سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مدهامّتان: علوم و معارف قرآن و حدیث

نقد رساله: مقایسه تطبیقی تفاسیر المیزان و المنار

مقایسه تطبیقی تفاسیر المیزان و المنار در حوزه در روش‌های تفسیری و حدیثی، حسین خوشدل مفرد، دکترای علوم قرآن و حدیث، استادان راهنما: دکتر منصور پهلوان و دکتر جودوی، استادان مشاور: دکتر سید محمد باقر حجتی و دکتر برومند. دانشگاه تهران، 1387
پیش‌گفتار: سؤالات اصلی و فرعی، عناوین بخش‌ها و فصول، زندگی‌نامه شیخ محمد رشید رضا، آشنایی با تفسیر المنار، زندگی‌نامه علامه طباطبایی، آشنایی با تفسیر المیزان(ص4-15).
فصل اول، مقایسه مبانی‌ و گرایش‌های مفسران المنار و المیزان: میزان اعتبار عقل و تأثیر آن در فهم کلام الهی؛ گرایش علمی در دو تفسیر، بایدها و نبایدها؛ گرایش اجتماعی در دو تفسیر؛ گرایش فلسفی و کلامی در دو تفسیر؛ آیات الاحکام و طرح مباحث فقهی در دو تفسیر؛ زبان قرآن در نگاه مفسران المیزان و المنار؛ نظام‌مندی معارف قرآن و تناسب آیات و سور در دو تفسیر؛ قصه‌های قرآن در بیان مفسران المنار و المیزان؛ تقدیر گرفتن در آیات قرآن در دو تفسیر؛ نسخ در المنار و المیزان؛ اختلاف قرائات در دو تفسیر(ص15-103).
فصل دوم، بررسی تطبیقی روش تفسیری المنار و المیزان: روش تفسیری قرآن به قرآن در آن دو؛ اهتمام به سیاق در فرایند فهم و تفسیر آیات در آن دو؛ مقایسه نظم واسلوب دو تفسیر؛ روش تفسیر کلمات و عبارات تکراری در قرآن در دو تفسیر؛ مباحث لغوی و مفردات قرآن در دو تفسیر؛ نقد آرای مفسران در دو تفسیر(103-131).
فصل سوم، بررسی تطبیقی المنار و المیزان در حوزه حدیث: میزان آشنایی و تبحر مفسران دو تفسیر به حدیث، جایگاه روایات در دو تفسیر؛ حجیت خبر واحد در تفسیر قرآن طبق نظر دو مفسر؛ جایگاه گفتار صحابه و تابعان در تفسیر قرآن در دو تفسیر؛ رویکرد دو مفسر به روایات اسباب نزول؛ بررسی سند روایات در دو تفسیر؛ نقد متن روایات در دو تفسیر؛ معیارهای غیر مشترک در نقد مت احادیث(ص130-193).
فصل چهارم، نقد آرای مفسر المنار در تفسیر المیزان: عقاید شیعه(آیه تبلیغ، آیه مباهله، آیه اطاعت)؛ داستان پیامبران(نوح، یوسف، یحیی) (ص193-210).
نتیجه گیری.
اشکالات شکلی رساله
? عنوان رساله دارای حشو است. مقایسه و تطبیق مترادف است. بهتر است، عنوان این‌گونه اصلاح شود: بررسی تطبیقی تفاسیر المیزان و المنار. روش‌های تفسیری و حدیثی نیز قیدی زاید است و به موجب آن باید گفت که عنوان رساله اخص از محتواست؛ چون در رساله تنها روش‌ها بحث نشده است؛ در فصل اول و بخشی از فصل‌های بعدی از مبانی و گرایش‌ها هم بحث شده است.
? حجم فصول بسیار نامتوازن است: فصل اول: 98؛ فصل دوم: 28؛ فصل سوم، 63؛ فصل چهارم: 17. نویسنده می‌تواند فصل اول را به دو فصل مبانی تفسیری و گرایش‌های تفسیری و همین‌طور فصل سوم، را به دو فصل مبانی و روش‌های حدیثی تبدیل کند و تا حدودی این عدم توازن را برطرف نماید و از این طریق خلط مباحث ناهمگون را هم در این فصول اصلاح کند.
? برخی از مباحثی که در فصل اول آمده، نظیر قصه، آیات الاحکام، اختلاف قرائات، نسخ و تناسب آیات و سور با عنوان علوم قرآن مناسبت دارد و به روشنی نمی‌توان ربط آنها را با مبانی تفسیری فهمید. مشکل از اینجا شروع شده است که نویسنده در این فصل، نخست تعریفی از «مبانی تفسیری» به دست نداده و تنها برخی از مصادیق آن را که عبارت از حجیت ظاهر آیات، حجیت عقل، زبان دین و انتظار از دین یاد کرده است و همین موجب شده است، مباحثی را در این فصل بیاورد که ربطی به مبانی تفسیری ندارد. گرایش تفسیری را نیز تعریف نکرده است.
? گرایش‌ها و مبانی از یکدیگر تفکیک نشده و هر کدام در فصلی جداگانه نیامده است. اگر این دو مبحث از هم تفکیک شده و در دو فصل آمده بود، هم مباحث یکپارچه می‌شد و هم این فصل بیش از اندازه حجیم نمی‌شد.
? در حوزه تفسیر مبانی و گرایش‌ها از روش‌ها تفکیک شده و هرکدام در فصلی آمده است؛ اما در حوزه حدیث چنین تفکیکی صورت نگرفته است. اگر این دو مبحث نیز از هم تفکیک می‌شد، هم مباحث یکپارچه می‌شد و هم این فصل بیش از اندازه حجیم نمی‌شد.
? ریزموضوعات فصول پریشان و بی‌نظم است و دسته‌بندی آنها منقح نیست. برای مثال به چه دلیل قصه‌ها و نسخ و اختلاف قرائات جزو مبانی است و سیاق و مباحث لغوی جزو مبانی نیست و جزو روش تفسیری است؟ گذشته از این که نه قصه‌ها، نسخ و اختلاف قرائات جزو مبانی تفسیری است و نه سیاق و مباحث لغوی جزو روش‌های تفسیری.

اشکالات محتوایی رساله
نقص عمده‌ای که در زمینه محتوای این رساله به چشم می‌خورد، این است که بیش‌تر به توصیف و گزارش پرداخته شده و گویا مطالب دو مفسر به خصوص علامه طباطبایی تلقی به قبول گردیده است؛ حال آن که بسیاری از دیدگاه‌های آنان درخور نقد است و انتظار می‌رود، در رساله دکتری نقد دیدگاه‌ها  چشم‌گیرتر باشد. البته این ایراداتی که اکنون بیان می‌شود، مبتنی بر مبانی فکری اینجانب است و به واقع به اختلاف مبنایی برمی‌گردد و بنابراین طرح این ایرادات به این معنا نیست که نویسنده رساله باید مبانی من را بپذیرد؛ اما حداقل شاید بهتر باشد، به این مطالبی هم که در ذیل بیان خواهم کرد، توجه بفرمایند.

...............................................................................................................................