سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مدهامّتان: علوم و معارف قرآن و حدیث

روش تفسیر تاریخی در بوته نقد(5)

وی درباره فلسفه چینش سوره ها و آیات به شکل فعلی گفت: به جایی آن که بیاییم در چینش آیات و یا حتی سوره های که برخی توقیفی بودن آن را بر خلاف آیات نمی پذیرند، بحث و جدل راه اندازیم و با اصول پذیرفته امت جهانی اسلام مخالفت ورزیم، در پی این باشیم تا علل و فلسفه چینش کنونی در آیات و نیز سوره ها را بر فرض درستی دریابیم.

نقد: ما در تحقیق علمی باید دنبال حقیقت باشیم ولو آن که آن مخالف مشهور باشد. به علاوه درباره توقیفی یا اجتهای بودن ترتیب قرآن اختلاف نظر وجود دارد و توقیفی بودن ترتیب موجود مصحف امری اجماعی و جهانی نیست. با فرض این که ترتیب سوره های قرآن بر خلاف نظر پیامبر اسلام(ص) بوده است، وجهی ندارد، در صدد فلسفه تراشیدن برای ترتیب موجود قرآن باشیم.

اما در باره فلسفه چینش آیات قرآن در مصاحف باید گفت که در این زمینه دو دیدگاه مطرح است: دیدگاه نخست آن است که متن گفتاری در جریان زمان و تاریخ به یک متن نوشتاری تبدیل می شود. تلاش پیامبر (ص) این بوده است که متنی که گرفتار و در بند لحظه و تاریخ و رویدادهای محدود ساز آن بود، در یک فرآیند پیچیده به متنی نوشتاری و بیرون از لحظه، تاریخ و قراین اسباب نزولی در آورد. اگر این کار انجام نمی شد، زمان و مکان و رویدادهای زمان نزول بر متن سنگینی می کرد. شما اگر سخنان امام خمینی را که در جمع از برخی کشاورزان ایراد شده است، بخوانید و آن را ناظر به آن بدانید، این متن دیگر آن صلابت و عمومیت و کلیت خود را از دست می دهد و لحظه و شرایط آن بر این متن سنگینی می کند. در حالی که امام خمینی مطالبی که گفته است عمومیت داشت و به مسایل کشوری و یا گاه جهانی مرتبط بوده که کشاورزان تنها شنوندگان ابتدایی آن بوده اند.

نقد: باید توجه داشت که یک متن گفتاری مختصاتی دارد. از جمله آن که به شرایط و مقتضیات زمان ایرادش وابستگی دارد و بودن لحاظ آن شرایط و مقتضیات فهم صحیح آن متن دشوار و بسا ناممکن می شود. حال واقعاً باید پرسید که آیا در هم ریختن یک متن تاریخی موجب می شود، آن متن فراتاریخی و مستقل از شرایط و مقتضیات زمان ایرادش بشود؟ یا سبب می شود، مقاصد آن بیش تر در اجمال و ابهام فرو برود؟

واقعاً روشن نیست که چگونه یک متنی که ناظر به شرایط و مقتضیاتی به وجود آمده است، بدون لحاظ آن شرایط و مقتضیات صلابت و عمومیت و کلیت پیدا می کند؟ اگر به فرض به مشرکان مکه گفته شده است، چرا لات و منات و عزی را می پرستید یا اگر به مسلمانان مدینه گفته شده است، چرا تثاقل می روزید و به جنگ تبوک نمی روید، چطور صلابت ندارد؟ و چطور می توان آن را به تمام مردم در هر عصر و مصر تعمیم داد؟

تعمیم آیات با نادیده گرفتن شرایط و مقتضیات زمان نزولش حاصلی جز تفسیر به رأی و افتراء بستن بر خدا و در اجمال و ابهام انداختن آیات ندارد. راه صحیح تعمیم آیات الغای خصوصیات و تنقیح مناط است.  

مشکل دیگر آن شما بر خلاف اجماع اصولی ها این متن را خاص مخاطبان زمان حضور می کنید و از برداشت دیگرانی که در زمان نزول نبوده اند، جلوگیری می کند. قرآن تمام تلاش آن بوده است که از زمان و مکان بیرون آید؛ در حالی که به مسایل زمان و مکان و مسایل عینی و ملموس توجه دارد. نظریه پردازان ترتیب نزولی اگر بخواهند این متن آزاد و رها از تاریخ را دوباره گرفتار تاریخ کنند.

بنابراین بهتر آن است که مفسران و محققان در پی کشف فلسفه این چینش باشند و با حفظ اصول و مبانی پذیرفته شده در نزد همه مسلمین عمل کنیم. بنابراین لازم است تا متن در حالت نوشتاری خود بماند و شرایط نزولی بر آن سنگینی نکند. اشکال در اصلی این نظریه در ماهیت چنین کاری است و می بایست در ماهیت چنین کاری خدشه وارد ساخت و اما سخن از مشروعیت یا عدم مشروعیت مسأله متاخری است که دیگر نیازی به پرداخت آن نیست.

نقد: مخاطبان قرآن را خاص عرب عصر نزول دانستن مستلزم این معنا نیست که مردم اعصار دیگر نتوانند قرآن را بفهمند یا از آن هدایت بگیرند. شرایط و مقضیات زمان نزول آیات قرائن حالی فهم آیات به شمار می رود و نادیده گرفتن قرائن فهم آیات هرگز قابل دفاع نیست.

? نادیده گرفتن سیر تحول تکاملی تفسیر

چالش دیگر آن نظریه تفسیر بر پایه ترتیب نزول، نه تنها نظریه تکاملی نیست و نمی تواند فرآیند تحول تاریخی را کشف و به عنوان یک راهکار و یا سازوکار برای نسل های کنونی مطرح شود، بلکه نادیده گرفتن سیر تحول تکاملی تفسیر و بازگشت به آغاز آن است.

این نظریه بر اموری پایه گذاری شده است که بسیار سست بنیاد است و نمی تواند خود را بر این مبنا و پایه سست استوار کند. اگر نظریه بر پایه های مستحکمی بنا نهاد نشود، از نظر بنا دچار آسیب جدی می شود. بسیاری از آثاری چون آگاهی از سیر تحول و به کارگیری آن در جامعه امروز به عنوان یک روش مفید و مؤثر که به عنوان بنای این مبنای سست بیان می شود، در صورتی می تواند مطرح شود که نظریه از مبنای درستی برخوردار باشد. در حالی که دسترسی به ترتیب تاریخی سوره های قرآنی امکان پذیر نیست.

جدول هایی که از سوی محققان اسلامی در علوم قرآن و یا برخی از مستشرقان ارایه شده، جدول های مختلفی است که افزون بر اختلاف بسیاری که با هم دارند، نمی توان بر آن اعتماد کرد؛ زیرا هیچ یک از این جدول ها امری قطعی نیست. مشکل وقتی دو چندان می شود که بدانیم که این مساله از جمله مسایلی نیست که بتوان در آن اجتهاد کرد. بنابراین وقتی نمی توان به نتیجه قطعی در ترتیب نزول آیات دست یافت، چگونه می توان به این آثار دل خوش بود؟

نقد: بی تردید اهتمام به شناخت ترتیب نزول قرآن و تاریخ گذاری واحدی های نزول قرآن بسیار دشوار است و جهت آن این است که اطلاعات کافی در این زمینه وجود ندارد. روایات ترتیب نزول چندان اطمینان آور نیستند و روایات اسباب نزول نیز قصصی انطباق یافته بر آیات قرآن اند، بدون این که واقعاً اسباب نزول آیات را بیان کنند. در خود آیات قرآن نیز قرائن و شواهد تفصیلی وجود ندارد که به کمک آنها بتوان یکایک سوره های قرآن را به دقت تاریخ گذاری کرد.

مع الوصف با بن بست هم مواجه نیستیم. روایات ترتیب نزول از چهارده تن از صحابه و تابعان و از فریقین روایت شده است و این روایات را می توان به عنوان پایه تحقیق قرار داد و با نگاه انتقادی به شناخت ترتیب و تاریخ نزول سوره های قرآن پرداخت. در خود قرآن نیز کمابیش اشارات و تصریحاتی به رویدادها و شرایط زمان نزول هر سوره وجود دارد. روایات سیره و اسباب نزول هم یک دورنمایی از فضای کلی نزول سوره های قرآن به دست می دهد. ما می توانیم به ضمیمه کردن این اطلاعات و تجزیه و تحلیل آنها گام هایی را در زمینه شناخت ترتیب و تاریخ نزول سوره های قرآن برداریم.

نتایج مترتب بر چنین تحقیقی نیز فراوان است و آنان که به چنین تحقیقی روی نیاورده اند و از نتایج آن بهره مند نشده اند، نباید بگویند که آن بی نتیجه است. حتی آنان که بر همان مبانی سنتی و مشهور هستند، اگر سوره های قرآن را به ترتیب نزول تفسیر کنند و از این رهگذر بکوشند، آیات قرآن با تکیه بر همان شرایط و مقتضیات زمان نزولش معنا کنند، به دستاوردهای جدیدی دست پیدا می کنند. جهت آن این است که زاویه دید در این نوع از تفسیر فرق می کند و روشن است که هرگاه یک چیز از زوایای گوناگونی نگاه شود، به ابعاد جدیدی از آن علم پیدا می شود.

این نتایج وقتی افزون می شود که مبانی سنتی منقح گردد و یک متن تاریخی مثل قرآن بر اساس مبانی مناسب متن تاریخی تفسیر گردد. من که خود به چنین تفسیری روی آورده امد، دستاوردهایی که برایم حاصل شده، از شمار خارج گشته است.