با سلام
استاد گرامي در در آيه 5سوره سجده?يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَي الْأَرْضِ? و آيه 40سوره اعراف?لاَ تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ? السماء به معناي معهود يعني همان آسمان ظاهري هست؟
استاد در مورد مقاله جنابعالي در مورد سماوات در مورد آيه 29سوره شوري سوالي داشتم و آن اينکه جنابعالي فرموديد که مراد از دابه اي که در آسمانها وجود دارد و مي تواند از ايات و نشانه هاي قدرت خداوند براي عرب عصر نزول به کار رود همان پرنده است.
اما علامه صادقي تهراني در مورد اين ايه مي فرمايند که :ضمير در فيهما به السماوات و الارض بر مي گردد.(و ما بث فيهما من دابه) يعني تنچه پراکنده در آن دو يعني اسمانها و زمين از جنبندگان. چون لفظ دابه بر ملائکه شامل نيست، پس در اسمانها و زمين جنبندگاني هستند. حالا اين جنبندگان مانند انسانها عاقلند يا مثل حيواناتند؟
(و هو علي جمعهم اذا يشا قدير) ضمير هم در جمعهم جانداران عاقل را شامل است که خدا هرگاه بخواهد مي تواند اين ها را با هم در يک جا جمع کند و اين جمع شدن دليل بر اين است که در آينده اي نامعلوم انسانها و عقلاي زميني با عقلاي آسماني جمع و برخورد خواهند داشت.
مقاله جنابعالي در بررسي واژه سماوات در قرآن خيلي زيبا و عالي بود.تشکر از شما استاد گرامي
ضمن تبريک سال نو بر شما استاد محترم؛ مقاله جنابعالي در مورد تفسير ايه تبيان در بستر تاريخ و مقاله در مورد سماوات در کدام قسمت وبلاگ هست؟ اگر امکان دارد لينک آن را درج کنيد. با سپاس فراوان
استاد گرامي ، يک سوال هم در مورد آيه89سوره نحل نيز قبلاً فرستاده بود.
جناب دکتر نکونام، لطفاً مقداي اين عبارت را که فرموديد:مراد از سبع سموات در گفتمان قرآني همين آسمان بالاي سر است را شرح مي دهيد؟ مثلاً در ايه 2سوره رعد مي فرمايد:(الله الذي رفع السماوات بغير عمد ترونها) از اين ايه فهميده مي شود که آسمانها متعدد هست، زيرا السماوات جمع هست و ما با مراجعه به آيات (سبع سماوات) مي فهمييم که تعدا آسمانها هفت عدد يا هفت طبقه است. چطور جنابعالي مي فرماييد که :مراد از سبع سموات در گفتمان قرآني همين آسمان بالاي سر است؟.
جناب دکتر نکونام، اين روايتي که در جوامع روايي شيعه هست را چطور ارزيابي مي کنيد:( قرآن بر چهار نوع است: عبارت، اشاره، لطائف و حقايق. عبارت مخصوص عموم مردم، اشاره براي خواص و لطائف براي اوليا و حقايق ويژه پيامبران است).
استاد گرامي ، لطفاً جواب دهيد که در آيه16سوره نوح (فيهن)به چيزي بر مي گردد؟ احتياج دارم.
جناب دکتر نکونام، در مورد آيه16سوره نحل(و علامات و بالنجم هم يهتدون) آمده است که امام رضا (ع) فرمودند: نشانه ها ماييم و رسول الله ستاره است. روشن است که در اين ايه مقصود از علامات نشانه هاي زميني و مقصود از ستاره نشانه اسماني است که مردم در گذشته و حال براي رسيدن به مقاصد و راه يابي و گريز از گم کردن راه از آنها استفاده مي کردند. حال نمي توان گفت که اين ويژگي مشترک علامت هاي زميني و اسماني در رهسپاري مادي و ظاهري هست و همچنين درباره راهنمايان معنوي نيز وجود دارد؟ که امام رضا(ع) نجم را در مفهوم باطني به پيامبر(ص) ونشانه ها را به اهل بيت تفسير کرده است؟
ضمن عذرخواهي بابت سوالات زياد؛ در آيه16سوره نوح (فيهن)به چيزي بر مي گردد؟
جناب دکتر در يک ولاگي در مورد آيه105سوره توبه مطلبي در مورد ايه آورده بود که برام جالب بود ، نظر جنابعالي در اين مورد چيست؟خداي متعال در آيه 105 سوره توبه ميفرمايد :وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ سَتُرَدُّونَ إِلى عالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (105) توبه و بگو عمل کنيد ، پس حتما عمل شما را خداوند و رسولش و مؤمنون خواهند ديد .در اين آيه خداوند متعال ميفرمايد : هر عملي که انجام مي دهيد سه گروه مي بينند : 1- خدا 2- رسول 3- مومنون که بنا به قرائني شامل همه مومنين نخواهند شد .اما نکاتي که از ظاهر اين آيه استنباط ميگردد بقرار ذيل است :
1 - رؤيت عمل براي اين سه گروه با يک فعل بيان شده است ( يَرَى ) و طبق قاعده عرب حکم معطوف ومعطوف عليه ، يکسان است .2 - س در فعل فَسَيَرَى افاده قطعيت ميکند و اشاره به آينده نزديک دارد ، يعني قطعا بزوديِ زُود مي بينند .3 - به قرينه (سَتُرَدُّونَ إِلى عالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ) در مي يابيم که اين رُويت اعمال غير از رويت عمل در قيامت ميباشد و اين رُويت اعمال مادام که مردم در دنيا هستند براي آن سه گروه خاص رخ ميدهد و ربطي به قيامت ندارد .4 - اين آيه ذکري از مرده يا زنده بودن رسول و مومنين مورد نظر ندارد . بنا بر اين طبق قاعده ادبيات عرب ، ما اين حکم را بصورت مطلق جاري ميکنيم ، مضافا به اينکه خدا همواره حي است و حکم به اينکه اين آيه فقط براي زمان حيات پيامبر است حکمي بي دليل و بدون قرينه مي باشد .ادامه دارد
يک سوالي در مورد ايه89سوره نحل داشتم: در اين آيه مفسرين عبارت(کل شيء) را به امور مرتبط با هدايت انسان، مقيد مي کنند؛ حال سوال من اين است که اگر (تبياناً لکل شي) بيان براي امور هدايتي باشد، در اين صورت اين عبارت به معناي هدي بوده و آمدن هدي در ايه تکرار خواهد بود. ايا اين نشان نمي دهد که قلمرو قران بيش از امور هدايتي است؟
جناب دکتر نکونام، نظر جنابعالي در مورد اين گونه روايات چيست؟ مثلاٌ در اصول کافي آمده است که عبدالله بن سنان مي گويد: خدمت امام صادق(ع) رسيدم و معناي آيه (ثم ليقضوا تفثهم و ليوفوا نذورهم؛ ايه29سوره حج)را پرسيدم، امام فرمودند: منظور ، کم کردن موي شارب و چيدن ناخن است. سپس به ايشان عرض کردم:(ذريح از شما نقل مي کند که فرموديد: منظور از تفثهم ملاقات کردن امام است و مقصود از نذورهم همان مناسک است). امام فرمودند: هم ذريح راست گفته است و هم خبر شما رات است. قران ظاهر و باطني دارد و چه کسي حمل مي کند آنچه را که ذريح حمل مي کند.). يا در روايت ديگري در مورد آيه16سوره نحل(و علامات و بالنجم هم يهتدون) آمده است که از امام رضا (ع) فرمودند: نشانه ها ماييم و رسول الله ستاره است.