ارتباط یاد خدا با یاد قیامت
متنی که اینک ملاحظه می کنید، مصاحبه ای است که خبرنگار ایکنا درباره معنای آیه ای از سوره کهف پرسیده است. این آیه بیان کننده این مضمون است که دوزخیان کسانی اند که از یاد کردن من در غفلت به سر می بردند. در این مصاحبه درباره ارتباط یاد کردن خدا با یاد قیامت گفته شده است، مراد از یاد کردن خدا با تمام متعلقات و صفات و افعال است که از آن جمله رسیدگی به اعمال انسان ها و جزاء دادن به آنان در حیات پس از مرگ است. نیز گفته شده است، خداوند در آیات قرآن، به منظور بیان روشن تر حقایق غیبی و اخروی، از تشبیه آنها به حقایق معهود دنیوی بهره برده است.
یاد خداوند با یاد قیامت ملازمت دارد/ یادآوری حیات پس از مرگ، انسان را به اعمال صالح سوق میدهد.
گروه اجتماعی: عضو هیئت علمی دانشگاه قم با بیان اینکه یاد خداوند با یاد قیامت ملازمه دارد، افزود: براساس آیه 101 کهف، لازمه یاد خدا آن است که توجه داشته باشیم در روز بازپسین و در حیات پس از مرگ، در برابر خداوند قرار خواهیم گرفت و خداوند از ما نسبت به اعمالمان بازخواست خواهد کرد.
جعفر نکونام، قرآنپژوه و عضو هیئت علمی دانشگاه قم در گفتوگو با خبرگزاری قرآنی ایران(ایکنا) شعبه خوزستان، درباره این آیه ذیل از سوره کهف توضیحاتی بیان کرد:
الَّذِینَ کَانَتْ أَعْیُنُهُمْ فِی غِطَاء عَن ذِ کْرِی وَکَانُوا لَا یَسْتَطِیعُونَ سَمْعًا (کهف/101)؛ [به] همان کسانى که چشمان [بصیرت]شان از یاد من در پرده بود و توانایى شنیدن [حق] نداشتند.
او گفت: این آیه ناظر به قیامت است و سوره کهف نیز که داستان کهف را بازگو میکند، درباره قیامت و درصدد اثبات حیات پس از مرگ است. این آیه بیان میکند جایگاه مشرکان مکه که در پوشش از ذکر من هستند و قیامت را باور ندارند، در دوزخ است.
وی گفت: علت اینکه یاد قیامت در این آیه ذکر خدا خوانده شده، بدین جهت است که خداوند در روز قیامت، به نحو بارزتر و روشنتری برای انسان درک میشود و آیات مختلفی از جمله: «وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ نَّاضِرَةٌ، إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ» (قیامت/22-23) و «وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا» (زمر/69) این معنا را منعکس کرده است که در روز قیامت خداوند به طور بارز و آشکارتری درک میشود.
نویسنده کتاب «درآمدی بر معناشناسی قرآن» ادامه داد: در آیات قرآن در توصیف چگونگی درک عظمت خداوند در حیات پس از مرگ، در قالب تمثیل و تشبیه و به منظور آسان فهمی حقایق غیبی و اخروی آمده است که روز قیامت هشت فرشته، عرش الهی را بر دوش میکشند؛ چنان که آمده است:
وَ انْشَقَّتِ السَّماءُ فَهِیَ یَوْمَئِذٍ واهِیَةٌ * وَ الْمَلَکُ عَلى أَرْجائِها وَ یَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّکَ فَوْقَهُمْ یَوْمَئِذٍ ثَمانِیَةٌ (حاقه، 16-17)؛ و آسمان از هم بشکافد، و در آن روز است که آن از هم گسسته باشد. و فرشتگان در اطراف [آسمان] اند، و عرش پروردگارت را آن روز، هشت [فرشته] بر سر خود بر مىدارند.
یا آمده است:
کَلاَّ إِذا دُکَّتِ الْأَرْضُ دَکًّا دَکًّا * وَ جاءَ رَبُّکَ وَ الْمَلَکُ صَفًّا صَفًّا (فجر، 21-22)؛ نه چنان است، آن گاه که زمین، سخت در هم کوبیده شود، و پروردگارت و فرشته [ها] صف در صف آیند.
در چنین بیاناتی ظهور عظمت خدا در روز قیامت به حضور پادشاهان در برابر مردم در مناسبت های خاص تشبیه شده است تا ظهور عظمت خدا در حیات پس از مرگ تا اندازه ای قابل فهم گردد؛ چنان که در آیاتی دیگر از قرآن روز قیامت دیدار خدا (لقاء الله) خوانده شده؛ کما این که آمده است:
قَدْ خَسِرَ الَّذینَ کَذَّبُوا بِلِقاءِ اللَّهِ حَتَّى إِذا جاءَتْهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً قالُوا یا حَسْرَتَنا عَلى ما فَرَّطْنا فیها وَ هُمْ یَحْمِلُونَ أَوْزارَهُمْ عَلى ظُهُورِهِمْ أَلا ساءَ ما یَزِرُونَ (انعام، 31)؛ کسانى که لقاى الهى را دروغ انگاشتند قطعاً زیان دیدند. تا آن گاه که قیامت بناگاه بر آنان دررسد، مىگویند: اى دریغ بر ما، بر آنچه در باره آن کوتاهى کردیم. و آنان بار سنگین گناهانشان را به دوش مىکشند. چه بد است بارى که مىکشند.
عضو هیئت علمی دانشگاه قم ادامه داد: غطاء در آیه به معنای پرده و پوشش است و مراد از آن غفلت از یاد خدا و لقای اوست؛ چنان که در جای دیگری از قرآن آمده است که در روز قیامت پردهها از دیدگان انسان کنار میرود و انسان در آن روز همه چیز را به روشنی میبیند:
لَقَدْ کُنْتَ فی غَفْلَةٍ مِنْ هذا فَکَشَفْنا عَنْکَ غِطاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدیدٌ (ق،22)؛ [به او مىگویند:] واقعاً که از این [حال] سخت در غفلت بودى. و [لى] ما پردهات را [از جلوى چشمانت] برداشتیم و دیدهات امروز تیز است.
این قرآنپژوه گفت: با توجه به سیاق سوره، ذکر در این آیه، به این معناست که خدا را با همه متعلقاتش به یاد داشته باشیم. یعنی در نظر بگیریم که خدا اعمالمان را مشاهده و ثبت و ضبط میکند و در روز قیامت به این اعمال رسیدگی میشود. یاد خدا کردن با یاد قیامت ملازمه دارد. اگر به یاد خدا باشیم، لازمهاش این است که توجه داشته باشیم در روز بازپسین و در حیات پس از مرگ، در برابر خداوند قرار خواهیم گرفت و خداوند از ما نسبت به اعمالمان بازخواست خواهد کرد.
وی افزود: چنان که در این آیات ملاحظه می شود، دیدار خدا در حیات پس از مرگ برای رسیدگی به اعمال و جزا دادن به انسان هاست؛ بر این اساس، اگر انسان ها ملاقات با خدا را باور داشته باشند، از گناهان پرهیز میکنند و اعمال صالح انجام میدهند و از گناهان دوری می نمایند.
نکونام ادامه داد: در آیه مورد اشاره گفته شده است که اگر مشرکان به یاد خداوند بودند، اعمال ناشایست انجام نمیدادند و مرتکب سیئات نمیشدند. در مورد تأثیر اعتقاد به قیامت در اعمال انسان، نقل است که:
حضرت امام صادق(ع) آورده اند که رسول خدا(ص) پس از برگزاری نماز صبح در مسجد جوانی را به نام حارث دیدند که سر به زیر داشت؛ در حالی که رنگ از صورتش پریده بود و بدنی لاغر و چشمانی بی فروغ داشت؛ به طوری که پوست بدنش به استخوان چسبیده بود. رسول خدا(ص) رو به او کردند و فرمودند: ای حارث! چگونه شب را به صبح آوردی؟ عرض کرد: در حال یقین شب را به روز آوردم. پیامبر اکرم(ص) از حرف او تعجب کردند و فرمودند: برای هر یقینی نشانه ای است. نشانه یقین تو چیست؟ گفت: ای رسول خدا(ص) نشانه یقین من این است که مرا غمگین کرده و شبم را به بی خوابی کشانده و به تحمل تشنگی در وسط روز وادار کرده و دلم را از دنیا و آن چه در آن است، روی گردان ساخته؛ چندان که گویا عرش پروردگارم را برای حسابرسی برپا می بینم و تمامی مردم را برای حسابرسی محشور می یابیم؛ به طوری که خود را در میان آن ها می پندارم. گویا می بینم که اهل بهشت را که غرق در نعمت و در حالی که بر پشتی ها تکیه زده اند و با همدیگر آشنایی پیدا می کنند. نیز گویا می بینم که اهل دوزخ در آتش شکنجه می شوند و فریاد می زنند. گویا هم اکنون صدای نعره را از آتش دوزخ می شنوم که در گوشم می پیچد. رسول خدا(ص) به اطرافیان فرمودند: این بنده ای است که خداوند دلش را به نور ایمان روشن کرده است. سپس رو به آن جوان کردند و فرمودند: بر آن چه بر آن هستی، ثابت باش. جوان عرض کرد: ای رسول خدا(ص)! از خدا بخواه که شهادت با تو و در رکاب تو را نصیبم گرداند. رسول خدا(ص) برایش دعا کردند طولی نکشید که در یکی از جنگ ها با پیامبر(ص) به جبهه جهاد شتافت و پس از نه نفر به شهادت رسید، به طوری که او نفر دهم بود. (اصول کافی، ج2، ص44).