سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مدهامّتان: علوم و معارف قرآن و حدیث

حساسیت های مخالفان در زمینه نظریه پردازی های اینجانب

نوآوری ها و نظریه پردازی های من برای مخالفان مایه حساسیت شده است. هر وقت ما یک نظریه یا زاویه دید جدیدی را مطرح می کنیم، حساسیت های آنان برانگیخته می شود و می کوشند، جلوی آنها را بگیرند. برخی از مهم ترین نظریات و زاویه های دید جدیدی که اینجانب مطرح کرده و حساسیت مخالفان را بر انگیخته، به قراری است که در پی می آید.

 

1. اصالت ظاهر و سیاق آیات قرآن

گفتنی است، به باور من، ما نباید قرآنی را که به طور متواتر نقل شده و آن را هزاران و میلیون ها نفر نسل اندر نسل به ما انتقال داده اند، محکوم روایات آحادی بکنیم که با ظاهر و سیاق آیات قرآن مخالف اند. چنین کاری نه با عقل سازگار است و نه با احادیثی که از معصومین(ع) در زمینه حجیت مستقل قرآن و حاکمیت قرآن بر روایات نقل شده است. بر اساس این باور، می گویم: تمام روایاتی که با ظاهر و سیاق آیات قرآن مخالف است، نباید اساس تفسیر آیات قرآن قرار داده شود و با تکیه بر آنها انسجام و پیوستگی آیات قرآن را از هم بگسلیم. به همین رو می گویم، ما نباید مفاهیمی را به آیات قرآن تحمیل کنیم که از ظاهر و سیاق آیات بر نمی آیند و یا با معنای ظاهری و سیاقی آیات ملازمه منطقی ندارند. من بر پایه همین دیدگاه، تمام روایاتی را که طی آنها آیات قرآن بر ائمه به شکل بی ربطی تطبیق داده شده اند، مردود می شمارم. (نک: مهجوریت سیاق قرآن کریم؛ متن دفاعیه بررسی تطبیقی بافت در تفسیر و زبان شناسی)

یک نمونه از آن روایات این است که آورده اند، در آیات «مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ * بَیْنَهُما بَرْزَخٌ لا یَبْغِیانِ * ... * یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ» (رحمن، 19-22) مراد از «بحرین» علی(ع) و فاطمه(س) و مقصود از «برزخ» پیامبر(ص) و منظور از «لؤلؤ» و «مرجان» حسن(ع) و حسین(ع) است. من می گویم، اگر بر مغز یک عرب که قرآن به زبان او نازل شده، پتک هم کوبیده شود، هرگز این معانی در نمی آید. این آیات در سوره «الرحمن» است که در مکه و خطاب به مشرکان مکه نازل شده است. مشرکان مکه چگونه از این آیات به پنج تن دلالت می شدند؛ در حالی که نه کسی نام ایشان را بحرین و برزخ و لؤلؤ و مرجان نامیده بود و در مکه نه علی(ع) و فاطمه(ص) با هم ازدواج کرده و نه حسن(ع) و حسین(ع) متولد شده بودند. شایان ذکر است، در تفسیر فرات کوفی ذیل این آیات به امام صادق(ع) نسبت داده شده است که فرمود: «علی و فاطمة [بحران عمیقان لا یبغی أحدهما على صاحبه‏] جاءهما النبی فأدخل رجلیه [رجله‏] بین فاطمة و علی یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ الحسن و الحسین؛ علی(ع) و فاطمه(س) دو دریای ژرف اند. یکی بر دیگری ستم نمی کند. پیامبر(ص) به نزدشان آمد و ‏[دو‏] پایش را میان فاطمه(س) و علی(ع) داخل کرد؛ پس آنگاه حسن(ع) و حسین(ع) از آن دو بیرون می آیند» (تفسیر فرات الکوفی، ص 460).

تردیدی نیست که چنین بیانات خلاف قرآن و توهین آمیزی قابل انتساب به ائمه(ع) نیست. این روایت از محمد فزاری نقل شده است که به غلو متهم است و نوعاً روایاتی که طی آنها ائمه(ع) به شکل بی ربطی بر آیات قرآن تطبیق شده اند، از سوی غالیان جعل گردیده اند.

من به حکم عقل و نیز روایات معصومین(ع) از جمله روایات عرضه که طی آن، ایشان امر فرموده اند، روایاتشان را بر قرآن عرضه کنیم و اگر با آن مخالف بود، دور بیافکنیم، تمام روایاتی را که مخالف ظاهر و سیاق آیات قرآن است و هیچ ملازمه منطقی نیز با آیات قرآن ندارند، دور می افکنم. این حساسیت شدید مخالفان را برانگیخته است تا آنجا که من را وهابی و وبلاگم را پایگاه وهابیت خوانده اند؛ ولی آیا آنان که قرآن را بر خلاف تأکیدات معصومین(ع) این گونه فرو می کاهند که هر معنای بی ربطی را به آن نسبت می دهند، شیعه ناب هستند و من که منویات معصومین(ع) را دنبال می کنم، وهابی ام؟ زهی انصاف و مروت! گفتنی است که من به نظر آیت الله بهجت گرایش دارم که اگر ما بخواهیم، حقانیت شیعه و اهل بیت(ع) را ثابت کنیم، بهتر است، به روایاتی استناد کنیم که در کتب اهل سنت آمده است. من هرگز استناد به بسیاری از آیات قرآن را که هیچ صراحتی در زمینه اهل بیت(ع) ندارد، برای اثبات حقانیت ایشان صحیح نمی دانم. (نک: من شیعه ام؛ دین و مذهب من)

 

2. تفسیر تاریخی قرآن

من بر این باورم که هر متنی تاریخمند است و کمابیش متناسب با شرایط و مقتضیات تاریخی خودش پدید می آید و لذا با تاریخ پیدایشش وابستگی های تنگاتنگی دارد. بر همین اساس، ما برای این که مقاصد یک متن را به درستی فهم کنیم، باید آن شرایط و مقتضیاتی را که باعث پیدایشش شده است، مورد مطالعه قرار دهیم. قرآن نیز از این قاعده مستثنا نیست و لذا برای کشف مراد الهی از آیات قرآن باید، آنها را در همان بستر تاریخی نزولش فهم و تفسیر کنیم؛ یعنی به همان قرائن و اطلاعاتی مراجعه نماییم که در زمان و مکان نزول وجود داشته است؛ نظیر سیاق آیات، آیات مشابه، مخاطبان آیات، فضای کلی زمان و مکان نزول آیات، و رویدادهای مقارن نزول آیات. البته معتقدم، این معنا، همه معنای آیات قرآن نیست. قرآن علاوه بر معنای مراد که من آن را «معنای عرفی» می نامم، از معانی عقلی بی شماری برخودار است که با تفسیر فراتاریخی آیات آشکار می شود.

حساسیت مخالفان نسبت به «تفسیر تاریخی قرآن» به طور عمده از زمانی پدید آمد که من یک پایان نامه ای را با عنوان «تفسیر تاریخی سوره مائده» به انجام رساندم و دانشجوی مربوط علیرغم تأکیدم بر این که رویکردش در گزارش پایان نامه توصیفی باشد و به همراه نظریاتی که خود به آن می رسد، به ذکر نظریات مشهور هم اهتمام کند، فقط نظریات خودش را که البته در بسیاری از موارد با نظر خودم موافق بود، در پایان نامه اش منعکس کرد. این موجب شد، از سوی یکی از داوران پایان نامه غائله ای به پا شود و بعد از آن، مخالفان نسبت به تفسیر تاریخی قرآن آلرژی پیدا کردند. البته آنان از نفس تفسیر تاریخی آلرژی ندارند؛ چون آن را برای خودشان تصویب می کنند؛ بلکه از این که چنین موضوعاتی را برای اینجانب تصویب کنند، آلرژی دارند. تفاوتی که دیدگاه من با ایشان دارد، این است که من هرگز ظاهر و سیاق آیات قرآن را محکوم روایات آحادی که مخالف قرآن است، نمی کنم. (نک:   تاریخ گذاری و تفسیر تاریخی قرآن در بوته نقد؛ کلیاتی درباره تفسیر تاریخی قرآن؛ تفسیر تاریخی قرآن کریم ؛ متن دفاعیه «تفسیر تاریخی سوره انفال»)

 

3. تفسیر فراتاریخی قرآن

روزی خدمت یکی از مسئولان محترم دانشگاه قم رسیده بودم. ایشان فرمودند: «برای کاهش حساسیت ها، شما بیایید، تا حالا هرچه گفتید، حال، بر عکسش بگویید». البته این کار برایم مقدور نبود؛ چون من بر اثر مطالعه و تحقیق به نظریاتی رسیده ام و این نظریات بر ادله معتبری مبتنی است و لذا وجهی ندارد، بر عکس آنچه که تاکنون گفته ام، اظهار نظر بکنم. منتها کوشیدم، نظریاتی را که جنبه اثباتی دارد و با نظریات مشهور موافق است، مطرح کنم. نظریه «ضرورت تفسیر فراتاریخی از قرآن» از آن جمله بود. من بر این نظرم که اگرچه قرآن متنی تاریخمند است و متناسب با شرایط عصر پیامبر اسلام(ص) و عرب حجاز نازل شده، اما می توان از آن قواعدی کلی و فراتاریخی استخراج کرد که برای همه اعصار و امصار کارآیی دارد. البته منکر این معنا هم نیستم که بسیاری از گزاره های قرآن فراتاریخی است و به اصطلاح علما، گزاره های حقیقی و طبیعی است؛ نه خارجی و ناظر به خصوص مصادیق عصر و مصر نزول. منتها معتقدم، کلیت متن قرآن تاریخی و ناظر به شرایط و مقتضیات عرب حجاز عصر پیامبر(ص) نازل شده است.

باز ملاحظه شد، آلرژی مخالفان تحریک شد و مانع شدند که طرح پایان نامه ای با عنوان «تفسیر فراتاریخی قرآن با تکیه بر دیدگاه علامه طباطبایی و آیت الله معرفت» به راهنمایی اینجانب تصویب شود و بر خلاف قانون و شرع و اخلاق، آن را به نام یکی دیگر از همکاران ثبت نمودند. تا کنون نیز علیرغم چند ماه پی گیری، خصم از پاسخگویی نسبت به این اقدام غیر قانونی و غیر شرعی و غیر اخلاقی طفره رفته است. او که به من گفته بود، تنها به مافوقش پاسخگوست، پی گیری من نشان داد که به مافوقش هم پاسخگو نیست. من خواسته بودم، دلیل شرعی یا قانونی این اقدام را به من بگوید؛ اما گویا می خواهد روز قیامت در محکمه عدل الهی به من پاسخ دهد. (نک: داستان غم انگیز طرح «تفسیر فراتاریخی قرآن قرآن با تکیه بر دیدگاه علامه طباطبایی و آیت الله معرفت.»؛  تفسیر تاریخی، فراتاریخی و فرهنگی قرآن ) 

 

4. معناشناسی قرآن

من کتابی تصنیفی به نام «درآمدی بر معناشناسی قرآن» نوشته ام و طی آن مبانی و روش معناشناسی واژگان و عبارات قرآن را توضیح داده ام. در آن گفته ام که واژگان و تعابیر قرآن را می توان به دو روش معناشناسی کرد: معناشناسی تاریخی و معناشناسی توصیفی. مراد از معناشناسی تاریخی شناخت چگونگی حدوث و تطور معنایی واژگان و تعابیر قرآن در دوره های قبل از قرآن و دوره قرآنی و دوره های بعد قرآنی است. مقصود از معناشناسی توصیفی شناخت معنای مراد واژگان و تعابیر قرآن و نیز حوزه معنایی آنهاست.

دو عنوان پایان نامه با عناوین «معناشناسی اسلام در قرآن» و «معناشناسی آیه در قرآن» به نام من تصویب شد و من علیرغم آن که تلاش داشتم، موجبات آلرژی مخالفان را فراهم نکرده باشم، طرح یک پایان نامه دیگر را به نام «معناشناسی امامت در قرآن» با این که دانشجو با راهنمایی من تکمیل کرده بود، پس از جلب رضایت دانشجو، از یکی از همکاران تقاضا کردم، راهنمایی آن را بر عهده بگیرد و خودم هم مشاورت آن را پذیرفتم؛ اما در زمان دفاع یکی از مخالفان که پایان نامه را جهت داوری به او داده بودند، غائله ای به پا کرد که قصه اش را پیش تر گفته ام. ایشان فرموده بودند که من از ناراحتی شب خوابم نبرده است. این در حالی بود که در آن پایان نامه هیچ اصل و ضروری دینی و مذهبی انکار نشده بود و استاد راهنمایش هیچ ایرادی بر مطالب آن پایان نامه ندیده بود. به نظر می رسد، بعد از آن بود که گفتند: معناشناسی واژگان قرآن حاصلی ندارد و دیگر هیچ طرحی با این عنوان نباید تصویب شود و بلکه به طور کلی گفتند که اساساً نباید هیچ پایان نامه ای به راهنمایی و حتی مشاورت او تصویب شود. بر همین اساس، دو طرح به نام های «معناشناسی عهد در قرآن» و «معناشناسی دین در قرآن» را به بهانه تکراری بودن رد کردند. این در حالی است که با روش پیشنهادی اینجانب هرگز تاکنون هیچ موضوعی جز آن موضوعاتی که خود استاد راهنمای آنها بودم، تحقیق نشده است. (نک:  روش تحقیق در معناشناسی مفردات قرآن کریم ؛  گزارش دفاعیه معناشناسی واژه قرب در قرآن کریم؛ متن دفاعیه معناشناسی ربّ در قرآن)

 

5. عرفی بودن زبان قرآن

من در زمینه زبان قرآن بر این باورم که قرآن به زبان خطابه ای معیار عرب حجاز عصر پیامبر(ص) نازل شده است و دو ترمی در مقطع دکتری درس «زبان قرآن و هرمنوتیک» را تدریس می کردم و برای آن سه منبع مشخص کرده بودم. یکی کتاب «زبان قرآن و مسائل آن» نوشته دکتر سعیدی روشن و دوم، کتاب «درآمدی بر هرمنوتیک» تألیف دکتر واعظی و سوم، کتاب «درآمدی بر معناشناسی» اثر خودم. مخالفان گفتند که فلانی با طرح نظریه خودش، هارمونی مباحث ما را بر هم می زند. او پیش دانشجوها پفک می ریزد و دانشجوها تغییر ذائقه می دهند و بعد سخنان ما را نمی پذیرند؛ لذا باید این درس از او گرفته شود. در پی آن، این درس را که برای رشته دکتری «تفسیر تطبیقی» بود، به بهانه تقلیل واحدها به کلی حذف کردند و یک درس به نام «زبان قرآن» را هم که برای رشته دکتری علوم قرآن و حدیث بود، به همکار دیگری سپردند.

بعد هم آمدند، یک پایان نامه ای را در نقد نظریه اینجانب تصویب کردند و هر چه به ذهن مبارکشان رسید، به ما بستند. به دانشجو هم تأکید کردند که هرگز پایان نامه ات را تا بعد از دفاع به فلانی نشان نده. (نک:  داستان هایی در زمینه نقد خصمانه نظریات علمی)

 

6. آراء و نظریات جدید

درسی به نام «آراء و نظرات جدید در علوم قرآن و حدیث» در مقطع کارشناسی ارشد علوم قرآن و حدیث وجود دارد که چند ترمی من عهده دار تدریس آن بودم. من به اقتضای درس به طرح دیدگاه های جدید می پرداختم و برای کنفرانس کلاسی و تحقیقات دانشجویان هم موضوعات چالشی درس را قرار می دادم تا تحقیقات خود را در کلاس عرضه کنند. بعد مشاهده کردم که مخالفان از طرح این مباحث که همگی هم در چارچوب اصول و ضروریات دین و مذهب بود، برآشفته شدند و اتهام بستند که فلانی در کلاس درسش شبهه افکنی می کند و گفتند که ما ناگزیریم، کلاس های درس خود را به پاسخگویی به شبهات فلانی سپری کنیم. حتی جوسازی کردند تا آنجا که یکی از اعضای هیئت علمی گروه دیگر تحریک شد، نامه ای را به یکی از مسئولان دانشگاه بنویسد و مرا به عنوان شبهه افکن به محاکمه بکشاند. (نک:  نقد علمی یا محاکمه عالم)

واقعاً، جالب است، اگر من شبهه افکنی می کردم، چرا این مخالفان نتوانستند، حتی یک مورد را در هیئت بدوی ثابت کنند؟ واقعیت امر آن است که مخالفان می پندارند، نظریات خودشان عین اسلام و مذهب است و هرچه با نظریاتشان مخالف باشد، شبهه و ضد دین و مذهب است. (نک: ماجرای عبرت آموز محاکمه اینجانب؛ متن دفاعیه ماجرای محاکمه؛  گناهان کبیره در ماجرای پرونده سازی محاکمه

به موجب این آلرژی که در میان مخالفان پیدا شد، گفتند که دیگر این درس را فلانی تدریس نکند و آن را به یکی دیگر از همکاران سپردند. این در حالی بود که خود دانشجویان از تدریس اینجانب بسیار راضی بودند و بعد از آن، دانشجویان بعدی طومار پر می کنند که این درسشان را به اینجانب بسپارند. معمولاً، دانشجویان ارشد و دکتری، همواره اینجانب را یکی از معدود استادانی بر می شمارند که از کلاسشان مطالب علمی تازه و سودمندی را فراگرفتند.

 

7. جغرافیای نزول قرآن

من بر این نظرم که همان جغرافیایی که معهود عرب عصر نزول بوده، در قرآن بازتاب یافته است و بر این اساس، پایان نامه ای را با عنوان «جغرافیای تاریخی قرآن» راهنمایی کردم. اما پس از آن، از تصویب موضوع مشابه آن که عبارت بود از «جغرافیای گیاهی قرآن» خودداری کردند و بهانه اشان این بود که این موضوع کار شده است؛ حال آن که هرگز چنین نیست. گویا مخالفان نسبت به عنوان «جغرافیا» هم آلرژی پیدا کردند. (نک:  متن دفاعیه پایان نامه جغرافیای تاریخی قرآن)

ظاهراً، این طور که پیش می رود، مخالفان به تدریج به تمام موضوعاتی که از دهان و قلم اینجانب بیرون می زند، آلرژی پیدا می کنند و لذا بعد معلوم نیست، چه باید کرد. البته در حال حاضر افرادی که این گونه از نظریات نوی اینجانب دچار حساسیت شده اند، اندک اند؛ اما وای به روزی که این حساسیت به تمام یا اغلب افراد روی بیاورد. ظاهراً، در آن روز چاره ای نیست، جز این که ترک وطن کرد و به دیاری دیگر مهاجرت نمود. آورده اند که روزی یک شخصی به دهی رفته بود که همه آنان دچار حساسیت شده بودند و تنشان را می خاراندند. تنها کسی که تنش را نمی خاراند، همان شخص تازه وارد بود: مردم ده گفتند: این شخص بیمار است. او را از ده بیرون کنید. مبادا ما هم به بیماری او دچار بشویم.

تلقی من این است که حساسیت داشتن نسبت به طرح نظریات جدید هرگز عقلائی نیست. باید مجال طرح نظریات جدید به خصوص آنهایی که در چارچوب اصول و ضروریات دین و مذهب است، داده شود و بعد با رعایت اصول اخلاقی و شرعی و عقلی و علمی به نقد دوستانه آن نظریات اهتمام شود تا از رهگذر تضارب آراء، رشد و نشاط علمی به وجود آید و دانشجویان نسبت به تحصیلات دانشگاهی احساس خسارت و بیهودگی نکنند. (نک:  اصول نقد دوستانه نظریات علمی؛ اخلاق اسلامی در نقد علمی؛  شیوه نقد نظریه؛  خطوط قرمز آزاداندیشی و نظریه پردازی؛  قصه پرغصه آزاداندیشی و نظریه پردازی )