سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مدهامّتان: علوم و معارف قرآن و حدیث

مناظره درباره آی? تبلیغ

در مناظره «تفسیر آیه تبلیغ و پیوند آن با رخداد غدیر» عنوان شد:

آیه 67 مائده اثبات ولایت علی(ع) است/ آیات برای راهنماییند نه ایجاد ابهام

مناظره «تفسیر آیه تبلیغ و پیوند آن با رخداد غدیر» با حضور حجت‌الاسلام والمسلمین فتح‌الله نجارزادگان، استاد پردیس فارابی دانشگاه تهران و جعفر نکونام، استاد دانشگاه قم برگزار شد.

فتح الله نجارزادگانبه گزارش ایکنا، مناظره «تفسیر آیه تبلیغ و پیوند آن با رخداد غدیر» با حضور حجت‌الاسلام والمسلمین فتح‌الله نجارزادگان، استاد پردیس فارابی دانشگاه تهران و جعفر نکونام، استاد دانشگاه قم امروز 30 تیر برگزار شد.

حجت‌الاسلام والمسلمین نجارزادگان در ابتدای این مناظره گفت: کلینی از امام باقر(ع) ماجرای آیه اکمال و تبلیغ را نقل کرده و مبنای سخن بنده هم همین روایت است. در این روایت به ابلاغ ولایت امام علی(ع) توسط پیامبر اشاره شده و آیه ولایت و تبلیغ هم در آن مورد بحث قرار گرفته است. یعنی بنده پیوندی بین آیه ولایت و اکمال و تبلیغ و رابطه آن با غدیر بیان کرده‌ام.

وی افزود: آقای نکونام منکر ولایت امام علی(ع) نیستند بلکه ایشان معتقد است مسیری که بنده از آیه ولایت به تبلیغ و اولی‌الامر طی کرده و یک دستگاه فکری ساخته‌ام دچار ضعف‌های متعدد است.

در ادامه جعفر نکونام، استاد دانشگاه قم با بیان اینکه از ویژگی‌های خوب استاد نجارزادگان این است که از نقد استقبال و حتی کسانی را که به نقد وی می‌پردازند را تشویق می‌کند و ما باید امثال وی را در حوزه و دانشگاه داشته باشیم، گفت: بنده با روایات و آیات دیگری جانشینی امام علی(ع) را ثابت می‌کنم ولی من دلالت را از آیات مشهوری که ایشان به آن اشاره کردند تمام نمی‌بینم.

وی ادامه داد: همچنین بنده وَلایت را یعنی محبت و دوستی بر حکومت و سرپرستی یعنی وِلایت ترجیح می‌دهم چون اگر ما کسی را دوست داشته باشیم او را به حکومت هم می‌رسانیم ولی اگر کسی را دوست نداشته باشیم حاکم هم باشد باز حاضر به پذیرش اوامر او نیستیم.

فقدان دلیل منکران پیوند آیه با غدیر

در ادامه حجت‌الاسلام نجارزادگان با اشاره به آیه 67 مائده، «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ ?67?؛  ادامه داد: بنابر روایات متواتری که در آن جای هیچ شک و شبهه‌ای نیست بزرگان ما در طول تاریخ به این آیه استناد کرده و آن را به غدیر و تعبیر «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» پیوند زده‌اند.

وی تاکید کرد: اگر جهان اهل سنت این روش و استناد به آیه را نقد می‌کنند اول باید جای پای خود آنها محکم باشد یعنی وقتی به من شیعه می‌گویند تفسیر آیه اشتباه است خودشان باید تفسیری ارائه دهند. با رجوع به آراء آنها می‌بینیم تا 14 مورد نظر در مورد مصادیق ما انزل الیک بیان کرده‌اند یعنی وقتی خودشان دچار سردرگمی هستند چطور می‌خواهند به ما نقد وارد کنند.

نجارزادگان با بیان اینکه آقای نکونام هم گرفتار یکسری تشتت‌ها و تناقضات جدی هستند که این آیه را مرتبط با غدیر نمی‌دانند و آن را مرتبط با آیه بعد می‌دانند، تصریح کرد: در آیه بعد فرموده است: قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ لَسْتُمْ عَلَى شَیْءٍ حَتَّى تُقِیمُوا التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِیلَ وَمَا أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ وَلَیَزِیدَنَّ کَثِیرًا مِنْهُمْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ طُغْیَانًا وَکُفْرًا فَلَا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ؛ البته این نظریه ایشان ممکن است برای خودشان باشد ولی این نظر، خیلی سابقه کهنی دارد و قبلا هم بیان شده است.

پرونده ولایت قطور است

وی ادامه داد: پرونده امامت و ولایت بسیار قطور است یعنی اگر ما المسترشد ابن جریر طبری شیعه را ببینیم و منبع را تا امروز بررسی کنیم حداقل هزار و 200 سال سابقه دارد. این نظریه که آیه ابلاغ را با آیه بعدی پیوند می‌دهد با کاستی‌های جدی روبروست که از جمله اینکه چرا «بلغ» را به معنای «اقراء» معنا می‌کنید؛ اگر می‌گوییم فلانی مبلغ است نمی‌گوییم آیات قرآن را قرائت می‌کند، تبلیغ، رساندن پیام و مفهوم به مخاطب است، مبلغ؛ مراد نویسنده و گوینده را به مخاطب القاء می‌کند و برای آن از انواع روش‌ها مانند داستان و شعر و موعظه و... استفاده می‌کند. راغب هم همین نظر را دارد.

این استاد دانشگاه تهران افزود: هیچ روایتی از صحابه‌ای که شاهد نزول این آیه بودند نداریم که بگویند آنچه ما انزل در آیه تبلیغ بیان شده همان است که در آیه بعد آن آمده است، اولین نفر مقاتل تابعی است و تنها استدلال او هم سیاق است و بسیاری افراد اهل سنت از وی تبعیت کرده‌اند در حالی که در قرآن جملات معترضه، فراوان داریم؛ در آیه 16 قیامت می‌گوید لاتحرک به لسانک، یا در وسط آیات طلاق صلاة الوسطی را داریم.

وی افزود: به فرض که ما نظر آقای نکونام را بپذیریم، استناد تاریخی وی کاملا اشتباه است که گفته این آیات سوره مائده در سال ششم هجرت نازل شده است. ضمن اینکه آیه بعد با صراحت به اهل کتاب گفته است شما اگر تن به نبوت و ولایت ندهید هیچ اعتقاد درستی ندارید، البته جاهل قاصر ار مقصر متفاوت است.

پیوند آیه ولایت با اهل کتاب درست نیست

نجارزادگان بیان کرد: اگر بگوییم مراد از بلغ ما انزل الیک، مفاد آیه بعد و مخاطب آن اهل کتاب است، ابتدا باید سایر احتمالات را باطل کنیم و آقای نکونام چنین کاری نکرده است. دومین ایراد این است که چرا اهل سنت و آقای نکونام به این پاسخ نمی‌دهند که خدا خطاب به پیامبر گفته اگر این را ابلاغ نکنی کل رسالت تو زیر سؤال است، آیا عدم ابلاغ مفاد آیه بعد واقعا کل رسالت پیامبر را باطل می‌کند؟ یا واقعا بیان این جمله که ای اهل کتاب شما تا تورات و انجیل را برپا نکنید هیچ نیستید، اینقدر برای پیامبر(ص) دشوار بوده که مورد تهدید الهی واقع شوند؟

استاد دانشگاه تهران با اشاره به «والله یعصمک من الناس»، اظهار کرد: با سیره پیامبر(ص) و آیات دیگر قرآن سازگار نیست که پیامبر(ص) در ابلاغ حکمی از احکام دین و آیات قرآن ترس و واهمه‌ای داشته باشد ولی در اینجا ملاحظاتی دارند. پیامبر(ص) وقتی در مکه هیچ قدرتی نداشت و در ابتدای رسالت بود حضرت علی(ع) را بر دوش خود سوار کرد و ایشان بت‌های کعبه را شکست و هیچ واهمه‌ای از کفار نداشت و نترسید چطور حالا که در اواخر عمر ایشان است بترسد؟

وی افزود: تنها جایی که بحث ترس در مورد پیامبر مطرح شده همین مورد و مورد ازدواج زینب بنت جحش است زیرا وقتی زینب از زید جدا شد، پیامبر(ص) نگران حرف مردم بود که نگویند ایشان باعث جدایی آنها شد تا زینب را به عقد خود درآورد و باعث تردید مردم در رسالت ایشان شود.

استاد دانشگاه تهران تاکید کرد: دقیقا همین الگو در آیه ابلاغ هم هست زیرا پیامبر(ص) نگران بود که وقتی امام علی(ع) را جانشین قرار دهد بگویند داماد و پسرعموی خودش را به جانشینی انتخاب و به او پیشکش کرد و باعث تفرقه بین مسلمین شود و مؤمنین نسبت به اصل نبوت دچار تردید شوند.  ضمن اینکه فضای روایات مرتبط هم مؤید این بحث است.

نجارزادگان: /نکونام: اثبات ولایت علی(ع) از آیه تبلیغ دشوار است

انتخاب جانشین از ذریه انبیاء

در ادامه جعفر نکونام بیان کرد: در گفتمان قرآنی، سیره انبیاء این بوده که جانشینانشان را از ذریه خودشان انتخاب می‌کردند. در دعای حضرت ابراهیم(ع) بیان شده که از نسل من پیامبرانی قرار ده؛ یا حضرت زکریا از خدا می‌خواهد فرزندی به او بدهد که وارث او شود. طبیعتا پیامبر(ص) اسلام هم این مشی را دنبال کرده‌اند. حدیث غدیر، منزلت و ثقلین و کساء هم دلالت بر این دارد که پیامبر(ص) نظر خاصی به امام علی(ع) داشتند و به مردم توصیه کردند که به خاندانشان تمسک شود.

نکونام اظهار کرد: در آیه مورد بحث، وقتی «یعصمک من الناس» آمده در ادامه «الناس»، تفسیر شده است، آنجا که فرموده: إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ؛ و درست نیست که ما بگوییم مخاطب آیه ابلاغ، مؤمنان و مسلمانان حاضر در ماجرای غدیر هستند و از طرف دیگر به آنها خطاب کافر شده باشد، بنابراین یا کافران مشرک و یا کفار اهل کتاب مورد مخاطبه هستند که باید بحث شود.

استاد دانشگاه قم اضافه  کرد: در آیه بعد «قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ لَسْتُمْ عَلَى شَیْءٍ حَتَّى تُقِیمُوا التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِیلَ وَمَا أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ وَلَیَزِیدَنَّ کَثِیرًا مِنْهُمْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ طُغْیَانًا وَکُفْرًا فَلَا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ »?68? تعبیر فَلَا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ استفاده شده که نشان می‌دهد،  پیامبر از این گروه یعنی کفار اهل کتاب خوف داشته‌اند. در آیات دیگر از جمله آیه 44 مائده هم از تعبیر کفار اهل کتاب به خصوص کافران یهودی زیاد استفاده شده است.

نکونام با اشاره به بحث تبلیغ اضافه کرد: ایشان به مفهوم واژه بلغ پرداختند و آن را با اقراء متفاوت دانستند در صورتی که عرفا ابلاغ یعنی اینکه ای پیامبر برو این پیام را به مردم بگو و به اطلاع آنها برسان یا در بحث سوره برائت، پیامبر(ص) به امام علی(ع) فرمودند برو این سوره را برای مردم بخوان.

وی ادامه داد: به نظر بنده در آیه، «کل» رسالت مطرح نیست و شما «کل» را در تقدیر گرفته‌اید. همچنین چه توجیهی وجود دارد که آیات مرتبط با ولایت امام علی(ع) در بین آیات مرتبط با اهل کتاب و یکسری احکام شرعی گذاشته شود؟ آیات برای راهنمایی و هدایت است چرا باید روشی گزینش شود که مخاطبان دچار ابهام شوند.

وی افزود: برخی می‌گویند ترس این بوده که مبادا برخی این آیات را تحریف کنند ولی مگر کسی جرئت تحریف قرآنی را که در بین مردم رواج متواتر داشته و مردم آن را از حفظ بوده و دائما می‌خواندند داشته است؟ اگر کتابی باشد که فقط تعداد محدودی آن را داشته باشند دروغ و کم و زیاد کردن ممکن است ولی مگر برای قرآن چنین چیزی امکانپذیر است؟

اسباب نزول صرف، کارآیی ندارد

نکونام در پایان بیان کرد: پرسش من این است که وقتی این آیه به اهل کتاب نازل شد، آیا مردم فهمیدند که این جمله معترضه بین آیات درباره ابلاغ ولایت امام علی(ع) است یا خیر؟ اگر نفهمیدند که بحث منتفی است و اگر فهمیدند چه دلیلی وجود داشت که پیامبر(ص) جای این آیه را تغییر دهد. این موضوع برای پیامبر(ص) توجیه عقلایی ندارد. اگر صحابه هم جابجا کرده‌اند استناد آن چیست؟ کدام روایت بیانگر این مسئله است؟ روایات اسباب‌النزول هم زمانی معتبر است که خود آیه هم دلالت بر آن داشته باشد نه اینکه صرفا برخی روایات را با عنوان اسباب نزول به آیه‌ای ربط دهیم.

گزارش از علی فرج زاده


تقدم عقل بر شرع/ عقل گوهر دین

 به کانال تلگرامی دین عقلانی بپیوندید: https://t.me/dineaqlani

پیش تر طی یادداشتی (https://t.me/dineaqlani/23) با عنوان «#اخلاق_گوهر_دین» روایاتی آورده شد که ظاهر آنها بر این معنا دلالت داشت که گوهر دین اخلاق است و در پی آن، اظهار شد که نگاه برون دینی و عقل مستقل نیز همین معنا را تأیید می کند؛ اینک به ذکر روایات و بیان نکاتی مبادرت ورزیده می شود که گوهر دین را عقل می شمارد و البته عقل بودن گوهر دین منافاتی با این ندارد که گوهر دین اخلاق باشد؛ چون اخلاق هم به تعبیر فلاسف? اسلامی عبارت از عقل عملی است.

1?? شماری از روایاتی که دلالت دارند، گوهر دین عقل است، از این قرار است:

??الف. امام باقر(ع) فرمود: خدا بر بندگان در حسابرسی روز رستاخیز به قدر عقولی که در دنیا به آنان داده است، سخت گیری می کند.

?? إنَّمَا یُدَاقُّ اللَّهُ الْعِبَادَ فِی الْحِسَابِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَلَى قَدْرِ مَا آتَاهُمْ مِنَ الْعُقُولِ فِی الدُّنْیَا (الکافی للکلینی، 1/ 11)

??ب. سلیمان دیلمی گوید که به امام صادق(ع) از عبادت و دین و فضل کسی گفتم. او پرسید: عقلش چطور است؟ پاسخ دادم: نمی دانم. فرمود: پاداش به قدر عقل است.

??قلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فُلَانٌ مِنْ عِبَادَتِهِ وَ دِینِهِ وَ فَضْلِهِ فَقَالَ کَیْفَ‏ عَقْلُهُ‏ قُلْتُ لَا أَدْرِی فَقَالَ إِنَّ الثَّوَابَ عَلَى قَدْرِ الْعَقْلِ(الکافی للکلینی، 1/ 11)

??ج. پیامبر(ص) فرمود: هرگاه کسی را دیدید که نماز بسیار می گزارد و روزه بسیار می گیرد، به او نبالید تا این که ببینید که عقلش چطور است.

??‏ إِذَا رَأَیْتُمُ الرَّجُلَ کَثِیرَ الصَّلَاةِ کَثِیرَ الصِّیَامِ فَلَا تُبَاهُوا بِهِ حَتَّى تَنْظُرُوا کَیْفَ‏ عَقْلُهُ‏. (الکافی للکلینی، 1/ 26)

??د. امام کاظم(ع) فرمود: اى هشام! خداوند پیامبران و رسولان خویش را فرستاد تا مردم، دین او را از خدا با عقل فرا گیرند و در ادامه فرمود: اى هشام! خدا در میان مردم دو حجّت دارد: حجّتى آشکار و حجّتى نهان. حجّت آشکار، پیامبران و امامان‌اند و حجّت نهان عقل های مردم اند.

??یا هِشَامُ، مَا بَعَثَ اللَّهُ أَنْبِیَاءَهُ وَ رُسُلَهُ إِلى‏ عِبَادِهِ إِلَّا لِیَعْقِلُوا عَنِ اللَّهِ....

یَا هِشَامُ، إِنَّ لِلّهِ عَلَى النَّاسِ حُجَّتَیْنِ‏: حُجَّةً ظَاهِرَةً، وَ حُجَّةً بَاطِنَةً، فَأَمَّا الظَّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَ الْأَنْبِیَاءُ وَ الْأَئِمَّةُ، وَ أَمَّا الْبَاطِنَةُ فَالْعُقُولُ.

2?? به موجب این روایات باید گفت که گوهر دین، عقل است و لذا حتی اگر عقل کسی به این نتیجه نرسد که دینی حق است، او هرگز گنهکار نیست و مجازاتی ندارد. 

نیز طبق این روایات، مسلمان عبارت از کسی است که تسلیم آن چیزی باشد که آن را حق تشخیص داده است و متقابلاً کافر عبارت از کسی است که به آنچه حق تشخیص داده است، تسلیم نشود. با چنین تعریفی از اسلام و کفر، دائر? اسلام چندان گسترده می شود که هیچ جای برای کفر باقی نمی ماند. 

همچنین بر پای? این روایات، حجت باطنی یعنی عقل اصالت دارد و حجت ظاهری یا انبیاء و ائمه نقشی جز دعوت به آنچه عقل حکم می کند، ندارد. 

همین طور، به حکم این روایات، عبادات مادامی ارزشمندند که از روی عقل به جای آورده شوند؛ اما اگر از روی عقل به جای آورده نشوند، هیچ ارزشی ندارند.

3?? البته آنچه اظهار شد، لوازمی بود که از ظاهر روایات پیش گفته حاصل می شود و من در اینجا نمی خواهم بگویم که آیا این احادیث، واقعاً چنین لوازمی دارند یا نه و آیا این روایات، معارضاتی دارند یا نه؛ بلکه در مقام این هستم که از منظر برون دینی و بر پای? عقل مستقل، به این سئوال پاسخ دهم که اگر کسی به حقانیت دینی پی نبرد، آیا او مورد سرزنش و مستحق مجازات است یا نه؟ 

بی تردید از منظر برون دینی و بر پای? عقل مستقل، چنین کسی مورد سرزنش و مستحق مجازات نیست؛ بلکه کسی مورد سرزنش است که به حقانیت دینی پی برده باشد، مع الوصف به انکار آن مبادرت ورزد.

بنابراین از منظر برون دینی و بر پای? عقل مستقل، اگر کسی به این تشخیص نرسیده باشد که خدا و آخرت و نبوتی هست و به احکامی باید پایبند باشد، او هرگز مورد سرزنش و مستحق مجازات نیست.

4?? البته تردیدی نیست که عقل آدمی ناقص است و ای بسا در مواردی در تشخیص خود به خطار رود؛ اما اگر کسی عقل خود را به کار گرفته و علیرغم آن به خطا رفته باشد، هرگز او مورد سرزنش و مستحق مجازات نیست؛ از این رو، با فرض این که خدایی و آخرتی و نبوتی باشد و انجام فرائض دینی واجب بوده باشد، کسی که حقانیت چنین باورها و وجوب چنین فرائضی را تشخیص نداده باشد، نزد خدا حجت دارد و لذا اگر روز حسابی وجود داشته باشد، او به خدا خواهد گفت که ای خدا تو با این عقلی که به من دادی، من نتوانستم تشخیص بدهم که تو هستی و آخرت و نبوتی هست و انجام فرائض دینی واجب است. به طور قطع، خدایی که عادل خوانده می شود، هرگز او را کیفر نخواهد داد.

5?? فرض این که گوهر و اصل دین عقل باشد، با عنایت به نقصان عقل آدمی و کمال پذیری آن، ایجاب می کند که دین هیچگاه کمال مطلق نداشته باشد؛ چرا که عقل، هیچگاه کمال مطلق ندارد؛ بلکه ایجاب می کند، دین کمال تدریجی داشته باشد، چنان که عقل کمال تدریجی دارد؛ بنابراین، گوهر دین بودن عقل، اقتضاء می کند، دین هرچه از گذشته فاصله می گیرد، به برکت رشد عقلی بشر کامل تر گردد.

6?? نیز گوهر دین بودن عقل با توجه به نقصان عقل آدمی و کمال پذیری آن، ایجاب می کند که در دین، باورهایی وجود داشته باشد که با رشد عقلی و علمی بشر دانسته شود که آنها باطل اند و یا سنت هایی وجود داشته باشد که با رشد عقلی و علمی آشکار گردد که آنها ناکارآمد و یا مفسده انگیزند و آنگاه اقتضاء کند که آن باورها و سنت ها کنار گذاشته شوند و باورها و سنت های حق و کارآمدی جایگزین آنها گردد.

7?? نیز گوهر دین بودن عقل با نظر به تکثر عقول بشری اقتضاء می کند، هر گروهی از افراد بشر برای خود دینی متمایز از دیگری داشته باشد و دین هر گروهی نزد خودشان حجت باشد؛ بنابراین، نگاه برون دینی و عقل مستقل به تکثر دینی حکم می دهد؛ چون هرکسی به اقتضای عقل خودش دینی را برتر می شمارد و چنین نیست که همه افراد و اقوام بشری دین واحدی را برتر تشخیص دهند. 

8?? نیز گوهر دین بودن عقل به جهت نقصان عقل آدمی، اقتضا می کند، ارتداد در صورتی مذموم دانسته شود که کسی دینش را حق تشخیص داده باشد؛ اما از روی لجاجت به انکار آن بپردازد و البته در هر حال، اقتضاء نمی کند که اگر کسی مرتد شد، مستحق قتل و یا حتی محرومیت از حقوق اجتماعی گردد. نگاه برون دینی و عقل مستقل، مجازات را فقط برای کسی تجویز می کند که به حقوق اجتماعی دیگران تجاوز کرده باشد؛ اما هرگز صرف رد یا قبول یک عقیده و یا حتی صرف اظهار آن را مستحق مجازات نمی شمارد؛ حتی صرف نقد یک عقیده را منوط به این که با بداخلاقی هایی چون تهمت و توهین همراه نباشد، مستحق مجازات نمی شمارد.

9?? وقتی که به قوانین اجتماعی هر قومی نگریسته می شود، ملاحظه می گردد که ای بسا آبشخور برخی از قوانین اجتماعی عبارت از آموزه های دینی همان قوم است. نگاه برون دینی و عقل مستقل حکم می کند که پیروان هیچ دینی قوانین خاص خود را بر پیروان ادیان دیگر تحمیل نکنند؛ بلکه اساساً حکم می کند که هیچ قومی، آبشخور قوانین اجتماعی خود را آموزه های دینی قرار ندهد؛ بلکه از آخرین دانش ها و تجربیات مشترک بشری در وضع قوانین بهره برداری کنند؛ زیرا آموزه های دینی جنبه قومی و تاریخی دارند؛ اما آخرین دانش ها و تجربیات مشترک بشری جنبه جهانی و روزآمد دارند و نگاه برون دینی و عقل مستقل، دستاورهای جهانی و روزآمد را بر دستاوردهای قومی و تاریخی مرجح می شمارد.

 


تقدم اخلاق بر عبادات/ اخلاق، گوهر دین

 به کانال تلگرامی دین عقلانی بپیوندید: https://t.me/dineaqlani

1?? علی(ع) و معاذ و ابوهریره و سعید بن مسیب از پیامبر(ص) آورده اند که فرمود: من برانگیخته شدم که مردم را به اخلاق پسندیده فرا بخوانم:

??علی(ع) عن النبی: بُعِثْتُ بِمَکَارِمِ اَلْأَخْلاَقِ وَ مَحَاسِنِهَا.(الامالی للطوسی، 1/ 596)

?? به اخلاق نیک و پسندیده برانگیخته شدم. 

??معاذ عن النبی(ص): إِنَّمَا بُعِثْتُ عَلَى تَمَامِ مَحَاسِنِ الْأَخْلَاقِ (المعجم الکبیر للطبرانی، حدیث 15936)

??من برانگیخته شدم که اخلاق پسندیده را کامل کنم.

2?? چهارده نفر از صحابه از پیامبر(ص) نقل کرده اند که بهترین شما نیک اخلاق ترین شماست. 

??برای نمونه عبدالله عمر نقل کرده است: از پیامبر(ص) پرسیده شد، کدام مردم بهترین اند؟ فرمود: نیک اخلاق ترینشان: 

??سئِلَ النَّبِیُّ  أَیُّ النَّاسِ خَیْرٌ ؟ قَالَ : أَحْسَنُهُمْ خُلُقًا (المعجم الکبیر للطبرانی، حدیث 13148)

3?? در روایات چندی هم از پیامبر(ص) و ائمه(ع) آمده است که به عبادات کسی نگاه نکنید؛ بلکه به اخلاقش نگاه کنید. اگر کسی نماز و روزه به جای بیاورد، اما دیگران را بیازارد، در آتش افکنده می شود.

??برای مثال، ابوهریره از پیامبر(ص) آورده است که به پیامبر(ص) گفتند، فلان زن به شب نماز می خواند و به روز روزه می گیرد؛ اما بد زبان است و همسایگانش را می آزارد. پیامبر فرمود: در عباداتش خیری نیست و او در آتش خواهد بود.

??قیلَ لِرَسُولِ اللَّهِ: إِنَّ فُلَانَةَ تُصَلِّی اللَّیْلَ وَتَصُومُ النَّهَارَ وَفِی لِسَانُهَا شَیْءٌ یُؤْذِی جِیرَانَهَا سَلِیطَةٌ ، قَالَ : لَا خَیْرَ فِیهَا هِیَ فِی النَّارِ (المستدرک علی الصحیحین، حدیث 7412)

??از امام صادق(ع) نقل شده است که به کثرت نماز و روزه کسی فریفته نشوید؛ چون نماز و روزه را از روی عادت به جای می آورد؛ طوری که اگر به جای نیاورد، نگران می شود. او را با صداقت و امانت داری اش بیازمایید.

??لاَ تَغْتَرُّوا بِکَثْرَةِ صَلاَتِهِمْ وَ لاَ بِصِیَامِهِمْ فَإِنَّ اَلرَّجُلَ رُبَّمَا لَهِجَ بِالصَّلاَةِ وَ اَلصَّوْمِ حَتَّى لَوْ تَرَکَهُ اِسْتَوْحَشَ وَ لَکِنِ اِخْتَبِرُوهُمْ عِنْدَ صِدْقِ اَلْحَدِیثِ وَ أَدَاءِ اَلْأَمَانَةِ. (الکافی للکلینی، 2/ 104)

 این روایات نشان می دهد، در دین اسلام، اخلاق بر عبادات تقدم دارد و به موجب آن، اگر کسی اخلاق پسندیده نداشته باشد، عبادات او هیچ ارزشی ندارد. 

4?? من در اینجا در مقام رد و اثبات این روایات نیستم؛ زیرا فرض من این است که مخاطبان من دین گریزان و غیر مسلمانان اند. آنها هم اعتنایی به این روایات ندارند.

لذا من اینک برای این که روشن سازم، آیا اخلاق بر عبادات و تعبد دینی تقدم دارد یا نه، از نگاه برون دینی اظهار نظر می کنم؛ چون مبنای دین عقلانی نگاه برون دینی است. 

برای نگاه برون دینی باید شما کشوری را فرض کنید که در آن پیروان ادیان مختلفی مثل یهودیان و مسیحیان و مسلمانان زندگی می کنند. آنگاه در نظر بگیرید، یک بودائی یا هندو رئیس جمهور آن کشور است، حال به این سئوال پاسخ دهید که آیا او دین و تعبد مردم کشورش را در انتخاب وزیر دخالت می دهد یا نه؟ آیا توجه می کند که آنان در معابد دینی خود حضور پیدا می کنند و مناسک دینی خود را به جای می آورند یا نه؟

تردیدی نیست که او هرگز دین و تعبد مردم کشورش را در انتخاب وزیر دخالت نمی دهد؛ بلکه شایستگی های اخلاقی و تخصصی آنان را ملاک انتخاب وزیر قرار می دهد، مگر این که برای او ثابت شده باشد که عبادات و تعبد دینی در تقویت شایستگی های اخلاقی نظیر صداقت و امانت داری تأثیرگذار است؛ اما اگر مشاهده کند، در میان پیروان هر دینی، افرادی به ظاهر متعبد و متدین پیدا می شوند که فساد می کنند، نمی تواند برای عبادات و تعبد دینی نقشی در ایجاد شایستگی های اخلاقی قایل بشود؛ لذا برای جلوگیری از فساد به جای تکیه بر عبادات و تعبد دینی افراد، رهکارهای دیگری نظیر شفاف سازی و نظارت همگانی و مانند آنها را بر می گزیند.

5?? البته ناگفته نماند که من در اینجا در مقام این نیستم که بگویم، عبادات و تعبد دینی در تقویت شایستگی های اخلاقی نقشی ندارد؛ بلکه می خواهم بگویم، تأثیر عبادات و تعبد دینی، امری شخصی و روان شناختی است و از ظاهر عبادات و تعبدات آشکار نمی گردد تا بر اساس آن بتوان راجع به خوبی و بدی افراد قضاوت کرد؛ لذا آنچه که اهمیت دارد، همان شایستگی های اخلاقی است که آن هم در میان پیروان هر دینی پیدا می شود. نتیجه آن که اخلاق بر عبادات و تعبد دینی تقدم دارد. کسی هم که متخلق بود، فرقی نمی کند که چه دینی داشته باشد و آیا عبادات و مناسک دینی اش را به جای می آورد یا نه.

 به کانال تلگرامی دین عقلانی بپیوندید: https://t.me/dineaqlani