سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مدهامّتان: علوم و معارف قرآن و حدیث

نقد طرحنامه ترجیح تفسیر قرآن به ترتیب نزول

آنچه اینجانب در نقد طرحنامه حجت الاسلام و المسلمین آقای بهجت پور در مرحله پیش اجلاسیه بیان داشته، از این قرار است:

1. نقاط قوت

* آنچه به طور مسلّم می توان گفت، این است که صاحب محترم طرح در زمینه ترجیح تفسیر به ترتیب نزول نوگستری انجام دادند و در حوزه مبانی و موارد ادله و نمونه ها را بازپردازی و تقریر کردند.

برتری این روش را چنان که از بیانات صاحب طرح دانسته می شود، می توان چنین برشمرد.

الف. شناخت روش و مراحل دعوت پیامبر اسلام(ص) و الگو گیری از آن در دیگر اعصار

ب. شناخت مراد واژگان و تعابیر غریب و محل نزاع

ج. تمییز صحیح و سقیم روایات تفسیری و اسباب نزول

د. تمییز روایات اسباب نزولی از روایات تطبیقی

* تفسیر فعلی به گونه است که باید در یک انبار آشفته خواسته باشید، کالایی را پیدا کنید و میان آن و اجناس دیگر ربط برقرار نمایید. این که مصحف امام علی و امام زمان به ترتیب نزول است و این که قرآن به تدریج در 23 سال متناسب با مقتضایات عصر پیامبر اسلام(ص) نازل شده، محکم ترین ادله جواز و بلکه ترجیح تفسیر به ترتیب نزول است.

2. نقاط ضعف

* آنچه مطرح می شود، نوآوری است یا نظریه پردازی؟ تلقی اعضای حلقه علوم قرآن و حدیث این بود که این نظریه پردازی نمی تواند باشد؛ چون اصل نظریه نو نیست و چنانچه صاحب طرح نوآوری هایی در نظریه ترجیح تفسیر به ترتیب نزول به دست داده باشد، مشمول «نوآوری» خواهد شد.

* طبق آیین نامه مناسب بود، مباحث مقاله یا طرحنامه این گونه سامان داده می شد:

الف. تعریف اصطلاحات کلیدی

ب. مسالة اصلی

ج. فرضیه

د. مبانی

هـ. دلائل

و. تفاوت فرضیه با فرضیة رقیب

ز. شرح و تبیین نوآوری یا نظریه،

ح. نتیجه‌گیری و اعلام آثار و نتایج نوآوری یا نظریه

در حالی که هرگز مقاله یا سخنرانی صاحب طرح این گونه سامان داده نشده بود.

* چنانچه طرحنامه از قبیل «نوآوری» است، باید به طور روشن و مشخص موارد نوآوری را برشمارند و بگویند، کدام گزاره را مطرح کرده اند که پیش تر مطرح نشده بود.

* نظر به این که در خصوص مبانی تفسیر اختلاف نظر وجود دارد، اقتضا داشت، صاحب طرح پیش فرض های خود را روشن می کردند:

الف. ترتیب آیات در سوره ها آیا موافق نزول است یا مخالف؟ آیا سوره هایی ممزوج از مکی و مدنی در قرآن هست یا نه؟

از سخنان نویسنده چنان دانسته می شود که قصد دارد، چنینش آیات را مربوط به هر موضوع به ترتیب نزول سازد و مورد مطالعه قرار دهد.

سئوالی که در اینجاست، این است که آیا نویسنده معتقد است، آیات مکی و مدنی در سوره ها ممزوج اند؟ در این صورت معیار تمیز ترتیب نزول آیات و شناخت مکی و مدنی آیات چیست؟ آیا به استناد روایات ذیل آیات قصد دارد، زمان و دوره نزول آیات را مشخص کند؟

نوع روایات مکی و مدنی که زمان نزول آیات را مشخص کرده اند، به تعبیر علامه طباطبایی قصصی انطباق یافته، بر آیات قرآن اند. آیا چنین روایات از اعتبار علمی لازم برای تاریخ گذاری آیات قرآن برخوردارند؟

این در حالی است که نوع این روایات با سیاق آیات تعارض دارند و پذیرش آنها مستلزم در هم شکستن سیاق آیات است. آیا در تعارض روایات اسباب نزول و سیاق باید کدامیک را حاکم کرد و کدامیک را رد نمود؟ آیا سیاق آیات قرآن که متنی با تواتر لفظی است، اعتبار کمتر از روایات آحاد و با نقل شفاهی دارد؟

ب. در ترتیب سوره ها ملاک چیست؟ آیا روایات ترتیب نزول است؟ نظرشان درباره مشکلات این روایات چیست؟

توضیح داده نشده است که مبنای ترتیب نزول چیست. آیا روایات ترتیب نزول است؟ اگر چنین است، آیا پذیرفته است که این ترتیب روایی معتبر است؟ آیا مدنی بودن سوره های انسان، زلزله، رحمن و رعد مورد قبول است؟ در ترتیب سوره ها در مواردی در روایات ترتیب نزول اختلاف است. کدام ترتیب روایی معتبر است؟ در ترتیب مشهور، سوره توبه آخرین سوره نازل است. سوره حمد بعد از سوره مدثر آمده است. آیا این ترتیب مقبول نویسنده است؟ دروزه چهار تا از سوره های مدنی یعنی ممتحنه، جمعه، حدید و حشر را در ترتیب مشهور روایی به لحاظ مضامین تاریخی مناسب ندانسته و تغییر داده است. نظر نویسنده در این زمینه چیست؟

ج. مبنای شکل گیری سوره ها به خصوص در سوره های تدریجی النزول چه بوده است؟ آیا وحدت موضوعی است یا وحدت زمانی مقتضیات نزول؟

وحدت درونی یا سیاقی سوره ها در چه حدی است؟ آیا این وحدت در تمام سوره ها جاری است؟ در سوره قیامت چطور که در میان آیات مربوط به قیامت آیاتی آمده است که هیچ ربطی به قیامت ندارد؟

به علاوه وحدت درونی در سوره ها به چه معناست؟ آیا به این معناست که هر سوره موضوع واحدی دارد یا به این معناست که میان آیات تناسب سیاقی وجود دارد، بدون این که لزوماً موضوع واحدی داشته باشند.

بنا بر فرض اول، موضوع واحد هر سوره چگونه قابل کشف است و چگونه می توان میان مضامین مختلف آیات سوره ها به خصوص سوره های بلند موضوع واحدی را به عنوان رشته پیوند میان آیات سوره شناسایی کرد؟

بنا بر فرض دوم، در مواردی که آیات با صدر و ذیل ارتباط ندارند، مثل آیات سوره قیامت چگونه تناسب برقرار است؟

سئوال کلی تری هم هست و آن این است که اساساً چه عاملی موجب شده است که آیاتی در یک سوره بیاید؟ آیا وحدت موضوع بوده است یا امر دیگر. اگر امر دیگری هست، آن چیست؟

د. نظر صاحب طرح در خصوص زبان قرآن چیست؟ گفته شده است که در قرآن اصطلاحات خاص است. این اصطلاحات خاص آیا فقط برای گروه خاصی قابل فهم است یا برای عموم اهل زبان؟ اگر برای گروه خاص است، آن گروه چه کسانی اند؟ مگر قرآن خطاب به گروه خاصی نازل شده که اصطلاحات خاص داشته باشد. اگر برای عموم اهل زبان قابل فهم است، دیگر اصطلاح خاص بودن آنها به چه معناست؟

هـ. مخاطبان قرآن چه کسانی اند؟ عرب حجاز عصر نزول یا همه مردم در همه اعصار.

صاحب طرح روایات تفسیری را بر اساس بستر تاریخی نزول سوره نقد کرده است. پیش فرض چنین سخنی این است که مخاطبان قرآن عرب حجاز در عصر نزول است. آیا صاحب طرح به این نظر پایبند است یا نه؟

* صاحب طرح بر این نظر است که هر سوره وحدت غرض دارد و در عین حال می تواند هر سوره دارای موضوعات مختلف باشد.

سئوالاتی که در اینجا مطرح است، از این قرار است:

آیا هر سوره غرضی متمایز از سوره های دیگر دارد؟ یا همه سوره ها یا بعضی از سوره ها غرض واحدی دارند؟

اگر هر سوره غرضی متمایز دارد، آیا به این معناست که 114 غرض در قرآن هست؟ این غرض ها کدام اند؟

به چه دلیل هر سوره یک غرض دارد؟ چرا چنان که چند موضوع دارد، چند غرض نداشته باشد؟

اساساً میان غرض و موضوع چه تفاوتی وجود دارد؟


بررسی و نقد تفسیر به ترتیب نزول در سخنان بهجت پور و شاکر

در مؤسسه فهیم در روز شنبه هر هفته ساعت هشت و نیم شب به همت آقای دکتر قاضی زاده سخنرانی های علمی و نقد برگزار می شود. یکی از جلساتی که اخیراً برگزار شد و من در آن شرکت داشتم، سخنران این جلسه حجت الاسلام و المسلمین آقای بهجت پور بود که تفسیری به ترتیب نزول را شروع کرده و اولین جلد آن را با عنوان «همگام با وحی» منتشر ساخته است. ظاهراً این عنوان اقتباس از «همگام با وحی» آقای مهندس بازرگان است که آن هم تفسیری به ترتیب نزول است. منتها ترتیب نزول آقای بازرگان من درآوردی و ذوقی است؛ اما ترتیب نزول آقای بهجت پور روایی است. این سخنرانی یک ناقد هم داشت و آن همکار فاضل آقای دکتر شاکر بود. قرار است، اگر خدا خواهد یک جلسه نیز من در این زمینه بحث کنم.

من گزارش این جلسه را به اختصار و طی نکاتی چند در اینجا آورده و البته نظر خویش را نیز بیان کرده ام.

نخست آقای بهجت پور سخنرانی کرد و نکات آن از این قرار بود:

1. تفسیر تنزیلی تنها یک سبک خاص تفسیر است، با همان منابع و همان روش های رایج تفسیری.

2. تفسیر به ترتیب نزول نیازی به تاریخ گذاری قرآن ندارد. این تفسیر در پی سامان دهی مفاهیم با رویکرد تربیتی است.

3. در این سبک تفسیری آیات در سوره ها تغییر پیدا نمی کند؛ به این جهت که ترتیب موجود لابد در پی غرضی بوده است که ما نمی خواهیم آن غرض را از میان ببریم.

4. این سبک می تواند موضوعی باشد، به این شکل که یک موضوع در آیات قرآن به ترتیب نزول بررسی شود.

5. از رهگذر این سبک تفسیری پاره ای از ناگفته ها بیان خواهد شد.

6. برخی در خصوص این سبک تفسیری دغدغه این را دارند که آن مقدمه تغییر قرآن هم باشد و به این بیانجامد که ترتیب سوره های قرآن هم تغییر پیدا کند؛ اما هرگز چنین نیست.

7. غرض از رسالت پیامبر اسلام(ص) ایجاد یک تغییر در جامعه و همراه با برنامه بوده است. از جایی شروع شده و مراحلی را طی کرده و به جایی ختم پیدا کرده است. این تغییر در سخنان جعفر بن ابی طالب خطاب به نجاشی منعکس شده است. ما در این تفسیر در پی کشف این برنامه و روش های تحول هستیم.

8. باید به فضای نزول سوره ها و پیوند سیاقی آیات عنایت داشت.  از رهگذر این سبک تفسیری پیوند دقیق تر میان متن قرآن و واقع برقرار می شود.

9. هرچند در توقیفی بودن ترتیب آیات قرآن تردید بسیار است، اما ما در صدد اثبات رد توقیفی بودن ترتیب قرآن نیستیم و به آیات استثنایی توجه خواهیم کرد. آیات استثنایی مثل آیه 20 مزمل و آیه اخیر ماعون در زمان دیگری غیر از آیات آغاز سوره نازل شده اند. ما در تفسیر به این تذکر می دهیم؛ اما ترتیب آیات را برهم نمی زنیم.

10. درباره مشروعیت آن می توان به مصحف امام علی(ع) استناد کرد که به ترتیب نزول تألیف شده بود. نیز مصحف امام زمان(ع) همین گونه بوده است. البته من بر این باور نیستم که این مصحف ها قرآن محض بوده است. بلکه در آن تفسیر هم بوده است. به علاوه ائمه(ع) به ترتیب نزول استناد کرده اند که از ان جمله آیه متعه است. همین طور آیه عفو. ائمه هیچ اشاره و الزامی را یاد نکردند که قرآن به ترتیب موجود تفسیر شود.

11. فواید این سبک تفسیری از این قرار است که سیر تحول دینی و این که چگونه شرک جایش را به توحید داد، از رهگذر این سبک دانسته می شود.

12. مصطلحات قرآنی پس از گذشت زمان پدید آمدند و این از رهگذر ترتیب نزول دانسته می شود. برای مثال صلاة در سوره های ابتدایی به همین معنای معهود اسلامی اش نیست. ابتدا حقیقت لغوی بوده و بعد به حقیقت شرعی تبدیل شده است. بر این اساس وجهی ندارد، برای معناشناسی واژگان سوره های مدنی از سوره های مکی که در ابتدای بعثت نازل شده است، بهره بگیریم.

13. ما در این سبک از روایاتی که ربطی به زمان نزول آیات ندارد، بهره برداری نخواهیم کرد؛ چرا که آن روایات در تفسیر آیات نیست و نباید از آنها بهره برداری شود.

14. با این نحوه از تفسیر احتمالات تفسیری کاهش می یابد و معنای دقیق و روشن آیات آشکار می شود.

 نقدی که من در زمینه سخنان آقای بهجت پور یادداشت کردم، از این قرار است:

1. شما اگر در پی تاریخ گذاری قرآن نیستید، چگونه بستر تاریخی سوره را کشف خواهید کرد و تفسیر خواهید نمود. به باور من تفسیر به ترتیب نزول بدون تاریخ گذاری سوره ها ابتر است. 

2. شما درباره ترتیب آیات سوره ها بر چه باوری هستید؟ آیا معتقدید که سوره ها ممزوجی از آیات متعلق به تاریخ های مختلف است؟ در این صورت مشکل شناخت بستر نزول آیات افزون تر خواهد شد. به باور من آیات تمام سوره ها به ترتیب نزول است. قریب به اتقاف سوره ها دفعی النزول اند و اندکی هم که تدریجی النزول اند، تا سوره ای نزولش تکمیل نمی شده، نزول سوره ای دیگر شروع نمی شده است.

3. اگر شما بنا را بر این بگذارید که ترتیب قرآن موجود توقیفی است، لابد غرض و حکمتی داشته است. شما به چه جهت این غرض را باید نادیده بگیرید؟ به باور من چنین نیست که هر سوره قرآن غرض متمایز خاصی داشته باشد که به جهت آن نزول یافته باشد. هر سوره قرآن به منزله خطابه ای است که متناسب با مقتضیات زمان نزولش نازل شده است.

4. شما تا چه اندازه به ترتیب روایی نزول سوره های قرآن اعتماد دارید؟ در این ترتیب پاره ای از سوره به صورت آشکاری به گونه ای است که نمی توان صحت ترتیب آنها را پذیرفت. از آن جمله است، سوره های انسان، زلزله، رحمن و رعد که مضمونی مکی دارند، اما در ترتیب روایی در میان سوره های مدنی جای گرفته اند. به باور من باید ترتیب روایی را اساس تفسیر به ترتیب نزول قرآن داد؛ اما با آن رویکرد انتقادی داشت و هرگاه قرائنی بر خلاف آن ترتیب یافت شود، با تکیه به آن قرائن به اصلاح ترتیب روایی روی آورد؛ چنان محمد عزه دروزه در تفسیر ترتیب نزولی اش همین گونه عمل کرده است.

5. این که در قرآن مصطلحات خاصی باشد که پیش از نزول قرآن وجود نداشته، قابل اثبات نیست و بلکه خلاف آن قابل اثبات است. برای مثال، صلاة به همین معنای اسلامی اش وجود داشته است؛ یعنی عملی مشتمل بر رکوع و سجود و قیام و قعود بوده است و در قرآن نماز حضرت ابراهیم همین گونه توصیف شده است. نیز نقل است که پیامبر اسلام(ص) در همان روز نخست بعثت نمازی مشتمل بر رکوع و سجود و قیام و قعود داشته است.

 نقدی که آقای دکتر شاکر بر سخنان نامبرده داشت، از این قرار بود:

1. محل نزاع کجاست؟ در تأثیر اسباب نزول و این که هر سوره در کدام ظرف زمانی نازل شده است، اختلاف نظر نیست که باید توجه شود. به نظر من محل نزاع این است که آیا ترتیب در تفسیر مدخلیت دارد یا نه. کسی تاکنون متعرض این نشده است.

2. یکی از مبانی را گفتاری بودن سبک قرآن دانسته اید؛ حال آن که در این سبک ترتب آیات بر یکدیگر وجود ندارد و آیات بر مقتضیات بیرونی مترتب است؛ نه ترتیب آیات و سوره ها.

3. فهم آیات به طور مستقل ممکن است و یکی مرتب بر دیگری نیست. اگر یهودیان در مکه بودند، ترتیب آیات به گونه دیگری می شد.

4. واقعا این دغدغه وجود دارد که با تفسیر به ترتیب نزول وهن قرآن باشد. اگر شما لحاظ ترتیب نزول هم را در تفسیر مهم می دانید، می توان آن را هم در تفسیر رایج هم لحاظ شود؛ بدون این که ترتیب سوره ها به هم بخورد.

 نقد من بر سخنان آقای دکتر شاکر از این قرار است:

1. علمای اسلامی از دیرباز به ترتیب برخی از آیات توجه می کردند و توجه به ترتیب نزول  آیات حرمت شرب خمر از آن جمله است.

2. به نظر من در سبک گفتاری نیز ترتب وجود دارد و گاهی یک سخن به سخنی که پیش تر بیان شده است، ارجاع داده می شود. در قرآن نیز این ترتب به چشم می خورد. برای مثال گفته است که ما قصص برخی از پیامبران پیش تر گفته ایم. به باور من نزول قرآن به هم به تناسب شرایط و مقتضیات نازل شده است و هم به تناسب ترتب آیات بر یکدیگر.

انکار سودمندی مطالعه و تفسیر ترتیب نزولی منصفانه نیست. چگونه می توان مطالعه آشفته و درهم و برهم بر مطالعه مرتب و منظم ترجیح دارد؟

 پاسخی که  آقای بهجت پور به نقد آقای دکتر شاکر داشت، این چنین بود:

1. روایات اسباب نزول چندان مدخلیتی در تفسیر قرآن ندارند و از اعتبار لازم هم بی بهره اند.

2. مفسران به بستر نزول سوره ها عنایت کافی ندارند. در حالی که در این سبک تفسیری به آن عنایت کافی می شود. در این سبک تفسیری به ربط میان سوره موافق نزول توجه می شود؛ حال آن که در تفاسیر موجود چنین نیست.

3. کشف مراد، رفع شبهات و گشف اغراض ورای الفاظ و عام در تفسیر تنزیلی حاصل می شود.

4. اگر هر تفسیری که به ترتیب رایج نباشد، باید تفسیر موضوعی هم وهن باشد؛ حال آن که چنین نیست. تفسیر تنزیلی فاحش تر از تفسیر موضوعی نیست.

5. بالاخره قرآن برای متحول کردن یک جامعه ای به ترتیب خاصی نازل شده است که باید به آن توجه کرد.


نقد طرح ترجیح تفسیر به ترتیب نزول در حلقه کرسی ها

گزارش پنجمین جلسه حلقه کرسی های نظریه پردازی و نوآوری و نقد گروه علوم قرآن و تفسیر طبق اطلاع واصله از این قرار بوده است:

در ابتدا حجة الاسلام و المسلمین جناب آقای بهجت پور به تبیین نظریه خود پرداخت که اهم نکات ایشان عبارت بودند از: 1- اینجانب در صدد یافتن معیاری برای گذر از موضوع محور به غرض محور بودم 2- از آنجا که قرآن کتابی است تربیت محور، در تفسیر به ترتیب نزول این مقصود بهتر فهمیده می شود. ما بر اساس این نوع تفسیر به یک نوع از مهندسی مفاهیم قرانی دست می یابیم که در آن مدل تحول تربیت دینی بدست می اید. 3- برای بدست آوردن اسباب نزول بهترین راه تفسیر به ترتیب نزول است. 4- در صورتی که تفسیر به ترتیب نزول انجام گیرد، احتمالات در تفسیر کمتر می شود و بسیاری از ابهامات از میان می رود. خود حضرت امیر (ع) هم روششان همین بوده که به آیات را به ترتیب می خواندند و ثبت می کردند. اهل بیت (ع) هم برای اثبات رابطه دو حکم به ترتیب نزول مراجعه می کردند.

دکتر ایزدی: اولا موضوع هدایت و تربیت با موضوع تفسیر دو مقوله جدا هستند که نباید خلط شوند. ثانیا اکثر مقدمات برای رسیدن به هدف مورد نظر بعید هستند و ثالثا این طرح حاوی رأی جدیدی نیست.

دکتر شاهرودی: 1- ما در این طرح یک ترتیب منطقی مقدمات برای رسیدن به هدف نمی بینیم. 2- چگونه می توان به ترتیب نزول سوره ها پیش از ثبوت آن عنوان راجح بودن بدهیم؟

دکتر شایسته نژاد: اگر تفسیر به ترتیب نزول ترجیح دارد، چرا ائمه دستور ندادند که افراد بدین صورت عمل کنند؟

دکتر معارف: اولاً، روی انحصار این روش از تفسیر مناقشه وجود دارد؛ در ثانی ما چگونه می توانیم به ترتیب نزول سور برسیم؟ به ویژه این که به دست آوردن ترتیب زمانی سور اگر درست باشد، در مورد سوره های کوچک و یا سوره های مکی امکان پذیر است و نه در مورد سوره های بزرگ.

خانم دکتر جلالی: 1- در این طرح معلوم نیست که ترتیب نزول سوره ها مد نظر است یا آیات 2- در اینکه این بحث جدید است و یا از تغییرات گسترده ای برخوردار است، جای تامل است.

خانم دکتر قبادی: ملاک بررسی روایاتی که به آنها استناد شده چه بوده است؟ در مورد تعارضاتی که در این روایات به چشم می خورد چه توضیحی وجود دارد؟

خانم دکتر حاجی عبدالباقی: اولا اگر وی مهندسی رفتاری را جدا از رجحان تفسیر بررسی می کرد بهتر بود. در ثانی تمرکز وی بیشتر روی سور مکی بوده است.

خانم دکتر پارسا: مبانی نظریه یک سری مسائل کلی است که ربطی به اصل نظریه ندارد. در مجموع دلایل منطقی و دیسپلین خاصی ترسیم نشده است.

آقای دکتر فقهی زاده: اولاً، فایده چندانی بر این امر مترتب نیست چه بر اساس نزول فرض شود و چه بر اساس موضوع. ثانیاً، به فرض ما رجحان یا اولویت را بپذیریم، این ترتیب کجاست و چگونه می توانیم بر این ترتیب اتفاق کنیم؟ چرا که ترتیب واقعی نزول وجود ندارد؟ ثالثاً، مثال های منقح و منجزی ارایه نفرمودید که به فرض اگر این سوره را بر اساس این نظریه جلوتر از آن سوره بگذاریم چه تغییر شگرفی ایجاد می گردد.

در این جلسه مقرر شده است: جناب آقای بهجت پور به صورتی مکتوب به این سئوالات پاسخ گویند و مبانی نظریه و اصل نظریه و نتایج حاصله را ارایه کنند.

من توفیق حضور در این جلسه را نیافتم و از جزئیاتی بیش از این گزارش خبر پیدا نکردم؛ اما در مجموع تلقی خودم را در باره این طرح طی نکات ذیل بیان می کنم:

1. چنان که اعضای حلقه یاد کردند، این که ترتیب نزول در تفسیر قرآن ترجیح دارد، سخن جدیدی نیست و کسانی پیش تر از آن نیز مانند محمد عزه دروزه، ملاحویش آل غازی، مهندس بازرگان و جلال الدین فارسی در آثارشان بر همین نظر شده بودند. منتها من بر خلاف نظر اعضای حلقه و در موافقت با نظر آقای بهجت پور معتقدم، تفسیر به ترتیب نزول بسیاری از احتمالات و اختلافات تفسیری را از میان می برد. جهت آن این است که ترتیب نزول و بستری که سوره در آن نازل شده است، قرینه فهم آیات سوره است و این معمولاً در تفاسیر به ترتیب موجود مغفول واقع می شود. این که گفته شود، در تفاسیر غیر ترتیب نزولی نیز به اسباب و بستر نزول سوره های قرآن توجه می شود و این ما را از تفسیر به ترتیب نزول بی نیاز می کند، سخن مقبولی نیست. جهت آن این است که اساساً:

اولاً، قرار گرفتن سوره ها به ترتیب نزول یک فضای واقعی تری را برای فهم آیات سوره ها فراهم می سازد که از طریق روایات اسباب نزول به دست نمی آید؛

ثانیاً، خود روایات اسباب نزول نیز باید با قرآن مرتب شده به ترتیب نزول محک بخورد. این روایات چندان بی اعتمادی مفسران را موجب شده است که احمد بن حنبل گفته بود، یکی از چیزهایی که اساس ندارد، همین روایات اسباب نزول است و علامه طباطبایی در کتاب قرآن در اسلامش گفته است که این روایات عبارت است از قصصی که به آیات قرآن تطبیق داده شده اند، بدون این که لزوماً اسباب نزول قرآن را بیان کرده باشند.

2.  این که اعضای حلقه فرمودند، روایات ترتیب نزول با هم اختلاف دارند و لذا بی اعتبارند و راه دیگری هم برای کشف ترتیب نزول وجود ندارد و لذا معنا ندارد، تفسیر قرآن بر اساس ترتیبی نامعتبر قرار دهیم و ائمه هم به ما دستور ندادند، قرآن را به ترتیب نزول مطالعه و تفسیر کنیم و خلاصه در مجموع به دلایل مذکور نباید به تفسیر به ترتیب نزول روی آورد، چنین سخنی مقبول نیست؛ زیرا:

اولاً، روایات ترتیب نزول از طریق فریقین رسیده و شمار آن به چهارده تن از صحابه و تابعان می رسد و اختلافات میان آنها نیز اندک و قابل رفع است و لذا نمی توان به ترتیب نزول سوره ها که در این روایات انعکاس یافته است، بی اعتنا بود. اما پنهان نماند که مشکلاتی نیز در این روایات هست که اعتماد کامل بر آنها را سلب می کند؛ نظیر این که طبق این روایات سوره های رحمن، انسان، زلزله و رعد مدنی اند. حال آن که در مکی بودن آنها نباید تردید کرد. منتها می توان ترتیب مذکور در این روایات را به عنوان اساس قرار داد و با رویکرد انتقادی به تفسیر قرآن پرداخت و هرجا که قرینه ای بر خلاف آن یافت شود، به اصلاح آن ترتیب اهتمام ورزید.

ثانیاً، به فرض آن که از روایات نتوان ترتیب نزول واقعی را کشف کرد، خود قرآن بهترین منبع است و حداقل آن این است که از طرق خود مضامین سوره ها می توان مشخص کرد که یک سوره مکی است یا مدنی. نیز در مضامین سوره ها اسباب نزول آنها انعکاس یافته است و در کل رویکرد به ترتیب نزول قرآن و بستر تاریخی نزول سوره ها ما را بی نصیب قرار نمی دهد و بی دستاورد نیست.

ثالثاً، سوره های قرآن طی 23 سال متناسب با اوضاع و احوال مختلف نازل شده است و بنابراین قرآن یک متن تاریخی است و مطالعه آشفته و بی نظم تاریخی یک متن تاریخمند و تدریجی النزول هرگز قابل دفاع نیست و لذا ترجیح تفسیر به ترتیب نزول بسیار بدیهی است.

3. این تلقی آقای بهجت پور که ما می توانیم از ترتیب نزول قرآن پاره ای آموزه های تربیتی استخراج کنیم، تا حدودی قابل دفاع است؛ چون بی شک قرآن متناسب با شرایط نازل می شده است و در تربیت نیز باید القای آموزه ها متناسب با شرایط باشد؛ اما این که ما باید طابع النعل بالنعل همان آموزه هایی را مطرح کنیم که به ترتیب نزول مطرح شده، هرگز پذیرفتنی نیست؛ چون شرایط عصر نزول با شرایط معاصر بسیار متفاوت است. در 13 سال مکی مخاطبان قرآن به طور عمده مشرکان مکه بودند و 10 سال مدنی مسلمانان و اهل کتاب و مشرکان. ما در دوره معاصر هرگز چنین شرایطی را نداریم.