درب کنسرو بازکن برقی

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 
+ رضا 
آقاي دکتر، يک سوال از حضورتان دارم؛ ايشان در يک پايان نامه اين همه موضوع را رفع شبهه کرده اند! به گمان بنده هر يک از موارد بر شمرده شده در همين سه دسته از شبهات(منظور سطور پاياني نگاشته جنابعالي) خود دريا دريا مطلب است، مثلا در خصوص حکم اعدام که جزئي کوچک از موضوع "غيراخلاقي بودن خشونت در مجازات­هاي دنيوي" ست؛ بحث هاي عميقي در دنيا در جريان است که آيا حقيقتا حکم اعدام موثرترين راه براي "اجراي عدالت" است و آيا اعدام مجرم در عصر حاضر "درس عبرت" است؛ شاهد زنده اين ادعا، مخالفت با حکم اعدام دو موتورسوار بود که در پارک هنرمندان چند ماه پيش به دار کشيده شدند؛ در فضاي مجازي نه تنها نشاني از عبرت نبود بلکه حس ترحم به آن دو جوان موضوع را کاملا از مسير خود خارج کرد. مثال ديگر عدم امضاء حکم اعدام صدام حسين توسط جلال طالباني است؛ مگر "مام جلال" خاطره تلخ کشتار کردهاي حلبچه را فراموش کرده بود! يا اينکه قضيه اعدام يک جاني در عصر حاضر عميق تر از به دار کشيدن يک مجرم است! از سوي ديگر بايد در نظر داشت بسياري از مباحث صرفا از طريق موضوعات درون ديني قابل رفع و رجوع نيست، بلکه مباحثي بين رشته است مثلا در خصوص همين موضوع اعدام، بايد از منظر جامعه شناختي، اقتصادي و... موضوع را بررسي کرد. مثالهايي که عرض کردم "نمي از يم" يود. لذا اگر ايشان حداکثر به يکي از شبهات پاسخي مکفي از زوايايي مختلف داده باشد بايد گفت رستم دستاني است!

پاسخ

من قبول دارم که بحث درباره اين موضوعات بسيار است و در يک رساله پرداختن به آنها به تفصيل ميسور نيست. به باور من، رويکرد حضرت امام در احکام شرعي بهترين رويکرد بوده است که تشخيص مصلحت را بر آنها حاکم کرد. بر اين اساس، هرگاه مصلحت در عدم اجراي مجازات شرعي باشد، بايد آنها را تعطيل کرد و دنبال جانشين هايي براي آن بود؛ چنان که احکام سنگسار و جزيه و مانند آنها اين گونه شده است.