سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مدهامّتان: علوم و معارف قرآن و حدیث

نقد پاپان نامه: عوامل فهم های متعدد قرآن(1)

بررسی عوامل پیدایش فهم های متعدد از متن قرآن کریم در بستر تاریخی، سعیده کریمی، کارشناسی ارشد علوم قرآن و حدیث، استاد راهنما: دکتر محمد تقی دیاری، استاد مشاور: دکتر سید رضا مؤدب. دانشگاه قم، 1388

این پایان نامه شنبه 17 بهمن 88 ساعت 8 صبح در دانشگاه ان شاء‏الله دفاع خواهد شد.

گزارش پایان­نامه

این پایان نامه مشتمل بر فصل به این قرار است:

فصل اول، کلیات: طرح تحقیق، تعاریف مفاهیم(فهم، تفسیر، تأویل، هرمنوتیک، تقسیم بندی عوامل پیدایش فهم های متعدد از متن قرآن) 1-36

فصل دوم، قرآن و فهم های متعدد: تعدد فهم ها به لحاظ خود قرآن یا چند معنایی بودن قرآن (معانی طولی یا ظهر و بطن، معانی عرضی یا استعمال لفظ در بیش از یک معنا)؛ تعدد فهم به لحاظ مفسران( اختلاف در سطح درک افراد، اختلاف در روش، اختلاف در گرایش، اختلاف در مبانی)، بررسی مبانی اختلافی در فهم قرآن( قرائت قرآن، حجیت ظواهر قرآن، زبان قرآن، ثبات و تغییر در احکام الهی)، بررسی دیدگاه ها در مواجهه با فهم های متعدد(تکثرگرایی، تحوّل و تنوّع فهم ها، ضابطه مندی فهم قرآن). 36-90

فصل سوم، بررسی عوامل داخلی در بستر تاریخی:  اختلاف قرائات(زمینه های پیدایش اختلاف قرائات)، پدیده وضع و جعل حدیث(تاریخ جعل حدیث، گسترش جعل حدیث، دامنه جعل روایات در تفسیر)، پراکندگی مکاتب تفسیری، پیدایش فرق و مذاهب، جریان های تأویلی (باطنیه، متصوفه)، حدیث گرایی(انکار حجیت ظواهر قرآن، نقش غالیان در اندیشه های اخباریون، آفات تفاسیر روایی محض)، جنبش های اصلاحی در دوران معاصر(عوامل و زمینه های شکل گیری: استعمار غرب، جریان اصلاح طلبی، اصالح فکر دینی؛ بازتاب تفکر اصلاحی در تفسیر قرآن) 90-191

فصل چهارم، بررسی عوامل خارجی در بستر تاریخی: نفوذ اسرائیلیات، ترجمه های قرآن به زبان های دیگر، نهضت ترجمه، انحرافات القایی مستشرفان، اثرپذیری از فرهنگ غرب: اثرپذیری از فرهنگ غرب: عوامل و زمینه ها(پیروزی تفکر اصالت حس در اروپا، تعارض علم و دین، مدرنیسم، هماهنگی اسلام با علم، رشد افکار التقاطی و انحرافی، سلطه تفکر غرب بر جهان اسلام، ضعف علوم انسانی)، گرایش های تفسیری متأثر از غرب(علم گرایی، مادی گرایی، نگاه کارکردگرایانه به قصص قرآن، نمادانگاری زبان دینی و قرآن، عصری نگری مفاهیم قرآن(معنای تفسیر عصری، ضرورت گرایش به تفسیر عصری، افق ها و فرایند فهم متن، امتزاج افق معنایی متن و مفسر، ابوزید و نظریه افق تاریخی متن). 191-270

نقد پایان نامه

* برخی از مهم ترین مشکلات این پایان نامه از این قرار است:

اولاً، علیرغم این که عنوان اصلی و حتی عناوین دو فصل اخیر پایان نامه بررسی عوامل تعدد فهم قرآن در بستر تاریخی است، سیر بحث ها چنین نیست و به طور کلی مشخص نشده است که کدام عوامل ابتدا و کدام بعد پدید آمدند و علل پیدایش آنها چه بوده و چه تطوراتی در طول تاریخ پدید آمده است. به خاطر می آورم که ابتدا موضوعی که برای این پایان نامه پیشنهاد شده بود، تعدد فهم های قرآن بود و نظر کمیته تحصیلات تکمیلی گروه این بود که این موضوع کار شده و پیشنهاد موضوع جاری را داد. منتها نویسنده فقط شکل و ظاهر کار را تغییر داده است، بدون این که محتوای آن را تغییر داده باشد.

ثانیاً، وقتی نویسنده وارد بحث شده، هرچه اطلاعات راجع به موضوع بوده، گردآوری و گزارش کرده است. غافل از این که لازم است، تنها به مطالبی بپرازد که علل تعدد فهم قرآن را در بستر تاریخی آشکار می کند.

ثالثاً، فصل دوم که به حجم 54 صفحه نوشته شده، بیش از اندازه تفصیل داده شده است. ذکر انواع تعدد فهم و علل آن در همان فصل اول در حد لازم بیان شده و لذا لزومی نداشت، این مقدار حاشیه روی صورت بگیرد. این در حالی است که فصل اول 36 صفحه است و در قیاس با فصول دیگر به لحاظ حجمی متوازن نیست.

رابعاً، تعدد فهم به معانی عرضی انصراف دارد؛ نه معانی طولی. پدید آمدن معانی طولی را باید تعمیق معانی نامید و نه تعدد. تعدد فهم حاکی از این است که یکی از فهم ها درست و بقیه نادرست است. با فرض این که خداوند قرآن را به قصد هدایت نازل کرده است، باید مخاطبان قرآن یعنی عرب عصر نزول مقصود الهی را می فهمیدند و حال باید سئوال این بوده باشد که چطور شد، فهم های نادرست از قرآن پیدا شد؟ پاسخ صحیحی که می توان به این سئوال داد، این است که بی توجهی به قرائن فهم صحیح قرآن بر اثر گذشت زمان و نسیان و فقد قرائن از یک سو و ضمیمه کردن ذهنیت های مستحدث کلامی و فلسفی و عرفانی و فقهی و اصولی و علمی عوامل پیدایش تعددهای فهم قرآن را تشکیل می دهد. نویسنده لازم بود، نخست قرن به قرن یا دوره به دوره گزارش می کرد که چه تحولات علمی و فرهنگی و سیاسی در طول تاریخ پیش آمده و چگونه این تحولات در پیدایش تعدد فهم ها تأثیر گذاشته است؛ اما چنین نکرده است. به علاوه اساساً ذات قرآن را یکی از عوامل تعدد فهم برشمرده است که اتهام نادرستی به قرآن است. معنا ندارد، قرآنی که برای هدایت و به زبان عربی مبین نازل شده، به گونه ای باشد که مخاطبان نتوانند به فهم صحیح مرادات الهی پی ببرند. دو پهلو و چندمعنا خواندن اصل قرآن خلاف فصاحت و بلاغت قرآن است؛ چرا که در فصاحت هر کلامی شرط است که اگر لفظی چندمعنا در آن به کار می رود، همراه با قرینه ای باشد که معنایش را معین کند.

* در بخش تعاریف بیش از اندازه قلم فرسایی شده است و هرچه مطلب راجع به موضوعات مورد تعریف بوده، آمده است؛ حال آن که غرض از تعریف در مبادی بحث، تنها روشن کردن مراد نویسنده است. البته باید به اصطلاحات رایج مراجعه کرد و آنها را توضیح داد. منتها باید تمام آنها در جهت روشن کردن مقصود خود نویسنده از آنها باشد و در نهایت نیز باید مراد خود را مشخص کند؛ نه این که تنها به نقل تعاریف بپردازد؛ بدون این که مرادش را مشخص کرده باشد. تعریف «فهم» از آن جمله است.

* ذیل انواع فهم از انواع دلالت بحث کرده و آن را به تصوری و تصدیقی تقسیم کرده و در تعریف دلالت تصوری گفته است که معنای خود الفاظ است که به مجرد تصور لفظ، به ذهن متبادر می شود و مراد از دلالت تصوری مراد متکلم است(ص10 به نقل از محمد باقر صدر، دروس فی علم الاصول، ترجمه و شرح رضا اسلامی، قم، دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم، 1375، ص212).

اما به نظر می رسد، علمای اصول میان مراد متکلم و مدلول تصدیقی که عبارت از دلالت جمله است، فرق نهاده اند و گفته اند که بسا مدلول یک جمله مراد متکلم نباشد، مثل وقتی کسی در حال خواب آن جمله را بر زبان آورد که هرگز متکلم به معنای جمله توجه ندارد تا مراد او تلقی شود. خود نویسنده نیز در ادامه از جمله ای را یاد کرده است که در آن لفظ مشترک است و مشخص نیست که مراد متکلم کدام یک از معانی آن را اراده کرده است. پس در دو صورت مدلول تصدیقی نمی تواند مراد متکلم باشد: یکی آن که کسی جمله ای را در حال خواب بگوید و معنای تصدیقی آن مراد متکلم نباشد. دوم آن که جمله ای چند پهلو بگوید و قرینه ای برای تعیین معنا قرار نداده باشد و مفید دو یا چند معنا باشد و مراد را مشخص نکرده باشد که کدام یک را اراده کرده است.

* در ادامه دلالت را به سه قسم مطابقی، تضمنی و التزامی تقسیم کرده و برای دلالت التزامی مثال دلالت لفظ حاتم طایی بر بخشندگی را مثال زده است(ص11 به نقل از اصول مظفر، 1/37) و در ادامه افزوده است، گاهی کلام دلالت التزامی بر این دارد که لفظ یا معنایی محذوف و در تقدیر است که بدون آن، معنا ناتمام است؛ اما این ملازمت «بیّن به معنای اخص» نیست تا داخل در مفهوم باشد؛ لذا سزاوار است، نام آن دلالت را سیاقی یعنی دلالت اسلوب و مجرای کلام بگذاریم.

سئوالی که اینجا مطرح است، این است که آیا مراد از «مفهوم» در اینجا همان مفهوم اصولی است که عبارت از دلالت التزامی منطوق است یا مقصود از آن همان معنای منطوقی است. یادآور می شویم که علمای اصول لازم بیّن به معنای اخص را داخل در منطوق دانسته اند، نه در مفهوم. بالاخره وی مشخص نکرده است که دلالت سیاقی داخل در مفهوم نیست، به چه معناست؟

* آنگاه دلالت سیاقی را دلالت کلام بر لفظ یا معنای مقدر چه مفرد یا جمله نامیده است و آن را به سه نوع دلالت اقتضاء، دلالت تنبیه و دلالت اشاره تقسیم کرده است.

وی دلالت اقتضاء را دلالتی خوانده است که هم مراد متکلم است و هم صدق یا صحت کلام بر آن متوقف است، مثل «واسئل القریة» که لفظ یا معنای اهل در این جمله در تقدیر است.(ص11). یا «فتحریر رقبة مؤمنة»(نساء، 92) که مملوکه در تقدیر است.

آنگاه دلالت تنبیه را دلالتی خوانده است که (مراد متکلم است؛ اما) صدق یا صحت کلام بر آن متوقف نیست؛ مثل دلالت عبارت «نمازت را اعاده کن» بر این که نمازت باطل است. نویسنده در اینجا مشخص نکرده است که چگونه صدق یا صحت نمازت باطل است، بر نمازت را اعاده کن، متوقف نیست.

نیز دلالت اشاره را دلالتی نامیده است که نه اصل دلالت مقصود متکلم است و نه صحت یا صدق کلام بر آن متوقف است. مثل دلالت «ربّ العالمین» بر توحید ربوبی. یا دلالت مجموع دو کلام مثل «حمله و فصاله ثلاثون شهرا»(احقاف، 15) و «و الوالدات یرضعن اولادهن حولین کاملین» (بقره، 223).

آنگاه افزوده است: با توجه به آنچه درباره انواع دلالت ها گفته شد، فهم متن می تواند دومراتب باشد؛ زیرا هر متنی دارای مدلول مطابقی و مدلول های التزامی است و همیشه باید مدلول های التزامی در طول مدلول مطابقی باشد و نزاعی میان آنها نباشد.(ص13).

به نظر می رسد، در اینجا میان دو نوع دلالت التزامی خلط صورت گرفته است: یکی دلالت التزامی عرفی که از نوع مجاز است و مراد متکلم است؛ مثل دلالت حاتم طایی بر شخص سخی یا قریه بر اهل القریه، و دیگر دلالت التزامی عقلی که مراد متکلم نیست؛ بلکه با مراد متکلم ملازمه دارد، مثل حمل دو آیه مذکور بر این که اقل حمل شش ماه است. آری اقل حمل شش ماه است، در طول دو آیه مذکور است، اما دلالت حاتم طایی بر شخص سخی در طول حاتم طایی نیست. همان طور که نویسنده اشاره کرده است، در طول بودن به این معناست که هر دو درست باشد. معنای حقیقی حاتم طایی عبارت از شخصی است که در دوره جاهلی بسیار سخی بوده است؛ اما وقتی می گوییم، فلانی حاتم طایی است، دیگر هرگز آن شخص خاص را مقصود نمی کنیم. نمی توان گفت: در جمله فلانی حاتم طایی است، هم مقصود این است که فلانی آن شخص خاصل است و هم فلانی سخی است. بی تردید یکی از دو معنا صحیح و دیگری غلط است. نتیجه آن که کلام می تواند ذو مراتب باشد؛ یعنی هم بر معنای مراد متکل دلالت داشته باشد و هم لوازم منطقی و عقلی داشته باشد و هر دو صحیح باشد. نیز کلام می تواند ذو وجوه باشد؛ یعنی هم بر معنای حقیقی دلالت داشته باشد و هم بر معنای مجازی، و یا این که مشترک لفظی باشد و یا این که مشترک معنوی باشد و بر مصادیق متعددی دلالت داشته باشد؛ اما نمی تواند همه وجوه مراد متکلم باشد و صحیح به شمار آید. تنها یکی از معانی مراد متکلم است و صحیح، و سایر معانی مراد متکلم نیست و ناصحیح است.

* نویسنده نوشته است، قرآن کریم کتابی است که ظواهر آن قابل فهم برای همگان است؛ از این رو هرکسی که آشنا به زبان عربی است، با کمترین تلاش به فهم ظاهری آیات نایل می شود؛ چنان که رسول خدا(ص) آیات را بر مردم می خواند، بدون این که شرح و تفسیر کند و مردم آن را می فهمیدند و آنگاه سخن علامه طباطبایی را نقل کرده است که: در میان آیات قرآن که چند هزار آیه است، آیه ای را نمی توان یافت که مفهوم آن پیچیده باشد، به گونه ای که ذهن در فهم معنای آن سرگردان شود؟ چگونه چنین باشد، در حالی که قرآن فصیح ترین سخن است و از شروط فصاحت، پیچیدگی نداشتن است تا آنجا که آیات متشابه و منسوخ نیز در غایت وضوح است(ص24 به نقل از المیزان، ج1، ص9).

نویسنده مشخص نکرده است که مرادش از ظواهر قرآن چیست و مقصودش از همگان چه کسانی اند. نقل او از علامه هم ناقص است. علامه طباطبای بعد از ذکر اختلاف مفسران در تفسیر آیات قرآن می نویسد: «به هر حال، این اختلاف ناشی از اختلاف نظر در مفهوم کلمات یا آیات بر حسب لغت و عرف عربی نیست؛ بلکه قرآن کلامی است عربی مبین که در فهم آن هیچ عرب یا غیر عربی که آشنای به لغت و اسلوب های کلام عربی باشد، درنگ نمی کند و میان آیات قرآن که چند هزار آیه است، حتی یک آیه ای نیست که ذهن در فهم معنایش اغلاق و تعقید در مفهومش باشد؛ به گونه این ذهن در فهم معنایش سرگردان باشد. چگونه چنین باشد؛ در حالی که آن فصیح ترین کلام است و از شروط فصاحت این است که کلام از اغلاق و تعقید خالی باشد؛ حتی آیات معدد متشابه القرآن مانند آیات منسوخ و غیر آیات منسوخ در نهایت وضوح از جهت مفهوم است. تشابه تنها در مراد از آنهاست و این روشن است. تمام اختلاف در مصداقی است که آن مفاهیم لفظی اعم از مفرد و مرکبش بر آن منطبق می شود و در مدلول تصوری و تصدیقی».(المیران، ج1، ص9)

علامه طباطبایی میان معنای لفظی و معنای مراد فرق قائل می شود. او می گوید: معنای لفظی آیات قرآن را اعم از معنای تصوری و تصدیقی هر آشنای به زبان عربی می فهمد؛ اما در تشخیص مراد متکلم و مصداقی که معنای لفظی بر آن انطباق می یابد، اشتباه و خطا می کنند و سبب آن این است که ما الفاظ را برای معانی مادی وضع کرده ایم و استعمال می کنیم؛ اما خدا آنها را برای معانی غیر مادی به کار می برد. او می نویسد: توضیح آن این که انس و عادت ما را وا می دارد که وقتی الفاظ را می شنویم، معانی مادی اشان یا آنچه که با ماده متعلق است، به ذهنمان سبقت بجوید؛ زیرا مادامی که در زندگی دنیا هستیم، بدن های و قوای متعلق به آن با ماده سر و کار دارد؛ از این رو هرگاه الفاظ حیات و علم و قدرت و سمع و بصر و کلام و اراده و رضا و غضب و خلق و امر بشنویم، وجودات مادی مفاهیم آنها به ذهنمان سبقت می جوید. همین طور وقتی که الفاظ سماء و ارض و لوح و قلم و عرش و کرسی و ملک و اجنحه و شیطان و قبیله او و جز اینها را می شنویم، مصادیق طبیعی آنها به فهم های ما متبادر می شود.( المیزان، ج1، ص10).

چنان به نظر می رسد، به نظر علامه در خصوص آیاتی راجع به مغیبات است و علمای علوم قرآنی آنها را متشابهات می نامند، چنین خطا و اشتباه در فهم مراد پیش می آید؛ اما در سایر آیات چنین نیست. البته او قائل نیست که در خصوص این آیات نیز هیچ راهی به کشف مراد نیست؛ او در جای دیگر می نویسد: بنابراین در قرآن مجید آیه ای که هیچ گونه دسترسی به مراد واقعی اش نباشد، نداریم. آیات قرآن یا بی واسطه محکم اند؛ مانند خود محکمات و یا با واسطه محکم اند؛ مانند متشابهات و اما حروف مقطعه فواتح سور اصلاً مدلول لفظی لغوی ندارند.(قرآن در اسلام، ص23).

به هر حال، اگر مراد نویسنده از ظواهر قرآن از ظاهر بدوی است، این به باور علامه طباطبایی قابل درک برای همگان به محض قرائت آیات نیست؛ زیرا گاهی آن آیات متشابه است و لازم است، برای فهم مراد آنها به آیات دیگری مراجعه کرد؛ اما اگر از ظواهر قرآن ظاهر نهایی یعنی بعد از فحص قرائن و به تعبیر علامه ارجاع به محکمات باشد، صحیح است.

البته من بر این نظرم که برای مخاطب قرآن هیچ آیه ای ولو آنچه که متشابه خوانده می شود، وجود نداشته است، که به محض شنیدنش از پیامبر اسلام(ص) مراد واقعی اش را درک نکند؛ چون این خلاف فصاحت و بلاغت است. در فصاحت و بلاغت شرط است که اگر سخن دو پهلوی گفته شد، باید همراه سخن قرینه ای اعم از حالیه یا مقالیه آورد که مراد را مشخص کند. هرگز معنا ندارد، خداوند سخنی را بگوید و مخاطبش را در سرگردانی بگذارد تا او مجبور به فحص قرائن شود و این قرائن هم در سوره ای باشد که مدت درازی در قبل گفته شده یا در بعد گفته خواهد شد. در علوم بلاغت گفته شده است، شرط فصاحت کلام آن است که لفظ مألوف و مأنوس و با معنای مشخص در کلام به کار برده شود و مخاطب ناگزیر نباشد، برای یافتن معنای آن به جستجو بپردازد. اما اگر در کلامی لفظ نامأنوسی مثل تکأکأتم یا لفظ چند معنایی مثل «فعلتم» به کار برده شود و مخاطب مجبور باشد، برای فهم معنای به جستجو دست بزند و مثلاً به کتب لغت مراجعه کند، آن کلام غیر فصیح است؛ بنابراین اگر فهمیدن معنای سخنی مستلزم فحص قرائن باشد، آن سخن فصیح دانسته نمی شود.

آری برای کسانی که مخاطب قرآن نبودند و در امصار و اعصار دیگری زندگی می کنند، لازم است، به فحص قرائن بپردازد؛ چون در وقت نزول قرآن وجود نداشته و بر اثر گذشت زمان، قرائن کلام مفقود یا منسی گردیده است.

ما اگر مراد از ظاهر بدوی را فهم بدون فحص قرائن بنامیم، باید گفت: مخاطب قرآن فهم ظاهری بدوی اش با مراد واقعی الهی مطابق بوده است؛ اما برای کسانی که مخاطب قرآن نبودند و شاهد قرائن آیات نبودند، ظاهر بدوی آیات با مراد الهی لزوماً منطبق نیست؛ بلکه باید نخست به فحص قرائن بپردازد و آنگاه است که به فهم مراد واقعی الهی پی می برد؛ بنابراین برای او ظاهر نهایی با مراد الهی منطبق است.