شیوه ارزیابی نظریات علمی از جمله بطون قرآن
سئوال
من در مباحثی که خوانده ام از کجا بفهمم که نظر چه کسی درست است؟ باید با عقلم بسنجم؟ چون در دوره کارشناسی یک سری نظرات را گفته اند که مشهور است و الان برایمان سخت است که بخواهیم خودمان یک نظری را قبول کنیم. در همین مبحث باطن گیج شدم. از یک جهت سخن شما با عقل جور است. از یک جهت دیگر با ان مطالبی که در کارشناسی گفته اند، چه کار کنیم؟ اگر این جور باشد، هر چه خواندیم که باید بگذاریم کنار و دوباره از صفر شروع کنیم به نظرتان چه کنیم؟
پاسخ
نظری صحیح است که صحت آن برای عقلاء بدیهی و روشن باشد یا به ادله ای که خود بدیهی یا منتهی به بدیهی است، اتکاء داشته باشد یا به تعبیر دیگر ادله آن برای عقلاء اطمینان بخش باشد. اگر نظری خود بدیهی یا اطمینان بخش نبود، یا به ادله ای بدیهی و اطمینان بخشی منتهی نشد، آن نظر سقیم و بی اعتبار است. بدتر آن که آن نظر ادله اطمینان بخشی بر بطلانش وجود داشته باشد.
به این ترتیب، درباره هر نظر باید از ادله آن پرسید و بررسی کرد که آیا آن ادله بدیهی و اطمینان بخش است یا نه؟ اگر ادله آن بدیهی و اطمینان بخش نبود، نظر مربوط ضعیف و سقیم است و اگر ادله اطمینان بخشی در نقض و ردّ آن هم وجود داشته باشد، آن نظر مردود و باطل است.
برای مثال، این نظر که قرآن باطن دارد، بدیهی نیست. به عبارت دیگر روشن نیست که بطون داشتن قرآن به چه معناست؟ آیا مراد از بطون همان معنای آیات قرآن است؟ یا لوازم معنای آیات؟ یا هر معنای بی ربط؟ برخی از ادله باطن داشتن قرآن بدیهی و روشن نیست و مشخص نکرده است که این بطون چیست؟ تنها آمده است که قرآن هفت بطن یا هفتاد بطن دارد. لذا چه ما بگوییم، قرآن هفت بطن دارد یا بگوییم قرآن هفت بیز دارد؟ دلیل مبهم و مجمل نیز حجیت ندارد و قابل استناد نیست. دلیل باید ما را به معنایی دلالت و راهنمایی کند؛ اما روایت مورد بحث چنین نیست. برخی از روایات نیز یک معانی بی ربطی را به عنوان بطون قرآن می شمارند، نظیر این که گفته شده است، باطن «تَقَث»(آلودگی) در «ثُمَّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ »(حج، 28) لقاء الامام(دیدار امام) است. این در حالی است که هیچ ربطی میان این دو نیست. لقاء الامام نه معنای تفث است و نه مصداق آن و نه لازمه معنای آن. ربط این دو برای عقلاء روشن نیست و لذا روایت مذکور حجیت و قابلیت استناد ندارد.
خداوند هم نه زبان اجنه سخن گفته است و نه به زبان فرشتگان که ما نتوانیم مراد خداوند را بفهمیم. خداوند به زبان عرب حجاز در عصر پیامبر اسلام(ص) سخن گفته است. باید دید آن مردم از جملات زبان خود چه می فهمند. همان مراد خداست و معانی دیگری که قابل درک برای آنان نبوده، مراد خدا نیست. غرض خدا از سخن گفتن با آنان تفهیم مقصود به آنان بوده است و حال معنا ندارد، مراد خداوند را آنان درک نکرده باشند. خداوند در قرآن چیستان مطرح نکرده و مقصود خود را پنهان نگذاشته است تا مخاطبانش را به گیجی و سردرگمی قرار دهد و مدتی در درک مقصود سر گرم سازد. غرض از چیستان گویی آن است که مخاطبان سر کار گذاشته شوند تا این که بعد از حدس های مکرر و مراجعات متعدد به طرح کننده چیستان و آزمایش و خطا کردن به مقصود او پی ببرند. چنین وضعیتی هرگز درباره خداوند و آیات قرآن صادق نیست. قصد خدا گیج کردن و سرگرم ساختن مخاطبان نیست؛ بلکه هدایت و راهنمایی آنان است؛ لذا سخن خود را به لسان عربی مبین گفته است. عربی مبین همان زبان متعارف و رایج میان عرب عصر نزول است. بنابراین خداوند از الفاظ و تعابیر قرآنی همان معانی معهود و آشنای عرب عصر نزول را اراده کرده است.
بطن یا هر معنایی که به الفاظ و تعابیر قرآنی نسبت داده می شود، باید مربوط به الفاظ و تعابیر قرآنی باشد و ربطش را نیز یا باید عرفی باشد یا عقلی. ربط عرفی به این است که میان اهل زبان عرب معلوم باشد؛ یعنی آنان لفظ و تعبیر را در آن معنا استعمال کرده باشند. ربط عقلی هم به این است که میان عقلاء معلوم باشد. در میان عقلاء ربط منطقی شناخته شده است و آن دو قسم است: لازمه بیّن و لازمه غیر بیّن. یعنی یا بدون دلیل ربطش مشخص است یا با دلیل. برای مثال، به وضوح می توان از تعبیر «فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ »(اسراء، 23) فهمید که والدین را نباید کتک زد. ربط نهی اف نگفتن با نهی کتک نزدن بدون اقامه هیچ دلیلی روشن است. از عبارت «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّکُمْ »(انفال، 60) با استدلالی می توان فهمید که در دوره معاصر باید نفربر زرهی و هواپیمای جنگی و یا دیگر وسایل مدرن جنگی را تهیه کرد. نخست به غرض و مناط حکم که عبارت از ترساندن دشمن است، توجه می شود و با لحاظ کارایی اسب در زمان نزول آیه و عدم آرایی آن در دوره معاصر و مطالعه مواردی از وسایل جنگی که در این دوره می تواند دشمن را بترساند، به این نتیجه می رسیم که به موجب آیه باید در دوره معاصر نفربر زرهی و مانند آن تهیه کرد.
اگر چنین معانی مرتبطی بطون قرآن دانسته شود، قابل انتساب به قرآن دانسته می شود و گرنه قابل انتساب نخواهد بود و مصداق تفسیر به رأی و تحمیل آراء بر قرآن و افتراء بر خداوند خواهد بود.