اتحاد مراد و مصداق در زبان طبیعی
گفتمانی که اینک ملاحظه می کنید، میان اینجانب و یکی از دانشجویان واقع شده است که پایان نامه اش در زمینه بازشناسی و نقد نظریه اینجانب درباره زبان قرآن است. موضوع بحث در این گفتمان اتحاد مراد و مصداق در زبان طبیعی است. مراد از زبان طبیعی همان زبان معهود و رایج میان مردم است که فارسی و انگلیسی و مانند آنها از مصداق های آن است.
M : سلام عبادات قبول. بالاخره معلوم نشد که این کار شما به کجا انجامید.
P : استاد سلام. طاعات وعبادات شما هم قبول باشد
M : کو آن نقد شما؟
P : استاد الان یک هفته ای هست که داریم مقالات شما رو می خونیم. همین امروز مقاله نقد شمول پذیری شما را داشتم می خوندم.
M : اما از پیش خودت خیال بافی نکنید. اول منظور مرا را به درستی توجه کنید، بعد آن را نقد کنید. بعضی در ذهن خودشان یک چیزی می بافند و ذهنیت خودشان را نقد می کنند؛ نه حرف من را.
P : راستشو بخواهید احساس می کنم کار سختی در پیش دارم. ولی به نظرم یه جاهایی هم با هم تفاهم داریم. عنوان پایان نامه هم بازشناسی ونقد است.
M : هر جایی که تفاهم نداری، به من منعکس کن. از پیش خودت خیال بافی نکن.
P : نه استاد
P: استاد این جمله اتان را برای من توضیح می دهید؟ «میان معنا و مصداق هیچ فرقی نیست». این به چه معناست؟
M: در زبان طبیعی میان معنا و مصداق تفاوتی نیست. شما وقتی می گویید، ماه نو شد، یک مفهوم ذهنی مرادتان نیست؛ بلکه همان مصداق خارجی مرادتان هست. تفکیک میان مفهوم و مصداق در تجزیه و تحلیل های ذهنی است؛ نه در زبان طبیعی که به آن سخن گفته می شود.
P: خب زبان هم نشات گرفته است کار فکری است.
M: آیا شما می توانید یک جمله ای به کار ببرید و از رهگذر آن القای مقصود کنید و در عین حال مصداق را مورد نظر نداشته باشید؟ اگر می توانید یک نمونه بیاورید. در زبان طبیعی معنا یا مراد همان مصداق است.
P: مثالش همان یا ایها الکافرون که مصادیقش همه کافران می تواند باشد. از زمان پیامبر تا حالا
M: اما این یک جمله نیست؛ به علاوه مفهومش کدام است؟ به عبارت دیگر معنا یا مرادش کدام است؟
P: مفهومش کسانی که کفر می ورزند.
M: عنایت داشته باشید، اگر مرادتان آیه سوره کافرون باشد، مراد و مصداقش یک چیز است و آن همان سران مشرک مکه است. وقتی آن را در عالم واقع و خارج به کار می برید، همان سران مشرک مکه را اراده می کنید. نه یک مفهوم ذهنی را.
P: اگر زبان را زبان عرف عام در نظر بگیرم، بله.
M: زبان یک واقعیت خارجی است؛ نظیر: زبان عربی، زبان انگلیسی و مانند آن. من از زبانی بحث می کنم که در عالم واقع و خارج و برای القای مقصود استفاد می شود. در این زبان هم میان مراد و مصداق تفاوتی نیست
P: زبان یک واقعیت خارجی است؛ اما از ذهن نشات می گیرد و می توان این را گفت که حتی کسانی که زبان مادریشان یکی نیست؛ اما با زبان منطق با هم ارتباط می گیرند.
M: تفکیک میان مفهوم و مصداق یک تحلیل ذهنی است. اگر وقتی به مادرت می گویی، آش بریز، و او توی ذهنت آش ریخت، من را خبر کن.
P: خب این جمله که یک مفهوم بیشتر ندارد.
M: در زبان طبیعی نیز یک مقصود هست، نه بیش تر.
P: ما داریم سر مفاهیمی بحث می کنیم که بیشتر از یک مصداق داشته باشند.
M: آش به تنهایی مصادیق مختلف دارد؛ اما به هنگام استعمال فقط یک مصداق مشخص دارد. زبان طبیعی یعنی زبان استعمال. در زبان طبیعی یک واژه به تنهایی به کار نمی رود. کوچک ترین واحد زبان طبیعی جمله است.
P: پس شما اعتقاد دارید که برای یک کلمه که در زبان عرف به کار رفته است، فقط یک معنا وجود دارد. ان را هم باید در جمله پیدا کرد.
M: بله
P: تشکر استاد. حالا منظورتان را فهمیدم.
M: موفق باشید.