده است: 1. شریعت حضرت نوح علیه السلام؛ 2. شریعت حضرت ابراهیم علیه السلام؛ 3. شریعت حضرت موسی علیه السلام؛ 4. شریعت حضرت عیسی علیه السلام. گروهی نیز معتقدند که تابع شریعت‏ خود یعنی‏ شریعت اسلام بوده است. در مقابل این گروه گروهی با استناد بر آیه « ما کُنْتَ تَدْری مَا الْکِتابُ وَ لاَ الْإیمانُ» بر این باورند که ایشان بر هیچ شریعتی نبوده است. البته پاسخ داده شده است که این تعبیر هیچ منافاتى با اعتقاد توحیدى پیامبر و آشنایی اش به اصول عبادت و بندگى او ندارد. حاصل آن که اجداد و پدران پیامبر(ص) قبل از نبوت ایشان، با دین حنیف و حضرت ابراهیم آشنا بوده و برخی از این اصول را در عمل به آن پای بند بودند. البته درباره هریک از این افراد دلایل نقضی نیز دیده می شود که بر اساس آن برخی قائل به عدم ایمان آن ها شدند. هم چنین درباره دین خود پیامبر قبل از بعثت نیز نظرهای متفاوتی بیان گردیده است؛ اما براساس دلایل قویی که بر ایمان و اعتقاد ایشان مبتنی است، می توان بر موحد بودن ایشان تأکید کرد.

در فصل چهارم به بررسی تطبیقی عقاید در دین حنیف و اسلام پرداخته شده است. ابتدا توحید، بعد نبوت، و بعد معاد، مورد بررسی تطبیقی قرار گرفته است. در این فصل نشان داده شده است که همان طور که حضرت ابراهیم نخستین مرحله تلاش خویش را، معرفی خداوند یگانه بر مردم قرارداده و بر ضد بت پرستی و شرک مردم قرارداده بود، حضرت محمد(ص) نیز رسالت خویش را با دعوت مردم به خدای یگانه و مبارزه با شرک و بت پرستی آغاز نمودند. در کنار این به اثبات نبوت خویش برای مردم پرداخته و ضمن ایمان و تصدیق پیامبران گذشته، خویشتن را فرستاده خداوند متعال بر مردم معرفی نمودند. هر دو، نبوت خویش را ادامه نبوت پیامبران قبل از خود نامیده و تعالیم خویش را همان تعالیم آن ها دانسته اند؛ بنابراین در نبوت نیز در میان تعالیم این دو دین تفاوتی وجود ندارد؛ جز این که پیامبر اسلام خود را خاتم پیامبران معرفی کرده است. در زمینه معاد نیز حضرت ابراهیم مردم را به اعتقاد به وجود جهان پس از مرگ و مراقبت بر اعمال خویش و پرهیز از زشتی ها  و  انجام کارهای شایسته فرا می خوانده است. در دین اسلام شاید هیچ آموزه ای به اندازه معاد مورد تأکید قرار نگرفته است. پس در زمینه بیان عقاید در میان این دو دین تفاوتی دیده نمی شود.

در فصل آخر، مهم ترین احکام عبادی و اجتماعی در این دو دین، بیان گردید که آن ها عبارت اند از: نماز، روزه، حج، زکات، طهارت، مهمان نوازی و سلام کردن. البته از  چند و چون  و جزئیات برخی از این احکام مثل نماز، روزه در دین حنیف اطلاعات دقیقی در دست نیست و تنها بر اساس آیات قرآن، روایات رسیده و کتب تاریخی می توان فی الجمله وجود آن ها را در دین حنیف اثبات نمود. البته برخی از این احکام همانند حج و طهارت نیز به صورت واضح و روشن در آیات و روایات آمده است و مورد بررسی قرار گرفته است. این آموزه هایی که در دین حنیف است، در دین اسلام نیز وجود دارد و مورد امضاء و تأیید واقع شده است. بنابراین دین اسلام همان تکمیل شدة دین حنیف است و همان معارف، احکام و سنن دین حنیف را در سطح کامل‌تری به مخاطبان خویش ارائه نموده است.


نقد رساله: مقایسه تطبیقی تفاسیر المیزان و المنار

مقایسه تطبیقی تفاسیر المیزان و المنار در حوزه در روش‌های تفسیری و حدیثی، حسین خوشدل مفرد، دکترای علوم قرآن و حدیث، استادان راهنما: دکتر منصور پهلوان و دکتر جودوی، استادان مشاور: دکتر سید محمد باقر حجتی و دکتر برومند. دانشگاه تهران، 1387
پیش‌گفتار: سؤالات اصلی و فرعی، عناوین بخش‌ها و فصول، زندگی‌نامه شیخ محمد رشید رضا، آشنایی با تفسیر المنار، زندگی‌نامه علامه طباطبایی، آشنایی با تفسیر المیزان(ص4-15).
فصل اول، مقایسه مبانی‌ و گرایش‌های مفسران المنار و المیزان: میزان اعتبار عقل و تأثیر آن در فهم کلام الهی؛ گرایش علمی در دو تفسیر، بایدها و نبایدها؛ گرایش اجتماعی در دو تفسیر؛ گرایش فلسفی و کلامی در دو تفسیر؛ آیات الاحکام و طرح مباحث فقهی در دو تفسیر؛ زبان قرآن در نگاه مفسران المیزان و المنار؛ نظام‌مندی معارف قرآن و تناسب آیات و سور در دو تفسیر؛ قصه‌های قرآن در بیان مفسران المنار و المیزان؛ تقدیر گرفتن در آیات قرآن در دو تفسیر؛ نسخ در المنار و المیزان؛ اختلاف قرائات در دو تفسیر(ص15-103).
فصل دوم، بررسی تطبیقی روش تفسیری المنار و المیزان: روش تفسیری قرآن به قرآن در آن دو؛ اهتمام به سیاق در فرایند فهم و تفسیر آیات در آن دو؛ مقایسه نظم واسلوب دو تفسیر؛ روش تفسیر کلمات و عبارات تکراری در قرآن در دو تفسیر؛ مباحث لغوی و مفردات قرآن در دو تفسیر؛ نقد آرای مفسران در دو تفسیر(103-131).
فصل سوم، بررسی تطبیقی المنار و المیزان در حوزه حدیث: میزان آشنایی و تبحر مفسران دو تفسیر به حدیث، جایگاه روایات در دو تفسیر؛ حجیت خبر واحد در تفسیر قرآن طبق نظر دو مفسر؛ جایگاه گفتار صحابه و تابعان در تفسیر قرآن در دو تفسیر؛ رویکرد دو مفسر به روایات اسباب نزول؛ بررسی سند روایات در دو تفسیر؛ نقد متن روایات در دو تفسیر؛ معیارهای غیر مشترک در نقد مت احادیث(ص130-193).
فصل چهارم، نقد آرای مفسر المنار در تفسیر المیزان: عقاید شیعه(آیه تبلیغ، آیه مباهله، آیه اطاعت)؛ داستان پیامبران(نوح، یوسف، یحیی) (ص193-210).
نتیجه گیری.
اشکالات شکلی رساله
? عنوان رساله دارای حشو است. مقایسه و تطبیق مترادف است. بهتر است، عنوان این‌گونه اصلاح شود: بررسی تطبیقی تفاسیر المیزان و المنار. روش‌های تفسیری و حدیثی نیز قیدی زاید است و به موجب آن باید گفت که عنوان رساله اخص از محتواست؛ چون در رساله تنها روش‌ها بحث نشده است؛ در فصل اول و بخشی از فصل‌های بعدی از مبانی و گرایش‌ها هم بحث شده است.
? حجم فصول بسیار نامتوازن است: فصل اول: 98؛ فصل دوم: 28؛ فصل سوم، 63؛ فصل چهارم: 17. نویسنده می‌تواند فصل اول را به دو فصل مبانی تفسیری و گرایش‌های تفسیری و همین‌طور فصل سوم، را به دو فصل مبانی و روش‌های حدیثی تبدیل کند و تا حدودی این عدم توازن را برطرف نماید و از این طریق خلط مباحث ناهمگون را هم در این فصول اصلاح کند.
? برخی از مباحثی که در فصل اول آمده، نظیر قصه، آیات الاحکام، اختلاف قرائات، نسخ و تناسب آیات و سور با عنوان علوم قرآن مناسبت دارد و به روشنی نمی‌توان ربط آنها را با مبانی تفسیری فهمید. مشکل از اینجا شروع شده است که نویسنده در این فصل، نخست تعریفی از «مبانی تفسیری» به دست نداده و تنها برخی از مصادیق آن را که عبارت از حجیت ظاهر آیات، حجیت عقل، زبان دین و انتظار از دین یاد کرده است و همین موجب شده است، مباحثی را در این فصل بیاورد که ربطی به مبانی تفسیری ندارد. گرایش تفسیری را نیز تعریف نکرده است.
? گرایش‌ها و مبانی از یکدیگر تفکیک نشده و هر کدام در فصلی جداگانه نیامده است. اگر این دو مبحث از هم تفکیک شده و در دو فصل آمده بود، هم مباحث یکپارچه می‌شد و هم این فصل بیش از اندازه حجیم نمی‌شد.
? در حوزه تفسیر مبانی و گرایش‌ها از روش‌ها تفکیک شده و هرکدام در فصلی آمده است؛ اما در حوزه حدیث چنین تفکیکی صورت نگرفته است. اگر این دو مبحث نیز از هم تفکیک می‌شد، هم مباحث یکپارچه می‌شد و هم این فصل بیش از اندازه حجیم نمی‌شد.
? ریزموضوعات فصول پریشان و بی‌نظم است و دسته‌بندی آنها منقح نیست. برای مثال به چه دلیل قصه‌ها و نسخ و اختلاف قرائات جزو مبانی است و سیاق و مباحث لغوی جزو مبانی نیست و جزو روش تفسیری است؟ گذشته از این که نه قصه‌ها، نسخ و اختلاف قرائات جزو مبانی تفسیری است و نه سیاق و مباحث لغوی جزو روش‌های تفسیری.

اشکالات محتوایی رساله
نقص عمده‌ای که در زمینه محتوای این رساله به چشم می‌خورد، این است که بیش‌تر به توصیف و گزارش پرداخته شده و گویا مطالب دو مفسر به خصوص علامه طباطبایی تلقی به قبول گردیده است؛ حال آن که بسیاری از دیدگاه‌های آنان درخور نقد است و انتظار می‌رود، در رساله دکتری نقد دیدگاه‌ها  چشم‌گیرتر باشد. البته این ایراداتی که اکنون بیان می‌شود، مبتنی بر مبانی فکری اینجانب است و به واقع به اختلاف مبنایی برمی‌گردد و بنابراین طرح این ایرادات به این معنا نیست که نویسنده رساله باید مبانی من را بپذیرد؛ اما حداقل شاید بهتر باشد، به این مطالبی هم که در ذیل بیان خواهم کرد، توجه بفرمایند.

...............................................................................................................................