ساعت دماسنج

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
   1   2      >
 
+ احمد رضا 
با سلام خدمت استاد عزيز اينکه شما مي فرماييد در مرود زبان قرآن ...چند سوال رام به وجودآمد ؟ آيا حضرتعالي بطن دار بودن آيات را قبول نداريد ؟ و رواياتي که در اين باب هست را چکار کنيم ؟تأويل را چگونه معنا ميکنيد و رواياتي که آياتي را تأويل نمودنده اند چه مي شود؟
پاسخ

با سلام. اگر مراد از «بطن» معنايي مرتبط با «ظهر» باشد، قابل قبول است و آن نيز جز لوازم عقلي معناي «ظهر» نيست. روايات نيز مجمل اند و مشخص نمي کنند، باطن قرآن چه هستند و اگر در رواياتي معاني بي ربطي به آيات قرآن نسبت داده شده باشد، هرگز قابل قبول نيست؛ چون نبايد معاني بي ربط را به قرآن نسبت داد و ائمه(ع) نيز هرگز چنين نمي کردند. موفق باشيد.
+ عليرضا 

با سلام

استاد گرامي در در آيه 5سوره سجده?يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَي الْأَرْضِ? و آيه 40سوره اعراف?لاَ تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ? السماء به معناي معهود يعني همان آسمان ظاهري هست؟

پاسخ

سلام. اولاً لطف بفرماييد، سئوالاتي که راجع به پست مربوط نيست، از طريق ايميل مطرح بفرماييد. ثانياً، به نظر من مراد از هر دو، همين آسمان ظاهري بالاي سر است.
+ عليرضا 

با سلام

استاد در مورد مقاله جنابعالي در مورد سماوات در مورد آيه 29سوره شوري سوالي داشتم و آن اينکه جنابعالي فرموديد که مراد از دابه اي که در آسمانها وجود دارد و مي تواند از ايات و نشانه هاي قدرت خداوند براي عرب عصر نزول به کار رود همان پرنده است.

اما علامه صادقي تهراني در مورد اين ايه مي فرمايند که :ضمير در فيهما به السماوات و الارض بر مي گردد.(و ما بث فيهما من دابه) يعني تنچه پراکنده در آن دو يعني اسمانها و زمين از جنبندگان. چون لفظ دابه بر ملائکه شامل نيست، پس در اسمانها و زمين جنبندگاني هستند. حالا اين جنبندگان مانند انسانها عاقلند يا مثل حيواناتند؟

(و هو علي جمعهم اذا يشا قدير) ضمير هم در جمعهم جانداران عاقل را شامل است که خدا هرگاه بخواهد مي تواند اين ها را با هم در يک جا جمع کند و اين جمع شدن دليل بر اين است که در آينده اي نامعلوم انسانها و عقلاي زميني با عقلاي آسماني جمع و برخورد خواهند داشت.

پاسخ

سلام. اولاً، گفته شده است که دابه از نشانه هاي خداست و نشانه يعني چيزي که از رهگذر آن به قدرت خدا پي برده مي شود و آيه نيز خطاب به مشرکان قريش نازل شده است؛ لذا بايد دابه چيزي باشد که آنان مي شناختند؛ نه آنچه بعد شناخته مي شود. ثانياً، در قرآن آمده است که وحوش هم حشر پيدا مي کنند؛ بنابراين لزومي ندارد که مراد فقط انسان ها باشند.
+ عليرضا 

با سلام

مقاله جنابعالي در بررسي واژه سماوات در قرآن خيلي زيبا و عالي بود.تشکر از شما استاد گرامي

پاسخ

سلام. ممنون از لطف شما
+ عليرضا 

با سلام

ضمن تبريک سال نو بر شما استاد محترم؛ مقاله جنابعالي در مورد تفسير ايه تبيان در بستر تاريخ و مقاله در مورد سماوات در کدام قسمت وبلاگ هست؟ اگر امکان دارد لينک آن را درج کنيد. با سپاس فراوان

پاسخ

در گوگل سرچ کنيد، پيدا مي شود؛ مع الوصف، لينک مقاله سماوات: http://maarefquran.org/index.php/page,viewArticle/LinkID,10774?PHPSESSID=c6ad111d305601c0b5da190a96dbd865و لينک مقاله تبيين: http://www.ensani.ir/fa/content/157900/default.aspx
+ عليرضا 

با سلام

استاد گرامي ، يک سوال هم در مورد آيه89سوره نحل نيز قبلاً فرستاده بود.

پاسخ

سلام. عرض کردم که مراد از تبيان کل شيء بودن قرآن با توجه به زمان و مکان نزولش عبارت سئوالات و احتياجاتي بوده است که مشرکان مکه داشتند؛ يعني تمام سئوالات و احتياجات آنان را پاسخ گفته است. در اين زمينه نيز به مقاله اي که با عنوان تفسير آيه تبيي در بستر تاريخي نوشته ام، مراجعه کنيد.
+ عليرضا 

با سلام

جناب دکتر نکونام، لطفاً مقداي اين عبارت را که فرموديد:مراد از سبع سموات در گفتمان قرآني همين آسمان بالاي سر است را شرح مي دهيد؟ مثلاً در ايه 2سوره رعد مي فرمايد:(الله الذي رفع السماوات بغير عمد ترونها) از اين ايه فهميده مي شود که آسمانها متعدد هست، زيرا السماوات جمع هست و ما با مراجعه به آيات (سبع سماوات) مي فهمييم که تعدا آسمانها هفت عدد يا هفت طبقه است. چطور جنابعالي مي فرماييد که :مراد از سبع سموات در گفتمان قرآني همين آسمان بالاي سر است؟.


پاسخ

سلام. من مقاله اي راجع به سماوات در قرآن نوشته ام. تفصيل سخن را در آنجا ملاحظه فرماييد. در گذشته همين آسمان بالاي سر را با تکيه به هفت جرم سماوي متحرکي که با چشم سر شناسايي کرده بودند، به هفت تا تقسيم کرده بودند. قرآن در چنان گفتماني نازل شده است.
+ عليرضا 

با سلام

جناب دکتر نکونام، اين روايتي که در جوامع روايي شيعه هست را چطور ارزيابي مي کنيد:( قرآن بر چهار نوع است: عبارت، اشاره، لطائف و حقايق. عبارت مخصوص عموم مردم، اشاره براي خواص و لطائف براي اوليا و حقايق ويژه پيامبران است).

پاسخ

سلام. اين روايت مجمل است و در آن مشخص نيست که اشاره يا لطائف و يا حقايق چيست و چه فرقي با هم دارند و لذا قابل احتجاج دانسته نمي شود. در اصول فقه آمده است که مجمل حجيت ندارد.
+ عليرضا 

با سلام

استاد گرامي ، لطفاً جواب دهيد که در آيه16سوره نوح (فيهن)به چيزي بر مي گردد؟ احتياج دارم.

پاسخ

به سبع سموات بر مي گردد. مراد از سبع سموات در گفتمان قرآني همين آسمان بالاي سر است.
+ عليرضا 

با سلام

جناب دکتر نکونام، در مورد آيه16سوره نحل(و علامات و بالنجم هم يهتدون) آمده است که امام رضا (ع) فرمودند: نشانه ها ماييم و رسول الله ستاره است. روشن است که در اين ايه مقصود از علامات نشانه هاي زميني و مقصود از ستاره نشانه اسماني است که مردم در گذشته و حال براي رسيدن به مقاصد و راه يابي و گريز از گم کردن راه از آنها استفاده مي کردند. حال نمي توان گفت که اين ويژگي مشترک علامت هاي زميني و اسماني در رهسپاري مادي و ظاهري هست و همچنين درباره راهنمايان معنوي نيز وجود دارد؟ که امام رضا(ع) نجم را در مفهوم باطني به پيامبر(ص) ونشانه ها را به اهل بيت تفسير کرده است؟

پاسخ

با سلام. عرض کردم که چنين رواياتي جعل غاليان است. در سياق آيه هيچ قرينه اي وجود ندارد که نشان دهد، مراد از علامات، انسان ها باشند. هر معنايي که خلاف ظاهر آيات باشد طبق سخن امام رضا به يونس بن عبدالرحمن جغل غاليان است و بايد دور افکنده شود. به علاوه سوره نحل در مکه نازل شده بود و اهل بيت مقوله اي است که در دوره مدني مطرح شد و لذا هيچ ربطي به اهل بيت نمي تواند داشته باشد.
+ عليرضا 

با سلام

ضمن عذرخواهي بابت سوالات زياد؛ در آيه16سوره نوح (فيهن)به چيزي بر مي گردد؟

+ عليرضا1 

با سلام

جناب دکتر در يک ولاگي در مورد آيه105سوره توبه مطلبي در مورد ايه آورده بود که برام جالب بود ، نظر جنابعالي در اين مورد چيست؟خداي متعال در آيه 105 سوره توبه ميفرمايد :
وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ سَتُرَدُّونَ إِلى‏ عالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (105) توبه
و بگو عمل کنيد ، پس حتما عمل شما را خداوند و رسولش و مؤمنون خواهند ديد .
در اين آيه خداوند متعال ميفرمايد : هر عملي که انجام مي دهيد سه گروه مي بينند :
1- خدا
2- رسول
3- مومنون که بنا به قرائني شامل همه مومنين نخواهند شد .
اما نکاتي که از ظاهر اين آيه استنباط ميگردد بقرار ذيل است :

1 - رؤيت عمل براي اين سه گروه با يک فعل بيان شده است ( يَرَى ) و طبق قاعده عرب حکم معطوف ومعطوف عليه ، يکسان است .
2 - س در فعل فَسَيَرَى افاده قطعيت ميکند و اشاره به آينده نزديک دارد ، يعني قطعا بزوديِ زُود مي بينند .
3 - به قرينه (سَتُرَدُّونَ إِلى‏ عالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ) در مي يابيم که اين رُويت اعمال غير از رويت عمل در قيامت ميباشد و اين رُويت اعمال مادام که مردم در دنيا هستند براي آن سه گروه خاص رخ ميدهد و ربطي به قيامت ندارد .
4 - اين آيه ذکري از مرده يا زنده بودن رسول و مومنين مورد نظر ندارد . بنا بر اين طبق قاعده ادبيات عرب ، ما اين حکم را بصورت مطلق جاري ميکنيم ، مضافا به اينکه خدا همواره حي است و حکم به اينکه اين آيه فقط براي زمان حيات پيامبر است حکمي بي دليل و بدون قرينه مي باشد .ادامه دارد

+ عليرضا2 
5 - اين مطلب که بعدا گزارش اعمال افراد بحضور پيامبر ومومنين خاص ميرسد با ظاهر آيه منافات دارد . چون آيه ميفرمايد اين سه گروه خود عمل را مي بينند نه گزارش عمل را و حداقل اين شبهه در مورد خدا قابل توجيه نيست .
6 - لفظ مومن در اين آيه از قران به مومنين خاص و معدود و واقعي اطلاق ميشود .چون در اين آيه الْمُؤْمِنُونَ عطف به الله و رسول شده است :
فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ
لذا مشخص ميشود منظور از اين مومنون مومنيني خاص هستند و فرق است بين مومنون در اين آيه و مومنين ديگري که در ديگر جا هاي قران از قبيل آيات ذيل آمده است :
الف - لا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكافِرينَ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنين‏ 28 آل عمران
ب - وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ 71 توبه
پ - وَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَميعاً أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (31) نور
بنابر اين اگر شبهه شود که چرا همه مومنان اعمال ديگران را نمي بينند با توضيح شماره 6 اين شبهه نيز مرتفع ميگردد .
پاسخ

به نام خدا و با سلام. سوره توبه در حدود سال هشتم و نهم هجرت نازل شده است و آيه مورد بحث ناظر به کساني است که از شرکت در جنگ تبوک طفره رفته بودند و به آنان گفته شده است که عمل شما را خدا و پيامبر و اصحاب پيامبر خواهند ديد که شما در دل کافريد. موفق باشيد.
+ عليرضا 

با سلام

يک سوالي در مورد ايه89سوره نحل داشتم: در اين آيه مفسرين عبارت(کل شيء) را به امور مرتبط با هدايت انسان، مقيد مي کنند؛ حال سوال من اين است که اگر (تبياناً لکل شي) بيان براي امور هدايتي باشد، در اين صورت اين عبارت به معناي هدي بوده و آمدن هدي در ايه تکرار خواهد بود. ايا اين نشان نمي دهد که قلمرو قران بيش از امور هدايتي است؟

پاسخ

با سلام. سوره نحل در حالي نازل شده بود که حدود نيمي از قرآن نازل نشده بود و لذا نمي تواند ناظر به کل قرآن باشد. با توجه به اين که سوره نحل در اواسط دوره مکي و خطاب به مشرکان مکه نازل شده، بايد مراد آيه را عبارت از اين دانست که سوره هاي نازل شده تا آن زمان پاسخگوي سئوالات و شبهات آنان بوده است.
+ عليرضا 

با سلام

جناب دکتر نکونام، نظر جنابعالي در مورد اين گونه روايات چيست؟ مثلاٌ در اصول کافي آمده است که عبدالله بن سنان مي گويد: خدمت امام صادق(ع) رسيدم و معناي آيه (ثم ليقضوا تفثهم و ليوفوا نذورهم؛ ايه29سوره حج)را پرسيدم، امام فرمودند: منظور ، کم کردن موي شارب و چيدن ناخن است. سپس به ايشان عرض کردم:(ذريح از شما نقل مي کند که فرموديد: منظور از تفثهم ملاقات کردن امام است و مقصود از نذورهم همان مناسک است). امام فرمودند: هم ذريح راست گفته است و هم خبر شما رات است. قران ظاهر و باطني دارد و چه کسي حمل مي کند آنچه را که ذريح حمل مي کند.). يا در روايت ديگري در مورد آيه16سوره نحل(و علامات و بالنجم هم يهتدون) آمده است که از امام رضا (ع) فرمودند: نشانه ها ماييم و رسول الله ستاره است.

پاسخ

به نام خدا و با سلام. ما نمي توانيم به معصومين نسبت بدهيم که ايشان معاني بي ربطي را به عنوان باطن به قرآن نسبت داده اند. اين نوع روايات جغل غاليان است. وقتي يونس بن عبد الرحمن چنين رواياتي را به امام رضا(ع) عرضه مي کند، امام رضا مي فرمايد، اين روايات را غاليان به نام پدران ما جعل کرده اند. شما هر روايتي را که به ما نسبت داده اند، به قرآن عرضه کنيد، هر کدام مخالف بود، دور بياندازيد؛ زيرا که ما چنين رواياتي از ما نيست.
   1   2      >