نقد پایاننامه: ترجمه، نقد و بررسی مدخل «Exegesis» از دایرة الم
1. معرفی پایاننامه
ترجمه، نقد و بررسی مدخل «Exegesis» (تفسیر و مفسران) از دایرة المعارف قرآن لیدن(EQ)، سید محمد موسوی مقدم، کارشناسی ارشد علوم قرآن و حدیث، استاد راهنما: دکتر محمد جواد نجفی، استاد مشاور: دکتر سید رضا مؤدب، دانشگاه قم، 1386
در این پایاننامه دو مقاله از دایرة المعارف قرآن لیدن ترجمه و نقد شده است. این دو مقاله عبارت اند از: تفسیر قرآن در دوره کلاسیک و ادوار میانه(دوره اول اسلام) نوشته کلود ژیلو، و تفسیر قرآن در دوره جدید و معاصر نوشته راترود ویلانت. آن مشتمل بر چهار فصل با این عناوین است: معرفی و نقد دایرة المعارف قرآن لیدن، ترجمه و نقد مقاله تفسیر قرآن در دوره کلاسیک و ادوار میانه، ترجمه و نقد مقاله تفسیر قرآن در دوره جدید و معاصر. موضوعات مقاله نخست عبارتاند از: ریشه یابی واژگان تفسیر و تأویل، مشروعیت تفسیر قرآن، سیر تطور تفسیر قرآن، ظهور علوم ادبی و زبان شناختی در عرصه تفسیر، تفاسیر روایی اهل سنت، گونه های تفسیری فقهی، کلامی و عرفانی، و تفاسیر خوارج و شیعه و مهم ترین ویژگی های آن، و موضوعات مقاله دوم به این قرار است: تفسیر ترتیبی قرآن مطابق با ترتیب مصحف و ترتیب نزول، گرایش های اصلی در روش های تفسیری در دوره معاصر مانند تفسیر عقلی، علمی، ادبی، تاریخی و موضوعی، و رهیافتهای جدید و مستقیم قرآن و مشکلات کسب مقبولیت برای آن.
موضوعاتی که در مقاله اول بررسی شده است، عبارت اند از: تفسیر هرمنوتیکی از قرآن و پیامدهای آن، روش تفسیر به رأی و دیدگاه های مفسران معاصر درباره آن، موضع امامان شیعه و دانشمندن شیعه در برابر اسرائیلیات، جایگاه کتاب التفسیر و المفسرون ذهبی و نقد آن، جایگاه علمای برجسته شیعه مانند سید مرتضی، شیخ طوسی و شیخ طبرسی.
موضوعاتی که در مقاله دوم بررسی شده است، عبارت اند از: جایگاه تفسیر عصری و ویژگی های آن، رویکردهای جدید در تفسیر قرآن در دوره معاصر، تحولایت تفسیری کشورهای اسلامی مانند ایران ، عراق و لبنان، روش تفسیر موضوعی، روش تفسیر عقلی و نقد دیدگاه های سر سید احمد خان و محمد عبده، روش تفسیر علمی قرآن، قرآن و فرهنگ زمانه، واقعی بودن قصه های قرآن و نقد دیدگاه های محمد احمد خلف الله، ماهیت وحی و نقد دیدگاه های دانشمندان غربی در باره آن به ویژه نظریه تجربه دینی پیامبر(ص).
2. نقد پایاننامه
1. این تحقیق به واقع یک تحقیق متن پژوهانه است؛ مع الوصف نویسنده در فصل کلیات به طور کلیشه ای موضوعاتی چون سؤالات و فرضیات تحقیق را مطرح کرده است و حال آن که وجهی ندارد و چنین سؤالاتی در تحقیقات مسئله پژوهانه موضوعیت دارد. نگاهی به سؤالات مطرح شده در این پایاننامه تکلفآمیز بودن و بی معنا بودن آنها را آشکار میکند.
الف. در این تحقیق چه روش های تفسیری مطرح و مورد بحث قرار گرفته است؟
ب. مهمترین گرایش های تفسیری که در این پژوهش به آنها پرداخته شده است، کداماند؟
ج. آیا ملاک ها و معیارهای یک تفسیر صحیح از قرآن بیان شده است؟
د. آیا از منابع و مبانی شیعه در تفسیر قرآن استفاده شده است؟
هـ. آیا در مطالبی که در باب تفسیر، مفسران پیشین و معاصر، روشها و گرایشهای در این تحقیق مطرح شده، پریش ها و ابهام هایی دیده میشود؟
و. آیا در این پژوهش به بررسی تفاسیر اهل سنت و شیعه پرداخته شده است؟ به چه میزان؟
ز. آیا رهیافتهای جدیدی که در سده های اخیر نسبت به تفسیر قرآن صورت گرفته، در این تحقیق قابل مشاهده است؟
2. میان حجم فصلها توازن وجود ندارد. فصل اول، کلیات: 1-15 صفحه، فصل دوم، معرفی و نقد دایرة المعارف قرآن لیدن: 15-55؛ فصل سوم، ترجمه و نقد مقاله «تفسیر قرآن: در دوره کلاسیک و ادوار میانه: 55-181؛ فصل چهارم، ترجمه و نقد مقاله «تفسیر قرآن در دوره جدید و معاصر: 181-293. حجم فصول به ترتیب عبارتاند از: 15؛ 40؛ 126؛ 112. نویسنده میتوانست، فصل دوم را که حاشیهای و بیربط به اصل موضوع پایاننامه است، تلخیص کند و در فصل اول ادغام نماید و میان اصل ترجمه و نقد تفکیک به عمل نیاورد. نقد هر مطلب را ذیل ترجمه بیاورد و هر مطلب را در یک فصل قرار دهد. این هم موجب میشد، حجم فصول متوازن شود و هم میان ترجمه و نقد گسیختگی به وجود نیاید.
3. تقریباً در تمام صفحات ترجمه عبارتهایی پیدا میشود که همچنان بوی ترجمه میدهد و نارساست؛ نظیر: ابن عباس قهرمان حماسی تفسیر قرآن(ص64)= مفسر برجسته قرآن؛ تفسیر تشریحی(ص65)= تفسیر لغوی؛ تفسیر سفیان ثوری به گونه ادبی تفسیر مجاهد تعلق دارد(ص66)= تفسیر سفیان ثوری همسان تفسیر مجاهد است؛ مقاتل بن حیان و مقاتل بن سلیمان هر دو تجربه سرباز دین بودن را داشته اند(ص68)= سابقه جهاد در راه خدا داشتهاند؛ تفکر انسانانگارانه(ص69)= تشبیه خدا به خلق؛ ابوعبیده شصت بیت شعر به عنوان شواهدی بر کاربرد زبان در متن قرآن ذکر میکند(ص72)= شصت بیت شعر را در تفسیر آیات قرآن شاهد میآورد؛ کمتر به جهات تاریخنگاری و نقل افسانهها توجه دارد(ص72)= کمتر به نقل مطالب تاریخی و اسرائیلیات میپردازد.
4. پینوشت های نویسنده چیزی بیش از نقد است. به نظر میرسد، در خصوص هر موضوعی که نویسنده به مطالب قابل توجهی دست یافتهاست، بسط دادهاست. از جمله موضوع هرمنوتیک(ص104 به بعد). در اینجا مشخص نیست که شرح نویسنده ناظر به کدام سخن صاحب مقاله است. به نظر می رسد، این مطالب خیلی حاشیه ای و بی ربط است. برای مثال هیچ مشخص نیست که چرا نویسنده مطالبی را با عنوان «اندیشههای امام خمینی و تفسیر هرمنوتیک»(ص112) آورده است. ظاهراً نویسنده موضوعات مذکور در مقاله را بهانه قرار داده و آنگاه هر مطلبی را که مرتبط به آن یافته، آورده است.
5. نویسنده ادعا کرده است که در کتابهای تفسیری نور الثقلین حویزی و البرهان بحرانی احادیث مورد اعتقاد شیعه جمع آوری شده است(ص40)؛ حال آن که این خلاف واقع است.
6. تفسیر شهرستانی تفسیری اسماعیلی شمرده شده است(ص88)؛ اما نویسنده در این زمینه بررسیهای لازم را انجام نداده است.
7. نویسنده کفاتاً را در آیه «أَ لَمْ نَجْعَلِ اْلأَرْضَ کِفاتاً (25) أَحْیاءً وَ أَمْواتاً (26) وَ جَعَلْنا فیها رَواسِیَ شامِخاتٍ وَ أَسْقَیْناکُمْ ماءً فُراتاً (27)» دال بر حرکت زمین گرفته و ظاهر لفظ را با این معنا موافق دانسته است(ص241)؛ حال آن که کفاتا در لغت و تفاسیر به معنای دربرگیرنده و محل سکونت گرفته شده است و لذا تطبیق آن بر حرکت زمین تکلف آمیز به نظر میرسد.