مدهامّتان: علوم و معارف قرآن و حدیث

راهکار توسعه و ترویج پژوهش ها و آموزه های قرآنی

باسمه تعالی

با سلام محضر جناب آقای دکتر نکونام

خدمت شما تلفنی تماس گرفتم برای مصاحبه درباره این که حضرتعالی نظر شریفتان را درباره ارتقای فعالیت‌های پژوهشی قرآنی در کشور، با توجه به سه بند از منشور توسعه فرهنگ قرآنی بفرمایید، سه بند مورد نظر را محضرتان ارسال می‌کنم. با تشکر و التماس دعای خیر.

* توسعه نظریه پردازی در نظام های فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی مبتنی بر فرهنگ و معارف قرآنی

نظریه پردازی عبارت است از عرضه یک نظریه نو، و این وقتی انجام می شود که:

اولاً، شخص باید راجع به یک موضوع اشراف علمی پیدا کرده باشد و مهم ترین و تازه ترین آثار را در زمینه آن موضوع مطالعه و فهم و نقد کرده باشد. صرف مطالعه و فهم  معلومات گذشتگان کسی را نظریه پرداز نمی کند؛ بلکه باید در مقام نقد آن معلومات بر آید و تلاش کند، نقاظ ضعف و قوت دیدگاه ها را بشناسد. بنابراین شخص باید پر مطالعه باشد و نوع مطالعه اش هم انتقادی تا بتواند نظریه پرداز شود. باید به همان میزانی که برای فهم معلومات وقت گذاشته می شود، برای تفکر بر روی آنها و به نقد کشیدن آنها وقت اختصاص داده شود.

ثانیاً، هر کسی هم توان نظریه پردازی ندارد. باید هوش و نبوغ کافی هم وجود داشته باشد. نظریه پردازی به مثابه راه ناهموار رفتن و بر خلاف مسیر آب شنا کردن است. معمولاً مشهورات در اذهان اشخاص رسوب می کند و خوش نشین می شود و به طور ناخودآگاه هرکسی در مسیری که موافق معلومات و اطلاعات ذهنی اش است، فکر خود را به جولان می اندازد. می خواهد همه موضوعات و مسائل را در چارچوب همان معلومات و ذهنیات توجیه و تفسیر کند. کسی که هوش و نبوغ نداشته باشد، اساساً، نمی تواند به نقد عالمانه دیدگاه ها بپردازد. افراد نادری هستند که قدرت ذهنی نقد مشهورات را پیدا می کنند. بنابراین شخص باید از هوش و نبوغ کافی برخوردار باشد تا بتواند به ضعف های دیدگاه ها پی ببرد و بخواهد راه حل نویی بیابد و به عنوان نظریه عرضه کند.

ثالثاً، به اشخاص صاحب هوش و نبوغ و مطالعه و نقد باید مجال عرضه دستاوردهای فکری و مطالعاتی را داد. بیم داشتن از این که با نظریه پردازی و عرضه نظریات نو، شبهه آفریی می شود و نظریات کهن و مشهور متزلزل می گردد و باورهای دینی و ایمانی مردم تضعیف می شود، خطاست. البته نظریه پردازها نباید نظریاتشان را برای ذهن های خالی مطرح کنند؛ اما طرح آن برای دانشجویان کارشناسی ارشد و دکتری و استادان نباید با موانع رو به رو شود. به هر حال، نظریه پردازی یعنی نظر شاذ و خلاف مشهور دادن. اگر فرض را بر این بگذاریم که نباید نظریات شاذ و خلاف مشهور را مطرح کرد، به واقع می خواهیم جلوی نظریه پردازی را بگیریم. نظریه پردازی این نیست که دیدگاه های مشهور بازگو شود یا بر آنها شرح و حاشیه زده شود.

در نظریه پردازی نباید هیچ چیزی جز کشف حقیقت مقدس باشد. پیامبر خدا(ص) نیز می فرمود: اللهم ارنی الاشیاء کما هی؛ خدایا حقایق را به من بنما. دلیل ندارد که اگر دیدگاهی شهرت داشت، حتماً درست باشد. بسا مشهوری که درست نیست. نباید خود را در میراث علمی و فرهنگی خود محبوس کنیم. اگر خود را در میراث علمی گذشتگان محبوس کنیم، بسا درباره یک موضوعی یک عمر در ضلالت باشیم و ندانیم که در ضلالت هستیم. اگر یک یهودی یهودی می ماند و مسیحی هم مسیحی، به این جهت است که اسیر معلومات و مقبولات ذهنی خود هستند. ما نباید از کشف حقیقت بیم داشته باشیم. ما نباید جلوی طرح اندیشه های نو را به بهانه تضعیف عقاید بگیریم. ما که دین و قرآنمان حق است، نباید از طرح اندیشه های باطل در یک محفل و فضای علمی هراس پیدا کنیم. طرح دیدگاه های نو، ولو باطل باشد، باعث رشد علمی است.

* هدایت فرآیندهای آموزشی، پژوهشی و تبلیغی ترویجی قرآنی به سمت کاربردی کردن تعالیم قرآنی در زندگی فردی و اجتماعی

کاربردی کردن آموزه های دینی و قرآنی از رهگذر برداشتن فاصله میان علم و عمل است. همان طور که تلاش می شود، فاصله میان علم و صنعت، و دانشگاه و کارخانه برداشته شود، باید تلاش شود، فاصله میان آموزه های نظری و موقعیت های اجرایی و عملی در حوزه دین و قرآن هم از میان برود. برای مثال، ملاحظه می شود، از سویی، هنرمندان با معارف و آموزه های دینی و قرآنی آشنایی کافی ندارند و لذا برنامه هایی را می سازند که ذهنیات و معلومات خودشان اقتضا دارد. از سوی دیگر آنان که به آموزه های دینی و قرآنی آشنا هستند، از موقعیت های هنری دور و بیگانه اند. برای از میان بردن این فاصله باید از دو سو تلاش کرد. هم باید هنرمندان را به وادی آموزه های دینی و قرآنی کشاند و آشنا کرد و هم اسلام شناسان و قرآن شناسان را به وادی هنر سوق دارد. چرا نباید هنرمند قرآنی تربیت کنیم؟ چرا باید آموزه های قرآنی را کسانی به تصویر بکشند که فقط هنرمندند و از آموزه های قرآنی بیگانه اند و یا آشنایی عامیانه و ناقصی دارند؟

گاهی به ذهنم می رسد، چرا نباید حوزه دانشکده هنر داشته باشد؟ یا چرا نباید در دانشگاه رشته های تطبیقی قرآن و هنر داشته باشیم؟ چرا باید تئاتر و سینما و دیگر مقولات هنری ابتذال را در ذهن متدینان تداعی کند؟ چرا نباید متدینان از ابزارهای روز برای ترویج و تبلیغ دین و قرآن بهره برند؟

یکی از راه های برداشتن فاصله میان آموزه های قرآنی و جامعه اقبال دانشجویان قرآنی به تحقیقات میدانی است. ما مذهبی ها و قرآنی ها همواره سعی کرده ایم، حرف های آسمانی و ذهنی بزنیم. حرف هایی که هیچ مشکل اخلاقی و اجتماعی را نمی تواند حل کند. دلیلش این است که ما با مسائل و مشکلات جامعه از نزدیک سر و کار و آشنایی نداریم. چاره چیست؟ چاره اش این است که به تحقیقات میدانی رو بیاوریم. برویم مشکلات اخلاقی و اجتماعی را از نزدیک شناسایی کنیم و آنگاه با روش های مشاهده، مصاحبه و پرسش نامه اطلاعات عینی و واقعی را گردآوری نماییم و به تجریه و تحلیل آنها بپردازیم و پس از آن با مراجعه به آموزه های دینی و قرآنی راه حل به دست بدهیم.

مشکل اساسی در این زمینه این است که میان علوم انسانی و علوم دینی و قرآنی فاصله هست. علوم تربیتی و روان شناسی و جامعه شناسی و علوم سیاسی در کنار علوم دینی و قرآنی مطالعه نمی شود. حتی در مواردی در تضاد با هم قرار دارند. جهت آن این است که منابع مطالعاتی علوم انسانی غربی است و با فرهنگ و دین ما هماهنگی و سازگاری ندارند. باید این علوم را اسلامی و قرآنی کرد؛ اما نه به این معنا که بخواهیم منابع مطالعاتی غربی را واگذاریم و جای آنها را با آیات و روایات پر کنیم. این خطای بزرگی است. در قرآن و حدیث جامعه شناسی و روان شناسی و مانند آن پیدا نمی شود. راهکار این است که معنویت دینی و قرآنی را به میان علوم انسانی ببریم. در علوم انسانی مادیت و منیت و دنیویت تبلیغ می شود. ما باید آنها را با معنویت و الهیت و اخرویت عوض کنیم. علوم انسانی مانند دیگر علوم بشری ابزارند. باید این ابزار را از دست انسان های ناخالص و حیوان صفت خارج کرد و به دست انسان های خالص و خداپرست داد.

* بهره گیری حداکثری از ظرفیت حوزه های علمیه در توسعه فرهنگ قرآنی

گاهی می اندیشم، چرا نباید حوزه، دانشگاهی در همه رشته ها داشته باشد؛ حتی رشته های فنی و پزشکی و علوم پایه، چه رسد به علوم انسانی و به ویژه هنر. این که چند تا درس دینی و قرآنی را به میان دانشگاه بردیم، کافی نیست. من شنیده ام، در کشورهای غربی کلیسا دانشگاه های جامعی دارند که در آن همه رشته های دانشگاهی هست. آنها به این وسیله مهندس کشیش و پزشک کشیش تربیت می کنند. بالاخره وظیفه متولیان دین چیست؟ آیا جز ترویج دیانت و معنویت و قرآن است؟ مگر امروزه با تربیت چند طلبه و زندانی کردن آنها در دروس و لباس و شغل خاص می توان دین و معنویت و قرآن را ترویج کرد؟ مگر مبلغان دین و قرآن در عصر پیامبر(ص) و ائمه(ع) این گونه در قید لباس و شغل خاص بودند؟ ما وقتی قاریان و روایان را مطالعه می کنیم، در کنار شغلی که داشتند، آموزه های دینی و قرآنی را از معصومین(ع) فرا می گرفتند و خود مبلغ دین و قرآن می شدند. من نمی گویم، امروزه نباید لباس و شغل خاصی برای تبلیغ دین باشد؛ بلکه می گویم، نباید به آن منحصر کرد. باید دین را در تمام شریان های جامعه به جریان انداخت و آن هم با برداشتن فاصله هایی است که میان دین و جامعه، و دین و دانش و فناوری وجود دارد.

خبرگزاری قرآنی، ایکنا: منشور توسعه فرهنگ قرآنی، اقبال به تحقیقات میدانی را مدنظر قرار دهد