با سلام
استاد گرامي از کجاي قرآن بر مي آيد که اين خود بشر است که احکام را تشريع مي کند؟ اين همه آيه با عبارت يسئلونک آغاز شده است و جواب را حتي از خود پيامبرص نفي کرده است. برخي از احکام اسلام مثل نماز ،روزه و حج امضايي هستند و در اديان قبل هم بوده است و هيچ ارتباطي به سنتهاي عرب معاصر پيامبرص ندارد. ايا در شريعت حضرت موسي ع حج نبوده است؟
به چه دليلي مراد از حکم در آيه 26سوره کهف حکومت هست؟ واژه مُلک به کار مي رفت بهتر نبود؟ و لايشرك فى حكمه أحداً به طور كلى شركت دادن ديگران را در حكم ويژه ربانى از هر دو نظر تكوينى و تشريعى سلب نموده است.
استاد پاسخ هايي که ائمه ع مي دادند مگر نه اين است که همه اش از قرآن هست ، همانطور که امام محمد باقر ع فرمودند که هر گاه به شما حديثي بگويم، از من منبع قرآني آن را سوال کنيد.
استاد در قرآن هر جا که واژه رکوع آمد يعني اشاره به نماز دازد؟
استاد نکونام، امکان دارد چند مورد از قانون گذاري ائمه که مشمول اطاعت از رسول و اولي الامر است که خداوند به آن امر فرموده است را نام ببريد؟ در آيه26سوره کهف (لا) و (احدا) حق تشريع را از ديگران حتي پيامبر ص نفي مي کند زيرا (نفي احديت) در (حکمه) يعني اثبات انحصاري حق تشريع براي خداوند.
استاد در آيه24سوره صاد، عبارت ( و خر راکعاً و اناب) را اين گونه مي توان ترجمه کرد:( در حالي که خم شده بود به خاک افتاد و توبه کرد) يعني معناي لغوي رکوع رو اعمال کنيم.
استاد مقاله اي در مورد معاني واژه رکوع در قرآن نداريد؟ عرب معاصر پيامبر از واژه رکوع چه مفهومي برداشت مي کردند؟ مثلاً در آيه وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ ارْكَعُوا لَا يَرْكَعُونَ ؛ رکوع به چه معناست؟
استاد گرامي، از کجاي قرآن استفاده مي شود که پيامبر ص و ائمه عليهم السلام حق قانون گذاري دارند؟ آيه وَلَا يُشْرِكُ فِي حُكْمِهِ أَحَدًا اين حق را سلب کرده است. استاد ايا هيچ معجزه اي از پيامبر ص صادر نشده است؟
استاد نکونام، نقش ائمه (عليهم السلام) در دين دقيقاً چيست؟ آيا اين بزرگواران حق تشريع غير قراني دارند يا خير؟
استاد نکونام، اياتي مثل آيه 110سوره کهف يا ايه6سوره فصلت هرگز در مقام حصر مطلق و بدين شکل که ادعا شود پيامبر اکرم(ص) انساني مخاطب وحي هست و ديگر هيچ ؛ نيست ، بلکه اين ايات در مقابل اين عقيده غلط مشرکان هست که مي گفتند پيامبر بايد هر معجزه اي که ما مي خواهيم ارائه کند، امده است و اعلام مي کند رسول و فرستاده، بايد طبق دستور و رسالت عمل کند؛ و نه به صرف دلخواه مخاطبان. به عبارت ديگر اين ايات بر همان دو ويژگي پيامبر ص يعني انسان بودن و مخاطب وحي بودن در چهار چوب حصر نسبي و در مقام نفي عقيده مخاطب و نشاندن عقيده صحيح به جاي آن است.
جناب دکتر نکونام، در قران واژه آيه به معناي نشانه است و چون معجزه ، نشانه نبوت و مثبت ادعاي پيامبري است از آن به بينه و بينات تعبير شده است. (وَإِذَا رَأَوْا آيَةً يَسْتَسْخِرُونَ ---وَقَالُوا إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُّبِينٌ) اين ايه شريفه خبر مي دهد که مشرکان، هر زمان که ايه و معجزه پيامبر (ص) را مشاهده مي کردند، نه تنها به وي ايمان نمي آوردند، بلکه تهمت ساحري نيز مي زدند. اينکه مقصود از واژه آيه معجزه هست، ذيل ايه يعني اتهام سحر زدن آن را تاييد مي کند؛ چرا که اتهام سحر نه بر فعل عادي بلکه بر فعل خارق العاده متوجه مي شود.
بعد اينکه در هيچ يک از آيات پيامبر ص به صورت صريح و شفاف انجام انها را نفي و انکار نکرد، بلکه فرمود من نيز بشري بيش نيستم که به مقام نبوت نائل آمدم؛ معناي آن اين است که من تنها نبي و واسطه خداوند هستم و اوست که اجازه اين کار را بايد صادر کند.