سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مدهامّتان: علوم و معارف قرآن و حدیث

مهجوریت سیاق قرآن کریم

گفتمانی که اینک ملاحظه می فرمایید، راجع به یکی از ابعاد مهجوریت علمی قرآن یعنی نادیده گرفتن سیاق آیات قرآن با تکیه بر روایات از جمله روایات معروف به اسباب نزول است.

o     سلام، خدمت استاد بزرگوار

j     سلام بفرمایید.

     oآیا شما به مهجور بودن قرآن اعتقاد دارید؟ اگر قبول دارید نشانه های مهجوریت را بیان بفرمایید؟

j    به نظر من یکی از ابعاد مهجوریت قرآن به لحاظ علمی از این جهت است که قرآن محکوم روایات واقع می شود. قرآنی که تواتر لفظی دارد و عین وحی است، محکوم روایات آحادی قرار می گیرد که نوعاً نقل شفاهی شده است. علیرغم این که هم به لحاظ عقلی و هم به لحاظ نقلی قرآن باید معیار و اساس باشد، روایات اساس و معیار قرار می گیرد.

این در حالی است که به لحاظ عقلی اگر ما دو دسته دلیل داشتیم که یکی متواتر بود و دیگری آحاد باید دلیل متواتر حاکم شود و دلیل آحاد محکوم و مردود.

به لحاظ نقلی نیز روایات عرضه را داریم که ائمه (ع) فرمودند: روایات ما را بر قرآن عرضه کنید. اگر موافق بود، بگیرید و اگر مخالف بود، دور اندازید.

اما در رویه جاری سعی می شود، برای آیات قرآن دلالت هایی خلاف سیاق تراشیده شود و روایات موافق آیات نشان داده شود.  

اساس این تفکر که سیاق را باید نادیده گرفت، این است که آیات به صورت پراکنده نازل شده و آیات در سوره ها را مستقل از سیاق جایگذاری شده است. این در حالی است که میان آیات پیوستگی لفظی و مضمونی وجود دارد و با وضوح تمام حاکی است که جداگانه نازل نشدند.

خاستگاه چنین طرز تفکری روایات اسباب نزولی است که ذیل آیات آورده شده است. در حالی که به قول علامه طباطبایی روایات اسباب نزول قصصی است که بر آیات انطباق داده شدند و لزوماً اسباب نزول آیات نیستند؛ اما به چنین روایاتی اعتماد می شود و قرآن متواتر را محکوم چنین روایاتی می کنند.

هیچ دلیل معتبر و غرض عقلائی وجود ندارد که پیامبر(ص) آیات قرآن را به صورت پراکنده و بی مناسب با سیاق جایگذاری کرده باشد. چرا باید پیامبری که حکیم است، بخواهد آیات را در جای نامناسب با سیاق بگذارد؟

وقتی در غرض از جایگذاری آیات تأمل می شود، این به ذهن می آید که پیامبر بخواهد آیات متحد الموضوع را در کنار هم بنهد؛ اما هرگز چنین غرضی در سوره ها محقق نیست. هرگز چنین نیست که همه آیات مربوط به یک موضوع یکجا آمده باشد. برای مثال راجع به قتال در سوره های مختلفی سخن گفته شده است. در صورتی که بخواهید، راجع به قتال در قرآن تحقیق کنید، باید آیات را از سوره های مختلف گردآوری نمایید.

به همین رو شما ناگزیرید اگر بخواهید درباره هر موضوعی در قرآن تحقیق کنید، به سوره های مختلف مراجعه کنید و آیات مربوط را استخراج کنید. این به جهت آن است که آیات مربوط به یک موضوع یکجا نیامده است.

بنابر این نمی توان گفت: غرض پیامبر از جایگذاری آیات این بوده است که آیات متحد الموضوع کنار هم قرار بگیرد. غرض عقلائی دیگری هم قابل تصور نیست؛ بنابراین هیچ غرض عقلائی وجود ندارد که پیامبر بخواهد آیات را در سوره ها جایگذاری کند.

قریب به اتفاق سوره ها دفعی النزول بوده است؛ بنابراین آیات آنها جا به جا نشده است. معدودی از سوره ها هم که به تدریج نازل شده اند، هر واحد نزول بلافاصله بعد از واحد قبلی قرار می گرفته است؛ بنابراین وجهی وحاجتی نبوده است که پیامبر آیات را جایگذاری فرماید؛ بر این اساس باید به سیاق آیات توجه شود و به هیچ وجه روایات حاکم بر سیاق آیات نشود.

باید دانست که در قرآن همه آموزه های دینی نیامده است و لذا ما ناگزیر هستیم، برای تکمیل آموزه های دینی به روایات مراجعه کنیم. منتها در حوزه ای که قرآن سخنی ندارد. به حکم حدیث ثقلین باید علاوه بر قرآن به سنت که از طریق عترت رسیده، مراجعه کرد. در این روایت هرگز گفته نشده است باید قرآن را با سنت فهمید؛ بلکه گفته شده که هر دو به طور مستقل قابل تمسک است.

در روایات عرضه حتی آمده است که اعتبار روایات به این است که مخالف قرآن نباشد. این روایات است که از قرآن کسب اعتبار می کنند؛ نه این که قرآن از روایات کسب اعتبار کند و مرادات آیات قرآن منوط به موافقت با روایات معتبر تلقی شود.

بر اثر نادیده گرفتن سیاق، گاهی هم با تکیه بر روایات مفاهیمی به قرآن نسبت داده می شود که نه مطابق مدلول لفظی آیات است و نه مطابق معنای التزامی آنها. مراد از معنای التزامی لازم منطقی آیات است.

من تصور می کنم که اگر بخواهیم قرآن را بر روایات حاکم کنیم، باید بسیاری از اندیشه ها و باورهای مشهور را به کناری نهیم.