سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مدهامّتان: علوم و معارف قرآن و حدیث

عدم منافات تاریخمندی قرآن با جاودانگی آن

گروه حوزه‌های علمیه: استاد دانشگاه قم با تقریر جدیدی از مسئله اعجاز تاکید کرد: اگر قائل به اعجاز لفظی قرآن کریم هم نباشیم الهی بودن قرآن و نبوت پیامبر(ص) مخدوش نمی‌شود.

جعفر نکونام، استاد دانشگاه قم در گفت‌و‌گو با خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا)، در پاسخ به سؤالی در مورد اینکه ما اگر تاریخمندی قرآن را حتی در یک سطح از آن که نظریه شما هم بر آن است بپذیریم در منافات با اعجاز قرآن قرار خواهد گرفت و آن را زیر سؤال می‌برد، گفت: اگر اعجاز زیر سؤال برود هیچ مشکلی پدید نمی آید؛ چنان که سید مرتضی منکر اعجاز متن قرآن بود.

وی با بیان اینکه سیدمرتضی در زمان خودش، مرجع تام شیعه را داشته است و کم شخصیتی نیست، افزود: ایشان معتقد بود که  متن قرآن، معجزه نیست و همه وجوه بیان شده برای اعجاز را رد کرده و کتابی با عنوان «الموضح عن جهت الاعجاز القرآن» را هم در این مورد نوشته است.

نکونام با بیان اینکه وی معتقد است که نظم و فصاحت و بلاغت قرآن، معجزه نیست. وی گفته است که فصاحت و بلاغت را عرب از ابتدا داشته است و چیزی نبوده که در قرآن به ظهور رسیده باشد. فصاحت و بلاغت یعنی رسایی و شیوایی بیان که اعراب نیز وقتی با هم حرف می‌زدند، طوری سخن نمی‌گفتند که حرف هم را نفهمند و قرآن نیز طبق عرف مردم در آن دوره عمل کرده است و مانند عرب، به طور فصیح و بلیغ سخن گفته است.

این استاد دانشگاه اظهار کرد: قرآن برای هدایت انسان نازل شده و اگر طوری حرف می‌زد که مردم نفهمند، بُعد هدایت قرآن، مختل می‌شد.

و نظم قرآن نیز قطعا در خطابه ها و اشعار عرب وجود داشته و پدید آوردن یک نظم جدید هم معجزه تلقی نمی شود.مثلا کسی مانند نیما یوشیج که نظم جدیدی در شعر ایجاد کرد آیا معجزه کرده است؟.

وی تاکید کرد: البته صداقت پیامبر (ص) و امین بودن وی برای اثبات حرفش کافی بوده است و بیانات پیامبر (ص) مستقلا حجیت دارد؛ اینکه پیامبر فرمود: بت‌ها را نپرستید و به یتیمان برسید و کار زشت انجام ندهید سوای از تاکید قرآن، خود سخن وی، حق است و از سوی فردی بیان شده است که در طول زندگی صداقت و امانت وی قابل اثبات است.

نکونام در پاسخ به این سؤال که این سخن شما این مسئله را به ذهن متبادر می‌کند که سطح کلام قرآن با کلام بشر آن دوره یکی است؟ بیان کرد: اگر سطح کلام خدا با کلام بشر همسطح نبود چگونه امکان فهم آن برای مردم وجود داشت؛ اگر علم الهی به الفاظ عربی در نمی‌آمد، مردم چگونه باید آن را درک کنند؛ بنابراین خدا باید پیام خو را قالب زبان و بیانی قابل درک ارائه دهد.

وی افزود: امام باقر (ع) فرمود: هر کسی معتقد باشد که قرآن، مبهم است هم خودش و هم مردم را هلاک کرده است؛ اگر قرآن با زبانی غیر رسا عنوان شده باشد بعد هدایتگری مختل است.

وی در پاسخ به این سؤال که شما معتقد هستید که الفاظ قرآن، لزوما معجزه نیستند، ولی اگر از لایه ظاهر بگذریم چه وضعی می‌یابند اظهار کرد: ما اصلا حق نداریم که قر آن را تاویل کنیم؛ زیرا تاویل همان تفسیر به رای است و همین ظاهر، مراد بوده است؛ ظاهر همان معنایی است که به ذهن سبقت می‌جوید؛ ما اگر مطلبی را بگوییم و معنای ظاهر را قصد نکنیم خلاف بلاغت است.

نکونام در پاسخ به این سؤال که اگر بیانی از معصوم (ع) در ذیل آیه داشته باشیم آیا باز هم تفسیر به رای است؟ بیان کرد: تفسیر و برداشت ما متکی به روایت نمی‌تواند باشد، زیرا خود قرآن بالذات باید پیام روشن و فصیح و بلیغی داشته باشد و القای مقصود کند؛ اگر معتقد باشیم قرآن قابل فهم نیست و سخن ائمه باید آن را بیان کند، شان قرآن را تنزل داده‌ایم؛ یعنی نعوذبالله قرآن، هدایت‌کننده نیست و خداوند نمی‌دانسته چگونه سخن بگوید که مردم پیام او را درک کنند، ولی ائمه (ع) می‌دانسته‌اند.

عدم باور به اعجاز، نافی الهی بودن قرآن نیست

این استاد دانشگاه قم در پاسخ به این سؤال که در تعریف سیدمرتضی، آیا الفاظ مراد است یا معرفت قرآنی مانند اخبار غیبی؟ اظهار کرد: اخبار به غیب ربطی به زبان قرآن ندارد و می‌تواند در حدیث پیامبر و یا در میان برخی افراد عادی هم که گاهی پیش‌بینی می‌کنند باشد؛ ما نمی‌توانیم بگوییم زبان قرآن، معجزه است که سیدمرتضی نیز آن را بیان کرده است.

وی در پاسخ به این سؤال که این سخن شما در تنافی با تحدی هم هست گفت: سیدمرتضی در بحث تحدی گفته است که خداوند جلوی مردم را گرفته است، یعنی در واقع نظریه «صرفه» را عنوان می‌کند.

استاد دانشگاه قم در پاسخ به این سؤال که پس چرا خدا تحدی کرده است بیان کرد: پیامبر، آموزه‌هایی آورده که مخالف عقاید مشرکان در آن دوره بوده است؛ از بت‌پرستی و شرک و ظلم نهی کرده است؛ بنابراین مشرکان اگر بخواهند در حیطه همان باور‌های خود حرفی بزنند و شعری بگویند و متنی بیاورند، در طول تاریخ قبل از اسلام آورده‌اند و حتی افراد زیادی را به خود و عقایدشان جلب کرده‌اند و به تحسین واداشته‌اند و اصولا اعتقادی به پیامبر و آموزه‌های او نداشته‌اند که بخواهند وارد حیطه تحدی شوند.

نکونام در پاسخ به این سؤال که پس شما معتقدید که آنان کلامی در درجه فصاحت و بلاغت قرآن آورده‌اند اظهار کرد: فصاحت و بلاغت، در علوم بلاغی تعریف شده که باید عاری از الفاظ نامفهوم و مغلق باشد و از الفاظ مانوس استفاده شود و تکلف و ... در آن نباشد؛ یا مفردات در کنار هم رسا باشد و بلاغت نیز یعنی شفاف و قابل فهم باشد؛ مگر مردم شفاف و قابل فهم با هم حرف نمی‌زدند؛ این وجود داشته و طوری نبوده که خداوند قرآن را نازل کند تا مردم از این الفاظ بخواهند رها شوند.

این استاد دانشگاه عنوان کرد: بنابراین نمی‌توان گفت: مردم قلمبه و سلمبه با هم حرف می‌زده‌اند و مقاصد یکدیگر را درک نمی‌کردند و رعایت مقتضای هم را نداشتند؛ این سخن غلط است و نمی‌توان گفت که قرآن فصاحت و بلاغت را داشته و سخن مردم عرب، نداشته است.

وی در پاسخ به این سؤال که نپذیرفتن اعجاز قرآن آیا مخل قدسی و الهی بودن قرآن نیست تاکید کرد: به هیچ وجه؛ ما اگر به صداقت پیامبر باور داریم که داریم و گزارشات تاریخی نیز آن را به خوبی تایید می‌کند؛ وقتی ایشان مدعی است که قرآن به پیامبر القاء شد و سخن او نیست همین مقدار برای باور ما کافی است.

وی ادامه داد: البته کسانی که نمی‌خواهند این باور را داشته باشند هر کاری هم بکنیم باور نخواهند کرد؛ معجزه مانند انبیاء گذشته هم بیاورد باز هم قبول نخواهند کرد؛ خود آیات فرموده که اگر مستقیما از آسمان هم نوشته‌ای آورده شود باز هم این افراد کافر و منکر، قبول نخواهند کرد.

نکونام بیان کرد: این افراد همان طور که برخی از مردم دوره موسی و عیسی (ع) معجزات ایشان را قبول نکرده و آن را افسانه و سحر و جادو دانستند در مورد پیامبر ما نیز همین حکم را می‌دهند؛ در حالی که اگر انصاف و مروت باشد همان صداقت پیامبر (ص) برای اثبات نبوت و اثبات الهی بودن قرآن، کافی است.

وی افزود: پیامبر به معجزات اقتراحی تن نمی‌دادند، زیرا می‌دانستند که هرقدر هم از این دسته معجزات برای مشرکان بیاورد آنان قبول نکرده و باور نمی‌کنند.

این استاد دانشگاه در پاسخ به این سؤال که آیا اعتقاد به عصری بودن قرآن در تضاد با جامعیت و جاودانگی آن نیست اظهار کرد: آیا شما منکر این هستید که حضرت علی (ع) خطاب به مردم کوفه خطابه سر می‌داده است؟ آیا خطاب به همه مردم جهان بوده است؟ ولی آیا ما کار اشتباهی می‌کنیم که از خطبه‌های ایشان استفاده می‌کنیم؟.

نکونام در پاسخ به این سؤال که قرآن قرار است تا قیامت، کتاب آسمانی بشر باشد، ولی نهج‌البلاغه این طور نیست گفت: ما اگر از باب تاریخی به این مسئله بنگریم، در این بعد تفاوتی میان قرآن و غیر آن ندارد؛ مخاطب قرآن کسانی بوده‌اند که در هنگام نزول، حاضر و شاهد بوده‌اند، ولی استفاده از این متون منحصر به آن دوره نیست و هر کسی در هر عصر و دوره‌ای به آن مراجعه کند مشمول هدایت می‌شود، ولی بخشی از این متون دینی، در دوره کنونی کارایی ندارد.

وی اظهار کرد: مثلا احکام برده داری در قرآن و روایات آمده است، ولی این موضوع، چون تقریبا منسوخ شده کاربردی ندارد؛ آیت الله معرفت فرموده اسلام خواسته برده‌داری نسخ شود لذا تمهید و مقدمه‌چینی کرده و این کار انجام شده، ولی امروز این موضوع برداشته شده است.

نکونام عنوان کرد: البته برخی معتقدند که این آیات ممکن است در مقطعی مجددا کاربرد خود را داشته باشد، ولی طبق شرایط کنونی، برخی آیات کاربرد دوره نزول را ندارد؛ البته اعتقاد به این مسئله لطمه به جاودانگی نمی‌زند، زیرا سخن حق جاودانه است، ولی ممکن است در عصری مبتلا به باشد، ولی در دوره دیگری مورد توجه نباشد همان طور که در مورد «نسیء» نیز این مسئله صدق دارد البته اگر بخواهیم الغای خصوصیت کنیم که بنده با آن موافق هستم بحث متفاوتی خواهد داشت.

وی در تفاوت میان تاویل و الغای خصوصیت نیز گفت: در الغای خصوصیت، معنای مراد شده با ظاهر آیات ملازمه دارد، ولی در تاویل، معنا بر خلاف ظاهر، حمل شده است.

وحدت اسلامی

گروه حوزه‌های علمیه ــ استاد دانشگاه قم با بیان اینکه راه عملی وحدت برابری حقوق اجتماعی است، گفت: عرصه اجتماعی فضای تعیین تکلیف برای حقانیت یک دین و مذهب نیست. وحدت یعنی نپرداختن به اختلافات و تمسک به مشترکات. شهروندان یک کشور، همگی باید در حقوق اجتماعی برابر باشند و اثبات حقانیت مذهب باید در سطح نخبگانی و علمی دنبال شود.

جعفر نکونام

جعفر نکونام، عضو هیئت علمی دانشگاه قم، در گفت‌وگو با ایکنا گفت: وحدت براساس مشترکات شکل می‌گیرد و چون مشترکات حتی در میان یک فرقه مذهبی هم به صورت مطلق وجود ندارد، مراد از وحدت، مطلق نیست.

وی با تأکید بر اینکه باید تکثر را بپذیریم تا به وحدت برسیم افزود: وقتی قرآن حتی اهل کتاب را به مشترکات (کلمه سواء) دعوت می‌کند تکلیف وحدت میان شیعه و سنی با این همه مشترکات روشن است.

استاد دانشگاه قم با اشاره به آیه 48 مائده «لِکُلٍّ جَعَلْنَا مِنْکُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهَاجًا» بیان کرد: خداوند خواسته است که امت‌های مختلفی وجود داشته باشند؛ اگر بر این باور باشیم که قرار نبوده همه به یک دین و شریعت باشند، اختلافات را خواهیم پذیرفت و آن را وارد عرصه اجتماعی و تعاملات نخواهیم کرد؛ خداوند از امت‌های مختلف با هر شریعت و منهاجی که هستند خواسته است تا در کارهای خیر از یکدیگر سبقت بگیرند؛ همان طور که فرموده است «فَاسْتَبِقُوا الْخَیْرَاتِ...» و چون دستورات قرآن جهانی است این دستور هم برای همه انسان‌ها است.

نکونام با تأکید بر اینکه عقاید مختلف نباید سبب خصومت شود، اظهار کرد: برخی تصور می‌کنند که دستور قرآن مبنی بر «اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّار» یعنی شدید بودن و خصومت داشتن و نزاع با هر نوع کافری است، در صورتی که مراد کافر حربی است؛ بنابراین وقتی اسلام خصومت در برابر کفاری را که کاری با مسلمین ندارند، نمی‌پسندد، ما چرا باید بی‌جهت بخواهیم میان فرق اسلامی تفرقه ایجاد کنیم.

شدت در برابر کافر حربی

استاد دانشگاه قم با اشاره به آیه هفتم سوره مبارکه ممتحنه «عَسَى اللَّهُ أَنْ یَجْعَلَ بَیْنَکُمْ وَبَیْنَ الَّذِینَ عَادَیْتُمْ مِنْهُمْ مَوَدَّةً» تصریح کرد: مراد از «الَّذِینَ عَادَیْتُمْ» کفاری هستند که با مسلمانان سابقه خصومت و جنگ داشتند. خداوند فرموده: امید است که خدا میان شما و میان کسانى از آنان که [ایشان را] دشمن داشتید، دوستى برقرار کند؛ یعنی دشمنی با کفار حربی هم الی الابد نیست و اگر آن‌ها با شما مقاتله ندارند، شما هم کاری با آنان نداشته باشید؛ همچنین قرآن کریم فرموده است که «... وَ لَا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا...» یعنی نباید دشمنى گروهى شما را بر آن دارد که عدالت نکنید، عدالت کنید.

وی اظهار کرد: گاهی آن قدر دایره وحدت را تنگ می‌کنیم که وحدت میان دو نفر هم ممکن نمی‌شود و این در حالی است که قرآن بر وحدت تأکید زیادی دارد؛ سب و لعن‌ها به بزرگان فرقه‌های مذهبی با روح قرآن سازگاری ندارد و سبب تشدید خصومت میان مسلمین می‌شود. متأسفانه برخی افراد مشترکات فراوان شیعه و سنی را نادیده گرفته و بر برخی اختلافات دامن می‌زنند و گاهی برخی آیات را هم بر خلاف ظاهر معنا می‌کنند تا به مقصود خود برسند.

استاد دانشگاه قم ابراز کرد: موارد اختلاف عقیده میان شیعه و سنی در رابطه افراد هر فرقه مذهبی با خدای خودشان تعریف می‌شود و ما تنها می‌توانیم با نشست و برخاست‌های علمی عقاید خود را تبیین کنیم، ولی کسی نمی‌تواند اعتقادی را بر دیگری تحمیل کند؛ ممکن است پیروان یک فرقه معتقد باشند که با امامت به سعادت می‌رسند و برخی عقیده دیگری داشته باشند؛ در اینجا بحث بر سر درست بودن و غلط بودن اعتقادات نیست بلکه قرار است مسلمین در کنار هم زندگی کنند و راه آن تأکید بر مشترکات است.

نکونام با ذکر اینکه پیروان هر دین و مذهبی ممکن است به تصور خودشان در نزد خداوند حجتی داشته باشند، ادامه داد: بنابراین اختلافات مذهبی و دینی نباید مبنای تبعیض حقوق و نزاع و درگیری میان مردم یک کشور یا کشور‌های دیگر شود. البته مگر کسانی که سر تخاصم داشته باشند. باید بدانیم خداوند هر کسی را به اندازه عقل او جزا خواهد داد.

راه‌های وحدت عملی

وی با بیان اینکه برای رسیدن به وحدت عملی باید پیروان ادیان و مذاهب بتوانند همانند همه مردم از حقوق اجتماعی یکسانی برخوردار باشند، تصریح کرد: حتی ایرادی ندارد فردی یهودی بتواند در شورای یک شهر یا جایی که نیاز به تصمیم‌گیری دینی نیست، عضو شود. برخی برای دامن زدن به تفرقه میان شیعه و سنی به یکسری احادیث ضعیف و یا جعلی تمسک می‌کنند که این کار با قرآن سازگار نیست.

استاد دانشگاه قم در پاسخ به این سؤال که به هر حال، یک مذهب حق است و حتی در روایات داریم که نماز فرد بدون ولایت، پذیرفته نیست، بیان کرد: عرصه اجتماعی فضای تعیین تکلیف برای حقانیت یک دین و مذهب نیست، وحدت یعنی نپرداختن به اختلافات و تمسک به مشترکات؛ بنابراین اگر حتی چنین روایاتی، ضعف سندی و یا متنی هم نداشته باشد باز مگر می‌توانیم با دعوا، حقانیت یک مذهب را ثابت کنیم؟ آیا با کشاندن این اختلافات به منابر و صحنه اجتماع چیزی اصلاح خواهد شد.

نکونام در پایان گفت: الان وجود کلیسا در تهران پذیرفته شده است، ولی مثلاً برای ساخت مسجد برای پیروان یک مذهب دیگر مجوز داده نمی‌شود یا گاهی می‌بینیم که یک نفر ممکن است، چون مذهب دیگری دارد نمی‌تواند در استانی مسئول شود؛ به نظر من این موضوع کمکی به وحدت نخواهد کرد؛ لذا باید شهروندان یک کشور همه در حقوق اجتماعی برابر باشند و برای اثبات حقانیت یا عدم حقانیت یک دین و مذهب در سطح نخبگانی و علمی این موضوع دنبال شود.


مستشرقان و تاریخگذاری روایات

گروه اندیشه: دانشیار و عضو هیئت علمی گروه قرآن و حدیث دانشگاه قم ضمن ارائه تحلیلی از دیدگاه مستشرقان پیرامون تاریخ‌گذاری روایات بیان کرد: نظری که آنان در مورد حلقه‌های مشترک ارائه کرده‌اند مطلب جدیدی نیست، ضمن این که نه‌تنها این حلقه‌های مشترک جاعل نیستند بلکه شناسایی و بررسی رجالی آنها از بررسی رجالی دیگر راویان سلسله سند نیز بی‌نیاز می‌کند.

جعفر نکونام، دانشیار و عضو هیئت علمی گروه قرآن و حدیث دانشگاه قم در گفت‌وگو با خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) به بیان توضیحاتی در زمینه تاریخ‌گذاری روایات به شیوه مستشرقان پرداخت و بیان کرد: مستشرقان احادیث را در قرون دوم و سوم تاریخ‌گذاری می‌کنند و چنان می‌اندیشند که احادیث در این قرون برساخته شدند. تکیه گاه آنان عقود یا حلقه‌های مشترک اسانید است. حال آن که عقود یا حلقه‌های مشترک دلالت دارند که آنان صاحب کتاب حدیثی بودند، به همین رو، آنان از راویان متعددی نقل کردند و نیز از آنان راویان متعددی نقل کردند.

وی در ادامه افزود: مدعای مستشرقان مبتنی بر حدس و گمان است و این عقود یا حلقه‌های مشترک بر بیش از این دلالت ندارد که آنان عهده‌دار گردآوری احادیث بوده‌اند و هرگز دلالت ندارد که آنان لزوماً احادیث را برساختند. تنها اگر در کتاب‌های رجالی به جاعل آن عقود یا حلقه‌های مشترک تصریح کرده باشند، می‌توان پذیرفت که آنان به جعل حدیث پرداخته‌اند.

مستشرقان و تاریخ‌گذاری روایات/ بی‌نیازی از بررسی رجالی با ارزیابی حلقه مشترک

نکونام تصریح کرد: ما از قر ائن و شواهدی به دست می‌آوریم که از حدود اواخر قرن اول و اوایل قرن دوم هجری، اقدام به جمع‌آوری احادیث شده، در حالی که پیش از آن به صورت شفاهی نقل می‌شده است. یکی از قرائن، این است که ملاحظه می‌شود، سندهای احادیث تا عقود یا حلقه مشترک با تعابیر «حدثنا» و «اخبرنا» است، اما از عقود یا حلقه‌های مشترک به قائلان به صورت معنعن است. این نشان می‌دهد، عقود یا حلقه‌های مشترک به گردآوری احادیث پرداخته‌اند و تا پیش از آن احادیث به صورت شفاهی نقل می‌شده و لذا طریق تحمل حدیث از روی کتاب نبوده است که متصف به «حدثنا» و «اخبرنا» بشود.

دانشیار دانشگاه قم در ادامه بیان کرد: دومین شاهد این که صاحبان عقود یا حلقه‌های مشترک اقدام به گردآوری و کتابت احادیث کرده‌اند، این است که در کتاب‌های رجالی یا فهرستی ذکر شده است که آنان صاحب کتاب حدیثی بوده‌اند.

نکونام در ادامه افزود: شاهد سوم بر این که عقود یا حلقه‌های مشترک کسانی بودند که به گردآوری و کتابت احادیث اهتمام ورزیدند، این است که ملاحظه می‌شود، آنان از کسانی برشمرده شده‌اند که برای اولین بار رسم اسناد را برقرار کردند. گویند: «اول من اسند ابن شهاب»؛ یعنی، اولین کسی که احادیث را سند داد، محمد بن مسلم بن شهاب زُهری(ت124) بود. شروع رسم اسناد حاکی از اهتمام گسترده راویان به جمع‌آوری و کتابت و نقل مضبوط احادیث است.

عضو هیئت علمی گروه قرآن و حدیث دانشگاه قم بیان کرد: در این ایام شاهد این هستیم که بازار حدیث رونق می‌گیرد و علت این که تکیه بر اسناد می‌شود، این است که بسیاری از افرادی که رونق بازار حدیث را می‌بینند، اقدام به جعل حدیث می‌کنند و از این جهت روی اسناد تاکید می‌شود.

وی در ادامه افزود: در نتیجه هیچ دلیلی بر این نداریم که احادیث در آن زمان برساخته شده‌اند، بلکه قبل از این هم آن احادیث وجود داشتند، منتها به صورت شفاهی نقل می‌شده، چنان که قرآن هم به صورت شفاهی، یعنی قرائت، نقل می‌شده است.

نکونام بیان کرد: از این جهت نمی‌توان با نظر خاورشناسان موافقت کرد، بر این که به طور کلی حدیث در این زمان بنیادش گذاشته شده و حدیثی پیش از آن، وجود نداشته و صاحبان کتاب، احادیث را جعل کرده‌اند و به نام گذشتگان اسناد داده‌اند، لذا این سخن مستشرقان مورد پذیرش نیست.

وی در ادامه افزود: گویا خاورشناسان از سنت نقل شفاهی در میان مسلمانان غافل بوده‌اند. از همین رو است که راجع به قرآن هم با نظر به زمان کتابت مصاحف و یا با تکیه به نسخه‌هایی که از قرآن‌های نخستین به جا مانده، ادعا کرده‌اند، قرآن مدت‌ها بعد تألیف شده، یعنی به وجود آمده است. این در حالی است که اگرچه کتابت به زمان عثمان می‌رسد و نسخه‌هایی را استنساخ کردند، ولی این نسخه‌ها اساس نقل قرآن نیست، بلکه اساس نقل قرآن حفظ و قرائت است، به این جهت که کتابت رواج نداشته و قاریان از همان زمان پیامبر(ص) در مساجد قرآن را قرائت می‌کردند و مردم بسیاری به قرائت قرآن گوش فرا می‌دادند و آن را حفظ می‌کردند و همین رسم در نسل‌های بعد هم ادامه یافت.

نکونام تصریح کرد: از زمان پیامبر(ص) رسم بر این بوده که یک قاری در میان مردم هر منطقه‌ای می‌فرستادند تا قرآن را به آنان تعلیم دهد و این گونه قرآن به صورت متواتر به نسل‌های بعدی منتقل شده است، از این رو، باید گفت که قرائت هر قاری به نحو متواتر به نسل‌های بعد نقل می‌شده است. طبیعی است که وقتی یک قاری در یک مسجد بنشیند و جمعی هم به قرائت او گوش فرا دهند و قرآن را با قرائت او حفظ کنند، قرائت او به حد تواتر می‌رسیده است. البته هر قاری، اجتهاداتی هم در قرائت قرآن داشتند، اما آن‌ها طوری نبوده است که معنای آیات را عوض کند.

وی در ادامه افزود: در نتیجه می‌توان گفت، قسمت اعظم قرآن که مورد اتفاق قاریان است، عین همان چیزی است که از دو لب پیامبر(ص) صادر شده است، اما موارد اختلافی میان قاریان، به طور طبیعی، یکی از آن، قرآن است و بقیه، اجتهادات قاریان به شمار می‌رود و ما می‌توانیم، قرائات قرآن را که به واقع از قبیل روایات است، بر خود قرآن، یعنی سیاق آیات و یا آیات مشابه عرضه کنیم و قرائت اصیل را بازشناسی نماییم.

نکونام در پاسخ به این سؤال که آیا با این اوصاف روش مستشرقان در تاریخ‌گذاری روایات نقطه مثبتی نیز دارد یا خیر؟ بیان کرد: در واقع کار جدیدی توسط آنها صورت نگرفته است، چون، عقود و راوی مشترک در میان قدما شناخته شده بوده و اگر به کتبی که طرق مختلف احادیث را جمع کرده‌اند، مانند صحیح مسلم نگاه کنید، می‌بینید که حلقه‌های مشترک در آنها مشاهده می‌شود و قدما از آنها به عقود نامبردار می‌ساختند. این عقود نشان می‌دهد که صاحب کتاب حدیث بودند و چون صاحب کتاب بودند، مانند استاد، احادیث را بر شاگردان می‌خواندند و شاگردان هم می‌آموختند، از این جهت می‌بینیم که از یک راوی که همان صاحب کتاب است، رشته‌های مختلفی منشعب می‌شود.

وی تصریح کرد: حلقه مشترک یک چیز شناخته شده بوده و حالا این که بگوییم خاورشناسان کشف جدیدی کرده باشند اینطور نیست. فقط ادعایی کرده‌اند که مردود است. این که آنان فرض کرده‌اند، حلقه‌های مشترک، جاعل احادیث بوده‌اند، هیچ مبنایی ندارد، مگر این که در کتب رجالی به جاعل بودن حلقه مشترک تصریح کرده باشند. گویا خاورشناسان روحیات مسلمانان را نمی‌‌شناخته‌اند و گمان می‌کردند که آنان جمعی دروغ‌گو بوده‌اند.

نکونام در ادامه بیان کرد: علت این که خاورشناسان روی منابع اهل سنت متمرکز شده‌اند، این بوده که جمعیت اهل سنت بیشتر از شیعیان است، از این رو به تاریخ‌گذاری احادیث منابع سنی اقبال کرده‌اند.

عضو هیئت علمی گروه قرآن و حدیث دانشگاه قم در پاسخ به این سؤال که آیا در روایات شیعی نیز ردیابی حلقه مشترک امکان‌پذیر است یا خیر؟ تصریح کرد: بله، شما اگر کتاب کافی را نگاه کنید که در آن بیش از دیگر جوامع حدیثی شیعه به اسناد توجه شده است، می‌بینید که حلقه مشترک در روایات آن قابل شناسایی است؛ ولی آن اهتمامی که اهل سنت به اسناد احادیث داشتند، در شیعه نبوده است.

وی با تأکید بر اهمیت شناسایی حلقه مشترک در اسناد روایات بیان کرد: تعیین حلقه مشترک اهمیت بسیاری دارد. بسیاری از راویان اسانید احادیث تشریفاتی‌اند و نقشی تعیین کننده ندارند، لذا لزومی ندارد که آنها را بررسی رجالی کنیم. تنها صاحبان کتب حدیثی در خور بررسی رجالی‌اند.

نکونام گفت: جهت آن این است که اگر صاحبان کتاب حدیثی حدیث شناس و مورد وثوق بوده باشند، هیچ اهمیتی ندارد که راویان او تا معصوم چه کسانی‌اند و آیا مهمل‌اند یا مجهول یا مطعون و یا موثق و نیز هیچ اهمیتی ندارد که راویان بعد از او چه کسانی‌اند؛ چون آنان شیوخ اجازه به شمار می‌روند و دخل و تصرفی در روایات نکرده‌اند؛ از این رو، ملاحظه می‌کنیم، در کتب رجالی شیعه، شماری از صاحبان کتاب‌های حدیثی را اصحاب اجماع نامیده‌اند، یعنی کسانی برشمرده‌اند که اجماع کرده‌اند احادیث آنان صحیح است و لو از راویان مجهول یا مطعونی نقل حدیث کرده باشند، بنابراین خیلی اهمیت دارد که صاحبان حلقه را شناسایی کنیم.

وی در ادامه بیان کرد: وقتی یک کتاب مشهور می‌شده و طرق مختلف داشته، کسی جرات نمی‌کرده که در آن دخل و تصرف کند. افراد بعد از او، از او اجازه نقل احادیث کتابش را اخذ می‌کردند و لذا آنان، شیوخ اجازه نام ‌گرفته‌اند، از این رو نیازی نیست، شیوخ اجازه بررسی رجالی بشوند.

نکونام تصریح کرد: رسم قدما هم هرگز این گونه نبوده است که یکایک زنجیره حدیث را بررسی رجالی بکنند، بلکه وقتی صاحب کتاب حدیثی را مورد وثوق می‌یافتند و کشف می‌کردند که یک حدیث در یک کتاب حدیثی معتبر وجود دارد، آن حدیث را موثق محسوب می‌کردند. بررسی رجالی یکایک راویان احادیث، شیوه‌ای بوده است که در دوره متأخر پدید آمده و یک شیوه‌ای ناکارآمد تلقی می‌شود.