سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مدهامّتان: علوم و معارف قرآن و حدیث

گفتمانی درباره رابطه علوم انسانی و دین

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام خدمت استاد گرامی

  1- در آغاز هر بحثی اگر اصطلاحات مورد استفاده تعریف نشود بحث بی فایده و نامفهوم خواهد بود، اول علم را باید تعریف کرد علم چیست؟ عده ای گفته اند هر چه را بتوان آزمایش کرد علم است و غیر آن خرافه، با کسی که چنین تعریفی دارد چگونه می توانید بحث کنید.

2- تمام دست آوردهای تمدن جدید مبتنی بر نفی ما بعد الطبیعه است و با داشتن چنین پیش فرضی مشخص است که چه نتایجی به دست می آید. جالب است که آنها معتقدین به ادیان را متهم می کنند که با پیش فرض های دین دارانه به سراغ بررسی پدیده ها می روند و خود انها اتفاقا با پیش فرض نفی هر چه ورای حس است به سراغ بررسی های به اصطلاح علمی می روند.

4- فرمودید در روش علمی خدا و معنویت هم به طریق علمی بررسی می شود. این جمله از دو قسمت تشکیل می شود که عین یکدیگرند   «در روش علمی به طریق علمی» به چه معناست؟

5- دین در مقام اداره ی دنیای انسان و از رهگذر آن، رساندن وی به فلاح در آخرت است لذا هر چه به امور دنیا مربوط است، دین در رابطه با آن حکمی دارد چه جامعه شناسی باشد چه روان شناسی و یا غیر آن اما نکته اینجاست که دین حکم صریح دارد یا نه؟ باید گفت در مواردی بله و در مواردی خیر و اجتهاد در دین که مشخصه ی تشیع است به این معناست: آنجا که حکم صریح وجود ندارد نظر دین را استخراج کند.

به عنوان مثال شما از اقتصاد نام بردید آیا دین در رابطه با اقتصاد نظر دارد؟ باید گفت دین چهار چوب نظام اقتصادی را بیان کرده نه احکام جزئی آن را مثلا حکم کرده در اقتصاد ربا نخورید روابط اقتصادی را به شکلی سامان دهید که کفار بر شما مسلط نشوند به فقرا رسیدگی کنید به آنها ظلم نکنید عدالت را رعایت کنید و... حال باید مسلمانان نظامی را شکل دهند که با این اصول در تعارض نباشد و بتواند مسائل ایجابی آن را اجرا کند.

6- فرمودید دین تنها در مقام بیان امور اخلاقی و انسان سازی است. به نظر شما انسان جز در دامن اجتماع رشد میکند؟ آیا شما تأثیر نظام حاکم را بر جوامع انسانی (اعم از حکومت، روابط انسانی و ...)را منکرید؟ اینگونه که می گویید نیست در قرآن و حدیثی که شما تدریس می کنید از جهاد تا روابط خارجی تا روابط خانوادگی تا ارتباط با خدا و غیر آن موجود است خلاصه برای هر انچه را که انسان بدان نیاز دارد حکمی دارد. نظر بصیر می خواهد تا استخراج کند.

7- در مورد دوم شرط علمی بودن مباحث دینی مطلبی فرمودید که باید روش به گونه ای باشد که هر کسی با هر عقیده ای بررسی کند به نتیجه ی واحدی برسد. این نکته ی جدیدی نیست علم کلام در اثبات مبداء کاملا عقلی و فرادینی بحث می کند و بعد از آن به ترتیب به اثبات سایر مسائل می پردازد. فلاسفه ی اسلامی نیز روشی اینچنین دارند.

8- لزوما معتقد به قرآن و غیر معتقد به آن به برداشت مشابه از قرآن نخواهند رسید و این ضرری به ما نمی رساند، چرا که ما قبلا با روش عقلی و فطری حجیت قرآن و سنت را اثبات کرده ایم و پس از آن به استفاده و برداشت از قرآن اقدام کرده ایم.

9- ما هم معتقدیم که معیار برتری دین باید واحد و جهانی باشد و آن استفاده از عقل و فطرت است. با مراجعه به آنها مشخص می شود که کدام برتر است. البته این نکته نیاز به شرح زیادی دارد که جای آن اینجا نیست.

  10- شتاب زدگی در حکم کردن در رابطه با دین خاتم به صلاح نیست. به نظر می رسد باید با بررسی همه جانبه باشد تا حکمی پخته و صحیح باشد.

  11- اگر صلاح دانستید، این مطالب را به منظور تضارب آراء ذیل مطلب رابطه علوم قرآن و حدیث و علوم انسانی درج فرمائید.

قبلا از عنایت جنابعالی متشکرم

سید محسن موتورچی

 

سلام علیکم

در پاسخ نکات چندی را عرض می کنم:

1. در پست قبلی، علم تعریف شده و گفته شده است، علم آن است که بتواند مقبولیت عمومی پیدا کند و هر کسی بتواند آن را به محک بزند و به نتیجه واحدی برسد و مبتنی بر معیارها و اصول جهانی باشد. این تعریف همه علوم را اعم از وحیانی و عقلانی و تجربی و حتی عرفانی را شامل می شود. هر چه که انسان قادر به شناخت آن باشد، می تواند در چنین قالبی بگنجد. منتها برخی از پدیده ها به طور مستقیم قابل شناختند و برخی از طریق آثارشان.

روش علمی برای بررسی همه پدیده ها کارآمدی دارد؛ اعم از پدیده های معنوی و پدیده های مادی. پدیده های مادی با مطالعه مستقیم و پدیده های غیر مادی با مطالعه آثار.

  2. چنین نیست که تمدن جدید مادی گرایانه محض باشد. در تمدن جدید معنویت هم حضور و طرفدار دارد و مورد تحقیق قرار گرفته است.

  3. اگرچه پیش فرض ها برای هرکسی هست؛ اما می توان از یک سو با مطالعه همه جانبه و چند سویه و تماشاگرانه و توصیفی از تأثیر پیش فرض ها کاست و از سوی دیگر، با منقح و مستحکم کردن پیش فرض ها و متکی ساختن آنها بر بدیهیات از پیش فرض هایی بهره گرفت که صحیح و مطابق با واقع باشد.

  4. همان طور که عرض شده، آموزه های دینی هم می تواند علمی باشد و شرطش این است که برای همه مقبولیت داشته باشد و همه بتوانند آموزه های دینی را به محک بزنند و نتایج واحدی را دریافت نمایند.

  5. باید توجه داشت که هر دینی متناسب با مقتضیات عصر پیدایشش به عرضه آموزه هایش پرداخته است و لذا از بسیاری از چیزهایی که در آن عصر نبوده، سخن نگفته است. دین در حدی که در عصر پیدایشش مطرح بوده، سخن گفته است. در عصر پیدایش اسلام و یا سایر ادیان هرگز دستاوردهای روان شناختی و جامعه شناختی و اقتصادی کنونی مطرح نبوده است تا دین متعرض آنها بشود.

به این ترتیب هرگز معنا ندارد، به جای جامعه شناسی و روان شناسی و دیگر علوم انسانی معاصر، آیات و روایات را گردآوری و عرضه کنیم.

  6. دین به تعبیر روایتی دو حجت دارد: عقل و انبیاء. انبیاء هم نیامدند که روش زندگی قومشان را به کلی زیر و رو کنند و روشی کاملاً متفاوت از روش معهود قوم خود بیاورند. آنان به تعبیر روایتی آمده اند که عقل آنان را به کار بزنند و بنابراین دین یک پدیده عقلانی است. اصلاحاتی هم اگر انبیاء صورت دادند، عبارت از اصلاح چیزهایی بوده است که با عقل مخالف بوده است. خدا و انبیاء هم در رأس عقلا بودند و همان کاری را می پسندند و امضاء می کنند که عقلائی باشد. بنابراین نمی توان گفت: دین چیزهایی را آورده است که با عقل بشری مخالف است.

بی تردید، پاره ای از آموزه های دینی منشأ وحیانی دارد و اگر از طریق وحی بیان نمی شد، به طریق عقلی قابل درک نبود؛ اما این ها نیز در دین اندک است و چیزی جز گزارش هایی که درباره مغیبات به دست داده شده، نیست.

نیز باید توجه داشت که احکام اجتماعی اعم از دینی و غیر دینی دو قسم است: برخی اساس عقلی دارد و توجیه عقلی می پذیرد؛ مثل احکام اخلاقی که بر حسن و قبح عقلی متکی است. برخی هم اساس عقلی ندارد و منشأ آن ذوق و سلیقه و قرارداد است؛ مثل نوع زبان و لباس و اداره جامعه و عبادات. برای مثال، این گونه نیست که اگر کسی لباس کردی یا هندی یا عربی پوشید، غیر عقلائی عمل کرده باشد. همه این روش ها علیرغم تفاوت ها عقلائی است.

  7. باید توجه داشت که روش کلامی با روش فلسفی متفاوت است: روش کلامی مدافعانه و توجیه گرانه است؛ اما روش فلسفی بی طرفانه و حقیقت یابانه است. دفاع از دین به روش متکلمانه لزوماً مورد پذیرش ناهمدینان نیست؛ اما روش فیلسوفانه نظر به این که بی طرفانه و حقیقت یابانه است، می تواند مورد پذیرش همه افراد با دین های متفاوت باشد. بنابراین طبق تعریف ما روش کلامی علمی نیست؛ اما روش فلسفی علمی است.

  8. به نظر می رسد، این روشی علمی است که اگر عقلاء قرائنی بر کذب شخصی نیافتند، دریافت های وحیانی و الهامی او را نیز صادقانه بیابند. منتها دریافت های وحیانی نباید با دریافت های عقلی مخالف باشد. عقل نسبت به دریافت های محض وحیانی ساکت است و حکمی ندارد؛ چنان که نسبت به دریافت های ذوقی و سلیقه ای ساکت است و حکم ندارد؛ اما اگر آموزه ای خلاف عقل بود، عقل آن را باطل می شمارد، ولو آن که به نام دین و وحی معرفی شده باشد.