ساعت دماسنج

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 
+ سلام 
فرموديد:
پيامبر همان قرآني را که نازل شده بود، بر مردم مي خواند و آنها قرآن را مي فهميدند. بنابراين نقش او ابلاغ و قرائت قرآن بود.
در حاليکه اينطور نيست ونقش پيامبر بالتر از اين است قرآن کريم ميفرمايد:

شَرَعَ لَكُم مِّنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ
براي شما آييني مقرر کرد ، از همان گونه که به نوح وصيت کرده بود و، ازآنچه بر تو وحي کرده ايم و به ابراهيم و موسي و عيسي وصيت کرده ايم که دين را بر پاي نگه داريد
و اقامه دين اعم از ابلاغ است و قطعا دين رسول اسلام هم بايد در چهارچوب مباني و دستورات قرآن اقامه شود و اين اقامه مستلزم هم کافي و عالي از قرآن است و اما اين که در جاي جاي نوشته هايتان مينويسيد مگر قرآن چيستان و...است که مردم عصر نزول نفهميده باشند حتما ميدانيد که اين استدلا چقدر ضعيف است.قرآن چيستان نيست و هرکسي ميتواند به اندازه فهم خود از قرآن بهره ببرد و با توجه به اينکه پيامبر و اهل بيت(عليهم السلام)در مورد آيات قرآن کريم توضيحات وراهنماييهاي لازم را کرده اند لذا از جهت حصول غرض از نزول قرآن که همان هدايت مردم و اتمام حجت بوده امر تمام است و به عبارت ديگر ظواهر قرآن که فهميده ميشود بر همگان حجت است و لذا اگر قرآن معنايي غير از آن چه که ظاهرش ميگويد هم داشته باشد(و تنافي هم با آن نداشته باشد)نه تنها مخل فصاحت و بلاغت قرآن نيست بلکه نشان از عظمت و پويايي و اتصال آن به علمي بينهايت دارد.و روي اين اساس روايات مربوط به تطبيق فضيلت اهل بيت(ع) بر بعضي از آيات معنا ميشود نه اينکه بياييم و با تفکرات وهابي گرانه خود آن روايات را که هم زيادند و هم شامل احاديث صحيحه و هيچ منافاتي هم با قرآن ندارند حمل بر غلو بودن بکنيم.
پاسخ

سلام. چند نکته: 1. آنچه که عرض کردم، در توضيح معناي «تبيين» در قرآن بوده است. من گفته ام: «تبيين آيات» در قرآن به معناي ابلاغ است. بي ترديد نقش پيامبر(ص) تنها ابلاغ قرآن نبوده است. نقش هاي متعددي داشته است. از جمله نقش حکمراني، نقش معلم اخلاق، نقش پاسخ به سئوالات ديني و جز اينها. 2. آنچه در زمينه فهم قرآن که عرض کردم، بايد قابل فهم عرب عصر نزول باشد، مراد فهم معناي عرفي بوده است و گرنه معاني عقلي قرآن را بسا آن مردم درک نکرده باشند و آيندگان درک کنند. 3. در زمينه فهم حقايق غيبي قرآن نيز بسا پيامبر و ائمه(ع) چيزهايي را درک کنند که ديگران قادر به درک آنها نباشند. بي ترديد آن بهشت و جهنمي که ايشان درک مي کنند، قابل فهم بسياري از مردم نيست. 4. نظر به اين که نوع روايات فضائل ائمه انطباق داده شده بر آيات قرآن از سوي غاليان نقل شده و ائمه نيز آنان را لعن و طرد کرده و فرموده اند، روايات اينان را بر قرآن عرضه کنيد،‌اگر مخالف بود،‌ دور افکنيد، وظيفه ما اين است که رواياتي را که از آنان نقل شده و ربطي به آيات قرآن ندارد، رد کنيم. 5. من افتخار مي کنم که به سفارش ائمه(ع) روايات غاليان را رد کنيم و از اين رهگذر از ساحت قرآن و ائمه(ع) دفاع نماييم. شما هم به سيره قرآن و عترت مشي فرماييد و پيروان قرآن و عترت را با القاب زشت نخوانيد: وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإيمانِ وَ مَنْ لَمْ يَتُبْ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُون‏ (حجرات،‌11)؛ و از يكديگر عيب مگيريد، و به همديگر لقبهاى زشت مدهيد چه ناپسنديده است نام زشت پس از ايمان. و هر كه توبه نكرد آنان خود ستمكارند.