نکونام: مراد از تاریخگذاری قرآن، چیزی اعم از تعیین سال و دوره است یعنی حتی اگر دوره را نیز مشخص کنیم، به تاریخگذازی پرداختهایم. |
حجتالاسلام والمسلمین نصیری نیز دیگر سخنران این نشست گزارشی کوتاه از محتوای کتاب ارائه داد و در انتقاد از کتاب گفت: مهمترین نقد بر این دست از تحقیقات آن است که اساساً این تحقیق و تحقیقاتی از این دست به دلایل مختلف نتایج روشن و مفیدی به دنبال ندارد.
نصیری در ادامه بیان کرد: نکونام در کتاب خود مینویسد «به نظر نگارنده بهترین روشی که میتواند برای تفسیر روشن و درست یک متن زمانمند مانند قرآنکریم به کار آید، همین روش تاریخی است و تنها شیوه معتبر در تاریخگذاری قرآن شیوه روایی است، اما در این شیوه مشکلات و مبهماتی نهفته است که تا حدود فراوانی کار تاریخگذاری دقیق و صحیح قرآن را دشوار و ناممکن ساخته است.
نکونام در پاسخ به انتقادات نصیری افزود: توجه داشته باشید که مراد از تاریخگذاری، چیزی اعم از تعیین سال و دوره است یعنی حتی اگر دوره را نیز مشخص کنیم، به تاریخگذاری پرداختهایم. اگر ما هیچ چیز را نتوانیم مشخص سازیم، حداقل میتوانیم مکی و مدنی بودن هر سوره را مشخص کنیم.
نکته دیگر اینکه اگر پیشفرضهای موجود در کتاب را قبول داشته باشیم که قریب به اتفاق سورههای قرآن دفعی النزول هستند، میتوانیم با مشخص کردن تاریخ نزول یک آیه از یک سوره دفعی النزول، تاریخ نزول کل آیات آن سوره را مشخص کنیم و اگر این پیشفرض را قبول داشته باشیم که در سورههای تدریجی نزول واحدهای نزول در پی یکدیگر نازل شدهاند و واحد نزولی از سورههای دیگر در میان آنها فاصله نمیانداخته است، میتوانیم با شناسایی یک واحد نزول آن، تاریخ تقریبی نزول واحدهای قبل و بعد را هم شناسایی کنیم.
وی در پاسخ به انتقاد نصیری مبنی بر اینکه تحقیقاتی این چنین نتایج روشنی به همراه ندارد و تاریخگذاری مقدور نیست، گفت: چنین نیست، میتوان از منابع مختلفی در تاریخگذاری قرآن بهره برد. با استفاده از خود قرآن میتوان واحدهای نزول هر سوره را شناسایی کرد. اینچنین که آیات متصل به هم را به لحاظ لفظی و محتوی یک واحد نزول به شمار آورد. درست است اگرچه اشارات و تصریحاتی به رخدادهای زمانمند در سورههای قرآن اندک است؛ ولی با اتکای همین موارد میتوان تاریخ نزول بسیاری از آیات و سور قرآن را معین کرد. حتی میتوان گفت: تمام سورههای قرآن اشارات به رخداد زمانمند دارند؛ چرا که مراد از زمانمندی اعم از دوره و سال و ماه است.
بهره دیگر از قرآن در تاریخگذاری دست یافتن به اسباب نزول است، چون در سراسر سورههای قرآل کمابیش تصریحات یا اشاراتی به رخدادهای عصر نزول شده است و حتی میتوان سیره پیامبر(ص) را از رهگذر همین تصریحات و اشارات قرآن بدست آورد.
نویسنده مقاله «عرفی بودن زبان قرآن» تصریح کرد: از روایات اسباب نزول میتوان به خوبی در تاریخگذاری قرآن بهره گرفت. اگر چه به نظر علامه طباطبایی قریب به اتفاق روایات اسباب نزول قصصی است انطباق یافته بر آیات قرآن. ولی همین روایات دورنما و چشمانداز مشخصی از عصر نزول به دست میدهند.
با نگرش تاریخی به آیات قرآن میتوان تفسیر درستی از آیات ارائه داد.
وی در پاسخ به انتقاد مطرح شده درباره تأثیر مشخص شدن تاریخ نزولها گفت: اولاً، قریب به اتفاق سورهای قرآن محتوی موضوعات متفاوتی اند؛ به همین رو نمیتوان برای هریک از سورهها موضوع خاصی را معین کرد. علت اینکه در سورههای قرآن مضامین متفاوت آمده دلیل است که در زمان نزول هر سوره، مقتضیات مختلفی وجود داشته است و هر سوره قرآن بسان خطبه خطیب جمعه است که به لحاظ وقوع رخدادهای مختلف در حوالی ایراد خطبه از موضوعات مختلفی سخن میرود؛ براین اساس بهترین تبویب و ترتیب در سورههای قرآن ترتیب تاریخی و ترتیب نزول است و بهترین روش فهم و تفسیر سورههای قرآن مطالعه آنها به ترتیب تاریخی و در بستر تاریخی آنهاست.
مسلم است قرآن در طی 23 سال برای راهنمایی و هدایت مردم و بنابر مقتضیات مختلف نازل شده است. حال چرا باید آن مقتضیات که خدا به لحاظ اهمیت آنها سورههای قرآن نازل شده است، نادیده گرفته شود. اگر آنها برای خداوند اهمیت داشته است، چرا برای ما اهمیت نداشته باشد.
مطالعه قرآن به ترتیب تاریخی برای پیامبر اسلام(ص) هم اهمیت داشته است؛ لذا طبق روایات اهل سنت و شیعه به امام علی(ع) دستور فرمود:قرآن را به ترتیب نزول تألیف کند و نیز به سبب اهمیت همین ترتیب است که طبق روایات شیعه وقتی امام زمان(ع) ظهور کند، قرآن امام علی(ع) را به جای قرآن موجود رسمیت خواهد بخشید.
افزون برآن من نمونههای فراوانی را به دست دادهام که بر اثر مطالعه قرآن به ترتیب تاریخی و با لحاظ بستر نزول آنها تفسیر روشن و صحیحی را حاصل کرده است.
حجتالاسلام والمسلمین اسکندرلو نیز در ادامه مراسم گفت: یکی از اصطلاحات فلسفی مقام اثبات و مقام ثبوت است. مقام ثبوت مقامی واقعی نفسالامری یک قضیه است و مقام اثبات رسیدن و مبینساختن آن است. در مقام ثبوت این قضیه تردید نیست که اگر ما به تاریخ نزول دقیق آیات و سور دست یابیم به ویژه اینکه مبنای رسولالله و علی(ع) نیز بوده، بسیار مفید است و فواید مهمی به همراه دارد. اما سخن ما بر سر مقام اثبات است. از کجا میتوانیم به صورت اطمینانبخش به همان تاریخ نزول آیات و سوری که جبرئیل نازل کرده و علی(ع) طیق نظر پیامبر (ص) در مصحف نگاشته دست یابیم.
وی ادامه داد: در باب قضاوت در تعیین نزول آیات و سور چند راه بیشتر وجود ندارد، یا اینکه بیاییم از شواهد و قرائن مسلم تاریخی استفاده کنیم، که بسیار اندک است، یا اینکه از مضامین آیات و سور و محتوای آیات بهره گیریم که معیار و ملاک مرحوم علامه طباطبایی بوده است و این را تنها معیار می داند و آیات را غالبا ً از باب سند ضعیف میداند و یا اینکه سراغ مصحف علی(ع) برویم. تردیدی در این نیست که مصحف علی(ع) علاوه بر نوشتن تفسیر آیات، تأویل متشابهات و اسباب نزول آنها طبق ترتیب نزول به دستور پیامبر و بر اساس واحدی که بر پیامبر نازل شده جمع آوری شده است، اما به دست کسی نرسیده و ابداً غیرمعصوم به این مصحف دسترسی ندارد و در دست معصومین است.
نویسنده کتاب «مستشرقان و تاریخگذاری قرآن» تصریح کرد: مولف کتاب استفاده از مضامین آیات و سور هم که یگانه معیار علامه طباطبایی است به صورت موجبه جزئیه قبول دارد و بر مستشرقان این نقد را وارد میکند که علاوه بر ظاهر برخی معیارها از مضامین ظاهری آیات و سور استفاده کردند.
اسکندلو با بیان اینکه ضعف سند در بیشتر روایات وجود دارد، گفت: در باب روایاتی که مفهوم ظاهری آیات را بیان میکند ما به همه روایات معصومین دسترسی نداریم تا چه رسد به روایات اسباب نزول. سوال من این است که مولف طبق چه روایات دقیقی، روایات ترتیب نزول را ترجیح میدهد. بنابراین چگونه روایات ترتیب نزول را مهمترین مبنا و معیار برای قضاوت تاریخ ترتیب نزول آیات و سور قرار دادید؟
«جعفر نکونام» در پاسخ به انتقادات و پرسشهای اسکندلو گفت: درست است که منابع ناقص است، اما مفقود نیست. قرآن ظرفهای خالی از معنا نیست که ما با روایات آن را پر کنیم، خود قرآن معانی را القا میکند و مشخص میسازد که چه روایتی مناسب است. اطلاعات قرآنی مانند پازلی است که برخی از قطعههای آن نامشخص است و روایات مناسب میتوانند این قطعههای پازل باشند. بنابراین مسیر تاریخگذاری قرآن مسدود نیست.
روایات ترتیب نزول هم از فریقین نقل شده و اگرچه نمیتوان به آنها زیاد اعتماد کرد؛ اما نمیتوان بیاعتنا هم از کنارش گذشت. من در روش «فقهالحدیث» بر این نظرم که اگر در روایات قرینه بر جعل نباشد، باید بر آنها استناد کرد و لو راویاش مجهول یا مطعون به طعنی غیر از جعل باشد.
وی افزود: در علوم اعتباری اصل را بر اساس آنچه اکثریت دارد، وضع میکنند و اکثر راویان متدین و عالم بودند و اکر کسی مشهور به کذب بوده، چندان از او نقل حدیث نمیکردند. پس باید بنا را بر این نهاد که روایات مجعول نیستند، مگر اینکه خلافش ثابت شود و عملاً در میان علما این نظر مورد قبول است.
نصیری نیز در ادامه گفت: انتقادات من نه به این معنا نیست که هرگونه تلاش در زمینه تاریخگذاری قرآن محکوم به شکست است و مقصودم این نبود که هیچ نتیجهای در بر ندارد. بحث این است که ما نمیتوانیم بر اساس شواهد موجود مشخص کنیم، همه آیات در چه تاریخ و زمانی نازل شدهاند. چون نشانهها را نداریم در نتیجه نباید گفت، ما میتوانیم تفسیر تاریخی کاملاً دقیقی از قرآن ارائه دهیم.
نکونام: اطلاعات قرآنی مانند پازلی است که برخی از قطعههای آن نامشخص است و روایات مناسب میتوانند این قطعههای پازل باشند. بنابراین مسیر تاریخگذاری قرآن مسدود نیست. |
وی افزود: مولف میگوید «هیچ آیهای از قرآن در عصر نزول به طور مطلق و عام شامل همه افراد و جوامع بشری در هر عصر نازل نشده است». البته ایشان منکر جاودانگی قرآن نیست و در دفاع از آن میگوید«ناگفته نماند که این مبنا هرگز مستلزم این معنا نیست که قرآن کتابی جاوید نیست و برای مردم اعصار و اعصار دیگر حجیت و کارایی ندارد، منتهی نه با حفظ خصوصیاتی که برای موارد عصر نزول بوده است». من فکر میکنم وقتی به آیات قرآن مراجعه می کنیم اساساً اینگونه نیست، بخشی از مخاطبان عرب بودهاند و مخاطبان قرآن همه افراد و جوامع بشری هستند.
اسکندرلو گفت: گرچه نکونام در مقام نقد و بررسی تفاسیری که از شیعه و سنی بر اساس ترتیب نزول نوشته شده نقدهای خوبی زدهاست، اما جا داشت در پایان کتاب در پیشنهادات راهکارهایی را به صورت مصادیق معین ارائه دهند، که پژوهشگران دیگر چگونه دچار آسیبهای دیگران از باب تفسیر به رأی یا خطاها و لغزش ها نشوند. نیز افزود: ایشان قبول ندارند که 5 آیه اول سوره «علق» اولین واحد نزول باشد؛ بلکه سوره حمد را نخستین واحد نزول میدانند. حال پرسش این جاست که از کجا میتوان اثبات کرد قطعاً سوره «حمد» اولین سوره نازل شده بر پیامبر است. در سوره «علق» نه واژه حمد به کار رفته نه واژگان دیگر این سوره، پس این یک احتمال صرف است و اطمینانی بر درستی آن وجود ندارد.
نکونام در پاسخ به انتقادات نصیری و اسکندرلو گفت: ادعا نکردم ما میتوانیم تاریخ دقیق نزول هر سوره یا آیه را به دست آوریم، بلکه اگر دوره نزول هر سوره را هم بدست آوریم، بسیار ارزشمنداست.
نیز افزود: اگر ما بپذیریم که زبان قرآن زبانی عرفی است، اطلاق و عموم الفاظ قرآن به همه افراد در همه اعصار و امصار ناردرست است. ما میگوییم مخاطب قرآن مردم عصر نزول هستند، اما این به این معنا نیست که قرآن تنها هدایتکننده آنهاست؛ بلکه برای همه است. منتها برای فهم قرآن باید مخاطب قرآن را در نظر گرفت.
وی در پایان گفت: زمانی که قرآن بر پیامبر نازل شد و ایشان به رسالت مبعوث شدند، اولین فرمانی که به وی داده شد خواندن نماز بود، و ادله متعدد مراد از «اقراء» را امر به خواندن نماز نشان میدهند. در روایات است که به پیامبر در همان روز اول بعثت تعلیم نماز داده شده و تعلیم نماز هم عبارت از تعلیم رکوع و سجود و قیام و قعود نیست؛ چون پیامبر(ص) و دیگر مردم مکه آنها را از پیش می دانستند؛ بلکه باید چیزی افزون از آن مراد باشد که آن عبارت از سوره حمد باشد. نیز نقل است که جبرئیل در همان آغاز بعثت سوره حمد را تعلیم پیامبر کرد و همچنین نقل است که نماز بدون حمد نماز نیست و باطل است. علاوه بر آن هرگز نمازی که بدون حمد خوانده شده باشد، نقل نشده و معهود نیست. در سوره علق هم سخن از این است که پیامبر قبلاً نماز میخوانده است. سبب امر به نماز در سوره علق هم این بوده است که مشرکان مکه به سرکردگی ابوجهل مانع از نماز خواندن پیامبر در کنار خانه کعبه شده بودند و در این زمان لازم بود قرآن که برای تثبیت قلب پیامبر و راهنمایی او نازل شده است، او را راهنمایی کند که طی سوره علق به آن حضرت دستور داده می شود: به نهی مشرکان توجهی نکن و نماز بخوان. |