سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مدهامّتان: علوم و معارف قرآن و حدیث

رابطه قرآن و حدیث و علوم انسانی

در درس «مباحث جدید در علوم قرآن و حدیث»، یکی از موضوعات درسی و کنفرانس کلاسی را «رابطه قرآن و حدیث و علوم انسانی» قرار داده بودم و مطالبی را در کلاس مطرح کردم. به نظر رسید، به منظور تضارب آراء مناسب است، این مطالب را در وبلاگ هم منتشر کنم.

مطالب مطرح از این قرار بود:

 

1. نامفهوم بودن علم اسلامی

علم اسلامی یا غیر اسلامی ندارد. اگر چیزی علمیت داشته باشد، باید نزد صاحبان مذاهب مختلف مقبول باشد و اگر چیزی نزد صاحبان یک مذهب مقبول باشد و نزد صاحبان مذهب دیگر مقبول نباشد، نمی تواند علمی باشد.

یکی گفت: چرا، می تواند مبانی یک علمی اسلامی باشد یا غربی. مبانی غربی مادی گرایانه و اومانیستی است؛ اما مبانی اسلامی معنویت گرایانه و خداگرایانه است.

من عرض کردم:

اولاً، چنین نیست که هر چه غربی است، مادی گرایانه و اومانیستی باشد. در غرب هم معنویت گرایی و خداگرایی هست.

ثانیاً، در روش علمی خدا و معنویت هم به طریق علمی بررسی می شود. برای مثال، تأثیر خواندن دعا یا قرآن در بیماران بررسی می گردد. اگر اثر داشت، صرف نظر از هر مذهب پذیرفته می شود. بنابراین باور به معنا و خدا و آخرت در علمیت تأثیر ندارد. در روش علمی همه این امور اعم از مادی و معنوی بررسی می شود.

دیگری پرسید: در هر تحقیق علمی توصیه هایی هم ارایه می شود و این توصیه های می تواند جنبه دینی داشته باشد.

من هم عرض کردم: آری، توصیه وجود دارد؛ اما این توصیه ها مبانی و محتوای علمی تلقی نمی شود.

نیز عرض کردم: هر علمی منابع تحقیق خاص خودش را دارد. منابع تحقیق علومی مثل روان شناسی و جامعه شناسی و اقتصاد و علوم سیاسی نوعاً میدانی است و از طریق پرسشنامه و مانند آن گردآوری می شود و به شیوه آماری تجزیه و تحلیل می گردد. بر این اساس، معنا ندارد، آیات و روایات را منبع این علوم قرار دهیم. برای مثال، ما اگر هرچه آیه و روایت مربوط به نفس و روح و مانند آن است، نمی توانیم گردآوری کنیم و به عنوان روان شناسی عرضه کنیم.

هـ. نیز عرض کردم: اساساً دین در مقام تدریس روان شناسی و جامعه شناسی و اقتصاد و مانند آن نبوده است و لذا انتظار این که درباره موضوعات روان شناختی و جامعه شناختی و مانند آن گزاره ای داشته باشد، بی جاست. دین در مقام بیان امور اخلاقی و اعتقادی بوده که می توانسته برای انسان سازی مفید باشد.

 

2. شرط علمی بودن مباحث دینی

عرض کردم: حتی اگر بخواهد مباحث دینی هم جنبه علمی پیدا کند، باید روش تحقیق به گونه ای باشد که هر کس با هر عقیده و مذهبی اگر به مطالعه و تحقیق موضوعات دینی پرداخت، به نتایج واحدی برسد؛ مثل به جوش آمدن آب در صد درجه حرارت که هر کسی با هر دینی وقتی آب را بجوشاند، به همین نتیجه می رسد. لذا اگر هر صاحب مذهبی پیش فرض ها و منابع و روش تحقیق خاص خودش را قبول داشته باشد، این علمی نیست. شرط علمیت یک بحث دینی آن است که آن پیش فرض ها و منابع و روش تحقیق مورد قبول دیگران هم باشد.

یکی گفت: دین اسلام کامل ترین و بهترین دین است و دین های دیگر ناقص و باطل؛ لذا ما نمی توانیم، ادیان دیگر را بهتر و کامل تر از دین خود بدانیم.

من عرض کردم: معیارهای کمال و بهتری دین باید واحد و جهانی باشد؛ طوری که هرکس فارغ از هر دین و مذهب، وقتی عناصر دینی را بر آن معیارها عرضه کرد، به نتایج واحدی برسد. اگر ما پیش فرض ها و منابع و روش تحقیق را به گونه ای سامان بدهیم که بهتری و کمال دین خودمان را نتیجه بدهد، نمی تواند علمیت داشته باشد.

نیز افزودم: در بررسی علمی باید از منظر بیرون دینی نگریست و حالت مدافعانه از دین خاصی را در خود نداشت. ما نباید از منظر یک مسلمان به ادیان و مذاهب دیگر بنگریم و گرنه نتیجه تحقیق از پیش روشن و معین است که دین اسلام کامل ترین و بهترین دین است. هر صاحب دینی اگر بخواهد با موضع دینی خود به بررسی ادیان دیگر بپردازد، نتیجه ای جز این نخواهد داشت که دین خودش از ادیان دیگر کامل تر و بهتر است. در بررسی هر موضوعی باید مثل یک قاضی بی طرف همه اطلاعات را از منابع گوناگون فراهم آورد و قضاوت کرد و گرنه نتایج تحقیق غیرعلمی و غیر منصافانه خواهد بود. برای مثال، تلقی ما این است که در کشور ما بهترین حقوق شهروندی وجود دارد؛ اما یکی از افرادی که به کشور آمریکا رفته بود، می گفت: سی سال به ما دروغ گفتند. هرگز حقوق شهروندی ما به کشور آمریکا نمی رسد. من نمی خواهم بگویم که او حتماً درست می گوید؛ بلکه می خواهم بگویم، ما نباید امور را از موضع و منظر خودمان بنگریم و تجزیه و تحلیل کنیم؛ بلکه باید از موضع ها و منظرهای دیگر هم بنگریم و مطالعه کنیم تا علمی و بی طرفانه باشد.

 

3. راهکار اسلامی کردن دانشگاه ها

گفتم: به نظر می رسد، دغدغه متولیان امور این است که دانشجویان ما گرایش به اسلام و نظام ندارند و چه کار باید کرد که این مشکل حل شود.

من راه حل هایی را که بیان داشتم این بود که:

اولاً، باید آموزش معارف اسلامی به دانشجویان باید کاملاً استدلالی و اقناع آور باشد تا به لحاظ ذهنی و فکری شبهه ای در اذهان آنان وجود نداشته باشد. این در حالی است که همچنان در این زمینه ضعف وجود دارد. هم منابع درسی به اندازه کافی اقناع آور نیست و هم استادان معارف از توانایی لازم برای تدریس موفق دروس معارف برخوردار نیستند.

ثانیاً، باید به لحاظ عاطفی و احساسی نیز دانشجویان را در معرض تجربه های دینی قرار دهیم تا شیرینی دین در روح و روان آنان تجربه شود و مزه شیرین دین از سوی روح و روانشانش چشیده شود. توسعه و بهینه کردن اعتکاف ها، سفرهای زیارتی و برگزاری مراسم ادعیه و سخنرانی های افراد صاحب دل می تواند در این زمینه مؤثر باشد.

ثالثاً، باید عملکردهای متولیان امور موجبات رنجش دانشجویان را فراهم نیاورد. برای مثال، حوادث این انتخابات ضایعات بزرگی را در گرایش بسیاری از دانشجویان به دین پدید آورد. آرزو کردم، کاش این خشونت ها از طرفین به ظهور نمی پیوست و تظاهرات خیابانی و بگیر و ببندها و حبس ها را به همراه نداشت.

لینک های مرتبط: اسلامی کردن علوم انسانی در بوته نقد ؛ راهکار توسعه و ترویج پژوهش ها و آموزه های قرآنی ؛ نیازهای پژوهشی در حوزه علوم و معارف قرآن ؛ معناسازی و اعجازتراشی‏های بی‏جا برای قرآن کریم ؛ پژوهش در علوم قرآن و حدیث ؛ روش تحقیق در علوم اسلامی ؛ اعتکاف کارگاه تهذیب نفس


اسلامی کردن علوم انسانی در بوته نقد

کرسی آزاداندیشی در دانشگاه ها گره گشای علوم انسانی است.

خبرگذاری شبستان: دکتر نکونام استاد دانشگاه معتقد است،اهتمام مقام معظم رهبری مبنی بر دایر کردن کرسی های آزاداندیشی در دانشگاه ها راهکار مناسبی برای ترویج اندیشه دینی عمیق در دانشگاه هاست.

جعفر نکونام، استاد دانشگاه قم و پژوهشگر علوم قرآنی، در زمینه اسلامی کردن علوم انسانی در دانشگاه ها به خبرنگار شبستان گفت: علوم انسانی دو قسم است:‏ برخی از علوم انسانی موضوعشان اسلام یا اجزاء و متعلقات آن است؛ اما برخی از آنها موضوعشان به طور کلی انسان و اجزاء و متعلقات آن است. دسته اول مانند فقه و علوم قرآنی و تاریخ اسلام و نظایر آنهاست. تردیدی نیست که وقتی سخن از اسلامی کردن علوم انسانی می شود، ناظر به این علوم نیست؛ بلکه ناظر به علومی است که موضوع آنها انسان و اجزاء‏ و متعلقات آن است.

اولاً، اگر گفته شود، در علومی مثل روان شناسی و جامعه شناسی و اقتصاد از آموزه های دینی به عنوان داده های علمی استفاده شود، این مثل این است که بر اساس نقل گذشتگان بخواهیم دندان های اسب را شمارش کنیم. در حالی که خود می توانیم دهان اسب را باز کنیم و با چشم خود تعداد دندان های اسب را مشاهده و شمارش کنیم. علوم انسانی در حالی که خود دسترسی به واقعیات را دارد و می تواند به طور شفاف و اطمینان آور به بررسی واقعیات بپردازد، وجهی ندارد، به نقل مراجعه کند.

ثانیاً، دین اسلام در مقام آموزش علمی نیست و توقع استخراج علوم انسانی از آن بیجاست. اسلام در مقام هدایت انسان ها در زمینه ارتباط با خدا و ابتنای زندگی بر اساس آن است؛ براین اساس نمی توان و نباید واقعیات روان شناختی و جامعه شناختی و اقتصاد و مانند آنها را از متون دینی توقع داشت.

ثالثاً، دین اسلام دینی فطری است و به همان چیزهایی می خواند که فطرت و عقل انسان ها به آنها آشنایی دارند. بر این اساس باید گفت: عقل و فطرت به طور مستقیم می تواند به همان چیزهای که دین دسترسی دارد، دست پیدا کند و ‏چیزهایی هم که با عقل و فطرت انسان ها و دانش های بشری قابل درک نیست، در اسلام وجود ندارد. آنچه که عقل و فطرت مستقل از دین می تواند درک کند، احکام کلی عقلی است؛ مثل:‏ عدالت ورزی و احسان کردن و راستگویی مبتنی بر عقل و فطرت آدمی است و درستی آنها از سوی عقل و علم قابل تشخیص است.

البته آری، پاره ای از احکام اسلام اعتباریات و قراردادهایی است که دوران عصر پیامبر اسلام وجود داشته و از سوی شارع امضاء شده است؛ مثل شکل خاص نماز خواندن و حج گزاردن و نظایر آنها. اینها مبنایی جز اعتبار و قرار داد و سنت عرب عصر نزول ندارد و لذا عقل و علم درباره آنها هیچ حکمی ندارد. اما این آموزه ها در علوم انسانی که راجع به واقعیات امروز بشر است، کارآیی ندارد. حتی پاره ای از احکام و سنن عربی عصر نزول با مقتضیات امروز تناسب ندارد و تمسک به آنها نه تنها مشکلی را حل نمی کند که مشکل افزایی می کند. احکام برده داری از آن جمله است.

نیز در دین از حقایقی غیبی که با عقل قابل درک نیست، سخن گفته شده است؛ مثل آنچه در عالم آخرت و فرشتگان می گذرد؛ اما آگاهی از این حقایق هم  در علوم انسانی که راجع به حقایق این دنیا تحقیق می کند، کارآیی ندارد.

این پژوهشگر علوم قرآنی یادآور شد: بنابراین آموزه هایی دینی هرگز نمی تواند گره از مشکل علوم انسانی باز کند. علوم انسانی روش های تحقیق علمی مشخصی دارد و داده های علمی این علوم نیز در تحقیقات میدانی به چنگ می آید و راه حل مشکلات علوم انسانی نیز به همین روش های علمی مشخص می شود. اگر ما بخواهیم اطلاعات علمی را به آموزه های دینی منحصر کنیم یا علوم انسانی را بر علوم اسلامی مبتنی نماییم، سخت در اشتباه هستیم و جلوی رشد علوم انسانی را گرفته ایم.

وی افزود: البته تصور نمی کنم که متولیان امور هم در پی چنین امری باشند. به نظر می رسد، دغدغه ای که آنان دارند،‏این است که می بینند، دانشجویان گرایش ها و اندیشه هایی دارند که با اندیشه ها و گرایش های مذهبی رسمی معارضت دارند. شاید تلقی آنان این است که دانشجویان بر اثر مطالعه آثار غربی ها به چنین گرایش ها و اندیشه های کشیده شده اند. تصور می کنند، اگر این آثار از دانشگاه ها خارج شود یا با نقد و ردیه همراه شود، مشکل حل خواهد شد. شاید مرادشان از اسلامی کردن علوم انسانی زدودن هر اندیشه ای است که با باورهای مذهبی معارضت داشته باشد و یا اگر هم مطرح می شود، با نقد و ردیه همراه باشد. منتها نقد و ردیه ها نیز نباید توجیه گرایانه و متعصبانه باشد؛‏ بلکه باید به شیوه های بی طرفانه و علمی باشد، به گونه ای که هرکس با هر مرام و مذهبی را بتواند قانع کند.

البته من نمی دانم که چه مقدار از اندیشه های علمی با باورهای مذهبی تعارض دارد و آیا اساساً اگر دستاوردهای علمی بر روش های علمی مبتنی باشد و واقعیاتی را منعکس کند، چطور می توان آنها را اسلامی یا غیر اسلامی خواند. مگر اسلام جز کشف واقعیات را طلب می کند؟

به هر حال، تقویت اندیشه ها و گرایش های دینی در گرو اندیشه آزاد و تضارب با اندیشه های غیر دینی و راه اندازی کرسی های آزاداندیشی است. همان چیزی که مقام معظم رهبری مورد تأکید قرار داده اند. کانالیزه و محدود کردن اطلاعات دانشجویان نه ممکن است و نه به تقویت اندیشه دینی کمک می کند. امروزه نمی توان چشم و گوش دانشجویان را بست. امروزه، جهان چون دهکده ای شده است که همه همدیگر را در اقصی نقاط می شناسند و از افکار و اندیشه های همدیگر آگاهی می یابند. به فرض این که کلاس های درس و متون درسی و حتی استادان را تصفیه کنیم،‏ آیا جهان را هم می توانیم تصفیه کنیم و بر روی دانشجو ببندیم؟

این نویسنده و پژوهشگر تصریح کرد: ما اگر با روش صحیح و استدلال قوی به طرح مباحث دینی، بپردازیم اندیشه های غیر اسلامی نمی توانند با آن مقابله کنند، مگر اینکه استدلال های ما ضعیف باشد. اگر ما معارف اسلامی را به گونه ای بیان کنیم که فقط خودمان را قانع می کند و افرادی را که در قید تعبّد نیستند، مجاب نمی سازد، نقص از نحوه بیان ماست؛ نه از مخاطب ما. متأسفانه معدل هوشی مدرسان معارف اسلامی از معدل هوشی دانشجویان کمتر است. لذا آنها نمی تواند با مهارت لازم از عهده پاسخگویی سئوالات و شبهات دینی دانشجویان بر آیند. یک صدایی کردن و سانسور کردن و کانالیزه کردن اطلاعات موجب می شود، تنها تبیین های رسمی و سنتی که بسا غلط و ناکافی است، عرضه شود و تنها همان تبیین های عین اسلام تلقی شود و دانشجو با ملاحظه اقناعی نبودن آنها اسلام را دینی غیر قابل دفاع و متحجر بیابد. آنچه جوانان و دانشجویان را از دین و آموزه های دینی بیزار می کند، عرضه دین به صورت کهنه و غیر روزآمد و غیر قابل پذیرش با عقل و فهم رشدیافته امروزی است. ما باید دین را ترجمه فرهنگی کنیم و متناسب با فرهنگ امروزی عرضه نماییم.

نکونام اظهار داشت: ما نباید دغدغه این را داشته باشیم که اگر اندیشه های غربی در دانشگاه های ما مطرح شود، اندیشه های اسلامی در مخاطره قرار می گیرد و تدین دانشجویان تضعیف می شود. اگر کسانی چون شهید مطهری به جایگاه والا در اندیشه اسلامی رسیده اند و به عنوان نظریه پردازان برجسته علوم اسلامی شناخته شدند، در مواجهه با اندیشه های غیر اسلامی بوده است. ایشان می گفت: ما حتی باید برای یک کمونیست هم در دانشگاه کرسی قرار دهیم تا آزادانه اندیشه های خودش را مطرح کند و آنگاه به نقد آنها بپردازیم. دانشجو این قدر تهی مغز نیست که هر مطلب و سخنی را بدون تأمل بپذیرد. اعراض از اندیشه های دینی در حالی به قوع می پیوندد که بعد از انقلاب، معارف اسلامی از مدرسه تا دانشگاه و صدا و سیما و جز آنها به مردم تعلیم داده شده است. اگر علیرغم این هم تلاش فرهنگی و علمی که در جمهوری اسلامی بعد از انقلاب صورت گرفته است، از وقوع تهاجم فرهنگی و انقلاب مخملی و تزلزل اندیشه های مذهبی بیم داریم، به جهت ضعف بیان ما در زمینه معارف اسلامی و یا غیر قابل دفاع بودن تبیین های رسمی و سنتی از معارف اسلامی است و احیاناً بر اثر مشاهده تعارض میان نظر و عمل در کارگزاران و دست اندر کاران نظام و اقدامات غیر عقلایی و غیر قابل قبول آنان است. تردیدی نمی توان داشت که اگر اندیشه ها و عملکردهای متولیان جامعه برای دانشجویان ما توجیه پذیر و اقناع کننده نباشد و آنها را کهنه و غیر عقلائی و غلط  و ظالمانه بیابند، دیگر نمی توان توقع داشت، همچنان به اندیشه های اسلامی و متولیان دینی اقبال کنند.

وی تصریح کرد: اسلامی کردن دانشگاه ها و یا علوم انسانی به این معنا نیست که جلوی ورود علوم غربی را بگیریم، بلکه باید تلاش کنیم معارف دینی و مذهبی خود را با تکیه بر استدلال قوی و محکم مطرح نماییم و دراین زمینه نیز باید از کارشناسان هوشمند و صاحب اندیشه در حوزه معارف اسلامی بهره بگیریم و آیات قرآن و روایات اسلامی را به زبان تازه و روز عرضه کنیم و در اختیار مخاطبان قرار دهیم.

وی در پایان گفت: یکی از عمده ترین دلایل ضعف ما در ارایه علوم دینی این است که در بسیاری از مواقع مجال بحث و آزاد اندیشی به دانشجویان داده نشده است و این اهتمام و توجه مقام معظم رهبری مبنی بر بحث و آزاداندیشی دردانشگاه ها می تواند گره گشای این مشکل باشد.


ترجمه قرآن متناسب با تفاوت‌های‌ فرهنگی

ترجمه قرآن باید متناسب با تفاوت‌های‌ فرهنگی و زمانی باشد

گروه ادب: هر متنی که بخواهد ترجمه شود باید تفاوت‌های‌ فرهنگی و زمانی را نیز در آن دخیل کرد؛ برای مثال بسیاری از واژگان قرآن در عصر نزول و به تناسب موضوع، معنا و مفهوم داشته و اکنون فاقد معنای قابل فهم و ملموسی است که این واژگان باید در ترجمه توضیح داده شود.

«جعفر نکونام» عضو هیئت مدیره انجمن علوم قرآن و حدیث ایران در گفت‌وگو با خبرگزاری قرآنی ایران (ایکنا) با بیان این مطلب گفت: قرآن در طی بیست‌وسه سال بر پیامبر (ص) متناسب با نیازها و سؤال‌های مردم عرب و اتفاقات روز نازل شد، بنابراین مترجمان نیز باید توجه داشته باشند که ترجمه‌های قرآن را متناسب با شرایط روز و آداب و رسوم فرهنگ‌ها و ملل مختلف ارائه دهند.

این استاد دانشگاه گفت: هر متنی که بخواهد ترجمه شود باید تفاوت‌های‌ فرهنگی و زمانی را نیز در آن دخیل کرد، بسیاری از واژگان قرآن در عصر نزول و به تناسب موضوع، معنا و مفهوم داشته و اکنون فاقد معنای مشخصی هستند، این واژگان باید در ترجمه توضیح داده شود.

او ادامه داد: برای مثال در سوره توبه خداوند می‌فرماید: «إِنَّمَا النَّسِی‏ءُ زِیَادَةٌ فِی الْکُفْرِ یُضَلُّ بِهِ الَّذِینَ کَفَرُوا یُحِلُّونَهُ عَاماً وَیُحَرِّمُونَهُ عَاماً لِیُوَاطِئُوا عِدَّةَ مَاحَرَّمَ‌اللّهُ فَیُحِلُّوا مَا حَرَّمَ‌اللّهُ زُیِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمَالِهِمْ وَاللّهُ لاَیَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ/ «جز این نیست که جابجا کردن ماه‌هاى حرام، فزونى در کفر است که کافران به وسیله آن گمراه مى شوند، آن را یکسال حلال مى شمارند، و یکسال دیگر، آن را حرام مى‌دانند، تا با شماره ماه‌هایى که خدا حرام کرده است موافق سازند، و در نتیجه آنچه را خدا حرام کرده بر خود حلال گردانند زشتى اعمالشان برایشان آراسته شده است و خدا گروه کافران را هدایت نمى‌کند.» که واژه «نسی‌ء»* ناظر بر یک سنت جاهلی در آغاز اسلام بود که برافتاد و فردی که آشنایی با تاریخچه این سنت جاهلی نداشته باشد، از معادل تأخیر یا جابه‌جایی به جای این واژه معنای دقیقی برداشت نمی‌کند.

او ادامه داد: مشاهده می‌کنیم که واژه نسیء برای مخاطب امروز شناخته‌شده نیست و چه ما نسیء را به معنای جابه‌جایی و چه به معنای فراموشی در نظر بگیریم هیچ‌کدام نمی‌توانند بیان‌گر این سنت جاهلی باشند، پس لازم است در پاورقی به صورت تفسیر توضیح کوچکی آورده شود.

 تفاوت‌های‌فرهنگی‌‌درترجمه‌دخیل‌شوند
هر متنی که بخواهد ترجمه شود باید تفاوت‌های‌فرهنگی و زمانی را نیز در آن دخیل کرد

نکونام گفت: مورد دیگر ضرب‌المثل‌های قرآنی است که در زبان عرب وجود دارد و در زبان فارسی چنین ضرب‌المثلی وجود و معنا ندارد، برای مثال درسوره بقره آیه 64 خداوند می‌فرماید: «وَقَالَتِ الْیَهُودُ یَدُاللّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ وَلُعِنُوا بِمَا قَالُوا بَلْ یَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ یُنفِقُ کَیْفَ یَشَاءُ وَلَیَزِیدَنَّ کَثِیراً مِنْهُم مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِن رَبِّکَ طُغْیَاناً وَ کُفْراً وَأَلْقَیْنَا بَیْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَی‏‌یَوْمِ الْقِیَامَةِ کُلَّمَا أَوْقَدُوا نَاراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللّهُ وَیَسْعَوْنَ‌فِی‌الْأَرْضِ فَسَاداً وَاللّهُ لاَ یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ/ و یهود گفتند دست خدا بسته است، دست‌هاى خودشان بسته باد و به سزاى آنچه گفتند، از رحمت خدا دور شوند، بلکه هر دو دست او گشاده است، هرگونه بخواهد مى‌بخشد و قطعاً آن‌چه از جانب پروردگارت به سوى تو فرود آمده، بر طغیان و کفر بسیارى از ایشان خواهد افزود و تا روز قیامت میانشان دشمنى و کینه افکندیم هر بار که آتشى براى پیکار برافروختند، خدا آن را خاموش ساخت و در زمین براى فساد مى‌کوشند و خدا مفسدان را دوست نمى دارد.» که کنایه «دست خدا بسته است» در زبان عربی اشاره به خساست و بخیل بودن دارد، در حالی‌که در زبان فارسی به معنای ناتوان بودن است، چنین تفاوت‌های معنایی را نمی‌توان به راحتی در ترجمه گنجاند و نیازمند دقت و تبحر خاصی است.

عضو هیئت علمی دانشگاه قم تصریح کرد: مثال دیگر آیه 5 سوره مبارکه طه است که می‌فرماید: « الرَّحْمنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوَی/ خداى رحمان که بر عرش استیلا یافته است»، بر حسب گذر زمان و پیدایش دیدگاه‌های کلامی چنین تصور شد که خداوند تختی دارد که برآن نشسته است، دقت در این اشاره‌ها و کنایه‌های قرآنی در ترجمه بسیار مهم و تأثیرگذار است.

او در پایان بیان کرد: در قرآن کنایه، مجاز و استعاره برای این استفاده شده است که مقصود روشن‌تر به کار رود، برای مثال اگر ما بخواهیم بگوییم کسی شجاع است او را تشبیه به شیر می‌کنیم این تشبیه شجاع بودن فرد را بیشتر نشان می‌دهد.

«نسی‌ء»*: مسلمانان عرب زمانی که از حج بر می‌گشتند مصادف می‌شدند با ماه محرم که جنگ در آن حرام است ، زمانی که می ‌خواستند به جنگ بپردازند می‌گفتند ما امسال ماه محرم را جزء ماه‌های حرام نمی‌دانیم و به جای آن سال آینده ماه صفر را هم جزو ماه‌های حرام اعلام می‌کنیم.