سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مدهامّتان: علوم و معارف قرآن و حدیث

گزارش و تحلیل چند فراگیری و حفظ معجزه آسای کل قرآن

بسیاری نسبت به حقایق غیبی نظیر قرآن و خدا و فرشته و روح و قیامت و توسل و شفاعت و دعا تردید پیدا می کنند یا به کلی منکر وجود و حقانیت آنها می شوند. این نوشتار می تواند ما را تا حدود زیادی به فکر فرو ببرد و به ما نشان دهد که حقایق به آنچه با حس و تجربه قابل درک اند، منحصر نیست. آنچه که اینک می آید، نخست گزارش فراگیری یا حفظ معجزه آسای کل قرآن از سوی افرادی متعدد و سپس نتایجی است که از آن حاصل می شود. ناگفته نماند که تفصیل این ماجراها را در آدرس لینک هایی که در متن مشخص شده است، می توان مطالعه کرد.

 

1. اصل ماجراهای فراگیری و حفظ کل قرآن توسط چند نفر

من موارد چندی را یافته ام که افراد بی سوادی به طرق معجزه آسایی توانسته اند، به روخوانی بی غلط کل قرآن بپردازند و یا حافظ کل قرآن بشوند. این موارد به شرحی است که در پی می آید. 

الف. قرآن خوان شدن مادر شهید رستگار: در فیلمی که در سایت ها انتشار یافته، ناصر رستگار برادر شهید کاظم رستگار - فرمانده لشکر 10 سیدالشهدا(ع) - خاطره جالبی از بردارش نقل می‌کند. او می گوید: مادر من بی سواد است و حتی یک کلاس درس هم نخوانده است. وقتی در مجالس قرائت قرآن شرکت می کرده و نوبت به او می رسیده و از او می خواستند، قرآن بخواند، او می گفته است: من سواد ندارم. نمی توانم قرآن بخوانم؛ لذا از او می خواستند، سوره حمد یا توحید را بخواند یا صلوات بفرستد. این مادر از این که در این مجالس نمی توانسته، قرآن بخواند، همواره خجالت می کشیده است. یکباری فرزند شهیدش را به خواب می بیند و او در خواب به او می گوید: من در بهشت هستم. چه می خواهی از بهشت برایت بیاورم. او می گوید: توی بهشت هستی،‌ می توانی از خدا بخواهی، من قرآن را یاد بگیرم. می گوید: مادر بعد از نماز صبح قرآن را باز کن، ان شاء الله می توانی بخوانی. بعد از نماز صبح می بیند، هر جای قرآن را که باز می کند، می تواند بخواند.

در نقلی دیگر از او این گونه آمده است که مادر ما قران خواندن بلد نبود، چون سواد نداشت  و از این موضوع خیلی آزرده بود. وی از قول مادر نقل می کند که خیلی دلم می خواست که بتوانم قرآن بخوانم. یک شب مثل همیشه وضو گرفتم چند سوره ای را که از قرآن حفظ بودم، خواندم و خوابیدم. کاظم را به خواب دیدم که یک قرآن دستش بود. قرآن را به من داد و گفت: مادر جان! باز کن و بخوان. گفتم: پسرم! من که خواندن بلد نیستم ، سواد ندارم که عزیزم کاظم دستی روی سینه ام کشید و گفت: مادرجان بخوان. در کمال ناباوری قرآن رو باز کردم و خواندم. از خواب که بیدار شدم، هنوز صدای کاظم توی گوشم بود که می گفت: بخوان. رفتم و قرآن رو برداشتم و شروع کردم به خواندن. شوهرم هاج و واج مونده بود که چطور قرآن خواندن رو یاد گرفتم. بچه هایم از قرآن خواندن من متعجب شده بودند و خیره به من نگاه می کردند.

 گفتنی است، کاظم نجفی رستگار در فروردین ماه سال 1339 در روستای اشرف آباد از توابع ری متولد شد. وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ابتدا به کمیته های انقلاب و سپس به سپاه پاسداران ملحق شد. او در سال 1361 به لشکر 27 محمد رسول الله(ص) پیوست و با مسئولیت فرماندهی گردان، در عملیات بیت المقدس شرکت نمود. پس از آن به همراه حاج احمد متوسلیان و در بین قوای محمد رسول الله(ص) به سوریه اعزام شد تا در مواجهه با ارتش اشغالگر صهیونیست شرکت نماید. کاظم رستگار، در اوایل سال 1362، فرماندهی لشکر 10 سیدالشهدا(ع) را بر عهده گرفت و تا بهمن ماه 1363 حدود یک ماه قبل از عملیات بدر، این مهم را بر عهده داشت. در این ایام، او از تمام مسئولیت های خود کناره گرفت و در لباس بسیجی در عملیات بدر حاضر شد. روز 25 اسفند 1363، کاظم نجفی رستگار، با آتش مستقیم دشمن بعثی به شهادت رسید و پیکر پاکش، یازده سال بعد به میهن اسلامی بازگشت و و در قطعه 24 بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد.

 ب. قرآن خوان شدن مادر شهیدان غفوری:  حاجیه بیگم حشمت مادر شهیدان مهدی قلی و نادر قلی غفوری می گوید: دلم به زندگی گرم نمی شد. آرام نمی گرفتم. به کلام خدا پناه می بردم؛ اما سواد خواندن نداشتم. هر چه تلاش کردم روخوانی قرآن بیاموزم، ممکن نشد. روزی قرآن را کنار گذاشتم و با خدای خود چنین گفتم: امانت هایت که به سوی تو آمدند. آیه های نور را هم که نمی توانم بخوانم. حالا چگونه خود را آرام کنم. لحظه ای به خواب رفتم. خانمی چادر به سر به نزدم آمد. کتاب خدا را به دستم داد و گفت: بخوان حاجیه بیگم، گفتم: نمی توانم. ناگهان نوری درخشان بر صفحه قرآن نقش بست. خانم سیاه پوش به من گفت: ورق بزن. قرآن را ورق زدم و آهسته گفتم: دیدید من نمی توانم قرآن بخوانم. باز هم هاله نورانی بر صفحه قرآن نقش بست و از آن روز تا به حال می توانم قرآن بخوانم.

مملکت ما شهید گمنام می خواهد/ نباید اماممان را در کربلا تنها بگذاریم

ج. حافظ کل قرآن شدن کربلایی کاظم: کربلایی کاظم کریمی حدود یک صدسال پیش در روستایی به نام ساروق در حومه اراک در 27سالگی که بدون این که به مکتب رفته باشد، یک باره حافظ کل قرآن شد. او نقل می کند، دو سیدی با اشاره به کتیبه های ممثل شده در سقف امام زاده ای در ساروق خطاب به او می گویند: محمد کاظم کتیبه‌های سقف امام زاده را بخوان! او به سقف نگاه می‌کند و خط هایی به صورت نور برجسته را می‌بیند که پیش تر نبوده، بعد می‌گوید: آقا من سواد ندارم، مکتب نرفته‌ام، چطور بخوانم. آن آقا دوباره تکرار می‌کند که بخوان! بعد می‌گوید: ما می‌خوانیم تو هم بخوان و در حالی که با دست به سینه وی می‌کشد شروع می‌کنند به خواندن 6 آیه از سوره اعراف از آیه 54 تا 59. کربلایی کاظم آن آیه را با چند آیه پس از آن همراه با آن سید می‌خواند و آن سید همچنان دست به سینه او می‌کشد. بعد از آن حافظ کل قرآن می شود.

 

images کربلایی کاظم ساروقی

 

د. قرآن خوان شدن شخصی به نام حاج علی آقا: شخص دیگری که شهید دستغیب او را دیده بود و بی واسطه از او نقل می کند، کسی به نام حاج على آقاست که گوید: من در طفولیت به مکتب نرفتم و بى سواد بودم و در اول جوانى سخت آرزو داشتم بتوانم قرآن مجید را بخوانم تا اینکه شبى با دل شکسته به حضرت ولى عصر - عجل اللّه تعالى فرجه - براى رسیدن به این آرزو متوسل شدم. در خواب دیدم در کربلا هستم، شخصى به من رسید و گفت: در این خانه بیا که تعزیه حضرت سیدالشهداء علیه السلام در آن برپاست و استماع روضه کن، قبول کرده وارد شدم، دیدم دو نفر سید بزرگوار نشسته‌اند و جلو آنها ظرف آتشى است و سفره نانى پهلوى آنها است، پس قدرى از آن نان را گرم نموده به من مرحمت فرمودند و من آن را خوردم.

پس روضه خوان ذکر مصائب اهل بیت(ع) کرد و پس از تمام شدن، از خواب بیدار شدم حس کردم به آرزوى خود رسیده ام، پس قرآن مجید را باز کردم دیدم کاملا مى‌توانم بخوانم و بعد در مجلس قرائت قرآن مجید حاضر شدم، اگر کسى غلط مى‌خواند یا اشتباه مى‌کرد به او مى‌گفتم حتى استاد قرائت هم اگر اشتباهى مى‌کرد مى‌گفتم. استاد گفت: فلانى! تو تا دیروز سواد نداشتى و قرآن را نمى توانستى بخوانى، چه شده که چنین شده اى؟ گفتم: به برکت حضرت حجت علیه السلام به مقصد رسیدم.

هـ. حافظ کل قرآن شدن آقا فتح الله احمدی: او اهل منطقه حمیل واقع در استان کرمانشاه بود. فتح الله که مردی بی سواد اما بسیار مؤمن بود. در روستایی زندگی می کرد که ملایی بود که صوت بسیار زیبایی در قرائت قرآن کریم داشت. او عاشق ملا بود و هر روز نزد وی می رفت تا صدای قرآن او را بشنود. با این که سواد نداشت، ولی دل به تعالیم قرآن بسته بود. هر روز با خدای خویش نجوا می کرد: که ای کاش من هم می توانستم قرآن بخوانم. شبی که با اشک حسرت سر بر بالین گذاشت و خوابید.  یکی از اولیاءالله به خواب وی آمد و گفت: دوست داری قرآن بخوانی؟ فتح الله که گویی تمام عمر منتظر این سئوال بود با عجله گفت آری آری... آن مؤمن به فتح الله گفت: پس گاو خود را قربانی کن و بین فقرا تقسیم کن! صبح روز بعد از قربانی، فتح الله از خواب بیدار شد که وضویی بگیرد و نماز صبح به جای آورد. همزمان با وضو ناخواسته داشت جملات عربی می خواند. وحشت کرد و سر بر زمین گذاشت. خدایا این کلمات چیست؟ دوان دوان به سمت منزل ملا رفت، گفت ملا اینها چیست که من دارم می خوانم؟ ملا گفت: بخوان! ملا گفت: مگر تو قرآن را از حفظی؟ گفت: ملا به جان عزیزت نمی دانم، این ها چیستند! ملا سر بر پای فتح الله گذاشت و پایش را بوسید و گفت: بدان که آنچه را می خوانی آیات الهی از قرآنی است که دوست داشتی روزی تلاوتش کنی....

 

2. چند درس از ماجرای فراگیری معجزه آسای قرآن

 

 برخی از مهم ترین نتایجی که از بررسی چنین ماجراهایی حاصل می شود،‌ به قراری است که در پی می آید:

 الف. حقانیت غیب: این موارد و نظایر آن از قبیل شفای معجزه آسای بیماران و استجابت دعا و توسل و شفاعت حاکی از این اند که حقایق غیبی و خارج از حس و تجربه نظیر خدا و قیامت و ارواح طیبه انبیاء(ع) و ائمه(ع) و شهداء وجود دارند و طرق شناختی بشر به حس و تجربه منحصر نیست؛ بلکه طرق الهام و وحی و رؤیای صادقه و بصیرت روحی و خلسه هم کاشف حقایقی است که البته از حس و تجربه ما خارج است. منتها ما به درستی و روشنی، فرمول و قاعده و قانون کشف آن حقایق را آگاه نیستیم؛ لذا بسیاری از دعاها و توسلات و شفاعت ها و گریه ها های ما بی نتیجه می ماند. قلت و ندرت این موارد نیز هرگز به ما این اجازه را نمی دهد که آنها را بر تصادف و اتفاق حمل کنیم؛ چون به هر حال، با مقدمات و تمهیداتی حاصل می شود و بدون علت و زمینه و ریاضت و عبادت شایسته برای اشخاص حاصل نمی گردد.

ما نمی توانیم بگوییم، چون ما این حقایق را نمی توانیم با حس و تجربه درک کنیم، پس توهم اند و وجود خارج از ذهن ندارند. اگر صرف توهم بودند، نباید از رهگذر دعاها و توسلات و شفاعت ها تأثیرات عینی و خارجی نظیر فراگیری و حفظ قرآن و یا شفای امراض و نظایر آنها حاصل می شد.

ما از رهگذر این حقایق در می یابیم که تنها این ما انسان ها نیستیم که باشعوریم و اعمال اشخاص و حوادث پیرامون خود را می فهمیم و نسبت به آنها عکس العمل مناسب نشان می دهیم؛ بلکه جهان خارج از ذهن ما اعم از خدا و فرشتگان و ارواح  و حتی حیوانات و گیاهان و جمادات هم با شعورند؛ چرا که ندا و دعای ما را می شنوند و به آن جواب می دهند.

این حقایق نشان می دهند که انسان ها پس از مرگ نابود نمی شوند و ارواح آنها باقی می مانند و نسبت به اعمال و خواسته های ما آگاه اند و عکس العمل مناسب نشان می دهند ولو آن که ما به وجود آنها و شعور و حضور آنها آگاهی نداشته باشیم. باید بدانیم که آنان در عالم دیگری هستند. آنان یا در حال تنعم و لذت و خوشی هستند و در بهشت به سر می برند و یا در رنج و عذاب اند و در جهنم قرار دارند.  

ب. حقانیت قرآن: ماجراهای مذکور نشان می دهد، قرآن بسان نوری در دل برخی از از ابنای بشر نظیر حضرت محمد(ص) و افراد خالص و طاهر و زاهد می تابد و دریافت می شود و منشأ بیرونی و خارج از ذهن دارد و هرگز ساخته و پرداخته اذهان خود آن اشخاص نیست. آنان به وضوح درک می کنند تا قبل از آن که آن نور در قلبشان تابیده شود و دریافت گردد، واجد آن نبودند و راه دریافت آن نیز تخیل و توهم ذهنی خودشان یا تعلیم از دیگران نبوده است؛ بلکه از طریق ارتباط ارواح طیبه ای چون فرشتگان و ائمه و اولیاء با آنان واجد آن شدند. به این ترتیب، نباید شبهات و سئوالاتی که در ذهن ما بر اثر گذشت زمان و پدید آمدن ابهامات و اختلاف اقوال و تفاسیر نسبت به قرآن پدید آمده است، مانع از ایمان به حقانیت قرآن و داشتن منشأ غیبی و خارج از حس و تخیل و تجربه و تعلیم شود. خود حضرت محمد(ص) نیز به همین صورت معجزه آسا بدون این که خود قرآن بافته باشد یا از دیگران آموخته باشد، از فرشته ای به نام جبرئیل دریافت کرده است. او خود آن فرشته را در همان اولین وحی به صورت ممثل با چشم دیده بود؛ چنان که در قرآن آمده است:

إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحى‏ * عَلَّمَهُ شَدیدُ الْقُوى‏ * ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوى‏ * وَ هُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلى‏ *‌ ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّى *‌ فَکانَ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنى‏ * فَأَوْحى‏ إِلى‏ عَبْدِهِ ما أَوْحى‏ * ما کَذَبَ الْفُؤادُ ما رَأى‏ *‌ أَ فَتُمارُونَهُ عَلى‏ ما یَرى‏ (نجم، 4-12)؛ آن را [فرشته‏] شدید القوى به او فرا آموخت،  [فرشته‏] نیرومندى که ایستاد، در حالى که او در افق بالای آسمان بود، سپس نزدیک آمد و نزدیکتر شد، تا [فاصله‏اش تا پیامبر‏] به قدرِ [طول‏] دو [انتهاى‏] کمان یا نزدیکتر شد. آن گاه به بنده خدا آنچه را باید وحى کند، وحى فرمود. آنچه را دل او دید انکار [ش‏] نکرد. آیا در آنچه دیده است با او جدال مى‏کنید؟

ما نمی توانیم به زور و تحکم بگوییم، قرآن را خود پیامبر(ص) بافته یا از اهل کتاب آموخته است. وقتی ما مشاهده می کنیم، او پیش از دریافت سوره های قرآن سوادی نداشت و کتاب های آسمانی را نخوانده بود و اساساً با این سبک و سیاق سخن نمی گفت و مردم مکه نیز او را راستگو و امین می دانستند، نمی توانیم بگوییم، قرآن منشأ غیبی ندارد و از غیب به او الهام نشده است.

تمام ابهامات و شبهاتی که برای ما درباره قرآن پدید می آید، به جهت این که است که از قرآن انتظارات خارج از واقعیتش داریم یا آن را در همان فضا و بستر تاریخی اش مطالعه نمی کنیم. قرآن را باید در همان بستر تاریخی اش که نازل شد، فهمید و در حد و اندازه خودش از آن انتظار داشت تا زمینه های پیدایش شبهات و سئوالاتی که ذهن بسیاری را به خود مشغول ساخته است، از میان برود. اگر ما از قرآن انتظاری بیش از موعظه و پند و هدایت نداشته باشیم و آن را در همان بستر و فضای تاریخی نزولش درک کنیم، هرگز این اختلافات و ابهاماتی که ما اکنون با آنها سر و کار داریم، رخ نمی نماید.

ج. حقانیت طهارت روحی: در تمام این موارد چنین است که راه شناخت و تحصیل نتایج و مقامات غیبی عبارت از طهارت و تهذیب روحی از رهگذر عبادات به درگاه خدا و خدمات برای خلق است و لذا مقامات غیبی فراگیری و حفظ قرآن و برخورداری از مواهب معجزه آسا برای کسانی حاصل می شود که به عبادات و خدمات خالصانه پرداخته و به درجات بالایی از خلوص و پاکی و رضا و اضطرار و انقطاع رسیده باشند.

به این ترتیب،‌ نباید گفت که طاعات و عبادات و نمازهای ما بی فایده است و ما وقت خود را تلف می کنیم یا انفاق ها و احسان های ما به مردمان نیازمند موجب هدر دادن دارایی های ما می شود. باید دانست که همه اینها به تعالی روحی و معنوی ما می انجامد و ما را به کمالات و مقامات معنوی و روحی نایل می سازد.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 

لینک های مرتبط: ماهیت توسل و شفاعت؛  معناسازی و اعجازتراشی‏های بی‏جا برای قرآن کریم؛ نقد اعجاز علمی قرآن در زمینه محل پیدایش شیر؛   راز بیگانگی جوانان نسبت به آموزه‏های قرآن؛‌   تفسیر و هرمنوتیک؛   قیاس قرآن به طبیعت