1- ممکن است در منطق چنين اصلي براي غلبه لفظي بر حريف مجاز شمرده شده باشد ولي براي قرآني که حتي انسانها را امر به جدال احسن ميکند و باطل در گذشته و آينده آن راه ندارد مجاز نخواهد بود.
2- شما با وجود اصراري که به اين اصل منطقي داريد در مطالبي که آورده ايد نيازي به استفاده از آن نداشته ايد چون خود شما در متن گزاره اي با اين مظمون داريد که "باطل گزاره اي است که خلاف واقع چنان که درک مي شود باشد" و آنچه در سوره ملک آمده اشاره به يک نوع از همين ادراک است و لذا باطل نيست.(البته اشاره شما به سوره ملک نه در پست اخير که در بحث مشابهي که در گروه "اساتيد ايران" جريان دارد آورده شده است). اشاره به آنچه چشم مي بيند چيزي است که هنوز معتبر است و انحصار به عرب جاهلي ندارد. حتي خود من که يک فيزيکدان هستم و با اصول نسبيت خاص و عام و مدرنترين نظريات کيهانشناسي آشنا هستم هنوز در محاورات روزانه از اصطلاح طلوع و غروب خورشيد استفاده ميکنم نه از چرخش زمين بدور خود.
3- شواهدي که آورده ايد حد اکثر ثابت کننده اين است که "در قرآن بر اساس حواس ظاهري نيز سخن گفته شده است" و اين نتيجه گيري شما که "در قرآن هرگز خلاف آنچه با حواس ظاهري درک مي شده سخن گفته نشده" صرفا يک ادعا است که نياز به اثبات دارد.
با سلام و تشکر از موضوعي که به بحث گذاشته ايد.قبل از مطرح کردن صحبت اصلي لازم است تذکر بدهم که اينجانب نيز به شدت مخالف تاويلات سطحي و برداشتهاي علمي بدون پايه از قرآن عزيز هستم. به همين دليل هم قبلا مطلبي را در رد بعضي از اين ادعاها در سايت آزادنگار نگاشته ام که از طريق لينک زير ميتوانيد به آن دسترسي داشته باشيد،
http://fa.azadnegar.com/raghavi/news/378262.html
در عين حال به نظر من همانگونه که مطالبي از آن دست نظراتي افراتي و مضر ايمان بعضي از مومنين ميتواند باشد، نگاه تفريطي به اين موضوع نيز ايرادات و خطرات خودش را خواهد داشت. به عنوان مثال عرض ميکنم، زماني که بنده مطلب شما را مطالعه ميکردم چيزي که مرتب به ذهن من القا مي شد اين بود که "قران براي اعراب عصر جاهليت نازل شده است". البته شما در بعضي فرازها به رد اين انديشه اقدام کرده ايد ولي استحکام استدالاتي که منجر به اين برداشت ميگردد در مطلب شما، به نظر من، بسيار قويتر از ابطال آن است.
گرچه بعضي آيات در مورد پديده هاي طبيعي بلاشک مبتني بر بينش ظاهري است و اين همانگونه که شما تصريح فرموده ايد کاملا منطقي و مفيد نيز هست، ولي به عقيده من
اولا: اين محدود به مطالبي است که هنوز هم درست (مثل حرکت ظاهري خورشيد) ولذا هنوز هم همان تاثير را که در عصر نزول داشته دارد. به عبارت ديگر اين آيات مبتني بر "واقعيت" هستند نه بر "حقيقت" و واقعيات نيز به اندازه حقايق اعتبار دارند. ولي اينکه بگوييم بعضي آيات مبتني بر "اعتقادات هرچند باطل" آن عصر است درست نيست زيرا بنا به تصريح خود قرآن، باطل نه از گذشته و نه در آينده در قرآن راه ندارد.
ثانيا: در قرآن شريف آياتي هست که مربوط به وقايعي در آينده است که براي مردم آن عصر حتي قابل تصور هم نبوده است. توجه به محدوديت متن امکان برشمردن نيست. منظور بنده از بيان تمام اين مطالب آن است که در مورد اين موضوع حساس بايد خيلي دقت داشت تا خداي ناکرده دچار افراط يا تفريط نشويم.